یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
آنانکه عاطفه را میکشند
هیچ ردی نباید بماند، نقشه آنقدر دقیق است که مو لای درزش نمیرود. مرد که این را با خود میگوید چاقوی سلاخی را در شکم لاشه گوسفند فرو میکند و آن را میدرد. هنوز لاشههای زیادی باقی مانده تا قصابی شود و او آنها را یک به یک از دم تیغ میگذراند. چند ساعت دیگر نقشهاش باید عملی شود و شر او از سرش کم. چیزی درونش مدام او را به کشتن فرمان میدهد انگار هیچ نیرویی نمیتواند آن صحنهای را که بوی خیانت میدهد از ذهنش پاک کند. بچهها را که به خانه مادربزرگشان فرستاده، سروکله زن هم دیگر باید پیدا شود. مرد هم که کارش تمام شده و خون خشکیده بر لبه چاقو را نیز پاک کرده است. صدای جنگ چاقو و سنگ، فضای زیرزمین را پر میکند، اما نوای آرام بازشدن قفل در مرد را به سکوت میخواند. زن که چادرش را از سر در میآورد کورسوی لامپ به سمت زیرزمین میبردش. چند پله را آرام پایین میآید، ولی مرد غافلگیرش میکند و گلویش را محکم در پنجهها میفشارد. حالا مرد مانده است با چاقوی سلاخی تیز شده و نالههایی که از گلویی لهیده بیرون میجهد. اینجا کینه و انتقام حرف اول را میزند و رحم و مهلت اعتباری ندارد. زن قصد دفاع از خود دارد، اما با فشار دست مرد روی پله خم میشود و نفسش با بریده شدن گلویش از شماره میافتد...
چهار پنج سال پیش وقتی صفحه حوادث روزنامههای کشور این خبر تکان دهنده را در صدر اخبار خود قرار دادند و چهره مردی خونسرد که دستش به خون زن و دو فرزندش آلوده بود را به عنوان قاتلی که حکم اعدامش در آستانه صدور است به نمایش گذاشتند، خیلیها از جو ناامنی که احتمال میدادند هر لحظه فضای خانواده آنها را نیز تهدید کند احساس ترس کردند. قاتل مردی ۴۵ ساله بود که به خاطر سوء ظن به همسرش هر چند که هیچگاه گناه زن به اثبات نرسید سر او را از تن جدا کرده بود تا آنگونه که میپنداشت او دیگر نتواند به مردی غیر از او نگاه کند. مرد البته نقشهای تقریبا حساب شده داشت چون توانسته بود دور از چشم هر بیگانهای زنش را از زندگی محو کند و جسدش را در بیابانی دور افتاده به آتش بکشد؛ اما چیزی که وجدان جمعی جامعه را تا مدتها تحت تاثیر قرار داد مرگ فجیع دو فرزندی بود که ناخواسته مرگ مادر و جنایت پدر را به چشم دیده بودند. آنگونه که مرد بعدها در دادگاه اقرار کرد دختر و پسرش در روز حادثه به خانه مادربزرگشان رفته بودند، اما گویا بیتابی آنها برای بازگشت به خانه منجر به دیدن صحنه جنایت و تنبیه مرگبارشان شده است. وقتی قاتل در دادگاه خونسردانه شیوه قتل فرزندانش را تشریح کرد، در توضیح انگیزهاش هیچ جملهای نداشت مگر آن که «آنقدر در زندگیام گوسفند کشتهام که آن دو را هم مثل گوسفند دیدم.»، پس طبیعی است که پدر التماسهای دو فرزندش را چون آواز چهارپایان شنیده، همان اتفاقی که روانشناسان پس از معاینه قاتل و تایید بیماری روانیاش بر آن دست گذاشتند، اما در قتلهای خانوادگی ایران همیشه چاقو پایان بخش زندگی نیست ولی روش هر چه باشد معنیاش یکی و آن از دست رفتن تحمل و فوران خشونت است. اوایل مهر امسال بود که سرهنگ رجبی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی کشور اعلام کرد حدود ۳۰ درصد از قتلهای کشور، خانوادگی است. آنگونه که او بیان میکند تصمیمات آنی و عصبانیتهای شدید لحظهای سبب شده تا ۶۰ درصد مقتولان خانوادگی را زنان تشکیل دهند. البته گفتههای سرهنگ رجبی با اظهارات سردار ذوالفقاری، جانشین رئیس پلیس کشور با فاصلهای اندک تکمیل شد. او در حالی که از دو برابر شدن قتلهای خانوادگی در کشور در سالهای گذشته خبر میداد، اعلام کرد که در ۵ ماه نخست سال ۸۷ قتلهای خانوادگی نسبت به مدت مشابه سال ۸۶، ۲۰ درصد افزایش را نشان میدهد. این گفته ذوالفقاری از واقعیتی پرده بر میدارد که برابر آن ایران به خاطر ۲/۸ درصد قتل در هر ۱۰۰ هزار نفر رتبه پنجاهم جهان را به خود اختصاص داده است. آمارهای ارائه شده همچنین نشان میدهد ایلام با ۶/۸ درصد و خراسان جنوبی با ۵ درصد قتل در رتبه نخست و آخر ردهبندی استانهای کشور از نظر ارتکاب به این جرم قرار گرفتهاند.
در این میان نگاه به ابزارهای به کار گرفته شده در قتلها نیز گویای این است که ۱۴ درصد آدمکشیها با سلاح سرد، ۲۶ درصد با سلاح گرم، ۱۵ درصد بر اثر ضرب و جرح، ۱۰ درصد با خفه کردن، ۵/۵ درصد با شیوههای مختلف (ترکیبی از روشها) و ۳ درصد آنها با ابزاری نامعلوم انجام میشود. این در شرایطی است که نزاع و درگیری (۳۱ درصد)، موضوعات اخلاقی، ناموسی و اختلافات خانوادگی (هر یک ۱۵ درصد)، سرقت (۳ درصد) و موارد نامعلوم (۲۶ درصد) از بنیادیترین انگیزههایی است که سبب شده تا به طور میانگین در کشور روزانه ۶ قتل به ثبت برسد.
● چرا قاتل میشویم؟
این پرسش که چرا آدمها روی به قتل عضوی از خانواده که شاید روزی مهر او را نیز در دل داشتند میآورند، پرسشی کلیدی است. البته این پرسش با سوالی دیگر نیز همراه است که چرا فقط عدهای مشخص به این کار دست میآلایند و عدهای دیگر حتی با تحمل شرایطی سخت در زندگی تاب ستاندن جان از دیگری را نمیآورند.
آبان ۸۶ هنگامهای که هنوز مجلس هفتمیها بر کرسیهای خانه ملت تکیه داشتند، مرکز پژوهشهای مجلس خلاصه نتایج گزارشی را درباره آسیبهای اجتماعی منتشر کرد که در آن از بیکاری، اعتیاد و فقر به عنوان مهمترین مشکلات اجتماعی کشور یاد شده بود. در این گزارش که چکیده یافتههای نظر سنجی میان هزار نفر از اعضای هیات علمی دانشگاهها، قضات، فرهنگیان، روحانیون و ... در آن درج شده بود اعلام شد از مجموعه ۲۸ مساله بنیادین اجتماعی در ایران این ۳ عامل در صدر مشکلات قرار دارد که به واسطه وجود آنها معضلاتی چون طلاق و جرائمی چون قتل به وقوع میپیوندد. البته این همان چیزی است که روانشناسان نیز بر آن انگشت تایید میگذارند همانگونه که فیضی، روانشناس و مشاور خانواده در گفتگو با جامجم از آن یاد کرد. به گفته او اعتیاد و بیکاری دو عامل شاخصی هستند که میتوانند موتور انگیزه افراد برای دست آلودن به قتل عضوی از خانواده را روشن کنند. این روانشناس در عین حال از عامل دیگری نیز سخن به میان میآورد که در لفافه علمی پارانوئید شدن قابل بررسی است. این بدان معنی است که امروزه آدمها نسبت به یکدیگر سوءظن پیدا کردهاند، به طوری که با تشدید این بدبینیها صبر و حوصله از کف خارج میشود و با چاشنی شدن خشونت با آن، قتل در خانواده شکل میگیرد. اما مهسا بلوردی روانشناس، مشاور خانواده و بنیانگذار مرکز مشاوره همدلی، ریشه قتلهای خانوادگی را از نظر گاهی دیگر مورد بررسی قرار میدهد. او به جام جم گفت: بیشتر قتلهایی که درون خانواده شکل میگیرد، ریشه در پرخاشگریهای موجود در خانواده دارد به طوری که به خاطر بالا بودن سطح پرخاشگری، استرس نیز بالا میرود و به دنبال آن جنونی پدید میآید که نتیجهاش به قتل رسیدن عضوی از خانواده است.
بلوردی با ارائه شاهد مثالی در این باره توضیح میدهد: وقتی در محیط خانواده مادر فردی پرخاشگر است و دست به تنبیه شدید بدنی بچهها میزند یا زمانی که پدر و مادر به صورت مداوم علیه هم پرخاشگری میکنند و واژههای زشت نثار هم میکنند، آن وقت است که این شیوه عمل در ذهن فرزندان نیز نهادینه میشود و از پرخاشگری پدر و مادر الگوبرداری میکنند. این سبب میشود تا کمکم پرخاشگری جزیی از عادتهای رفتاری فرزندان شود به طوری که در سالهای بعد راهی جز انجام آن برای فرد باقی نمیماند.
این مشاور خانواده در ادامه با یادآوری این نکته که با وجود پرخاشگر بودن بیشتر خانوادههای ایرانی همه آنها دست به قتل نمیزنند، توضیح میدهد: پایین بودن فرهنگ، نبود تحصیلات و فقر مادی از عواملی است که سبب میشود عدهای که البته زمینه انجام جرائم را دارند دست به خون دیگری بیالایند.
برای نمونه وقتی بچهای از نظر مالی در تنگاست و خواستههایش برآورده نمیشود همچنین میبیند که چطور پدر و مادرش به خاطر نبود امکانات با هم درگیر میشوند، پس خود را محق میبیند که او نیز با پدر و مادر درگیر شود؛ حال ممکن است که در یکی از این درگیریها قتلی نیز رخ دهد. بلوردی در ادامه بر اعتیاد به عنوان عاملی بنیادی برای بروز قتلهای خانوادگی تاکید میکند و با دست گذاشتن بر قتلهایی که در آنها پدر و مادر قاتل فرزندان میشوند میگوید: وقتی پدر و مادری معتاد هستند، به طور حتم نمیتوانند تعادل لازم در محیط خانواده را ایجاد کنند. پس دوباره پرخاشگریها اوج میگیرد و خشونت رخ میدهد. از سوی دیگر فقر و مشکلات مادی هم در کنار به پوچی رسیدن سبب میشود تا یکی از پدر و مادر یا هر دو به این فکر باشند که اگر آنها از زندگی چیزی ندیدهاند فرزندانشان نیز نخواهند دید. در این شرایط است که پدر یا مادر عزیزترین بخش وجود خود را قربانی میکند در حالی که هرگز به این فکر نکرده که اگر او مردی ناموفق بوده، دلیلی برای ناموفق بودن فرزندانش وجود ندارد. اینها همان موضوعاتی است که محمد مصطفایی، وکیل پایه یک دادگستری نیز به آن اشاره دارد. به گفته او همه آن چیزی که با عنوان پرونده قتلهای خانوادگی از آن یاد میشود چیزی نیست جز ثمره فشارهای خارجی وارد شده بر ذهن و روان بزهکار که در یک لحظه او را خشن کرده و سبب روی دادن یک جرم شده است. آنگونه که مصطفایی بیان میکند، بیشتر قتلهای خانوادگی از خشونت ناشی میشود که این عامل نیز خود تحت تاثیر عواملی چون فقر مالی و فشارهای ناشی از اقتصاد بیمار جامعه، نداشتن شغل مناسب یا بیکار بودن و فقدان مسکن و امکانات رفاهی پدیدار میشود.
او در عین حال معتقد است جایگاه مرد در خانواده ایرانی به عنوان عنصری که برای انجام هر کاری آزاد و مختار است میتواند عاملی مهم برای شکلگیری خشونت در خانواده باشد.
● انواع قتلهای خانوادگی
اما علت هر چه باشد، مهم رویداد جنایتکارانهای است که در کانون خانواده اتفاق میافتد. برابر دستهبندیهای موجود، قتلهای خانوادگی به قتل فرزند از سوی پدر و مادر، قتل پدر و مادر به دست فرزند و قتل زن و شوهر از سوی یکدیگر قابل جدا کردن است. روانشناسان بر این باورند که شرایط بحرانی روحی و روانی پدر که به خاطر گرفتاری به بیماریهای روانی یا تحریکات ناشی از توهمات شیطانی که در اثر وقوع اختلال در شخصیت ایجاد شده یا فشارهای طافتفرسا ناشی از معضلات اقتصادی و ناامیدی از تامین نیازهای نخستین زندگی و تلاش برای خلاص کردن فرزندان از سختیها از جمله عواملی است که سبب کشته شدن فرزندان به دست پدر میشود.
این در حالی است که قتل فرزند به دست مادر نیز با همین انگیزهها همراه است. اما هواخواهی فرزند از پدر یا مادر، اختلاف خانوادگی، اختلاف مالی، اعتیاد فرزند و رانده شدن او از خانواده و تلاش در انتقامگیری یا سرقت از پدر و مادر نیز از جمله عواملی است که انگیزه قتل پدر و مادر را در ذهن فرزند برمیانگیزد. البته این شیوه قتل گاهی نیز به خاطر ازدواج دوباره پدر یا مادر یا برقراری روابط نامشروع مادر برگزیده میشود که گاهی نیز تلاش فرزند برای رهایی دادن پدر یا مادر از بیماری سختی که دست به گریبان آنند (اتانازی) به آن اضافه میشود. اما متدوالترین نوع قتلی که در ایران شکل میگیرد، قتل زن به دست شوهر و قتل شوهر به دست یا با مشارکت زن است. پژوهشها نشان میدهد فقر، خشونت، کتککاری، مقید نبودن به بنیانهای شرعی، رعایت نکردن حجاب و روابط اجتماعی با متانت یا روابط نامشروع و پایبند نبودن به تعهدات ناشی از ازدواج ازجمله عواملی است که قتل زن از سوی شوهر را کلید میزند. این در حالی است که در قتلهایی که شوهر به دست زن کشته میشود زن در بیشتر آنها نقش معاون یا شریک دارد و با اجیر کردن فردی دیگر فرمان قتل شوهر را صادر میکند.
● چند مشکل
در لابهلای گفتههای کارشناسان و افراد صاحب ایده، به عواملی در بروز پرخاشگری میرسیم که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. فیضی با برشمردن عواملی چون اعتیاد، بیکاری و سوءظنهای بیمارگونه و نقش آنها در وقوع قتلهای خانوادگی به افزایش فروش سلاح کمری در کشور نیز اشاره میکند؛ عاملی که تاکنون از چشم بسیاری دور مانده و اقدامی برای ریشهکنی آن انجام نشده است. هنوز حافظه تاریخی ملت به یاد دارد روزی را که دادستان کل کشور ورود اسلحه غیرمجاز به کشور را توطئه جدید آمریکا معرفی کرد. این جمله البته بر واقعیتی دلالت دارد که برابر آن روزانه حجم گستردهای از اسلحههای غیرمجاز آن هم نه در شرایطی دشوار وارد کشور میشود.
به گفته مقامات امنیتی انتظامی کشور، اکنون استفاده از اسلحههای غیرمجاز و ورود بیرویه آن به معضلی جدی برای استانهای فارس، کرمان، خوزستان و هرمزگان تبدیل شده است. البته طرفداران اسلحه در جهان معتقدند که اسلحه مردم را نمیکشد بلکه این مردم هستند که خودشان را میکشند؛ اما صاحبنظران بر این باورند که با در اختیار بودن اسباب جرم احتمال وقوع آن هم بیشتر میشود. با این وجود براساس طرحهای مصوب شورای امنیت کشور و با فعالیت دستگاههای مسوول تاکنون دو مرحله طرح جمعآوری سلاح و مهمات غیرمجاز در کشور اجرا شده است به طوری که در مرحله نخست که از سال ۷۴ تا ۷۵ اجرا شد ۲۷۰ هزار قبضه انواع سلاح غیرمجاز جنگی و شکاری و در مرحله دوم نیز از سال ۷۹ تا ۸۲، ۷۰ هزار قبضه اسلحه جمعآوری شد.
این در حالی است که در دو مرحله یاد شده نزدیک به ۱۳۰ هزار دارنده سلاح غیرمجاز نیز شناسایی شدند، اما به نظر میرسد اگرچه این طرحها سبب خالی شدن دست عدهای از سلاح میشود، اما در برابر حجم انبوه واردات این سلاحها و جنایات ناشی از آن شمار اندکی است به گونهای که تازهترین آمارها مبنی بر استفاده از سلاح گرم در ۲۶ درصد قتلها در ایران سند خوبی برای اثبات این ادعاست، اما محمد مصطفایی، وکیل دادگستری در حالی به نقص قوانین و فیضی، روانشناس به بیاعتماد بودن مردم به قوه قضاییه اشاره دارند که به باور آنان این عوامل آتش زیر خاکستری هستند که با برافروختن شعلههای خشونت، قتلها را متولد میکنند. منتقدان به بخشی از قانون مجازات اسلامی آن زمان با جسارت از نقص قوانین موجود در کشور سخن میگویند که به اعتقاد آنان وقوع قتل در کشور آن هم از نوع فرزندکشی به دست پدر، ثمره سکوت قانونگذاران در اصلاح بخشی از قوانین است. برابر ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی اگر پدر به صورت عمدی فرزندش را بکشد، قصاص از او ساقط میشود به طوری که تنها باید به دیگر اولیای دم دیه پرداخت کند.
این در حالی است که برابر ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی چون قتل جنبه عمومی دارد به سبب نگرانی از وقوع آن بر ضد دیگر افراد جامعه، پدر قاتل تنها به حبس تعزیری از ۳ تا ۱۰ سال محکوم میشود. این در حالی است که اگر چنین قتلی به دست مادر رخ داده باشد، قصاص شامل حالش میشود. در واقع همین نکته است که به اعتقاد حقوقدانان دری را میگشاید تا برخی مردان بدون نگرانی از سرانجام کار به برخورد خشن با فرزندان روی بیاورند و بیهیچ ترسی از کیفر دست به جنایت بزنند.
مریم خباز
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست