چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا
حق حیات یا امنیت جانی زندانی

پیش از هر چیز از ایده اختصاص سمیناری به این موضوع مهم از سوی هیات مدیره محترم انجمن سپاسگزاری میکنم. این موضوع با همه اهمیتش و با وجود وقوع چند مرگ دلخراش در ۳ سال اخیر، مورد توجه قرار نگرفت. نکته مهمتر از این مرگها، بیتفاوتی ترسناک جامعه نسبت به آنها بود. یعنی مهمتر از امنیت جانی زندانی این است که وقتی چنین حوادثی رخ میدهند مسوولان و مطبوعات و مردم به سادگی از کنار آن میگذرند. مهمتر از بحث امنیت جانی زندانیان، بیتفاوتی حیرتآوری است که جامعه نسبت به امنیت جانی زندانیان دارد.
یکشنبه۳خرداد ۱۳۸۸ انجمن دفاع از حقوق زندانیان سمیناری را درباره امنیت جانی زندانی در محل این انجمن برگزار کرد.
برخی از اعضای هیات مدیره این انجمن سخنرانی را ارائه کردند عمادالدین باقی در این سمینار سخنرانی ایراد کرد که متن آن در زیر میآید.
۱) از منظر کرامت انسان:
وقتی سخن از کرامت میگوییم به هر مصداقی شمولیت دارد. نه اینکه اگر کسی مجرم بود کرامت ندارد چنانکه احمدینژاد گفت اراذل و اوباش و کسانی که کرامت انسانهای دیگر را زیر پا میگذارند کرامت ندارند که بخواهیم آن را حفظ کنیم و این نشان میدهد اصلا معنای کرامت را نفهمیدهاند. گمان میکنند آدمهای خوب کرامت دارند و آدمهای بد کرامت ندارند در حالی که اگر چنین بود دیگر نه تنها حقوق بشر اساسا قانون و برابری شهروندان در برابر قانون مهمل بود زیرا کرامت انسانی یعنی هر کس حتی یک قاتل هم کرامت ذاتی دارد و مقوله مجازات او به خاطر جرم و جنایتش مستقل از کرامت ذاتی اوست که به صرف موجود زنده دوپا بودن آن را واجد است. قرآن هم نگفته است«لقد کرمنا بنی صالح یا قید و صفت و پسوندی نزده و نگفته است«لقد کرمنا بنی آدم صالح» بلکه بدون هیچ قیدی گفته است «بنی آدم» یعنی کل انسانها و فرزندان آدم. بدیهی است که فرزندان آدم، خوب و بد و صالح و ناصالح دارند. ظاهرا برخی گمان میکنند قرآن دچار اشتباه یا نقصی بوده که باید برطرف کنند. اگر هم باور مذهبی نداشته و به حقوق بشر ایمان داشته باشند باز هم معنای آن عام است. به محض اینکه شما تخصیص زدید دیگر کرامت معنا ندارد زیرا هر کس میتواند استثنایی وارد کند و افرادی را از شمول کرامت داشتن خارج کند. یکی به دلایل سیاسی، دیگری به دلایل عقیدتی و سومی به دلیل حسادت و دیگری بهخاطر مغبون شدن از کسی، او را فاقد کرامت میانگارد.
۲ ) از منظر اصول حقوق بشر:
در اسناد جهانی حقوق بشر موضوع زندانیان یکی از شاخصهای مهم حقوق بشری است و سندهای چندی به آن اختصاص داده شده است. در این اسناد از حق حیات و احترام و حق بهداشت و درمان و غذا و کتاب و روزنامه و رادیو و مرخصی و ملاقات با خانواده و دوستان به تصریح یاد شده است. هنگامی که اینها به عنوان حق مطرح میشوند نه امتیاز و لطف، آثار حقوقی دارند یعنی حکومت و نهاد بازداشت کننده مکلف است این حقوق را رعایت کند و اگر در آن اهمال ورزد یا این حقوق را نقض کند مرتکب جرم شده و هر خسارتی که در این زمینه به زندانی وارد شود تاوانش بر ذمه آن است اما اگر به عنوان لطف مطرح شود حکومت میتواند آن را از زندانی دریغ کند که به دنبال آن فجایع بزرگی رخ خواهد داد. اصل ۹ از مجموعه اصول اساسی مربوط به معالجه زندانیان میگوید: «زندانیان باید به خدمات بهداشتی موجود در داخل کشور دسترسی داشته باشند بدون آنکه به خاطر وضعیت قضایی خود دچار تبعیض شوند.» هنگامی که این حق بر عهده حکومت است حق زندگی و امنیت جانی که از اینها مهمتر است واجب تر هم هست. و از همه مهمتر قواعد حداقل استاندارد سازمان ملل برای رفتار با حبسشدگان است که در اولین کنگره سازمان ملل متحد برای پیشگیری از جرم و کار اجباری بزهکاران که در سال ۱۹۵۵ در ژنو برگزار شد به تصویب و تایید شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل رسیده است. قاعده شماره ۲۴ از قواعد فوق میگوید: پزشک باید هر زندانی را در کوتاهترین زمان ممکن پس از پذیرش وی در زندان و به دفعات ممکن و لازم پس از آن مورد معاینه قرار دهد به ویژه به این منظور که بیماری جسمی و روحی احتمالی را در وی کشف و تدابیر لازم را اتخاذ کند». در بند ۱ قاعده شماره ۲۵ آمده: «پزشک مسوول نظارت بر سلامت جسمانی و روانی زندانیان است. او باید هر روز زندانیان بیمار را ملاقات کند یعنی همه زندانیانی را که از بیماری شکوه دارند...» در بند ۲ همان قاعده نیز میگوید: «پزشک هر بار که معتقد شود تنبیه جسمی و یا هر تنبیه دیگر باعث لطمه خوردن بر سلامت جسمانی و روانی زندانی میشود باید گزارشی در این زمینه به مدیر زندان ارائه کند. ». بند ۲ قاعده شماره ۲۲ نیز مقرر داشته: «برای بیمارانی که نیاز به مراقبتهای ویژه دارند باید امکان انتقال آنان به زندانهای تخصصی یا بیمارستانهای شهری پیش بینی شود. زمانی که معالجات در داخل زندان صورت میگیرد زندان مذکور باید مجهز به ابزار، آلات و فرآوردههای دارویی باشد تا امکان مراقبت و معالجه مناسب برای زندانیان فراهم آید و پرسنل پزشکی نیز مهارت حرفهای لازم را کسب کرده باشند.» در واقع همه این حقوق برای تضمین سلامتی زندانی و به طریق اولی جان اوست.
۳ ) از منظر فقهی:
از منظر فقهی میتوان حق حیات و بهداشت و سلامت زندانی را در ابواب مختلفی از فقه مورد بحث قرار داد. ممکن است در فقه سنتی، مشخصا در این ابواب بحثی مطرح نشده باشد اما همانطور که در علم حقوق با تعمیم ملاک و تنقیح مناط و بحث افراد و مصادیق موضوع، با به روزآمد کردن قوانین میپردازند و اگر بازهم امکان نداشت به وضع قانون جدیدی مبادرت میکنند در فقه نیز همینگونه عمل میشود. یکی از ابوابی که میتوان بحث امنیت جانی زندانی را در آن مطرح کرد باب امانت است. به عبارت دیگر زندانی نزد سازمان زندانها و قوهقضائیه یک امانت است و هر آسیبی به آن برسد در حکم خیانت در امانت بوده و علاوه بر گناه اخلاقی و شرعی جرم است. [... باقی پس از تفسیری درباره آیات امانت گفت:] درباره اینکه منظور از این امانتی که بر آسمانها و زمین عرضه شد چیست، سخنهای بسیاری گفتهاند. آن را، فرمانها و هشدارهای خدا یا مقررات و واجباتی است که خدا بندگان را بدان مکلف کرده، وفای به عهد و پیمان، مسوولیتهای اجتماعی و... فهم اینکه منظور از امانت در قرآن چیست با این تفاسیر بسیار متنوع، در واقع موکول به عرف و فهم مردم شده است که البته با قرائنی به درک آن نائل شوند. ما هم بنا بر قرائنی معتقدیم یکی از مهمترین مصادیق امانت، خود انسان است زیرا اولا مهمترین تفاوت انسان با کوهها و موجودات دیگر، ابتدا در حیات است و دوم در شعور. یعنی فصل انسان و جهان در حیات است و فصل انسان با موجودات ذی حیات دیگر در شعور. پس چون آسمانهاو زمین، حیات و شعور نداشتند این امانت را نپذیرفتند. بنابراین امانتی که خداوند به انسان عطا کرده است «شعوریا استعداد شعور»و «حیات»است که او را از سایر جهان متمایز کرده است. شعور غیر از جهل است. شعور قوه و استعداد نطق و عقلانیت است. انسان هم استعداد دانایی و فهم را داشت اما هنوز نادان بود و به همین خاطر ستم میکرد. در جامعه بدوی که قانون و فرهنگ وجود نداشت انسانها حدود و حقوق همدیگر را رعایت نمیکردندو منطق زور حکومت میکرد و ظلوم و جهول بودند در عین حال در آن زمان هم وجه ممیز انسان از هستی و دیگر موجودات در حیات و استعداد فهم و شعور بود. بقیه تعاریف و تفاسیردرباره امانت از اینجا به بعد میتواند درست باشد. دوم اینکه در داستان یوسف در قرآن سخن از به امانت سپردن یوسف نزد برادرانش رفته است که نشان میدهد انسان هم میتواند امانت قرار گیرد. در بحث قبلی گفته شد که خود انسان هم میتواند از مصادیق امانت الهی باشد نه اینکه او فقط حامل و عهدهدار امانت باشد.
سوم اینکه در آیه «لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه» که فقها در حرمت خودکشی از آن استفاده میکنند و میتوان هر نوع آسیب رساندن دیگر به بدن حتی خالکوبی یا هرنوع اضرار به نفس مانند استعمال دخانیات... را هم مشمول آن دانست استدلال این است که خداوند این جسم را امانت به شما سپرده و از شما سالم بازپس میگیرد و شما حق آسیب رساندن به آن را ندارید. بنابراین خود انسان در شمار مهمترین امانتهاست و از نظر فقهی، زندانی در حکم امانت است نزد قوهقضائیه و سازمان زندانها و وظیفه دارند او را همانگونه که تحویل گرفتهاند صحیح و سالم بازپس دهند.
۴ ) از منظر حقوقی و حقوق زندانی:
در قوانین عادی بحث مبسوطی درباره خیانت در امانت وجود دارد اما تنها شامل امور معوض مادی میشود.
صور خاص جرم خیانت در امانت در واحدهای اجرایی و ستادی (سوءاستفاده از ضعف نفس اشخاص، سوءاستفاده از سفید امضاء و سفید مهر، جرایم در حکم خیانت در امانت در قانون تجارت و...)
ماده ۱۰۲ آیین نامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور مصوب ۲۰/۹/۱۳۸۴ مقرر داشته که بهداری زندان مکلف است حداقل ماهی یک بار به انجام تست پزشکی تمامی محکومان مبادرت نماید.
قید ماهی یکبار فلسفه دارد. این ماده که برگرفته از اسناد بینالمللی درباره اداره زندانها است براساس یافتههای علمی و تجربی به دست آمده است و برای این است که اطمینان پیوسته نسبت به سلامت زندانی به عنوان امانتی مهم حاصل شود خصوصا که زندانی در آنجا بیش از دوره زندگی در جامعه در معرض انواع آسیبها و مخاطرات قرار دارد و در شرایط آزاد شاید حتی نیاز نباشد ۶ماه یکبار هم کنترل و تست پزشکی شود. در ماده ۱۰۳ آیین نامه اجرایی فوق آمده است: «تا جایی که امکانپذیر است باید ترتیبی اتخاذ شود که احتیاجهای درمانی و بهداشتی محکومان بیمار در داخل موسسه یا زندان تامین شود تا به انتقال محکوم به خارج از موسسه یا زندان نیازی نباشد. با این همه در موارد ضروری خروج محکوم از زندان برای معالجه باید با تایید بهداری زندان و اجازه رئیس موسسه یا زندان و موافقت قاضی ناظر باشد. در موارد فوری محکوم بیمار به دستور پزشک یا بهداری زندان و اجازه رئیس موسسه یا زندان یا جانشین او به بیمارستان اعزام میشود و مراتب باید در اسرع وقت به صورت کتبی به قاضی ناظر گزارش شود....»
در اصل ۱۷۱قانون اساسی آمده است: «هرگاه در اثر تفسیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا در حکم یا در تطبیق حکم بر مورد خاص، ضرر مادی یا معنوی متوجه کسی گردد، در صورت تقصیر، مقصر طبق موازین اسلامی ضامن است و در غیر این صورت خسارت به وسیله دولت جبران میشود، و در هر حال از متهم اعاده حیثیت میگردد.»
در قانون مجازات اسلامی ماده ۵۸ نیزآمده است: «هرگاه در اثر تقصیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا در تطبیق حکم بر موردخاص، ضرر مادی یا معنوی متوجه کسی گردددرمورد ضرر مادی در صورت تقصیر مقصر طبق موازین اسلامی ضامن است و در غیر این صورت خسارت به وسیله دولت جبران میشود و در موارد ضرر معنوی چنانچه تقصیر یا اشتباه قاضی موجب هتک حیثیت از کسی گردد باید نسبت به اعاده حیثیت او اقدام شود» بنابراین قاضی و زندانبان و قوهقضائیه و سازمان زندانها و در یک کلام حکومت در برابر هر آسیب مادی و معنوی و جسمانی و روانی به متهم یا زندانی، ضامن هستند.
همچنین از نظر قانون، مجازات کردن کسی بیشتر از حدی که محکوم شده است، جرم محسوب میشود. چگونه کسی که محکوم به مدت معینی حبس شده و صرفنظر از اینکه آیین دادرسی او دقیقا رعایت شده یا نه و قرار است پس از تحمل این دوره آزاد شود اما مانند یک محکوم به اعدام دیگر از زندان بازنمیگردد و این را مصداق حکم قانونی فوق به شمار نمیآورند؟ این یک نوع اعدام خاموش تلقی میشود. فرقی نمیکند که زندانی خودکشی کند یا بمیرد. طبق این قانون دستگاههای نگاه دارنده اگر مشاهده کنند متهم، تحمل کیفر ندارد یا دچار مشکلات جسمی و روحی شده که برای سلامتی یا حیات او خطرناک است باید حتی با آزادی موقت او هم شده است جلوی این حادثه را بگیرند تا او بیش از آنچه قانون مقرر کرده است، مجازات نشود. من با اطلاعی که از وضعیت ساران داشتم مطمئن هستم اگر او مدتی به مرخصی آمده بود دچار حادثه دلخراش در زندان نمیشد.
۵ ) روانشناسی زندان و زندانی و پیامدهای حقوقی آن:
در زندان شایعترین بیماریها، بیماریهای روحی است. زندان لابراتواری است که به خوبی ثابت میکند که منشا عمده مشکلات جسمی و حتی بیماری لثه و دندان و کلیه و کبد و غیره هم ریشه عصبی و روحی دارند. افراد زیادی هستند که با سلامتی کامل به زندان میآیند اما پس از مدت کوتاهی دچار انواع مشکلات جسمی میشوند. بیدلیل نیست که بهداری زندان با مراجعات فراوانی روبهروست اما به بسیاری از درخواستهای زندانیان برای انتقال به بهداری اجابت نمیشود. ممکن است در ظاهر بیماری زندانی بیماری جسمی باشد اما در واقع ریشه آن بیماریهای روحی است. زندانبانها غالبا هیچ درکی از زندانی بودن و وضعیت روحی و درونی آنان ندارند و نگاه ظاهربین دارند به ویژه زندانبانهایی که دورههای آموزشی و علمی ندیدهاند. آنها بهرغم سالها زیستن در کنار زندانی چون در جایگاه و نقش کارمند و زندانبان بودهاند نمیتوانند عمق مشکلات و نیازهای روحی زندانی را درک کنند و تنها چیزی که از زندان میفهمند ترس از قرارگرفتن در جای زندانی یا به عبارت دیگر زندانی شدن است بنابراین هنگامی که زندانیان اظهار کسالت میکنند زندانبانها تصور میکنند زندانی تمارض میکند تا برای رفتن به بهداری دقایقی از بند خارج شود. چون گاهی واقعا زندانیانی هم هستند که تمارض میکنند همین امر یک دلیل برای زندانبان میشود که نسبت به شرایط زندانی و اظهارات او بیاعتنا باشند. آنها مراجعه مکرر زندانی به بهداری را در قیاس با یک فرد عادی و آزاد مانند خودشان غیرعادی میدانند و همین بیاعتناییها سبب رشد و انباشت مشکلات درونی زندانی و تبدیل آن به حملههای ناگهانی قلبی و مغزی و سکته میشود. در شرایط حبس در سلولهای بسته اعم از یک یا دونفره، این وضعیت بسیار حادتر و خطرناکتر است. زندانی در وضعیت ناامیدی که قرار گیرد مستعد صدمه دیدن است چه به صورت خودکشی و چه حملههای خطرناک. به محض اینکه تزلزلی در اراده زندانی پدید آمد او به تسخیر بختک زندان در میآید و ارادهاش به کلی از بین میرود و حتی القای امید نیز بیثمر است. من زندانیای را مشاهده کردم که هنوز محاکمه نشده بود و در دوره بازجویی قرار داشت و بیتابی میکرد. وقتی به او میگفتم یک هفته یا یکماه یا یکسال دیگر سرانجام دوره حبس تمام میشود و تو آزاد میشوی احساس میکردم این امید بخشیها بیاثر است. زندانی با وجود اینکه میداند حبس او تا ابد نیست و دیر یا زود آزاد میشود اما اسیر لحظه حال است نه آینده. حتی وقتی به یک زندانی که قرار است یک هفته دیگر آزاد شود بگویند آزادیاش منتفی شده و ممکن است یک ماه دیگر آزاد شود بهرغم اینکه اگر زنده بماند یکماه دیگر شاهد آزادی را در آغوش میکشد اما بازهم ممکن است دست به حرکات غیرمنتظرهای مانند خودکشی بزند یا دچار افسردگی شود که عوارض آن هم خطرناک است. برای شما که در این شرایط و محیط آزاد سخن مرا میشنوید ممکن است این سخن نامعقول و غیرمنطقی به نظر آید اما اگر خدای ناکرده تجربه دقیقی از زندان داشته باشید میپذیرید که زندانی گاهی دچار فلج کامل ذهنی و عقلی میشود و نمیتواند مانند شما که در این شرایط هستید منطقی بیندیشد. البته این درباره همه زندانیان صدق نمیکند به ویژه آنها که پایههای اعتقادی و آرمانی محکمی دارند کمتر در معرض بروز این آسیبها هستند اما عواملی که گفته شد نرخ افسردگی و خودکشی و حملههای قلبی یا مغزی را افزایش میدهد. متاسفانه آمار مربوط به زندانیان را محرمانه کردهاند که این امر مانع انجام پژوهشهای کاربردی و راهگشا میشود ولی برحسب اطلاعات موجود نیز میتوان ادعا کرد به دلایلی که گفته شد نرخ سکته و خودکشی در زندانها نسبت به جمعیت زندانیان از نرخ خودکشی و سکته در جامعه بسیار بالاتر است. هنگامی که زندانی خودکشی میکند برخی از افراد و نهادهای مستقل این انتقاد را مطرح میکنند که چرا مسوولان زندان اجازه دادهاند وسایلی در دسترس زندانی باشد که بتواند خودکشی کند اما توجه ندارند که وقتی کسی در زندان بهسر میبرد مانند هر فرد دیگری به وسایل زندگی نیاز دارد و قاشق و لیوان و کبریت و ملحفه و پتو و طناب و انواع وسایل دیگر که میتوانند برای خودکشی مورد استفاده قرار گیرند جزو وسایل لازم برای یک زندگی هستند. در حقیقت این انتقاد به نوعی عوض کردن صورت مساله است زیرا انتقاد یا پرسش اصلی این نیست که چرا این وسایل نزد زندانی وجود دارد بلکه این است که چه شرایطی برای زندانی به وجود آمده که او دست به خودکشی زده یا دچار حمله میشود؟ میگویند مرحوم میرصیافی که هنوز خیلی جوان بود دچار افسردگی بوده و داروی بیش از حد مصرف کرده که منجر به مرگ او شده است. اولا اگر زندان از وضعیت پزشکی متهم آگاه باشد و بداند او تحت رژیم دارویی است باید مراقبت ویژه بهعمل آورد و اگر دچار بیماریهای عصبی است اساسا مجاز نیستند تا پیش از معالجه او را حبس کنند به ویژه که جرم خصوصی و سنگین مرتکب نشده باشد. دوم به جای اینکه گفته شود زندانی بیمار بوده و بهخاطر مشکلات روحی و عصبی دارو مصرف میکرده و استفاده بیش از حد دارو سبب مرگ وی شده است باید به این سوال پاسخ داده شود که زندانی جوان مگر در چه شرایطی بوده که دچار عوارض عصبی شده یا بیماری او تشدید گردیده است؟ چه شرایطی موجب شده او راهی را برود که ترجیح مرگ بر زندگی بوده است؟
بحث روانشناسی زندان و زندانی در اینجا بهخاطر ثمرات حقوقی مهمی که دارد بسیار بااهمیت است. اینکه در اسناد بینالمللی حقوق بشر بر لزوم مرخصی و تسهیلات گسترده در زندانها مانند حق ملاقات و مرخصی و دسترسی به تلفن و روزنامه و کتاب و رادیو و تلویزیون و فضاهای ورزشی و کتابخانه و... تاکید شده است مبتنی بر شناخت و انباشت همین تجربهها و مسائل عینی است و امتیاز دادن به مجرم نیست بلکه برای این است که زندانی فقط باید در حدی که محکوم شده مجازات شود و در واقع نه مجازات به معنای سنتی بلکه از جامعه دور نگه داشته شود و اگر کمترین صدمهای به او وارد شود غیرقانونی و غیرانسانی و جرم است. برخی با توجه به تسهیلاتی که در زندانهای برخی کشورهای پیشرفته وجود دارد میگویند مگر زندان هتل است، زندان مکان تنبیه است اما این افراد چون زندان نبودهاند نمیفهمند حبس طولانی در قصر هم آنجا را برای زندانی تبدیل به قبر میکند. سال گذشته که ما در زندان بودیم در مطبوعات خواندیم که گروهی روزنامهنگار برای بازدید از زندان اوین آمده بودند ولی آنها را به یکی از بندها که اختصاص به زندانیان مالی دارد برده بودند. این بند با پول خود زندانیان متمول تجهیز و بازسازی شده و به عنوان ویترین استفاده میشود و بازدیدکنندگان داخلی و خارجی را به آنجا میبرند نه به بندهایی که ما نگهداری میشدیم. تاسفآور این بود که خبرنگار یک روزنامه اصلاحطلب در گزارشی با لحن عتابآلود نوشته بود که مجرمان را در هتل نگهداری میکنند. ضمن اینکه آن بند همه واقعیت زندان نبود برفرض هم که چنین باشد باید تحسین کرد نه ملامت. افزون بر این او درک نمیکند که در بهترین زندانهای دنیا هم افراد زیادی در اثر حبس طولانی دچار مرگومیر زودرس و حتی انگیزه خودکشی میشوند زیرا زندان در هر صورت عوارضی دارد چه رسد که زندانهای مشکلدار یا سلول یا زندان بسته باشد.
با توجه به آنچه گفته شد از نظر حقوق داخلی و حقوق بینالملل و اسناد جهانی حقوق بشر، قصور یا سهلانگاری منجر به قتل، در حکم قتل عمد یا شبهعمد است. اگر تعمدی در رسیدگیهای پزشکی وجود داشته باشد، قتل عمد و اگر سهلانگاری باشد قتل شبهعمد محسوب میگردد و مجازات چنین جرمی را دارد و اگر کسی عامل آن مجازات نشود موجب تشویق جرم میگردد. به همان دلیلی که هر مجرمی مجازات میشود تا عدالت تحقق یابد و از توسعه جرم پیشگیری شود باید نظام قضایی و سیاسی با مرگ افراد زندانی قاطعتر برخورد کند و گرنه اعتبار خود را دچار بحران ساخته است.
۶ ) از بعد جامعه شناختی به عنوان نتیجهگیری
مباحث فوق گرچه جنبه حقوقی و مذهبی داشتند اما ثمرهشان اینجا و در این بحث ظاهر میشود. زیرا مقولات کرامت و امانت جزو ارزشهای اجتماعی هستند. ارزشها، شیراز که انتظام اجتماعیاند. بیاعتبار شدن آنها هویت فردی و جمعی را زخمی میکند و سبب تزلزل مناسبات سالم اجتماعی میشود. اگر کجروی و بیهنجاری یا حالتهای آنومیک در جامعهای پدید میآید منابع و عواملی دارند و خودبهخودی نیستند. کجرویها و آنومیها جزو معلولها هستند نه جزو عوامل و علتها. بنابراین نباید از منظر جامعهشناسی جرم یا کجروی به این مسائل به عنوان پدیده قائم به خود یا مستقل نگریست بلکه باید ناشی از بیاعتنایی به ارزشهای بنیادینی دانست که دربارهشان بحث کردیم.
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست