دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
آنجا واقعا چه خبر بود
![آنجا واقعا چه خبر بود](/mag/i/2/tlw3f.jpg)
اشتباه نکنید! انقلابی که در اینجا از آن سخن میرود، انقلاب شکستخورده ۱۹۵۶ کارگران مجار علیه دستاندازی ارتش سرخ شوروی نیست؛ «گئورگ لوکاچ در انقلاب مجارستان» مقالهای است از دیوید کتلر که در آن به نقش لوکاچ در فرآیند انقلابی دهه ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ در مجارستان میپردازد؛ انقلابی که در بدو امر با تلاش پیشروترین نیروهای سیاسی مجارستان، برای گسترش «حق رای» در قالب سلطنت اتریشـ مجارستان، پا گرفت. پیشاپیش این جنبش، حزب سوسیال دموکرات و حزب رادیکال یاشی حضور داشتند، تکاپوی پرفراز و نشیب جنبش تا آنجا ادامه یافت که سرانجام در پاییز ۱۹۱۸، و پس از شکستهای ارتش مجار در جنگ، حکومت اقتدار و مشروعیتاش را از کف داد. به این ترتیب، با حضور نمایندگانی از سوسیال دموکراتها، حزب کنت کاروالای و رادیکالها «شورای ملی» تشکیل شد و این همان نقطه عطف انقلابی مجارستان بود. بدین ترتیب یک جنبش اصلاحطلبانه، در عین ناباوری و ناآمادگی به یک پیروزی انقلابی دست یافت و اگر چه وجه قالب برنامههای آن را، «سوسیالیسم» شکل میداد اما اکثر اقشار اجتماعی مجارستان (از هر طبقهای) از آن حمایت کردند، چراکه ثبات و آرامش ملی را به آشفتگی و نابسامانی ترجیح میدادند.
این نهاد انقلابی، کژدار و مریز به کارش ادامه داد تا اینکه از دل خاکسترهای ۱۹۱۸ موجی کمونیستی، بهخصوص با نمایندگی «حزب کمونیست» تازه تاسیس (از سوی بلاکیون) سر برآورد. این موج کمونیستی اساسا پایههای شورای ملی را هدف قرار داد. این حزب، متشکل از زندانیان و اسرای جنگیای بود که تجربیات غنی و ارزشمندی از سیاست انقلابی بولشویکی روسی با خود داشت. در کنارشان، اتحادیههای سندیکایی هم حاضر بودند که «شابو» (به تعبیر کتلر: معلم سوسیالیستهای مجاری) رهبریشان میکرد. این موج کمونیستی تازه، دولت شورای ملی را به خیانت به انقلاب متهم ساخت و تقریبا در ۱۹۱۹ زمام خیابانهای بوداپست را بهدست گرفته بود. در این بین، ائتلاف حاکم فروپاشید و سوسیال دموکراتها به تنهایی عهدهدار مصادر امور شدند. اینان، اگر چه در آغاز، کوشیدند، جنبش سرکش کمونیستها را سرکوب کنند، اما اندکی بعد، برای آنکه در برابر طمعورزی متفقین غربی، «لااقل حمایت شوروی را داشته باشند» با حزب کمونیست، دست دوستی دادند و در ۲۱ مارس ۱۹۱۹، دومین جمهوری کمونیستی تاریخ، «جمهوری خلق مجارستان»، را پایهگذاردند. لوکاچ که از ۱۹۱۸ به حزب کمونیست پیوسته بود، در همین دولت بود که قائممقام ژیگموند کونفی، وزیر آموزش و پرورش شد و کوشید برنامهها و نظرات آموزشی و فرهنگیاش را پیش ببرد.
لوکاچ در سال ۱۹۱۵ که بهتازگی پس از دورهای اقامت در هایدلبرگ، به بوداپست بازگشت، اصلا چهرهای سیاسی نبود. کتلر، کوشیده است روند تحول لوکاچ به سوی سیاست و چه بسا نسلی از روشنفکران مجاری را از مسیر روایت چگونگی شکلگیری محافل و کانونهای فرهنگیای چون «کانون علوم اجتماعی» یا «موسسه آزاد مطالعات در حوزه روح بشر»، تبیین کند. کانون علوم اجتماعی، در آغاز سده بیستم و با شرکت روشنفکرانی پا گرفت که سرگرم سیاست و اجتماع بودند. این کانون در واقع، مرکز تدبر و تفکر جنبش بوژواییـ اصلاحطلبانه ۱۹۰۰ تا ۱۹۲۰ بود. «موسسه آزاد مطالعات روح بشر» اما در واکنش به رویهای شکل گرفت که به گمان اعضای آن، «جامعهشناسی را جایگزین قانون طبیعی ساخته است، ادراک آرمانها رازائل و عقلپرستی خام و کوری را حاکم ساخته است.» لوکاچ، مانهایم و هاوزر از برجستهترین چهرههای این موسسه بودند که در آغاز با تنی چند از دیگر یاران صمیمیشان، به محوریت لوکاچ جلساتی برای بحث در باب مسائل ادب/ اخلاقی ترتیب دادند. نقل بحثشان، داستایفسکی یا آرای عارفان و حکمای آلمانی بود تا اینکه در ۱۹۱۷، این جلسات به شکل «موسسه» درآمد؛ موسسهای که بر خلاف علم اجتماعی، در پی «علم روحی» بود و برایشان نام «اشباح» («شلمکک» در زبان مجارها) را به ارمغان آورد. چندان که کتلر در سراسر مقاله تاکید دارد، لوکاچ و همفکرانش بر عنصر «فرهنگ» متمرکز بودند و با نقد فرهنگ منحط بورژوایی، جنبش «اصالت فرهنگ انقلابی» را نمایندگی میکردند.
اگر چه با پیوستن لوکاچ و بسیاری از این حلقه به حزب کمونیست، چهرههایی چون مانهایم از او کناره گرفتند اما سند اعلام برنامههای عمومی موسسه، درس گفتار مفصل «جان و فرهنگ» مانهایم و نیز تمامی تلاشهای جهتدار لوکاچ در مقام نیابت وزیر آموزش و پرورش دولت انقلاب، از انسجام و تمرکز این سنت بر عنصر فرهنگ و اعتلای آن در جامعه معاصر خبر میدهد. کتاب کتلر، درواقع تصویرگر لوکاچی است هنوز ایدهآلیست، لوکاچی مابین «نظریه رمان» و «تاریخ و آگاهی طبقاتی». لوکاچ در همین دوران نخستین گام را برای اتخاذ موضعی سیاسی برداشت و تا پایان عمر بدان پایبند ماند: پیوستن به حزب کمونیست مجارستان. او در وزارت آموزش و پرورش، کوشید فرهنگ مدنی کودکان، سنت آکادمیک، فضایی ادبی کشور و نیز سطح سواد عمومی را متحول سازد، اگر چه دولت انقلابی، در اثر بیتوجهی به مطالبات اصلیترین بخش مردم، دهقانان بیزمین، سرانجام و در زمانه ضعف ارتش سرخ، زمینگیر شد اما متفکر انقلابی تا آخرین لحظات، امیدوار بود که فرهنگ را تغییر دهد. مقاله کتلر را صالح نجفی ترجمه کرده و بهعنوان چهارمین کتاب از مجموعه کتابهای کوچک گام نو، در ۱۶۰ صفحه منتشر شده است.
● آرنت درباره انقلاب مجارستان
هانا آرنت، فیلسوف سیاسی لیبرال نامدار سده بیستم است. او در کتابی کوچک به بررسی علل انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان پرداخته است. «انقلاب مجارستان؛ امپریالیسم توتالیتر» را انتشارات روشنگران در پاییز ۱۳۶۶، با ترجمه کیومرث خواجویها منتشر ساخته است. آرنت، وفادارانه در دوران زندگیاش، پروژهای را پی گرفت که به تحلیل عوامل برآمدن توتالیتریسم در اروپای معاصر اختصاص داشت. او بهشکل هوشمندانهای، ابعاد سیاسیای را برجسته کرد که دموکراسی لیبرال غربی را تهدید کرد و روی دیگر اروپای مدرن و متمدن را آشکار ساخت. آرنت، درباره انقلاب شکستخورده ۱۹۵۶ مردم مجارستان نیز، به واکاوی ساختارهایی دست زده است که در سرنوشت سیاسی مجارستان نقش داشت. او خیزش مجارها را در سایه «بحران جانشینی» در دولت اتحاد جماهیر شوروی تبیین کرده است. از میان تمامی رهبرانی که (در زمانه زندگی آرنت) زمامداری سرزمین شوراها را در دست گرفتند، تنها خروشچف بود که برکنار شد، الباقی، همگی با جامه مرگ کرملین را ترک کردند. خروشچف با وعده بهبود اوضاع کشاورزی و کشاورزان سرکار آمد، اما در عهد دولت همو بود که شوروی ناچار شد، محصولات کشاورزی وارد کند.
از سوی دیگر؛ خروشچف قربانی اصلاحاتی شد که خودش برای استالینزدایی در حزب کمونیست راه انداخت. این اصلاحات، عداوت بسیاری از کادرهای حزبی را برانگیخت و پایههای دولت خروشچف را سست ساخت. از نگاه آرنت، خلائی که در اثر برافتادن کنترلهای نظم آهنین استالینی و بحران جانشینی خروشچف پدیدار شد، به اعتراضات گستردهای از جمله در لهستان و مجارستان دامن زد. جنبش انقلابی و سرکش مجارها در چنین فضایی بود که مجال بروز یافت. تحلیل آرنت بهوضوح، نخبهگرایانه است؛ او رشد آگاهی و توان سازماندهی دموکراتیک و شورایی را نزد زحمتکشان مجار یکسره نادیده گرفته است و نگاهش تنها راس هرمهای دولتی را میبیند. با اینحال، مطالعه او از انقلاب ۱۹۵۶، از بصیرتهای درخشانی بهره دارد که ما را بهطور کلی به خشونت دولت مدرن توجه میدهد. همچنانکه پژوهش او در ماهیت پروژه «حقوق بشر» در سالهای پس از جنگ جهانی اول، نکاتی را عمده کرد که توهم لیبرالی فردگرایانه یا دولتستیزانه نسبت به حقوق بشر را زدود.
روزبه کریم
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست