چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا
سلاطین جاده - Kings Of The Road
سال تولید : ۱۹۷۶
کشور تولیدکننده : آلمانغربی
محصول : ویم وندرس
کارگردان : وندرس
فیلمنامهنویس : وندرس
فیلمبردار : روبی مولر و مارتین شافر
آهنگساز(موسیقی متن) : آکسل لینشتاب
هنرپیشگان : رودیگر فوگلر، هانس تسیشلر، لیزا کرویتسر، رودولف شوندلر، مارکوارت بوم، دیتر ترایر و پاتریک کرویتسر.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۷۶ دقیقه.
«برونو وینتر» (فوگلر) با یک کامیون حمل لوازم خانه در مناطق مرزی بین آلمانغربی و شرقی در حرکت است. او از وسیله نقلیهاش بهعنوان یک کارگاه سیار برای تعمیر پروژکتور سالنهای سینمای شهرهای کوچک استفاده میکند. یک روز صبح، اتوموبیل «روبرت لاندر» (تسیشلر) که همسرش را در ژنو ترک کرده است با سرعت از کنار او میگذرد و به داخل رودخانه میرود. «برونو» لباس خشک به او میدهد و او را سوار کامیون خود میکند. در طول مسیر، «روبرت» هر از گاه میکوشد با تلفن راه دور صحبت کند و نمیفهمد که چهطور «برونو» میتواند با زندگی تنها و منزویاش بسازد. اگرچه آنان خیلی کم حرف میزنند، «روبرت» میگوید که پزشک اطفال است، ولی وقتی میخواهد درباره همسرش صحبت کند «برونو» با اصرار میگوید که نمیخواهد بشنود. وقتی یک شب کنار یک معدن متروکه اتراق میکنند، «روبرت» بیدار میشود و مردی را در حال گریه میبیند؛ مرد میگوید که همسرش با اتوموبیل به درخت زده و خود را کشته است. صبح بعد، «روبرت» میرود تا پدرش را در اوشتهایم ببیند و او را به خاطر رفتارش در گذشته و وسواسی که داشته، به باد انتقاد میگیرد. «برونو» شبی را با یک دختر بلیتفروش سینما میگذراند. سپس با «روبرت» به دیدن خانه دوره بچگی «برونو» میروند که اینک در جزیرهای در راین متروک افتاده است. حین گذراندن شبی در یک پناهگاه قدیمی آمریکائیها، «برونو»، «روبرت» را متهم میکند که در رفتار با زنش ترسو و بزدل بوده است و «روبرت» هم در جواب، از زندگی انفرادی «برونو» انتقاد میکند. صبح بعد، «روبرت» میرود و یادداشتی برای «برونو» میگذارد با این مضمون که «همه چیز باید تغییر کند». «برونو» به سیر و سفر خود ادامه میدهد.
* سلاطین جاده از غریبترین فیلمهای جادهای است. هم داستان سفر دو مرد است و هم سفری در خو رسانه فیلم، توأم با تحلیل مکانیسمهائی که فیلم را به یک ابراز ارتباط تبدیل میکنند. نوسان میان میل و اشتیاق و فقدان آنهاست که به فیلم ساختار میدهد. مثل ترس دروازهبان از ضربه پنالتی (ساخته خود وندرس، 1971) ماجرا در مناطق مرزی میگذرد و قهرمانان وندرس هم که گوئی نیاز به تغییر در ارتباطها یا ادراک خویش را حس کردهاند، روی نوعی مرز حرکت میکنند. مسافران وندرس در پی چیزی که از دست دادهاند میگردند، چیزی نامشخص و تعریف نشده که به دستش نمیآورند و در نتیجه سفر را از سر میگیرند (صحنهای که «روبرت» و «برونو» به خانه خالی و بیروح دوران کودکی «برونو» میروند، از این لحاظ کلیدی است). دایره، تصویر اصلی و معنابخش فیلم است: دایره میل و اشتیاق که شخصیتهای وندرس مدام آن را میپیمایند و وندرس فاش میکند که «ما»ی تماشاگر نیز روی همین دایره حرکت میکنیم تا به این ترتیب شیوههای سنتتی و قراردادی رابطه تماشاگر با فیلم را برهم زند. سلاطن جاده به راستی قریب به سه ساعت تماشاگر را به دنبال خود میکشاند اما به انتظارات او جواب نمیدهد. ضرباهنگ پر تأنی است و رویدادها هیچگاه مورد تأکید قرار نمیگیرند. در واقع، هیچ اتفاق برجسته و جذابی روی نمیدهد. در کمتر فیلمی تلاش برای گستن بندهای سینمای رویاپرداز، این گونه صریح و روشن، مجسم شده است. فیلم ما را به آپارات خانه سالنهای سینماها میبرد تا زنجیره تو هم سینمائی را پاره کند و توجه ما را از پرده نمایش به پشتسر، به سر منشأ تجربه سینمائی جلب کند. «برونو» پروژکتورها را پیاده میکند، طرز کارشان را توضیح میدهد، از عیبهایشان و تاریخشان میگوید و به این ترتیب ماشینی که قرار است خالق رمز و راز باشد، خود از رمز و راز عاری میگردد. ضمناً این سفر فقط روانشناختی نیست، بلکه ابعاد تاریخی و اجتماعی هم دارد. قهرمانان سرگردان وندرس نماینده ملتیاند دستخوش یک خلاء اجتماعی و تاریخی. «سینمای آلمانی» وجود نددارد و عکس فریتس لانگ روی دیوار اشاره به این دارد که چنین چیزی زمانی وجود داشت. درد «روبرت» و «برونو» فاقدِ زمان بودن است، مثل آلیس در شهرها (1973) و حرکت غلط (1974)، هردو ساخته خود وندرس، نوشتن استعارهای میشود برای قدرت تحلیل، به یاد آوردن و «بیرون از دایره» ایستادن. سلاطین جاده رابطه وندرس با سینمای آمریکا و موضع او در قبال آن را خلاصه میکند: باید ابتدا دایره بزرگ و مفتون کنندهای را که هالیوود میسازد، شناخت تا بعد بتوان ترکش گفت. تماشاگر گنگ و منفعل نمیتواند به تماشاگر آگاه و «مورخ» تبدیل شود ولی لازمهاش درکی است که در جمله «برونو» پس از تجربه بازگشت به خانه بیان میشود: «برای نخستینبار حس میکنم که زمان بر من گذشته است. و آن زمان تاریخ من است». این یعنی بازیابی خویشتن بهعنوان موجودی در مسیر زمان، و حالا عنوان دیگر فیلم در مسیر زمان معنا مییابد. وندرس معتقد است این امکان وجود دارد که فقط در سکوت رویا نبینیم، بلکه زبان و آگاهیِ خویش را داشته باشیم و البته دشواری تحقق این امکان را هم فراموش نمیکند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست