پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا
کارگران

کودک کار، کارگری ارزان است. اعتراض نمیکند. سندیکا ندارد. دستان ظریفش گرههای ریز قالی را بهتر میگیرد. کارفرمایش کار اضافیِ بیشتری از او میکشد.
سر به زیر است. از شرایط ایمنی و بهداشتی بیبهرهتر است. از حقوق خود بیخبر است. نه میداند همین قوانین نصفه و نیمه کار چیست و نه اسم سازمان جهانیکار به گوشش خورده است. کودکان کار، بردگانی ارزانند.
کودک کار بیش از دیگر اقشار طبقه کار مورد خشونت جنسی قرار میگیرد. در زمانی که کودک، ایده تبلیغ ژل مو و لوازم بهداشتی و آرایشی بوده و اروتیسم پنهان و آشکارِ تمامیِ مجلات به اصطلاح خانوادگی کودکان را نشانه رفتهاند؛ عجیب نیست اگر عقدههای جنسیِ بزرگسالان در محل کار به سوی کودکان منحرف گردد. بگذریم از محیط پرخطر خیابان که آسیبهای گستردهتری را برای کودکان خیابان به ارمغان میآورد. خدمات جنسی کودکان کارگر تبدیل به جزئی طبیعی از فعالیتهای کاریِ آنها گشته است.
نظام آموزش ایران با نادیده گرفتن حق تحصیل رایگان، سختگیریهای فرمیِ بیمورد و کنکورهای رنگارنگ در مراحل مختلف فرآیند طبقاتی شدن مدارک تحصیلی را کامل کرده است. کودک کار به احتمال بسیار بیشتری از تحصیل باز مانده و فرصت بالا رفتن از نردبانهای تخیلیِ پیشرفت اجتماعی را از دست میدهد. و این گونه از مناسبات نابرابر اجتماعی نسل به نسل بازتولید شده و طبقات اجتماعی به کاستهای جاودانه تبدیل میگردند. تا نسل به نسل کارگرانِ ارزان و بیدفاع را برای رشد ماشین تولید نظام جهانیِ سرمایه داری فراهم آورند.
کارگاههای زیر پنچ نفر از شمول قانون کار خارج گشتهاند؛ کارگاههایی که بیشترین تعداد کودکان کار را در اختیار دارند. کودکان مهاجری که در ایران به دنیا آمدهاند از حق هویت بیبهره باقی مانده و تمام راههای تحصیل مهاجران به بهانه ایجاد فشار برای بازگرداندن آنها به کشور جنگزده و پرآشوبشان بسته میگردد. و این گونه است که تمامی عوامل در سطح سیاسی دست به دست هم میدهند تا شرایط استثمار کودکان فراهم باشد. شرایط که نه تنها ارادهای جدی برای مقاومت در برابرشان وجود ندارد بلکه عملاً با چشم پوشاندن بر این فاجعه مزمن و هر روزه، مورد تأئید قرار میگیرند.
در سطح ایدئولوژیک با ایجاد تصویری واژگونه از واقعیت عینیِ جامعه، مسئله کار کودک یک چالش فرهنگی تلقی میگردد. مشکلی که لابد قرار است با تبلیغاتِ سطحی و نصب چند بیلبورد حل شده و سفرههای خالیِ شام با نصایح و شعارهای توخالی رنگین شود. این بازنماییِ کژدیسه از واقعیت، گناه کار کودکان را به گردن خانوادههای ناآگاه، بدسرپرست یا بیسرپرست، مهاجرتهای خودخواسته و یا برداشتی عجیب وتخیلی از فقر میاندازد. فقری که انگاری انتخابِ آگاهانه یا نتیجه کاهلی و سستیِ نسلهای پیشین است. این نگاه کودکان کار را از جامعه ایزوله نموده و آنها را به صورت جنایتکارانِ آتی، دلیل بیکاری در ایران، عوامل باندهای مخوف و یا انتقال دهندههای بیماریهای عجیب معرفی میکند. در صورتی که در ایران کودکانِ خیابانی که درگیر باندهای حرفهای هستند تنها در حدود ده درصد از جمعیت کودکان کارگر را تشکیل میدهند. و شایان توجه است که همین ده درصد هم قربانیان شرایط اجتماعیاند و نه کنشگرانی آگاه و بد طینت.
نگاه سطحی و ساده به کودکان کار نتایج فجیعی در سراسر دنیا به بار آورده است. در برزیل برای حل معضل کودکان خیابانی به شکار و کشتن آنها اقدام نمودند. در تایلند با فشار بر کارگاهها و عدم پشتیبانی از کودکان کارگر، جمعیت کودکان کار را به سوی کارگاههای
غیر رسمی که شرایطی به مراتب بدتر داشته و یا
خود فروشی و فحشا راندند. و هزاران مثال دیگر که نشان میدهد حل معضل کار حرفهای کودکان با چند دستور و سمینار و قوانین بدون پشتوانه حل نخواهد شد.
آمارهای غیر رسمی از وجود در حدود دو میلیون کودکان کار در ایران خبر میدهند. فاجعهای که از فرط تکرار و گستردگی به چشم نمیآید. کودکان کار جزئی طبیعی از نمای شهریِ ایران شدهاند. نمایی که هر چند وقت یک بار برای زیباییِ ظاهرش، سازمانهای مسئول چند روزی تعدادی از کودکان کار را از سطح شهرها جمع میکنند. سازمان هایی که با اعلام رسمیِ وجود هفتصد هزار کودک کار در کشور، با افتخار از ساماندهیِ هفت هزار نفرِ این جمعیت سخن میگویند. ساماندهی! بسترسازی! توسعه همهجانبه! بهتر است معنی واژههای مد روز را از خود کودکان بپرسید تا بدانید سازمانِ حامیِ خود را چگونه تصویر میکنند.
محمدرضا ۱۴ سالش بود. در خیاطی کار میکرد. مهاجر است. رد مرزش که کردند چند ماه مجبور به قاچاق مواد مخدر در مرز ایران و افغانستان شد. فرار کرده است و حالا در کفاشی کار میکند. با اضطرابی همیشگی برای بازداشت و رد مرز. آذر ۱۲ سالش بود. فال میفروخت که مورد تجاوز قرار گرفت. نمیدانم حالا در کابل چه میکند. شهرام کارگری ۱۵ ساله است. گاهی شعر میگوید اگر امانش دهند صاحبکار و خانواده. مرتضی بعد از تعطیلی مدرسه فال میفروخت تا جسدش را پیدا کردند. همین پارسال بود. تجاوز شده و کبود از خفگی... و از این دست روایتها بسیارند. پرسش اساسی این است که چگونه در دنیایی با این همه ادعا، از پایان تاریخ گرفته تا جهانیسازی و کرامت انسانی و برادری، فاجعهای به این عظمت و سیاهی هر روز تکرار میگردد و هیچ ارادهای برای حل آن وجود ندارد؟
کار کودکان چگونه از جامعه محو میشود؟ با کارتپستال و بیلبورد؟ با تصویب پیماننامههای نصیحتی؟ با گسترش خیریههای آبکی؟ با شعارهای رنگ رنگ و سمینارهای تکراری؟ با جمع کردن کودکان کار بدون توجه به جایگاههای اقتصادی؟ با امید به آیندهای وهم آلود؟ نه! سادهتر از این حرفها و گزارههاست. ننگِ کار کودکان را همین امروز میتوان از دامانِ حامعه انسانی شست. به شرط دیدن حقایق عینی و جسارت برای عملی ریشهای.
نادر طالبی
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست