شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا


علوم‌ اطلاع ‌رسانی ‌، تحولات‌تاریخی‌ و جنبه‌های ‌اجتماعی‌: دیدگاهی‌ از اسکاندیناوی‌


این‌ مقاله‌ برخی‌ از جنبه‌های‌ مربوط‌ به‌ بافتار تاریخی‌ و اجتماعی‌ و علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ و مؤسسات‌ اطلاع‌رسانی‌ بررسی‌ می‌كند. نقطه‌ آغاز این‌ بحث‌، سخنرانی‌ فیلسوف‌ اسپانیایی‌ «خوزه‌ اورتگا وای‌ گاست‌» در سال‌ ۱۹۳۴ درباره‌ تاریخ‌ كتابداری‌ است‌. «اورتگا» از سویی‌ به‌ تحلیل‌ كوتاهی‌ از نیاز اجتماعی‌ به‌ كتاب‌ و وظایف‌ كتابداران‌ از دیدگاه‌ تاریخی‌ می‌پردازد. او كتابخانه‌ها را با روشی‌ كلاسیك‌ در بستر تاریخ‌ تمدن‌، و با پارادایم‌ دهه‌ ۳۰ كه‌ در آن‌، كتابخانه‌ یك‌ نهاد اجتماعی‌ به‌ شمار می‌آمد بررسی‌ می‌كند. از سوی‌ دیگر، وی‌ به‌ پدیده‌های‌ تازه‌ در دنیای‌ دگرگون‌ شونده‌ دانش‌ توجه‌ دارد. مقاله‌ از این‌ نقطه‌ آغاز، با توجه‌ به‌ مفاهیم‌ متغیر ساختاری‌، كانون‌ها و محتوای‌ این‌ رشته‌، ] امكان‌ و [ چگونگی‌ تأثیر دگرگونی‌های‌ تاریخی‌ بر علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ (و طلیعه‌دار آن‌، یعنی‌ علوم‌ كتابداری‌ و سندداری‌) را در دهه‌ كنونی‌ بررسی‌ می‌كند.پارادایم‌ها و چارچوب‌های‌ بررسی‌ شده‌ عبارت‌اند از: پارادایم‌ پیش‌ از جنگ‌ كه‌ كتابخانه‌ را نهادی‌ اجتماعی‌ به‌ شمار می‌آورد؛ پارادایم‌ فیزیكی‌؛ دیدگاه‌ شناختی‌؛ و نگرش‌های‌ گوناگون‌ دهه‌ ۹۰ میلادی‌ كه‌ نشان‌دهنده‌ گرایش‌ جدید به‌ نوعی‌ یكپارچگی‌ در بُعد اجتماعی‌ می‌باشد كه‌ مبنای‌ آن‌، از جمله‌ بر جامعه‌شناسی‌ علم‌، هرمنوتیك‌، و نشانه‌شناسی‌ استوار است‌.در كنگره‌ بین‌المللی‌ كتابداران‌ و كتابشناسان‌ كه‌ در سال‌ ۱۹۳۴ در پاریس‌ برگزار شد، فیلسوف‌ اسپانیایی‌ «خوزه‌ اورتگا وای‌ گاست‌» درباره‌ تاریخ‌ و رسالت‌ كتابداران‌ به‌ ایراد سخن‌ پرداخت‌ (۱ و ۲). او در این‌ سخنرانی‌، به‌ تحلیل‌ توسعه‌ حرفه‌ كتابداری‌ در بافتار اجتماعی‌، تاریخی‌ پرداخت‌. مفهوم‌ محوری‌، نیاز اجتماعی‌ به‌ كتاب‌ است‌. در قرون‌ وسطی‌، از آن‌ جا كه‌ كتاب‌ها استفاده‌ عمومی‌ نداشتند، بلكه‌ «در محدوده‌ پررمز و راز صومعه‌هامحصور بودند»، كار با كتاب‌، امری‌ فرااجتماعی‌ بود. (۱، ص‌ ۱۹۸؛ ۲، ص‌ ۲۱۷). در سال‌های‌ نخستین‌ رنسانس‌ نیاز همگانی‌ به‌ كتاب‌ پدیدار شد و همزمان‌، كتابداران‌ به‌ صورت‌ یك‌ گروه‌ اجتماعی‌ پدید آمدند. در این‌ زمان‌ برآورده‌ كردن‌ نیاز اجتماعی‌ به‌ كتاب‌ دشوار بود. كتابدار دوره‌ رنسانس‌ برای‌ فراهم‌آوری‌ كتاب‌ به‌ سراسر اروپا مسافرت‌ می‌كرد. كمیابی‌ كتاب‌ها یك‌ مشكل‌ توانفرسا بود. در حدود سال‌ ۱۸۰۰ میلادی‌ وضعیت‌، دگرگونی‌ ریشه‌ای‌ یافت‌. علوم‌ و علوم‌ انسانی‌ رشد كردند و كمبود كتاب‌ برطرف‌ شد. نیاز اجتماعی‌ به‌ كتاب‌ سبب‌ ترویج‌ كتاب‌ خواندن‌ گردید. به‌ منظور ترویج‌ كتابخوانی‌، لازم‌ بود مجموعه‌های‌ كتابخانه‌ها سازماندهی‌، كتاب‌ها فهرست‌نویسی‌ شوند. برای‌ ایجاد یك‌ جامعه‌ مردم‌سالار، ترویج‌ كتابخوانی‌ ضروری‌ بود. كتاب‌ به‌ وسیله‌ رسانش‌ خرد و فرهنگ‌ بدل‌ شد كه‌ از دیدگاه‌ اجتماعی‌ پرهیزناپذیر بود. «اورتگا وای‌ گاست‌» در رابطه‌ با این‌ وضعیت‌ تأكید می‌كند كه‌ تحولی‌ در حال‌ وقوع‌ بود. تا آن‌ زمان‌، كتابداران‌ با كتاب‌ همچون‌ شیئی‌ مادی‌ رفتار می‌كردند. از آن‌ پس‌ كتابداران‌ ناچار بودند كتاب‌ را موجودی‌ زنده‌ بدانند. كتابدار می‌بایست‌ كتاب‌های‌ پراكنده‌ را سامان‌ بخشد. افزون‌ بر این‌، كتاب‌ به‌ رسانه‌ علم‌ و دانش‌ تخصصی‌ بدل‌ شده‌ بود. تولید دانش‌ علمی‌ «اورتگا وای‌ گاست‌» را به‌ هیجان‌ درمی‌آورد؛ وی‌ پدیده‌ افزایش‌ اطلاعات‌ را چنین‌ توصیف‌ می‌كند:هم‌ اكنون‌ تعداد كتاب‌ها بسیار زیاد است‌. حتی‌ اگر تعداد موضوعاتی‌ را كه‌ بشر می‌باید مورد توجه‌ قرار دهد به‌ شدت‌ كاهش‌ دهیم‌. باز هم‌ شمار كتاب‌هایی‌ كه‌ باید مطالعه‌ كند و فرا گیرد آن‌ قدر زیاد است‌ كه‌ از حدود وقت‌ او و محدوده‌ درك‌ او فراتر می‌رود. امروزه‌ تنها تهیه‌ كتابشناسی‌ در یك‌ موضوع‌، مستلزم‌ كوشش‌ فراوانی‌ از سوی‌ یك‌ نویسنده‌ است‌ و سرانجام‌ نیز روشن‌ می‌شود كه‌ هنوز بسیاری‌ از مطالب‌ ناگفته‌ مانده‌ است‌. (۱، ص‌ ۲۱۰-۲۰۹؛ ۲، ص‌ ۲۲۷)از دهه‌ ۱۹۳۰ میلادی‌ تصویر جهان‌ اطلاعاتی‌ از دیدگاه‌ بطلمیوسی‌ به‌ دیدگاه‌ كپرنیكی‌ دگرگون‌ شده‌ است‌. در دنیای‌ بطلمیوسی‌، كتابخانه‌ها و نهادهای‌ اطلاع‌رسانی‌ كلاسیك‌ مركز جهان‌ بودند. هر چند كه‌ كتاب‌ به‌ تعبیر «اورتگا وای‌ گاست‌» سازماندهی‌ خاصی‌ نداشت‌، اما رسانه‌ محوری‌ برای‌ انتقال‌ فرهنگ‌ و دانش‌ به‌ شمار می‌آمد. كتابخانه‌ها و نهادهای‌ اطلاع‌رسانی‌ دارای‌ كاركردهای‌ اجتماعی‌ روشن‌ بودند و در بسیاری‌ از كشورهای‌ غربی‌ ضمانت‌ این‌ اهداف‌ به‌ عهده‌ دولت‌ بود. در مجموع‌ مشخصه‌ دانش‌، ثبات‌ مفهومی‌ آن‌ بود و دانش‌ مربوط‌ به‌ رشته‌های‌ گوناگون‌ علمی‌، جهانی‌ به‌ هم‌ بسته‌ را شكل‌ می‌داد. نظام‌های‌ رده‌بندی‌ جهانی‌ منعكس‌كننده‌ (اندیشه‌ یك‌) جهان‌ به‌ هم‌ بسته‌ دانش‌، با ساختاری‌ عقلانی‌ هستند كه‌ ـ مثلاً ـ در فلسفه‌ نهفته‌ در رده‌بندی‌ «كولن‌» «رانگاناتان‌» و ساختار «پیمِست‌» نمود می‌یابند.اكنون‌ در یك‌ دنیای‌ اطلاعاتی‌ كپرنیكی‌ زندگی‌ می‌كنیم‌ كه‌ در آن‌، كتابخانه‌ها و نهادهای‌ اطلاع‌رسانی‌ سنتی‌ چیزی‌ جز سیاره‌های‌ آن‌ نیستند (۳). شاید واژه‌ كپرنیكی‌، بهترین‌ استعاره‌ نباشد، زیرا «مركز» اطلاعات‌ است‌، كه‌ عملاً نیز در هر جایی‌ مركزیت‌ دارد. از سوی‌ دیگر، مفهوم‌ «كپرنیكی‌» بیانگر دگرگونی‌ ریشه‌ای‌ در دیدگاه‌ جهانی‌ است‌. در واقع‌ بنا به‌ گفته‌ «پیتراینگ‌ورسن‌»، تغییرات‌ شكلی‌ جهان‌ اطلاعاتی‌ از دهه‌ ۳۰ به‌ این‌ سو را می‌توان‌ به‌ صورت‌ توالی‌ بطلمیوسی‌، كپرنیكی‌، نیوتنی‌ و اینشتاینی‌ توصیف‌ كرد. در جهان‌ اطلاعاتی‌ نیوتنی‌، اطلاعات‌ (همانند جاذبه‌) نیروی‌ مركزی‌ است‌ و به‌ سوی‌ جهان‌ اینشتاینی‌ حركت‌ می‌كند در جهان‌ اینشتاینی‌ زمان‌، انرژی‌ (اطلاعات‌) و ماده‌ (اسناد) با هم‌ ارتباط‌ متقابل‌ دارند. من‌ از واژه‌ «كپرنیكی‌» در مفهومی‌ گسترده‌تر استفاده‌ خواهم‌ كرد. این‌ كه‌ گفته‌ می‌شود كتابخانه‌ها سیاره‌ هستند ] و دیگر مركز جهان‌ نیستند [ با مثالی‌ باز نمودنی‌ است‌. «رزاك‌» می‌نویسد: «این‌ واقعیتی‌ غریب‌ است‌ كه‌ بحث‌ كنونی‌ درباره‌ اطلاعات‌ ربط‌ اندكی‌ به‌ كتابخانه‌ها دارد. با این‌ حال‌ كتابخانه‌های‌ محلی‌، شهری‌، و ایالتی‌ آمریكا بهترین‌ خدمات‌ مرجع‌ و كتابخوانی‌ را به‌ عموم‌ مردم‌ ارائه‌ می‌دهند» (۴، ص‌ ۱۷۲).هدف‌ مقاله‌ حاضر تحلیل‌ و بحث‌ درباره‌ پاره‌ای‌ از جنبه‌های‌ مرتبط‌ با مطالعه‌ بافتار اجتماعی‌ و تاریخی‌ نهادهای‌ اطلاع‌رسانی‌ است‌. انتخاب‌ سخنرانی‌ «اورتگاگاست‌» و ایده‌ی‌ تصاویر دگرگون‌شونده‌ دنیای‌ اطلاعاتی‌ به‌ عنوان‌ نقطه‌ آغاز بحث‌، به‌ آن‌ معنا است‌ كه‌ این‌ موضوع‌ را در چشم‌اندازی‌ گسترده‌، با علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ مرتبط‌ می‌دانم‌. اما این‌ چشم‌انداز گسترده‌ فقط‌ نقطه‌ آغازی‌ برای‌ تحلیل‌ و بحث‌ است‌. در پرداختن‌ به‌ دگرگونی‌های‌ تاریخی‌ و علوم‌ اطلاع‌رسانی‌، نخست‌ دریافت‌های‌ پیش‌ از جنگ‌ از علوم‌ اطلاع‌رسانی‌، سپس‌ چارچوب‌های‌ پس‌ از جنگ‌، و سرانجام‌ رویكردهایی‌ را بررسی‌ می‌كنم‌ كه‌ به‌ جنبه‌های‌ اجتماعی‌ و علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ توجه‌ ویژه‌ دارند.
دگرگونی‌های‌ تاریخی‌ و علوم‌ اطلاع‌رسانی‌
در طی‌ تاریخ‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ طلیعه‌داران‌ آن‌ یعنی‌ علوم‌ كتابداری‌ و سندداری‌ كانون‌ توجه‌ پژوهش‌ها و چارچوب‌ نظری‌، چندین‌ بار تغییر كرده‌ است‌. دریافت‌های‌ دگرگون‌ شونده‌ از ساختار و محتوای‌ این‌ رشته‌ با تغییر در كاركردهای‌ اجتماعی‌ نهادهای‌ اطلاع‌رسانی‌، در تولید و انتقال‌ دانش‌، و با نظریه‌های‌ میان‌ رشته‌ای‌ یا نظریه‌های‌ برگرفته‌ شده‌ از دیگر رشته‌ها، تعیین‌ شده‌ است‌. در طول‌ سده‌ كنونی‌ اهداف‌ پژوهشی‌ مشخصی‌ درون‌ این‌ قلمرو مورد توجه‌ قرار گرفته‌ و موضوع‌های‌ دیگر به‌ كنار نهاده‌ یا كمابیش‌ به‌ كنار نهاده‌ شده‌اند. به‌ گفته‌ «واكاری‌» (۵، ص‌ ۱۷۰) درست‌ همان‌ گونه‌ كه‌ مفهوم‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ در طول‌ تاریخ‌ دگرگون‌ شده‌، این‌ مفهوم‌ در میان‌ جوامع‌ گوناگون‌ علمی‌ و ملت‌هایی‌ كه‌ دارای‌ فرهنگ‌ متفاوت‌اند، متفاوت‌ است‌ (یعنی‌ می‌توان‌ برای‌ مطالعه‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ در یك‌ بافتار تاریخی‌ و اجتماعی‌ از نگرش‌ هرمنوتیكی‌ استفاده‌ كرد.)
۱. دریافت‌های‌ پیش‌ از جنگ‌
در آغاز سده‌ بیستم‌، سنت‌ پژوهش‌ در علوم‌ كتابداری‌ یا مطالعات‌ كتابداری‌ اساساً انسانگرایانه‌ بود و جهت‌ آن‌ تا اندازه‌ زیادی‌ به‌ سوی‌ جنبه‌های‌ تاریخی‌ كتاب‌ها و كتابخانه‌ها بود. در دانمارك‌ این‌ امر در كتاب‌های‌ مهمی‌ بازتاب‌ می‌یابد كه‌ به‌ وسیله‌ «دال‌» ] ۶، ۷ [ در دهه‌ بیست‌ نوشته‌ یا ویراسته‌ شده‌ است‌. در ] منبع‌ شماره‌ [ (۶) تاریخ‌ كتاب‌ در بافتار تاریخ‌ عمومی‌ تمدن‌ بررسی‌ می‌شود و ۲ جلد از ۴ جلد ] منبع‌ شماره‌ [ (۷) درباره‌ تاریخ‌ كتاب‌ و كتابخانه‌ است‌. افزون‌ بر جنبه‌های‌ تاریخی‌، كاركردهای‌ اجتماعی‌ و تربیتی‌ كتابخانه‌ها به‌ موضوع‌ پژوهش‌ها ـ و خط‌مشی‌ها ـ تبدیل‌ شدند. كتابخانه‌ها در شكل‌گیری‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ جامعه‌، در روشنگری‌ و آموزش‌ (خودآموزی‌) شهروندان‌، حیاتی‌ و اساسی‌ شناخته‌ شدند.مقاله‌ «اورتگا وای‌ گاست‌» (۱ و ۲) به‌ بررسی‌ تاریخی‌ كاركردهای‌ شناخته‌ شده‌ اجتماعی‌ مجموعه‌ای‌ می‌پردازد كه‌ به‌ وسیله‌ كتاب‌ها، كتابداران‌ و كتابخانه‌ها پدید آمده‌ است‌. او در تحلیل‌ كوتاه‌ خود، تاریخ‌ و كاركرد اجتماعی‌ كتابخانه‌ را در هم‌ می‌آمیزد. با آن‌ كه‌ وی‌ فیلسوف‌ است‌ با دیدگاه‌ غالب‌ كتابخانه‌ها در دوره‌ بین‌ دو جنگ‌ موافق‌ است‌ كه‌ بموجب‌ آن‌، پژوهش‌گران‌ برجسته‌ علوم‌ كتابداری‌، كتابخانه‌ را یك‌ نهاد اجتماعی‌ می‌دانستند. «میكسا». (۵، ص‌ ۲۰۱) پارادایمی‌ را (با تعریف‌ آن‌ها به‌ عنوان‌ مجموعه‌ای‌ از نظریه‌ها) مطرح‌ كرده‌ كه‌ كتابخانه‌ را یك‌ نهاد اجتماعی‌ می‌داند. سرچشمه‌ این‌ پارادایم‌ پژوهشی‌ است‌ كه‌ پژوهندگان‌ مدرسه‌ عالی‌ كتابداری‌ دانشگاه‌ شیكاگو در دهه‌های‌ ۲۰ و ۳۰ انجام‌ دادند. «به‌ نظر «میكسا»...، این‌ نوع‌ نگاه‌ به‌ كتابخانه‌ شامل‌ توجه‌ به‌ تغییر اجتماعی‌ و فرهنگی‌ای‌ است‌ كه‌ پایه‌ منطقی‌ و بافتار وسیع‌تری‌ را در پاسخ‌ به‌ این‌ سئوال‌ كه‌ چرا كتابخانه‌ به‌ عنصر مهم‌ و ممتاز جامعه‌ تبدیل‌ شده‌، فراهم‌ می‌آورد» (۵، ص‌ ۲۰۲-۲۰۱).سنت‌ سندداری‌ بلژیكی‌ و فرانسوی‌ نیز دارای‌ اهمیت‌ است‌. اثر «اُت‌لِت‌»(۸) یك‌ تصویر تركیبی‌ كلی‌ از دانش‌ جهانی‌ (۸، ص‌ چهار) ارائه‌ می‌كند. این‌ كتاب‌ دارای‌ سه‌ بُعد مهم‌ است‌: نظام‌مند جامعه‌شناختی‌ و تاریخی‌ «اُت‌لِت‌» درباره‌ جامعه‌شناسی‌ كتابشناسی‌ سندداری‌) می‌نویسد:«كتاب‌ در اجتماع‌ متولد می‌شود شرایط‌ زمانی‌ و مكانی‌ جامعه‌ است‌ كه‌ به‌ آن‌ چهره‌ مناسب‌ می‌دهد شرایط‌ اجتماعی‌ است‌ كه‌ شكل‌های‌ مادی‌ یا معنوی‌ همكاری‌، راه‌های‌ تجاری‌ و غیرتجاری‌ نشر نوشتارها در اجتماع‌ را تعیین‌ می‌كند (۸، ص‌ ۲۹).»پیش‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، علوم‌ كتابداری‌ و سندداری‌ در بافتار تاریخی‌ و اجتماعی‌ به‌ هدف‌ خود نگاه‌ می‌كرد. علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ پس‌ از جنگ‌ پدیدار شد، هر چند كه‌ برای‌ نخستین‌ بار در دهه‌ شصت‌ بود كه‌ نهادینه‌ شد. تاریخ‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ در نخستین‌ دهه‌های‌ آن‌ با حركتی‌ دوگانه‌ به‌ سوی‌ دامنه‌ای‌ وسیع‌تر و كانون‌ توجه‌ خاص‌ ] و ویژه‌ [ مشخص‌ می‌شود. این‌ حركت‌ بیش‌تر در گذار از علوم‌ كتابداری‌ به‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ نمود می‌یابد. از سویی‌ دامنه‌ این‌ رشته‌ گسترش‌ یافت‌ و از بستر نهادهای‌ سنتی‌ كتابداری‌ اطلاع‌رسانی‌ فراتر رفت‌، و از سوی‌ دیگر كانون‌ تمركز و توجه‌ آن‌، خاص‌تر شد.در دهه‌ سی‌ میلادی‌ علوم‌ كتابداری‌ در زمینه‌ تاریخ‌ تمدن‌ و در زمینه‌ نظرات‌ مربوط‌ به‌ كاركردهای‌ اجتماعی‌ دارای‌ چارچوب‌ كاملاً منطقی‌ و یكپارچه‌ای‌ بود. در دهه‌ پنجاه‌ میلادی‌، پژوهش‌ در بازیابی‌ اطلاعات‌، یك‌ بنیاد علمی‌ ایجاد كرد. كوتاه‌ سخن‌ این‌ كه‌ افزایش‌ گستره‌ و تنگ‌ كردن‌ كانون‌ توجه‌، به‌ معنای‌ تغییر شكل‌ بنیادهای‌ نظری‌ از یك‌ بافتار دارای‌ علوم‌ اجتماعی‌ و انسانی‌ به‌ یك‌ پایه‌ علمی‌ نیز بود. به‌ گونه‌ای‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ دو مجموعه‌ از دانش‌ تجربی‌ داشتیم‌ كه‌ با هم‌ مرتبط‌ نبودند.
۲. چارچوب‌های‌ پس‌ از جنگ‌
در نخستین‌ مرحله‌ پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، دامنه‌ این‌ رشته‌، اطلاعات‌ علمی‌ را به‌ طور عام‌، در برگرفت‌ و كانون‌ توجه‌ آن‌ به‌ نظام‌های‌ بازیابی‌ اطلاعات‌ محدود شد. از دهه‌ شصت‌ میلادی‌ طیف‌ گسترده‌ای‌ از موضوعات‌ محوری‌، متناسب‌ با تعداد بسیاری‌ از رشته‌های‌ فرعی‌، تدوین‌ شد كه‌ هر كدام‌ از آن‌ها دارای‌ مجموعه‌ دانش‌ رو به‌ رشدی‌ بودند. اگر نگاهی‌ از درون‌ بیفكنیم‌، می‌بینیم‌ كه‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ برای‌ یكپارچه‌ كردن‌ دانش‌ تجربی‌ برگرفته‌ از رشته‌های‌ فرعی‌ گوناگون‌ در یك‌ چارچوب‌ نظری‌ واحد، نیازمند یك‌ دیدگاه‌ ] فلسفی‌ [ كلی‌نگر بوده‌ است‌. دیدگاه‌ شناختی‌، نخستین‌ پاسخ‌ به‌ این‌ مسئله‌ است‌. مطالعه‌ ـ مثلاً ـ رفتار اطلاع‌یابی‌، گروه‌های‌ استفاده‌كننده‌ و نیازهای‌ آنان‌، و استفاده‌ از اطلاعات‌ در سازمان‌ها نشان‌ می‌دهد كه‌ بستر اجتماعی‌ رفتار اطلاعاتی‌، در سطح‌ گروه‌های‌ اقلیت‌، اهمیت‌ بیش‌تری‌ یافته‌ است‌.دیدگاه‌ شناختی‌ به‌ پیشرفت‌های‌ نظری‌ انجامیده‌ است‌، اما به‌ نظر من‌، بستر تاریخی‌ و اجتماعی‌ هنوز هم‌، دست‌ كم‌ به‌ دو دلیل‌، با علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ مربوط‌ هستند. نخست‌ این‌ كه‌ هدف‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ تابع‌ دگرگونی‌های‌ تاریخی‌ است‌. برای‌ درك‌ هدف‌ پژوهش‌ خود، باید بتوانیم‌ ـ علاوه‌ بر موارد دیگر ـ شرایط‌ دگرگونی‌شونده‌ موجود. در نقش‌ ] و وظیفه‌ [ دگرگونی‌های‌ بافتار اجتماعی‌ حوزه‌ موضوعی‌ را توضیح‌ دهیم‌. دلیل‌ دیگر این‌ است‌ كه‌ تحلیل‌های‌ این‌ رشته‌ از چشم‌انداز نظریه‌ علم‌ از جمله‌ انواع‌ اثراتی‌ كه‌ توسعه‌ اجتماعی‌ ممكن‌ است‌ بر علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ داشته‌ باشد، در درك‌ ما از ماهیت‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ بسیار مهم‌ است‌.
۳. پارادایم‌ فیزیكی‌
در آغاز دهه‌ پنجاه‌ میلادی‌، آزمون‌های‌ «كرانفیلد» مرحله‌ نوینی‌ را در پیشرفت‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ مشخص‌ كرد. از آن‌ زمان‌ بازیابی‌ اطلاعات‌ به‌ صورت‌ رشته‌ علمی‌ كاملاً تعریف‌ شده‌ای‌ درآمد. «الیس‌» (۹) می‌نویسد: به‌ جای‌ آن‌ كه‌ این‌ رشته‌ را «پارادایم‌ كرانفیلد» بدانیم‌، شاید بهتر باشد آن‌ را یك‌ پارادایم‌ فیزیكی‌ به‌ شمار آوریم‌ كه‌ ] از جایی‌ [ اقتباس‌ شده‌ و به‌ عنوان‌ پارادایمی‌ برای‌ پژوهش‌های‌ بازیابی‌ اطلاعات‌، به‌ وسیله‌ آزمون‌های‌ «كرانفیلد» شكل‌ منسجمی‌ به‌ آن‌ داده‌ شده‌ (۹، ص‌ ۵۲). پارادایم‌ فیزیكی‌ را «كوهن‌» تحلیل‌ و بحث‌ می‌كند و نتیجه‌ می‌گیرد كه‌ این‌ پارادایم‌، با مفهومی‌ كه‌ «كوهن‌» از علوم‌ معمول‌ دارد، یك‌ پارادایم‌ نیست‌، بلكه‌ یك‌ شبه‌ پارادایم‌ است‌ ] ۹، ص‌ ۵۷ [ .از نظر تاریخی‌، این‌ ادعا درست‌ نیست‌ كه‌ پژوهش‌ در علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ از پارادایم‌ پیش‌ از جنگ‌ (به‌ تعبیر «میكسا») كه‌ كتابخانه‌ را یك‌ نهاد اجتماعی‌ می‌داند، به‌ پارادایم‌ فیزیكی‌ نخستین‌ سال‌های‌ پس‌ از جنگ‌ به‌ تعبیری‌ كه‌ «الیس‌» از شبه‌ پارادایم‌ دارد تغییر جهت‌ اساسی‌ داده‌ است‌. پارادایمی‌ كه‌ كتابخانه‌ را نهادی‌ اجتماعی‌ می‌داند، در بستر مفهومی‌ علوم‌ كتابداری‌ به‌ پیشرفت‌ خود ادامه‌ داده‌، و پارادایم‌ فیزیكی‌، به‌ پارادایم‌ مركزی‌ در علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ نوین‌ بدل‌ شد و در آن‌ زمان‌ به‌ معنای‌ علمی‌ بود كه‌ موضوع‌ آن‌، اطلاعات‌ علمی‌ بود. از سوی‌ دیگر می‌توانیم‌ درباره‌ گرایش‌ به‌ سمت‌ دامنه‌ای‌ گسترده‌تر (یعنی‌ اطلاعات‌) و كانونی‌ خاص‌تر (یعنی‌ بازیابی‌ اطلاعات‌) در علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ در دهه‌ سی‌ تا پنجاه‌ سخن‌ بگوییم‌. پارادایم‌ فیزیكی‌ بیانگر گونه‌ای‌ قانونمند از پژوهش‌ می‌باشد و بر دیدگاهی‌ واقعگرایانه‌ از علم‌ استوار است‌. بنابراین‌ الگوی‌ واقعگرا، دانش‌ علمی‌، دانش‌ واقعی‌ و مطلق‌ است‌. این‌ بدان‌ معنا است‌ كه‌ به‌ نظر می‌رسد دانش‌ تجربی‌، موقعیتی‌ برجسته‌ دارد، جهانی‌ و بیطرف‌ است‌، و تحت‌ تاثیر فرایندهای‌ شناختی‌ و اجتماعی‌ قرار نمی‌گیرد. هدف‌ از پژوهشی‌ كه‌ در چارچوب‌ پارادایم‌ فیزیكی‌ صورت‌ می‌گیرد، تقویت‌ عملكرد بازیابی‌ است‌. موضوع‌ پژوهش‌، نظام‌ بازیابی‌ اطلاعات‌ است‌. یعنی‌ اگرچه‌ دامنه‌ رشته‌ از بستر كتابداری‌ به‌ اطلاعات‌ علمی‌ به‌ طور عام‌ گسترش‌ یافته‌، اما هنوز هم‌ این‌ دامنه‌، دامنه‌ای‌ نسبتاً محدود است‌. كانون‌ توجه‌ بر نظام‌ اطلاعاتی‌ (پالایش‌ فنون‌ بازیابی‌ اطلاعات‌ و گسترش‌ روش‌های‌ ارائه‌ ] و نمایش‌ [ متن‌) متمركز است‌. «اینگ‌ورسن‌» می‌گوید: مفهوم‌ اطلاعات‌ در پارادایم‌ فیزیكی‌، یا سنتی‌ است‌ یا كلاسیك‌. «اطلاعات‌ در مفهوم‌ سنتی‌ یا كلاسیك‌، ] اطلاعات‌ [ علمی‌، اطلاعات‌ خاص‌ ـ یا بهتر بگوییم‌، دانش‌ خاص‌ ـ هر قلمرو بود (و هست‌). این‌ دیدگاه‌ موجب‌ شد ارائه‌ متن‌، مهارپذیرتر و آسان‌تر گردد.» (۱۰، ص‌ ۶۰). در بافتار تاریخی‌ دهه‌ پنجاه‌ میلادی‌، این‌ نوع‌ نگرش‌ به‌ اطلاعات‌ علمی‌ و ارائه‌ متن‌ با پندار بطلمیوسی‌ از جهان‌ اطلاعات‌ منطبق‌ است‌. در سطح‌ عام‌، علوم‌ تك‌ پارادایم‌ بودند و این‌ دوره‌، دوره‌ ثبات‌ مفهومی‌ علوم‌ بود.
۴. مكتب‌ شناختی‌
در طول‌ سه‌ دهه‌ گذشته‌، رویكرد شناختی‌ گسترش‌ یافته‌ و بر بررسی‌ رفتار اطلاعاتی‌ غالب‌ گردیده‌ است‌. هر چند در مجموع‌ این‌ مسئله‌ مقبولیت‌ عام‌ ندارد، اما بیش‌ترین‌ تاثیر را داشته‌ است‌ (ص‌، ص‌ ۲۱۸-۲۰۴). گسترش‌ دیدگاه‌ شناختی‌ هم‌ به‌ معنای‌ گسترش‌ دامنه‌ و هم‌ گسترش‌ كانون‌های‌ توجه‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ بوده‌ است‌. به‌ دلیل‌ همین‌ گسترش‌ دامنه‌ معنایی‌ است‌ كه‌ تمامی‌ انواع‌ اطلاعات‌ در مفهوم‌ اطلاعات‌ می‌گنجند، و به‌ دلیل‌ همین‌ گسترش‌ كانون‌های‌ توجه‌ است‌ كه‌ رفتار (بازیابی‌) اطلاعاتی‌ انسان‌ را به‌ طور عام‌، و در ارتباط‌ با بازیابی‌ اطلاعات‌ و نظام‌های‌ بازیابی‌ اطلاعات‌ در بر می‌گیرد. این‌ رویكرد بر جنبه‌های‌ كیفی‌ تعامل‌ در بازیابی‌ اطلاعات‌ تمركز دارد. دیدگاه‌ شناختی‌ (۱۰) بر یك‌ الگوی‌ نسبیت‌گرایانه‌ از دانش‌ استوار است‌، كه‌ بموجب‌ آن‌، دانش‌، از آن‌ نظر كه‌ با فرایندهای‌ شناختی‌ (و اجتماعی‌) تغییر می‌كند، نسبی‌ است‌.تفاوت‌ دیگر بین‌ پارادایم‌ فیزیكی‌ و رویكرد شناختی‌ آن‌ است‌ كه‌ رویكرد شناختی‌، ] رویكردی‌ بین‌ رشته‌ای‌ است‌ كه‌ [ به‌ روانشناسی‌، ریاضیات‌، ارتباطات‌ و رشته‌های‌ دیگر روی‌ می‌كند؛ اما پارادایم‌ (اولیه‌) فیزیكی‌ از یك‌ رشته‌ علمی‌ كاملاً تعریف‌ شده‌ (فیزیك‌) سرچشمه‌ می‌گیرد. برای‌ «الیس‌»(۹) تحلیل‌ پارادایم‌ فیزیكی‌ در زبان‌ «كوهن‌»، آسان‌تر از تحلیل‌ پارادایم‌ شناختی‌ است‌. یك‌ دلیل‌ شاید این‌ باشد كه‌ پارادایم‌ شناختی‌ یك‌ «علم‌ فرامعمول‌ » است‌؛ به‌ این‌ معنا كه‌ به‌ بررسی‌ پدیده‌های‌ پیچیده‌ و جامعی‌ می‌پردازد كه‌ نیازمند پژوهش‌ بین‌ رشته‌ای‌، یا یك‌ چارچوب‌ نظری‌ یكپارچه‌ هستند. دیدگاه‌ شناختی‌ شاید یك‌ پاسخ‌ نظری‌ به‌ مسائل‌ دنیای‌ جدید كپرنیكی‌ باشد كه‌ از ویژگی‌های‌ آن‌، راه‌ تقسیم‌ ] به‌ اجزای‌ كوچك‌تر [ و تنوع‌ نیازهای‌ اطلاعاتی‌ است‌. برای‌ رویارویی‌ با این‌ شرایط‌، دیدگاه‌ شناختی‌ به‌ ایجاد یك‌ چارچوب‌ كلی‌ گرایانه‌ علمی‌ پرداخت‌ (و هنوز هم‌ در كار ایجاد آن‌ است‌)، كه‌ به‌ نظر می‌رسد هنوز هم‌ اساساً به‌ افق‌ علم‌شناختی‌ محدود می‌شود؛ افقی‌ كه‌ جنبه‌ اجتماعی‌ را مستثنی‌ می‌كند، یا آن‌ را به‌ صورت‌ یك‌ متمم‌ در نظر می‌گیرد.این‌ بُعد اجتماعی‌ متمم‌، «عمدتاً درون‌ رشته‌هایی‌ مانند اطلاع‌سنجی‌ و مدیریت‌ اطلاعات‌» بازشناخته‌ می‌شود (۱۰، ص‌ ۳۹).با بحثی‌ كه‌ درباره‌ انتقال‌ «فرومن‌» از دیدگاه‌ شناختی‌ دارد، بر نقد «عقیده‌ فردگرایی‌ افراطی‌ و نادیده‌ گرفتن‌ بُعد اجتماعی‌ در نظریه‌های‌ شناختی‌» تاكید می‌كند (۵، ص‌ ۲۱۷) و نتیجه‌ می‌گیرد كه‌ «ادغام‌ ساختارهای‌ اجتماعی‌ در دیدگاه‌ شناختی‌، هنوز هم‌ یك‌ چالش‌ مهم‌ است‌» (۵، ص‌ ۲۱۸). در شماری‌ از رویكردهای‌ مختلف‌ دانشمندان‌ اسكاندیناوی‌، بُعد اجتماعی‌ به‌ نظریه‌ ارتباطات‌، بویژه‌ به‌ نشانه‌شناسی‌ مربوط‌ است‌.
رویكردهای‌ گوناگون‌
در فرانسه‌، علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ و علوم‌ ارتباطات‌ درهم‌ ادغام‌ شده‌ و در مجامع‌ پژوهشی‌ واحد، تكامل‌ یافته‌اند (۱۱، ص‌؛ ۱۲). در مجامع‌ پژوهشی‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ در كشورهای‌ انگوساكسون‌ و اسكاندیناوی‌، علاقه‌ به‌ نظریه‌ ارتباطات‌ نشانه‌ شناختی‌، كاملاً نوین‌ است‌. «فیسك‌» به‌ دو رویكرد به‌ ارتباطات‌ قایل‌ است‌. نخستین‌ رویكرد، «مكتب‌ فرایند» نام‌ گرفته‌ است‌ و در دومی‌ «ارتباطات‌، تولید و تبادل‌ معانی‌ است‌» (۱۳، ص‌ ۳). «مكتب‌فرایند، پیام‌ را چیزی‌ می‌داند كه‌ به‌ وسیله‌ فرایند ارتباط‌، انتقال‌ می‌یابد. (...) از سوی‌ دیگر در نشانه‌شناسی‌، پیام‌، تركیبی‌ از علامت‌ها است‌ كه‌، از طریق‌ تعامل‌ با دریافت‌كنندگان‌، معانی‌ را تولید می‌كند» (۱۳، ص‌ ۳). پارادایم‌ فیزیكی‌ متعلق‌ به‌ مكتب‌ فرایند است‌ و دیدگاه‌ شناختی‌، در مرحله‌ كنونی‌ از رشد خود، معنای‌ یك‌ پیام‌ را به‌ شكلی‌ كه‌ به‌ وسیله‌ دریافت‌كننده‌ از راه‌ ساختارهای‌ شناختی‌ دریافت‌كننده‌ تولید شده‌، بررسی‌ می‌كند. هر چند پایه‌ نظری‌ دیدگاه‌ شناختی‌ با پایه‌ نشانه‌شناسی‌ متفاوت‌ است‌، اما هر دو رویكرد به‌ گونه‌ای‌ یكسان‌، ارتباطات‌ را تولید و تبادل‌ معنا می‌دانند. الگوهای‌ شناختی‌ تعامل‌ بازیابی‌ اطلاعات‌ (۱۰، ص‌ ۱۶، ۳۳ و ۱۳۵)، از آن‌ نظر كه‌ به‌ روابط‌ میان‌ عناصر و ] دخیل‌ [ در تولید خلق‌ معنا، و به‌ تبع‌ آن‌ در تغییر ساختارهای‌ دانش‌ می‌پردازند، همانند الگوهای‌ نشانه‌ شناختی‌ (۱۳، ص‌۴۴-۴۲)، ساختاری‌ هستند. اما برخلاف‌ نشانه‌شناسی‌، دیدگاه‌ شناختی‌، خلق‌ و تبادل‌ معنا را در بافتار اجتماعی‌ نمی‌بیند. به‌ تعبیر «فیسك‌»، نشانه‌شناسی‌ «به‌ چگونگی‌ انجام‌ ارتباط‌، به‌ نظام‌های‌ زبان‌ و فرهنگ‌، و بویژه‌ به‌ رابطه‌ ساختاری‌، فرهنگ‌، واقعیت‌، و نظام‌ نشانه‌شناختی‌ می‌پردازد» (۱۳، ص‌ ۱۳۵). نشانه‌شناسی‌ به‌ مطالعه‌ قطعیت‌ ] و شكل‌گیری‌ [ معنا، با تمركز بر رمزها می‌پردازد.در دهه‌ نود میلادی‌، نظریه‌ها، چشم‌اندازها یا فرضیه‌های‌ گوناگونی‌ ارائه‌ شد، مورد بحث‌ قرار گرفت‌ یا تدوین‌ شد. در كشورهای‌ اسكاندیناوی‌، «هیورلند» (۱۴، ۱۵) «آلبرچسن‌» و «هیورلند» (۱۶)، «ویك‌گرن‌» (۱۷)، «گین‌من‌» (۱۸)، «بریر» (۱۹، ۲۰) از جمله‌ فعال‌ترین‌ نویسندگانی‌ هستند كه‌ در این‌ زمینه‌ كار كرده‌اند. و دیگرانی‌ را نیز می‌توان‌ به‌ این‌ عده‌ افزود. هر چند این‌ پژوهشگران‌ با هم‌ وجه‌ مشتركی‌ ندارند، اما در دیدگاه‌ آنان‌، تا اندازه‌ای‌، همانندی‌هایی‌ دیده‌ می‌شود. مثلاً بررسی‌، تحلیل‌ یا مفهوم‌آفرینی‌ فرایندهای‌ اطلاعاتی‌ و انتقال‌ دانش‌ را در سطح‌ كلان‌، یعنی‌ در یك‌ بافتار فرهنگی‌ ـ اجتماعی‌ انجام‌ می‌دهند. دیدگاه‌های‌ نظری‌ آنان‌ نیز همبستگی‌هایی‌ با یكدیگر دارد، اما از حد معینی‌ فراتر نمی‌رود. آنان‌ حوزه‌ موضوعی‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ را از دیدگاه‌ جامعه‌شناسی‌ علم‌، هرمنوتیك‌، نشانه‌شناسی‌ یا گفتمان‌ تحلیلی‌ درك‌ می‌كنند. در نظریه‌ «هیور» قلمرو ] نظریه‌ [ یا قلمرو دانش‌، چارچوب‌ اساسی‌ ادراك‌ است‌ كه‌ متناظر با دیدگاه‌ تحلیلی‌ او از قلمرو می‌باشد (۱۵، ص‌ ۱۰۹). وجه‌ تمایز نظریه‌ «ویك‌گرن‌» نقش‌ اجتماعی‌ علم‌ است‌ و او تأكید می‌كند كه‌ برای‌ تحلیل‌ چگونگی‌ انتقال‌ و همگانی‌ كردن‌ دانش‌ علمی‌، بصیرت‌ نسبت‌ به‌ ماهیت‌ دانش‌ علمی‌، یك‌ پیش‌ شرط‌ است‌ (۱۷، ص‌ ۲). «گین‌من‌» از «پارادایم‌ سوم‌» نیز سخن‌ به‌ میان‌ می‌آورد؛ پارادایم‌ اول‌، پارادایم‌ سیستم‌ مدار یا فیزیكی‌، پارادایم‌ دوم‌ دیدگاه‌ شناختی‌ است‌ (۱۸، ص‌ ۱۴). پارادایم‌ سوم‌ در برگیرنده‌ بُعد هرینوتیكی‌ است‌، پیوند نزدیكی‌ با فرایند مادام‌العمر یادگیری‌ دارد؛ فرایندی‌ كه‌ به‌ وسیله‌ آن‌، «شیوه‌ها، محیط‌ها، واكنش‌ها و واقعیت‌های‌ مربوط‌ به‌ خود شهروندان‌ ایجاد می‌شود» (۱۸، ص‌ ۱۶». تغییر در شرایط‌ اجتماعی‌، نقش‌ یادگیری‌ را دگرگون‌ می‌كند. «بریر» فرانظریه‌ نوینی‌ را بر پایه‌ نشانه‌شناسی‌، هرمنوتیك‌، سایبرنتیك‌ رده‌ دوم‌، و بازی‌های‌ زبانی‌ «ویت‌گنشتن‌» مطرح‌ می‌كند (۱۹، ص‌۳۴۰-۳۱۸).«واكاری‌» در تحلیل‌ محتوا و دامنه‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌، برخی‌ تلاش‌ها در خلق‌ یك‌ پایه‌ نوین‌ نظری‌ برای‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ را ارزیابی‌ می‌كند (۵، ص‌ ۲۲۱-۲۱۸). این‌ تلاش‌ها به‌ عنوان‌ رقبایی‌ برای‌ دیدگاه‌ شناختی‌ در علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ مطرح‌ می‌شوند. «واكاری‌» وقتی‌ به‌ تلاش‌های‌ هرمنوتیكی‌ برای‌ بحث‌ درباره‌ ماهیت‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ و هدف‌ آن‌ می‌پردازد، به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسد كه‌ دوتای‌ این‌ اقدامات‌ (به‌ وسیله‌ «دانیل‌ بندیكتسن‌» و «ایوار هول‌») مفاهیم‌ هرمنوتیكی‌ پایه‌ای‌ را در سطحی‌ عام‌، بدون‌ ربط‌ دادن‌ آن‌ها به‌ تحلیل‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ شرح‌ می‌دهند» (۵، ص‌ ۲۱۸). سومین‌ اقدام‌ (به‌ وسیله‌ «رافائل‌ كاپورو» با دقت‌ بیش‌تری‌ تحلیل‌ می‌شود نتیجه‌گیری‌ «واكاری‌» این‌ است‌ كه‌ تصور «كاپورو» از اطلاعات‌ با حوزه‌ موضوعی‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ منطبق‌ نیست‌. «اطلاعات‌ به‌ نظر «كاپورو» چیزی‌ است‌ كه‌ میان‌ اعضایی‌ ] از جامعه‌ [ كه‌ دارای‌ یك‌ شكل‌ زندگی‌ هستند، یا اعضای‌ یك‌ جمعیت‌ تفسیری‌ مشترك‌ است‌. به‌ عنوان‌ یك‌ زمینه‌ مشترك‌، می‌توان‌ گفت‌ كه‌ معنا ندارد كه‌ اطلاعات‌ را چیزی‌ بدانیم‌ كه‌ می‌توان‌ آن‌ را انتقال‌ یا بازیابی‌ كرد» (۵، ص‌ ۲۱۹-۲۱۸). یكی‌ از نخستین‌ بحث‌های‌ هرمنوتیك‌، در یك‌ بستر دانماركی‌ از علوم‌ كتابداری‌ و اطلاع‌رسانی‌ به‌ وسیله‌ «اینگ‌ ورسن‌» (۱۰، ص‌ ۴۷-۴۱) مطرح‌ شد، كه‌ البته‌ تحلیل‌ خود را دنبال‌ نكرده‌ است‌.«واكاری‌» در مقاله‌ اخیر خود به‌ مسئله‌ای‌ مرتبط‌ با فرا نظریه‌های‌ جدید برای‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ می‌پردازد و نوع‌ رویكرد مورد استفاده‌ در معرفی‌ آن‌ها را به‌ این‌ شكل‌ شرح‌ می‌دهد: «این‌ ] رویكرد [ با بررسی‌ عقاید یك‌ فیلسوف‌ سده‌ بیستمی‌، استخراجی‌ اصول‌ و ارائه‌ این‌ اصول‌ به‌ شكل‌ پیش‌ فرض‌هایی‌ كه‌ می‌توان‌ پایه‌های‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ را بر آن‌ها بنا كرد، ادامه‌ می‌یابد... من‌ نمی‌خواهم‌ درباره‌ این‌ رویكرد مجادله‌ كنم‌... جز در مورد یك‌ نكته‌ خاص‌، و آن‌ این‌ كه‌ بسیاری‌ از این‌ رویكردها بیش‌ از اندازه‌ كلی‌ هستند» (۲۱، ص‌ ۴۵۸). من‌ متوجه‌ این‌ مسئله‌ هستم‌، اما این‌ رویكردهای‌ جدید، در بستر تاریخی‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ جالب‌ توجه‌ هستند. به‌ نظر می‌رسد كه‌ روش‌های‌ مختلفی‌ در علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ پدید آمده‌ است‌. از سویی‌ دیدگاه‌شناختی‌ به‌ خوبی‌ تثبیت‌ شده‌ و از سوی‌ دیگر پیچیدگی‌ فزاینده‌ دانش‌، و تنوع‌ نیازهای‌ اطلاعاتی‌ دارای‌ ماهیتی‌ اجتماعی‌ شمرده‌ می‌شوند. این‌ تلاش‌ها همچنین‌ به‌ نوعی‌ به‌ پارادایمی‌ برمی‌گردند كه‌ كتابخانه‌ ـ و در شرایط‌ نوین‌، نهادهای‌ اطلاع‌رسانی‌ـ را در یك‌ بافتار اجتماعی‌ بررسی‌ می‌كنند.
برخی‌ از جنبه‌های‌ بافتار اجتماعی‌ اطلاع‌رسانی‌
دگرگونی‌های‌ پدید آمده‌ در دانش‌ به‌ دلیل‌ مسائل‌ اجتماعی‌، علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ را به‌ چالش‌ ‌گیرد. «واكاری‌» در تحلیل‌ فرانظریه‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ با توصیف‌ ویژگی‌های‌ دانش‌ معاصر می‌پردازد. از جمله‌ ویژگی‌های‌ دانش‌ می‌توان‌ به‌ رشد پیوسته‌ و همواره‌ حجم‌ دانش‌ جهان‌، «غیرشخصی‌ شدن‌» دانش‌ و تقسیم‌ آن‌ ] به‌ شاخه‌ها و اجزای‌ كوچك‌تر [ اشاره‌ كرد. تقسیم‌ دانش‌ پیامد افزایش‌ در تخصصی‌ شدن‌ آن‌، و توزیع‌ دانش‌ از طریق‌ شمار بسیاری‌ از مجراهای‌ الكترونیكی‌ و چاپی‌ است‌: «بنابراین‌ مجموع‌ دانش‌ مربوط‌ به‌ یك‌ موضوع‌، در پیام‌های‌ فراوانی‌ كه‌ منشأ متفاوت‌ دارند، در مجراهای‌ بسیار، و شاید هم‌ در مخازن‌ اطلاعاتی‌ فراوانی‌، پراكنده‌ می‌شود» (۲۱، ص‌ ۴۶۴). به‌ این‌ ویژگی‌های‌ ارائه‌ شده‌ به‌ وسیله‌ «واكاری‌» احتمالاً می‌توان‌ موارد زیر را نیز افزود: نبود ثبات‌ در تولید دانش‌ در بسیاری‌ از عرصه‌های‌ موضوعی‌ و همچنین‌ نبود مركزی‌ كه‌ بتوان‌ از آنجا، دیدگاهی‌ كلی‌ درباره‌ تنوع‌ دانش‌ به‌ دست‌ آورد. ویژگی‌ مهم‌ دیگر، تغییر بسیار سریع‌ مفهومی‌ است‌. «ویلسون‌» موضوع‌ را این‌ گونه‌ بیان‌ می‌كند: «دنیای‌ پژوهش‌ و توسعه‌، محلی‌ كه‌ در آن‌ جا تغییر مفهومی‌ سریع‌تر از همه‌ جا است‌. علم‌ و تخصص‌ نوین‌ بر محور ایجاد تغییر مفهومی‌ متمركزند.» (۲۲، ص‌ ۲۲).به‌ عقیده‌ من‌ نكته‌ اصلی‌ این‌ است‌ كه‌ «واكاری‌» و «ویسلون‌» برخی‌ از پیامدهایی‌ را تحلیل‌ می‌كنند كه‌ دنیای‌ دگرگون‌شونده‌ دانش‌ برای‌ حوزه‌ موضوعی‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ دارد. «واكاری‌» توجه‌ خود را به‌ پیامدهای‌ كاوش‌ اطلاعاتی‌ معطوف‌ می‌كند، یعنی‌ جایی‌ كه‌ «سختی‌ و پیچیدگی‌ كاوش‌ اطلاعاتی‌ از طریق‌ مجراهای‌ پرپیچ‌ و خم‌» افزایش‌ می‌یابد؛ «از این‌ رو ایجاد ابزارهای‌ كمكی‌ هر چه‌ بیش‌تر به‌ كاوش‌ ـ یعنی‌ نظام‌های‌ بازیابی‌ از تمامی‌ انواع‌ آن‌ ـ كه‌، هر چند به‌ شكل‌ منفرد، در كمك‌ به‌ كاوش‌ می‌شوند» (۲۱، ص‌ ۲۲). این‌ موضوع‌ در بازنگری‌های‌ اخیر «ساراچویك‌ به‌ موضوع‌ مفهوم‌ ربط‌ ] موضوعی‌ [ در یك‌ بافتار نظری‌ ارتباطات‌ به‌ چشم‌ می‌خورد (۲۳). اگر چه‌ اطلاعات‌ مفهوم‌ محوری‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ است‌، اما دانش‌ نیز همانند ربط‌ ] موضوعی‌ [ ، است‌. واضح‌ است‌ كه‌ مفاهیم‌ محوری‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ بسته‌ به‌ دیدگاه‌ها یا چارچوب‌های‌ نظری‌ مشخص‌، به‌ شكل‌های‌ گوناگون‌ درك‌ یا تعریف‌ می‌شوند.
در نمودار شماره‌ ۱، برخی‌ از مفاهیم‌ هسته‌ مرتب‌ شده‌اند و در آن‌، بعضی‌ از فرایندهای‌ اطلاعاتی‌ درون‌ چرخه‌ تولید، انتقال‌ و استفاده‌ از اسناد نمایش‌ داده‌ شده‌اند.در متون‌ نظری‌ و حرفه‌ای‌، مفاهیمی‌ مانند دانش‌، ارائه‌ سند، سازماندهی‌ دانش‌، بازیابی‌ اطلاعات‌، نیازها، و ربط‌ ] موضوع‌ [ ، در چارچوب‌های‌ نظری‌ متفاوت‌ و مورد استفاده‌ قرار می‌گیرند. «واكاری‌» مفهوم‌ دانش‌ را در سطحی‌ اجتماعی‌ بررسی‌ می‌كند، در حالی‌ كه‌ «بلكین‌» (۲۴) بر ساختارهای‌ انفرادی‌ دانش‌ توجه‌ می‌كند. افزون‌ بر این‌، درك‌ سازمان‌ دانش‌ و ارائه‌ سند نیز متفاوت‌اند.در ارائه‌ سند، در اصطلاحاتی‌ مانند «حدود قلمرو»، «حدود نمایه‌ساز»، «حدود مربوط‌ به‌ استفاده‌كننده‌» و «حدود پدیدآورنده‌» نمود می‌یابد. استفاده‌كنندگان‌ و احتیاجات‌ آنان‌ نیز همانند دانش‌، از دیدگاه‌های‌ اجتماعی‌ و انفرادی‌ مطالعه‌ و بررسی‌ می‌شوند. به‌ همین‌ شیوه‌، بازیابی‌ اطلاعات‌ از چندین‌ راه‌ مورد بررسی‌ قرار می‌گیرد: به‌ مثابه‌ یك‌ فرایند نشانه‌شناسی‌، به‌ مثابه‌ یك‌ فرایند حل‌ مسئله‌ به‌ مثابه‌ یك‌ فرایند مكاشفه‌ای‌، یا یك‌ فرایند (ساده‌) تطبیقی‌. بر خلاف‌ مورد آخر، سه‌ مورد نخستین‌ فرایندهای‌ تعاملی‌، اما دارای‌ مضامین‌ نظری‌ متفاوت‌ هستند. در نمودار ۱، پیكان‌ها (كه‌ به‌ شكل‌ مارپیچ‌اند نشان‌ داده‌ شده‌) برای‌ نشان‌ دادن‌ فرایند چرخه‌ای‌ پویای‌ تولید، انتقال‌ و به‌ كارگیری‌ دانش‌ مورد استفاده‌ قرار گرفته‌اند. این‌ موضوع‌ به‌ آن‌ معنا است‌ كه‌ این‌ نمودار، تعامل‌ را در سطحی‌ كلی‌ و در سطح‌ خاص‌تر مربوط‌ به‌ بازیابی‌ اطلاعات‌ نادیده‌ می‌گیرد. به‌ طور كلی‌، تعامل‌ در بازیابی‌ اطلاعات‌ به‌ مثابه‌ رابطه‌ ساختاری‌ میان‌ استفاده‌كنندگان‌ و نظام‌های‌ بازیابی‌ اطلاعات‌ شناخته‌ می‌شود كه‌ شامل‌ شمار بیش‌تر یا كم‌تری‌ از عناصر، و تأكیدات‌ گوناگون‌ بر پایه‌ چارچوب‌های‌ مشخص‌ نظری‌ است‌. نمودار ۱، راهی‌ برای‌ نشان‌ دادن‌ قسمت‌های‌ ] تشكیل‌دهنده‌ [ نظام‌ ارتباطی‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ است‌. چیزی‌ كه‌ این‌ نمودار نشان‌ نمی‌دهد. دیدگاه‌های‌ متفاوتی‌ هستند كه‌ در بالا نمونه‌هایی‌ از آن‌ها آورده‌ شدند. نمودار ۲، با استفاده‌ از ربط‌ ] موضوعی‌ [ به‌ عنوان‌ یك‌ نمونه‌ مقیاسی‌ را نشان‌ می‌دهد كه‌ برداشت‌های‌ گوناگون‌ از مفهوم‌ را شامل‌ می‌شود (۲۵). در قسمت‌ بالای‌ نمودار، ربط‌ ] موضوعی‌ [ در یك‌ بافتار اجتماعی‌ (قلمرو علمی‌) دیده‌ می‌شود؛ قسمت‌ پایین‌ شكل‌، درك‌ عینی‌ و مستقل‌ از بافتار این‌ مفهوم‌ را نشان‌ می‌دهد.شاید در اینجا از نظر نوع‌شناسی‌، نوعی‌ ربط‌ ] موضوعی‌ [ دیده‌ شود كه‌ تا اندازه‌ زیادی‌ با الگوی‌ ربط‌ ] موضوعی‌ [ «ساراچویك‌» مرتبط‌ است‌ (۲۳). در پارادایم‌ فیزیكی‌، مفاهیم‌ عموماً در سطح‌ سیستمی‌ تعریف‌ می‌شوند. دیدگاه‌شناختی‌، مفاهیم‌ خود را اساساً در سطح‌ انفرادی‌، ] و جزئی‌ [ ، ولی‌ با هدف‌ تعمیم‌ آن‌ها تعریف‌ می‌شود. «نگرش‌ تحلیلی‌ حوزه‌» (۱۵، ۱۶)، نظام‌ ارتباطی‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ را در سطح‌ اجتماعی‌ بررسی‌ می‌كند، و ربط‌ ] موضوعی‌ [ به‌ دانش‌ یك‌ حوزه‌ مربوط‌ می‌شود. «هیورلند» برخی‌ از ویژگی‌های‌ اساسی‌ «نگرش‌ تحلیلی‌ حوزه‌» را به‌ شكل‌ زیر بیان‌ می‌كند: «اولویت‌ به‌ درك‌ نیازهای‌ استفاده‌كنندگان‌ از یك‌ منظر اجتماعی‌ و كاركرد نظام‌های‌ اطلاع‌رسانی‌ در تجارت‌ و در رشته‌ها ] ی‌ گوناگون‌ [ داده‌ می‌شود. توجه‌ اصلی‌ به‌ یك‌ قلمرو دانش‌ یا مطالعه‌ مقایسه‌ای‌ حوزه‌های‌ مختلف‌ دانش‌ می‌باشد... بهترین‌ مثال‌های‌ كاربردی‌: نمایش‌ / رده‌بندی‌ موضوعی‌ یعنی‌ بخش‌ داخلی‌ نظام‌های‌ اطلاع‌رسانی‌» (۱۵، ص‌ ۱۰۹). مطالعه‌ و تحلیل‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ در سطح‌اجتماعی‌: ۲ نمونه‌
به‌ جای‌ بحث‌ كلی‌، من‌ برای‌ بیان‌ ربط‌ ] موضوعی‌ [ مطالعات‌ در سطح‌ اجتماعی‌ بر دو مثال‌ تأكید می‌كنم‌. اولین‌ مثال‌ درباره‌ سازمان‌ دانش‌، و مثال‌ دوم‌ درباره‌ حوزه‌های‌ علمی‌ و گروه‌های‌ مباحثه‌ است‌.
سازمان‌ دانش‌، حوزه‌ موضوعی‌ و اصلی‌ در علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ است‌. سنت‌ دیرینه‌ای‌ در مطالعات‌ فلسفی‌ و تحلیلی‌ رده‌بندی‌، نمایه‌سازی‌ و نظام‌های‌ رده‌بندی‌ وجود دارد. سازمان‌ دانش‌ وسیله‌ای‌ است‌ كه‌ «امكان‌ شناسایی‌ مرتبط‌ترین‌ دانش‌ را برای‌ بهره‌وران‌ فراهم‌ می‌سازد» (۱۶، ص‌ ۱۴۳)، و این‌ موضوع‌ را می‌توان‌ باز هم‌ بیش‌تر، در سطح‌ اجتماعی‌ و از دیدگاه‌ جامعه‌شناسی‌ علوم‌ تحلیل‌ كرد. «كلاسون‌» (۲۶) تحیلی‌ مقایسه‌ای‌ از رده‌بندی‌ دهدهی‌ جهانی‌ و نظام‌های‌ رده‌بندی‌ در چین‌، جمهوری‌ دموكراتیك‌ پیش‌ آلمان‌، هلند و سوئد ارائه‌ می‌كند. این‌ تحلیل‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ به‌ طور كلی‌ شكل‌ سازماندهی‌ دانش‌ در كتابخانه‌ها انعكاس‌دهنده‌ ارزش‌ها و عقاید اجتماعی‌ در ارتباط‌ با دانش‌ است‌. به‌ دیگر سخن‌، سازمان‌ دانش‌ تجلی‌ یك‌ افق‌ هرمنوتیكی‌ است‌. نظام‌های‌ «اس‌ای‌بی‌» سوئدی‌ و رده‌بندی‌ دهدهی‌ جهانی‌ از منظر انسانگرایانه‌ بیان‌ می‌شوند و بر ایدآلیسم‌ فلسفی‌ بنا نهاده‌ می‌شوند، در حالی‌ كه‌ نظام‌های‌ دیگر بر پایه‌ تفسیر ماركسیستی‌ از جهان‌ پایه‌گذاری‌ می‌شوند. چگونگی‌ سازماندهی‌ منابع‌ دانش‌ و اطلاعات‌ ممكن‌ است‌ بر مفهوم‌ دانش‌ و مفهوم‌ اطلاعات‌ در یك‌ فرهنگ‌، و نیز بر توان‌ بالقوه‌ استفاده‌كنندگان‌ در تعیین‌ مرتبط‌ترین‌ دانش‌، اثرگذار باشد. تحلیل‌ «كلاسون‌» مختصراً به‌ بنیان‌ اجتماعی‌ معانی‌ بیان‌ شده‌ در نظام‌های‌ رده‌بندی‌ می‌پردازد.حوزه‌ دانش‌، حوزه‌ای‌ عملی‌، تخصصی‌ یا حرفه‌ای‌ است‌ كه‌ دارای‌ ساختارهای‌ ارتباطی‌ و انتشاراتی‌ منحصر به‌ فرد، انواع‌ منحصر به‌ فرد از اسناد، اصطلاحات‌ خاص‌ و ساختارهای‌ خاص‌ اطلاعاتی‌ است‌ (۱۵، ص‌ ۱۲۷). «ارتباطات‌ حرفه‌ای‌ و علمی‌ و اشاعه‌ اطلاعات‌ را باید به‌ عنوان‌ بخشی‌ از یك‌ فرایند تعاونی‌ حل‌ مشكلات‌ مشترك‌ و موجود در میان‌ گروه‌های‌ كمابیش‌ مشخص‌ دانست‌. این‌ الگوی‌ ارتباطات‌ علمی‌، تولیدكنندگان‌، واسطه‌ها و بهره‌وران‌ دانش‌ را به‌ صورت‌ سازمان‌یافته‌ در قالب‌ مجامع‌ اندیشه‌ و مباحثه‌ای‌ مجسم‌ می‌كند كه‌ اجزای‌ نیروی‌ كار در جامعه‌ را تشكیل‌ می‌دهند» (۱۵، ص‌ ۱۲۵).به‌ نظر «هیورلند» یك‌ حوزه‌ دانش‌ و یك‌ مجمع‌ اندیشه‌ یا مباحثه‌، یكی‌، هستند. دیدگاه‌ تحلیلی‌ «هیورلند» از حوزه‌ را می‌توان‌ در ارتباط‌ با «دیدگاه‌ تحلیل‌ مباحثه‌» مورد بحث‌ قرار داد. «ویك‌ گرن‌» اعتقاد دارد كه‌ این‌ دیدگاه‌ جهتگیری‌ جدید را در علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ پدید می‌آورد: «گرایش‌ اخیر در علوم‌ اطلاع‌رسانی‌، در پی‌ آن‌ است‌ كه‌ كانون‌ توجه‌ را به‌ مطالعه‌ درباره‌ شكل‌گیری‌ و به‌ كارگیری‌ دانش‌ در سطح‌ اجتماعی‌ ـ فرهنگی‌ تغییر می‌دهد؛ در حالی‌ كه‌ ـ مثلاً ـ دیدگاه‌ تحلیلی‌ مباحثه‌ بر جایگیری‌ بهره‌وران‌ در مباحثه‌های‌ محدود به‌ مرزهای‌ فرهنگی‌ تأكید می‌كند» (۱۷، ص‌ ۶). «ویك‌ گرن‌» به‌ «مسئله‌ چگونگی‌ انتقال‌، ترجمه‌ و تغییر شكل‌ دانش‌ علمی‌ اشاعه‌ یا تعمیم‌ پژوهش‌ها، می‌پردازد...» (۱۷، ص‌ ۵). در مقاله‌هایی‌ كه‌ به‌ آن‌ها اشاره‌ می‌كنم‌، «هیورلند» هر چند صراحتاً اشاعه‌ دانش‌ را از حوزه‌ها علمی‌ به‌ قلمرو عمومی‌ مورد بحث‌ قرار نمی‌دهد، اما «ویك‌ گرن‌» بر ارتباطاتی‌ تأكید می‌كند كه‌ مخاطبان‌ گسترده‌تری‌ در خارج‌ از حوزه‌های‌ علمی‌ دارد. به‌ نظر می‌رسد كه‌ «هیورلند» به‌ طور ضمنی‌، اطلاعات‌ را بیش‌ و پیش‌ از هر چیز، اطلاعات‌ علمی‌ و حرفه‌ای‌ می‌داند. پیشنهاد می‌كنم‌ از «انجمن‌ مباحثه‌» به‌ صورت‌ یك‌ مفهوم‌ عام‌ و از «حوزه‌ علمی‌» برای‌ نوع‌ خاص‌ انجمن‌های‌ مباحثه‌ استفاده‌ شود. تفاوت‌ میان‌ این‌ دو را با مثالی‌ شرح‌ می‌دهم‌.«لربك‌ پدرسن‌» (۲۷) روابط‌ میان‌ گروه‌های‌ استفاده‌كننده‌ و ادواری‌ها و كتاب‌های‌ چینی‌ امانت‌ گرفته‌ شده‌ از بخش‌ شرق‌شناسی‌ كتابخانه‌ سلطنتی‌ دانمارك‌ را تحلیل‌ می‌كند. گروه‌های‌ استفاده‌كننده‌ به‌ چهار دسته‌ تقسیم‌ شدند:
الف‌)دانش‌پژوهان‌ (از جمله‌ دانش‌پژوهان‌ چینی‌)؛ ب‌) دانشجویان‌ (از جمله‌ دانشجویان‌ چینی‌)؛ پ‌) چینی‌ها (غیر آن‌هایی‌ كه‌ در دسته‌ الف‌) و ب‌ جای‌ دارند)؛ ت‌) دیگران‌. دو دسته‌ نخست‌ به‌ حوزه‌ای‌ علمی‌ یا پژوهشی‌ تعلق‌ دارند، و دسته‌ سوم‌ را متعلق‌ به‌ یك‌ «انجمن‌ مباحثه‌» می‌دانم‌ كه‌ از این‌ نظر كه‌ روی‌ هم‌ رفته‌ از نظر فرهنگی‌ در محدوده‌ گفتاری‌ یكسانی‌ جای‌ می‌گیرند. گروه‌ چهارم‌ گروهی‌ ناهمگون‌ است‌ كه‌ در حاشیه‌ جای‌ می‌گیرد.دانشكده‌ هنر دانشگاه‌ كپنهاك‌، مطالعاتی‌ درباره‌ چین‌ دارد. زمینه‌های‌ موضوعی‌ اصلی‌ چین‌شناسی‌ عبارت‌اند از: تاریخ‌، زبان‌، فلسفه‌، و مذهب‌ چینی‌، كه‌ از دوران‌ پیش‌ از تاریخ‌ تاكنون‌ را در بر می‌گیرد. قسمتی‌ از مجموعه‌ كتابخانه‌ بخش‌ شرق‌شناسی‌ متعلق‌ به‌ موضوعات‌ چینی‌ است‌ و به‌ ۱۱ رده‌ موضوعی‌ تقسیم‌ شده‌: باستانشناسی‌، هنر و معماری‌، كتابشناسی‌، اقتصاد، داستان‌، تاریخ‌، زبان‌، حقوق‌، فلسفه‌ و مذهب‌، فناوری‌ و موضوعات‌ اجتماعی‌، علوم‌ و پزشكی‌.براساس‌ مواد امانت‌ گرفته‌ شده‌ از كتابخانه‌، پژوهشگران‌ كه‌ بسیاری‌ از آنان‌ استاد دانشگاه‌ هستند، بیش‌تر به‌ تاریخ‌ (۳۱ درصد)، فلسفه‌ و مذهب‌ (۱۶ درصد)، موضوعات‌ اجتماعی‌ «۱۴ درصد)، و اقتصاد و حقوق‌ گرایش‌ دارند. علاقه‌مندی‌ دانشجویان‌ نیز مانند پژوهشگران‌، انعكاس‌دهنده‌ برنامه‌ درسی‌ آن‌ها است‌. آن‌ها نیز در زمینه‌ تاریخ‌ (۳۵ درصد)، مذهب‌ و فلسفه‌ (۲۷درصد) مواد را به‌ امانت‌ می‌گیرند. اما این‌ دانشجویان‌ در زمینه‌ موضوعات‌ اجتماعی‌، اقتصاد و حقوق‌، مدارك‌ زیادی‌ به‌ امانت‌ نمی‌گیرند. این‌ گونه‌ مدارك‌ به‌ آسانی‌ فهمیدنی‌ نیستند و شخص‌ برای‌ آن‌ كه‌ بتواند این‌ مدارك‌ را بخواند باید بر زبان‌ و اصطلاحات‌، چیرگی‌ داشته‌ باشد. از سوی‌ دیگر، به‌ نظر می‌آید كه‌ دانشجویان‌ بیش‌تر از پژوهشگران‌، به‌ داستان‌های‌ نوین‌ چینی‌ علاقه‌ نشان‌ می‌دهند.چینی‌هایی‌ كه‌ در گروه‌ سوم‌ جای‌ دارند بیش‌تر به‌ داستان‌، موضوعات‌ اجتماعی‌ (معاصر)، فناوری‌، علوم‌ و پزشكی‌ گرایش‌ دارند (۲۷، ص‌ ۱۷). اختلاف‌ آشكاری‌ در الگوهای‌ علاقه‌مندی‌ بین‌ حوزه‌ پژوهشگران‌ و جامعه‌ مباحثه‌ چینی‌ وجود دارد.چینی‌های‌ گروه‌ سوم‌ اوقات‌ فراغت‌ خود را با مطالعه‌، از جمله‌ خواندن‌ شعر، رمان‌های‌ كلاسیك‌ و داستان‌های‌ نو می‌گذرانند. آن‌ها افزون‌ بر داستان‌، خواندن‌ مطالبی‌ درباره‌ شرایط‌ اجتماعی‌ و سیاست‌ معاصر چین‌ را ترجیح‌ می‌دهند. و همچنین‌ به‌ دوره‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ علاقه‌مند هستند. بر پایه‌ اصطلاحشناسی‌ «اینگ‌ورسن‌» (۱۰، ص‌ ۳۹) داستان‌ را می‌توان‌ در زمره‌ اطلاعات‌ مؤثر دسته‌بندی‌ كرد. پس‌ از سال‌ ۱۹۸۰ موج‌ تازه‌ای‌ از داستان‌های‌ چینی‌ متأثر از فرهنگ‌ غرب‌، رواج‌ یافت‌ و موجب‌ شد كانون‌ علاقه‌ مردم‌ چین‌ از اشعار كلاسیك‌ به‌ این‌ داستان‌ها تغییر یابد. نوع‌ دیگری‌ از ادبیات‌ كه‌ در میان‌ گروه‌ سوم‌ چینی‌ها رواج‌ دارد گونه‌ جدیدی‌ است‌ كه‌ توصیف‌كننده‌ تمامی‌ جنبه‌های‌ جامعه‌ چین‌ است‌ بی‌ آن‌ كه‌ هیچ‌ تحلیل‌ ژرفی‌ از روابط‌ اجتماعی‌ به‌ دست‌ دهد. از جمله‌ موضوعات‌ این‌ گونه‌ نوین‌ آن‌ است‌ كه‌ مسائل‌ محرمانه‌ زیرزمینی‌، اوباش‌، فاحشه‌ها، قماربازها، علاقه‌مندان‌ به‌ رقص‌ راك‌ و دیگر موضوعات‌ را كه‌ پیش‌ از آن‌ ممنوع‌ بود به‌ تصویر می‌كشد. سومین‌ نوع‌ از مطالبی‌ كه‌ چینی‌های‌ گروه‌ سوم‌ بیش‌تر می‌پسندند، مربوط‌ به‌ فناوری‌، علوم‌ و پزشكی‌ است‌. این‌ مطالب‌ به‌ سلامت‌ جسمی‌ و روحی‌ مربوط‌ می‌شوند، كه‌ به‌ طور سنتی‌ برای‌ چینی‌ها مهم‌ است‌. با تحلیل‌ مطالعات‌، «لربك‌ پدرسن‌» برخی‌ از تفاوت‌های‌ میان‌ حوزه‌ پژوهشی‌ و جامعه‌ مباحثه‌ كه‌ در سنت‌های‌ فرهنگی‌ جای‌ دارند آشكار می‌شوند.
نتیجه‌گیری‌
مشخصه‌های‌ تحول‌ علوم‌ كتابداری‌ در آغاز سده‌ بیستم‌ به‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ در حال‌ حاضر تحول‌ در استنباط‌ از هدف‌، ساختار، كانون‌های‌ توجه‌ و محتوای‌ دگرگون‌شونده‌ می‌باشد. با استفاده‌ گسترده‌ از این‌ مفهوم‌، این‌ دگرگونی‌ها به‌ شكل‌ مجموعه‌ای‌ از پارادایم‌ها ادراك‌ می‌شوند: پارادایم‌ كه‌ به‌ كتابخانه‌ها در بستر تارخی‌ تمدن‌ بررسی‌ می‌كند پارادایمی‌ كه‌ كتابخانه‌ را به‌ مثابه‌ یك‌ نهاد اجتماعی‌ نگاه‌ می‌كند، پارادایم‌ فیزیكی‌، دیدگاه‌ شناختی‌، و بالاخره‌ اینكه‌، گرایشی‌ كه‌ به‌ فرآیندها و نهادهای‌ اطلاع‌رسانی‌ در یك‌ بافتار اجتماعی‌ و تاریخی‌ می‌نگرد. تغییراتی‌ تاریخی‌ جهان‌دانش‌ و نیازهای‌اطلاعاتی‌ از عواملی‌ هستند كه‌ تغییر برداشت‌های‌ مفهومی‌ را موحب‌ می‌شوند. انتقال‌ از تصویر بطلمیوسی‌ به‌ تصویر كپرنیكی‌ نقطه‌ عطف‌ اصلی‌ این‌ دگرگونی‌ها است‌. در تصویر بطلمیوسی‌، كتابخانه‌ مركز جهان‌ اطلاعات‌ است‌. بعلاوه‌، این‌ تصویر با سنت‌های‌ قوی‌ فرهنگی‌ و مجموعه‌ای‌ از دانش‌ علمی‌، پژوهشی‌ و عملی‌ متمایز می‌شود كه‌ رو به‌ گسترش‌، اما مدیریت‌ آن‌ از نظر مفهومی‌ باثبات‌ است‌. در جهان‌ اطلاعات‌ كپرنیكی‌، كتابخانه‌ها و نهادهای‌ اطلاع‌رسانی‌ دیگر مركز نیستند و فقط‌ سیاره‌های‌ در حال‌ گردش‌اند. در جهان‌ كپرنیكی‌ دانش‌ تكه‌تكه‌ می‌شود، از حالت‌ شخصی‌ خارج‌ و در قالب‌ پیام‌های‌ بیشماری‌ پراكنده‌ می‌شود و دستخوش‌ تغییرات‌ سریع‌ می‌گردد. در این‌ جهان‌، نیازهای‌ اطلاعاتی‌ متنوع‌ می‌شوند و تغییرات‌ اجتماعی‌ هستند كه‌ این‌ نیازها را تعیین‌ می‌كنند. این‌ دنیای‌ تازه‌ اطلاعاتی‌ از دهه‌ شصت‌ تاكنون‌ چالشی‌ در علم‌ اطلاع‌رسانی‌ بوده‌ است‌. از سوی‌ دیگر در همین‌ مدت‌ مجموعه‌های‌ دانش‌ در رشته‌های‌ فرعی‌ مختلف‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ رشد كرده‌ است‌. هر دوی‌ این‌ها همانند شكل‌گیری‌ نظریه‌های‌ جدید در سایر رشته‌ها و یا در مرزهای‌ ] بین‌ [ رشته‌ها، چالشی‌ در علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ بوده‌اند. دیدگاه‌ شناختی‌ پاسخی‌ به‌ این‌ سه‌ چالش‌ شمرده‌ می‌شود. انتقاد واقعی‌ از دیدگاه‌ شناختی‌ بر فردگرایی‌ افراطی‌ آن‌ متمركز است‌. نگرش‌های‌ گوناگون‌، كه‌ بیش‌تر آن‌ها در مرحله‌ واقعی‌ تدوین‌، بیش‌ از حد كلی‌ یا بیش‌ از حد نظری‌ هستند، به‌ دفاع‌ از یك‌ بنیان‌ نظری‌ در جامعه‌شناسی‌ علم‌، نظریه‌ علم‌، هرمنوتیك‌، نشانه‌شناسی‌ یا نظریه‌های‌ مرتبط‌ با یكدیگر می‌پردازند. به‌ عبارتی‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ پارادایم‌های‌ متعلق‌ به‌ اوایل‌ این‌ سده‌ هنوز هم‌ در موقعیت‌ فعلی‌ علوم‌ اطلاع‌رسانی‌ به‌ آن‌ مربوط‌ هستند.
۱. Ortegra Y Gasset, J. The mission of the librarian. In Marshall, J. D., ed. Of, by and for librarians. Hamden. Conn.: Shoe String Press, ۱۹۷۵, ۱۹۰-۲۱۳.
۲. Ortegra Y Gasset, J. Mision del bibliotecario. In Ortega Y Gasset, J. Obras completas. Madrid: Revista de Occidente, ۱۹۵۸. volume V, ۲۰۷-۲۳۴.
۳. Orom, A. Bibliotekariske identiteter formidlingsarbejde og arbejdsorganis ering (Librarians&#۰۳۹; professional identities, mediation activities and organisation of work). Biblioteksarbejde, ۳۹, ۱۹۹۳, ۳۷-۴۳.
۴. Roszak, T. The cult of information. New York: Pantheon Books, ۱۹۸۶.
۵. Vakkari, P. Library and information science: content and scope. Ik: Olaisen, J. Munch-Petersen, E. and Wilson, P., eds. Information science: from the development of the discipline to social interaction. Oslo, Copenhagen, Stockholm, Boston: Scandinavian University Press, ۱۹۹۶, ۱۶۹-۲۳۱.
۶. Dahl, S. Bogens historie (The hidtory of the book). Copenhagen: P. Haase & Sone Forlag, ۱۹۲۷.
۷. Dahl, S. ed. Haandbog i bibliotekskundskab (Handbook of librarianship). Vol. ۱-۴. Copenhagen: H. Hagerups Forlag, ۱۹۲۴.
۸. Otlet, P. Traite de documentation. Le livre sur le livre. Theorie et pratique. Liege: CLPCF, ۱۹۸۹. (Reprint of the first edition of ۱۹۳۴ with a foreword by Robert Estivals and an introduction by Andre Canonne.) January ۲۰۰۰.
۹. Ellis, D. The physical and cognitive paradigms in information retrieval reserch. Jurnal of Documentation, ۴۸, ۱۹۹۲, ۴۵-۶۴.
۱۰. Ingwersen, P. Information retrieval interaction. London: Taylor Graham, ۱۹۹۲.
۱۱. Cacaly, S., ed. Dictionnaire encyclopedique de l&#۰۳۹;information et de la documentation. Paris: Editions Nathan, ۱۹۹۷.
۱۲. Benoit, D., ed. Introduction aux sciences ed l&#۰۳۹;information et de la docu mentation. Paris: Les Editions d&#۰۳۹; Organisation, ۱۹۹۵.
۱۳. Fiske, J. Inoduction to communication studies. ۲nd ed. London, New York: Routledge, ۱۹۹۰.
۱۴. Hhorland, B. Overload, quality and changing conceptual frameworks. In: Olasien, J., Olaisen, J., Munch-petersen, E. and Wilson, P., eds. Information science: from the development of the discipline to social interaction. Oslo, Copenhagen, Stockholm, Boston: Scandinavian University Press, ۱۹۹۶, ۳۵-۶۷.
۱۵. Hjorland, B. Information seeking and subject representation: an activity hgeoretical approach to information science. Westport, Connecticut, London: Greenwook Press, ۱۹۹۷.
۱۶. Albrechtsen, H. and Hjorland, B. Information seeking and knoledge orga nization: the presentation of a new book. Knowledge Organization, ۲۴(۳), ۱۹۹۷, ۱۳۶-۱۴۴.
۱۷. Wikgran, M. Att forklara vetenskap: forskningsinformation ur ett onformationsvetenskapligt perspektiv (To explain science: reserch information in and informascience perspective). Tampere, Abo, Oulu: Aabo Akademic, ۱۹۹۸.
۱۸. Ginman, M. Paradigm och trender inom ninlioteds och informationsvetenskap (Paradihm and rrends in
library and information science). In: Hoglund, L., ed. Bibliotelen, kulturen och den sociala intelligensen (The library, culture and social intelligence). Gothenburg: Valfrid, ۱۹۹۵, ۹-۱۸.
۱۹. Brier, S. Cybersemiotics: a new interdisciplinary development applied to the problems of knowledge organisation and document retrieval in information science. Journal of documentation, ۵۲, ۱۹۹۶, ۲۹۶-۳۴۴.
۲۰. Brier, S. The necessity of an alternative metatheory to the information processing paradigm in LIS context. Hournal of Documentation, ۵۳. ۱۹۹۷, ۳۱۶-۳۲۱.
۲۱. Vickery, B. Metatheory and information science. Journal of documentation, ۵۳, ۱۹۹۷, ۴۵۷-۴۷۶.
۲۲. Wilson, P. Some consequences of information overload and rapid conceptual change. In: Olaisen, J., Munch-Petersen, E. and Wilson, P., eds. Information science: from the development of the discipline to social interaction. Oslo, Copenhagen, Stockolm, Boston: Scandinavian University Press, ۱۹۹۶, ۲۱-۳۴.
۲۳. Saracevic, T. Relevance reconsidered&#۰۳۹; ۹۶. In: Ingwewsen, P. and Pors, N. O., eds Information science: integration in perspective. Copenhagen: The Royal School of Kibrarianship, ۱۹۹۶, ۲۱۱-۲۱۸.
۲۴. Belkin, N. Information concepts for information science. Journal of Documentation, ۳۴, ۱۹۷۸, ۵۵-۵۸.
۲۵. Qrslykke Moller, C. and Kidmose, B. Relevant om relevans-teori og metodologi (Relevant (statements) on relevance-theory and methodology). Biolioteksarbejde, ۴۵, ۱۹۹۵, ۳۷-۵۳.
۲۶. Klasson, M. Scripted knowledge, knowledge organisation and the adult information user. Swedish Library Research/Svensk Biblioteksforkning. ۲-۳, ۱۹۹۶, ۵-۱۶.
۲۷. Lebraek Pedersen, B. I tegnens verden: lan af kinesiske boger i Det kongelige Bibliotek, ۱۹۹۱-۹۳ (In the world of the signs: loans of Chinese books in the Royal Danish Library, ۱۹۹۱-۹۳). Biblioteksarbejde, ۴۶, ۱۹۹۶, ۵-۱۸
اثر: آندرز اورام‌
ترجمه‌: جهان‌ زیرخسروی‌
عضو هیئت‌ علمی‌ مركز تحقیقات‌ منابع‌ طبیعی‌ و امور دام‌ فارس‌
منبع : فصلنامه علوم اطلاع رسانی