دوشنبه, ۱۶ مهر, ۱۴۰۳ / 7 October, 2024
مجله ویستا
فصل خشک
در ”فصل خشک“ از کشور چاد، واقعیت همانند صلح و آشتی با غرضورزی ارائه میشود. این فیلم که بیان روان و آرامی دارد، تحتتأثیر اندوهی از دسترفته است که پس از سالها صدمه و ناامیدی بهوجود میآید. این فیلم، کار سیاسی سادهای است که با سادگی یک تمثیل و جذابیت داستانی از انجیل بیان میشود. در سال ۲۰۰۶، بهدنبال بیداری تام با ناآرامی جنگهای داخلی که طی چند دهه ادامه داشت، یک پسر یتیم عازم کشتن مردی بدون بچه شد.
نام پسر آتیم است و داستان او با پدربزرگش کورش شروع میشود. صدای او که در سن شانزدهسالگی صحبتکردن را شروع کرده، در میان خیابانهای غبارگرفته روستا طنین میاندازد. آتیم نفسزنان و با پاهای برهنه بهدرون خانه میدود تا به همراه پدربزرگش اخبار رادیو مبنی بر عفو جنایتکاران جنگی را گوش کنند. بیانیهای که موج فریادهای خشمآلود و شلیک اسلحه را نشان میداد. پدربزرگ گفت: ”پسرم مثل شیر شجاع بود، اما مدتهاست که شیر مرده است و اکنون نوبت بچه شیر است که انتقام بگیرد“.
انتقام کار ویرانکنندهای است، اما در فیلم ”دارات“ به نوشته و کارگردانی محمد صالح هارون، علاوه بر خطرناک بودن بسیار شیطانی و غیرمترقبه هم است. آتیم مشتاق انجام آنچه که پدربزرگش بهعنوان ”مأموریت“ او میخواند راهی پایتخت، شهر نجمنا، میشود و حال با کفش کتانی و دیگر نه با پای برهنه در میان ترافیک قدم برمیدارد. او با دغلکاری خوشگذران به نام موسی ملاقات میکند (با بازی جبرئیل ابراهیم) که لامپهای مهتابی را دزدیده و میفروشد و با احتیاط راه خود را بهسوی هدفش باز میکند. یک نانوا به نام نسارا هم وجود دارد که مردی تندخو در اواسط میانسالگی است و با همسر باردار بسیار جوانش زندگی میکند. او به سختی کار میکند، تکههای نان فرانسوی خود را به گدایان میدهد و همانند فرد پارسائی تعظیم میکند. وی نمونهای از تمدن است که در دستانش علاوه بر آرد، خون هم جریان دارد.
هارون، سازنده فیلمهائی مانند ”خداحافظ آفریقا“ داستان پسری را روایت میکند که در حالیکه انگیزه قتل را دارد، دستخوش فکر خودداری از انجام آن شده است. این پسر شوخی میکند و چشمانی برازنده دارد. با وجود حواشی مقدماتی موجود در طرح، آتیم به سرعت کار برای نسارا را شروع کرد که نتیجه آن چیز دیگری بود. شخصیتها همانند زندگی واقعی، با هماهنگی صحبت میکنند و نه با فاصلههائی بدون گفتن یک کلمه که هماهنگی را از بین میبرد. کمی پیش از آنکه آتیم برای کار نزد نسارا برود، آن دو بدون گفتن کلامی مثل بوکسورهائی که در رینگ آرام میگیرند، در دایرهای قرار میگیرند. نسارا که برای صحبت کردن از حنجره الکترونیکی استفاده میکند، از آتیم میپرسد که چه میخواهد و پسر با اخم و ترشروئی پاسخ میدهد که ”صدقه“ نمیخواهد. او نمیداند سخاوت تنها چیزی است که پسر به آن نیاز دارد.
ضربآهنگ آرام فیلم موجب پریشانی و افسون میگردد و چنین چیزی در باب برخی استراتژیهای آشکارتر نیز صادق است. مثل تصویر تکراری آتیم و نسارا که هنگام برش خمیر و گذاردن آن در فر، با یکدیگر کار میکنند و زحمت میکشند. فیلم نمایانگر نوعی استعداد هم هست. سکوتها و شیوائی دیداری و شنیداری آقای هارون قابل ذکر است. در میان صحنههای ماندگارتر فیلم، میتوان به صحنهای اشاره کرد که آتیم پس از شنیدن خبر نقص عضو و آغاز شلیکها به میدان دهکده میدود. در این گیر و دار که ناگهان خون جای غبار را میگیرد، آتیم در میان کفشهای باقیمانده، آرام ایستاده. او یکی یکی کفشها را برمیدارد و گویا در جستجوی پاسخ است.
منبع : نشریه تخصصی هنر و رایانه
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست