چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


گاهی دلم برای یک روشنفکر تنگ می شود


گاهی دلم برای یک روشنفکر تنگ می شود
کودک این قرن
هر شب در حصار خانه ای تنهاست
پرنیاز از خواب اما وحشتش از بستر آینده و فرداست
بانگ مادرخواهی اش
آویزه ای در گوش این دنیاست
گفته اند افسانه ها از مهربانی های مادر
غمگساری های مادر
در بر گهواره ها، شب زنده داری های مادر
لیک آن کودک ندارد هیچ باور
شب چو خواب آید درون دیده او
پرسد از خود «باز امشب مادرم کو؟»۱
● خانه نشینی اول
شهرت نخستین صفارزاده به شعر «کودک قرن» باز می گردد. شعر تصویری است از وضعیت فرزندی که بانگ مادرخواهی اش در گوش نامادرانگی قرن باد است و این نخستین اعتراض شاعر به انحطاط اخلاقی نسل خویش. صفارزاده به تلویزیون دعوت می شود. قرار است صدای شاعر به همراه صحنه هایی که بر اساس این اثر ساخته شده پخش شود. دقایقی تا اجرای برنامه باقی نیست که به دستور ساواک از پخش آن جلوگیری می شود. او در این دوران لیسانس خود را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شیراز به پایان رسانده، در یک شرکت بیمه مشغول کار است. به عنوان مترجم متون فنی در شرکت نفت استخدام می شود. هنوز چندی از کار نگذشته، به دنبال سخنرانی علیه فقر و تبعیض موجود در اردوی تابستانی فرزندان کارگران شرکت نفت، از سوی ساواک مورد بازجویی قرار گرفته، مجبور به ترک کار می شود.
مه در لندن بومی است
غربت در من۲
● خانه نشینی دوم
صفارزاده برای ادامه تحصیل به انگلستان می رود و در پی حضور در جشنواره بین المللی شعر لندن و آشنایی با تنی چند از شعرا و نویسندگان، متقاضی حضور در تشکل گروه نویسندگان بین المللی در دانشگاه آیوا می شود. شرط پذیرش ارائه سروده های شاعر است. صفارزاده برخی از اشعار انگلیسی خود به همراه ترجمه پاره یی از اشعار فارسی را برای این انجمن ارسال می کند و به گونه یی غیرمنتظره تنها یک هفته بعد به گروه نویسندگان بین المللی دانشگاه آیوا در امریکا می پیوندد. او پس از قبولی در امتحان جامع این دانشگاه مدرک MFA را که درجه یی مستقل از PhD است دریافت می کند. صفارزاده ضمن گذراندن دروس اصلی، به عنوان رشته دوم، سینما را برمی گزیند و برای گذراندن دو واحد سینما، ملزم به ساخت دو فیلم کوتاه ۸ و ۱۶ میلیمتری می شود. در همین سال ها مجموعه اشعار انگلیسی او با عنوان «چتر سرخ» (The Red Umbrella) در امریکا در سال ۱۳۴۷ به چاپ می رسد و سروده هایش در برخی کشورها همچون بنگلادش به عنوان واحد درسی منظور می شود. یکی از اشعار این مجموعه توسط یکی از بزرگ ترین مستشرقین قرن، آنه ماری شیمل، به آلمانی ترجمه شده و یوآخیم ف. و. اشنایدر، موسیقیدان آلمانی، نیز بر این اساس اثری آفریده است. مجموعه «چتر سرخ» بازتابی بی نظیر یافت و در امریکا نیز دیوید فدرولف اثری بر اساس این مجموعه ساخته که نشان از استقبال مخاطبان انگلیسی زبان دارد. دانشگاه آیوا نخستین مرکزی بود که بنا به درخواست شاعران و نویسندگان عضو «کارگاه نویسندگی» در دانشکده ادبیات، تدریس کاربردی یا نقد علمی ترجمه را به عنوان واحد درسی در برنامه آموزشی رشته های زبان و ادبیات وارد کرد. صفارزاده با اندوخته یی فراوان از این کلاس ها به وطن باز می گردد و در راه بازگشت، سفری به هند دارد که شعر معروف «سفر اول» محصول این دوره است. او به دلیل پیشینه سیاسی از استخدام در دانشگاه های ایران باز می ماند اما به علت نبود استاد ترجمه برای رشته های زبان خارجی و تایید مسوولان دانشگاه آیوا بر تخصص نظری و علمی وی به تدریس در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) مشغول می شود. دکتر صفارزاده برای تدریس ترجمه در ایران، روشی مبنی بر شناخت و تطابق مفهومی، دستوری و ساختاری دو زبان مبدأ و مقصد ابداع کرد که پس از پیروزی انقلاب در کتابی با عنوان «اصول و مبانی ترجمه» به عنوان کتاب درسی در دستور کار قرار گرفت. چند سال پس از آن بود که کتابی با همین عنوان در این علم، در انگلستان نیز منتشر شد. در همین سال ها با انتشار مجموعه شعر «طنین در دلتا» به زبانی خاص دست می یابد و با تهدید ساواک و آزار و اذیت فراوان رژیم روبه رو می شود. با چاپ مطالبی در روزنامه کیهان سعی در تخریب شعر او دارند و روزنامه اطلاعات با اختصاص ستونی به نام «مردمک» به چاپ مطالبی موهن با امضای جعلی او اقدام می کند. هم زمان با بالا گرفتن شهرت، دیگربار مورد بازجویی قرار می گیرد و نیروهای ساواک طی جملاتی به صراحت از خاموش کردن صدای آزاده خواهی او سخن می گویند؛ «تو را زندان نمی اندازیم که مشهور شوی و چند تا نویسنده خارجی ها و جنجال راه بیندازند بلکه زنده به گورت می کنیم.»۳ پس از تمام کینه توزی ها و تهدیدات سرانجام در سال ۱۳۵۵ به اتهام سرودن شعر مذهبی و سیاسی و ممانعت از امضای برگه عضویت در حزب رستاخیز از دانشگاه اخراج می شود.
چشمت چو باز شد
دیگر مخواب
که خواب تو را باز می برد
در تیره راه خواب۴
● خانه نشینی سوم
«کانون فرهنگی نهضت اسلامی» جایی است که امروز آن را به نام «حوزه هنری» می شناسیم. سنگ بنای آن به سال ۱۳۵۶ باز می گردد و جالب آنکه نام بانی بعد از این سال ها زیر آجرهای تازه از یاد رفته است؛ «سال ۱۳۵۶ کانون فرهنگی نهضت اسلامی را به کمک نویسندگان سرشناس مسلمان راه انداختم تا جوان های مسلمان بتوانند حرفشان را به صورت هنری بزنند. زحمت اساسنامه هم بر گردن شهید باهنر و آقای میرحسین موسوی بود. کمی پیش از آن، شب شعر «انستیتو گوته» در مقابله با رژیم شاه برگزار شد و من در آنجا شعر «سفر عاشقانه» را خواندم. البته آقای گرمارودی هم با من همصدا بودند و شعر خواندند. البته شعر ایشان مذهبی بود اما سیاسی نبود. من دیدم بین این جمعیت صد نفری مسلمان فقط ما دو نفر شعر مذهبی داریم. این بود که برای تشکیل کانون مصمم شدم. با آقای گرمارودی در میان گذاشتم و با ایشان برای مشورت خدمت آیت الله طالقانی رفتیم. آیت الله طالقانی در اولین دیدار به من گفتند؛ خانم صفارزاده، به جدم در زندان شعر شما به ما روحیه می داد... باری، برای تشکیل کانون جا نداشتیم تا اینکه آقای میرحسین موسوی دفتر کار خودشان را در اختیار ما قرار دادند... همزمان انقلاب پیروز شد و ساختمان شاهنشاهی فلسفه با موافقت شهید مطهری که می خواستند آن را برای بحث فلسفه اسلامی مورد استفاده قرار دهند در اختیار ما قرار گرفت... یادم هست که اسم «سوره» را برای عنوان مجله یی که می خواستیم در آن مرکز چاپ کنیم و مطالبش را آماده کرده بودم انتخاب کردم.»۵ پس از پیروزی انقلاب دکتر صفارزاده به عنوان رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی انتخاب شد. همزمان با مدیریت دانشکده، «طرح بازآموزی دبیران» را به اجرا درآورد و در پی انتشار مقالاتی درباره آموزش زبان های خارجی، برای نخستین بار برای کلیه رشته های علمی دانشگاه ها، کتاب های زبان تخصصی در سطوح مختلف تحت نظارت او تألیف شد. او حدود ۱۶ سال بدون چشمداشت مالی سرپرست اجرایی این طرح بود و ۱۲ سال از این مدت را صرف ویرایش متون علمی برای کتاب های تخصصی (مشهور به کتاب های «سمت») کرده بود. ۳۶ عنوان از این کتاب ها با ویرایش و نظارت او به چاپ رسید. پس از آن به دلیل عدم موافقت سازمان «سمت» با روزآمدسازی متون زبان تخصصی از سرپرستی این طرح کناره گرفت و به ترجمه قرآن همت گماشت.
● خانه نشینی اکنون
دکتر صفارزاده در سال ۱۳۶۵ در «فستیوال شعر آسیایی داکا» به عنوان یکی از پنج عضو اصلی کمیته ترجمه آسیا برگزیده شد و از مقام هنری و علمی وی تجلیل به عمل آمد. رئیس فستیوال در این باره اظهار داشت؛ «ما معتقدیم که یک نفر آن هم در این سر دنیا از علم ترجمه حرف زده و اصولی عرضه کرده و آن یک نفر، خانم دکتر صفارزاده است» ۶ پس از آن در زمان همکاری با فرهنگستان زبان و ادب فارسی، طرح وی برای تهیه «فرهنگ های تخصصی» که با ضوابط نوین تهیه شده بود به تصویب رسید و مورد بهره برداری قرار گرفت. از محورهای اصلی این طرح معادل یابی دقیق برای واژگان بود. پس از آن نیز ۲۷ سال وقت خود را صرف آموختن زبان عربی، تحقیق در منابع و تفاسیر قرآن کرد که حاصل آن ترجمه دو زبانه قرآن به فارسی و انگلیسی بود. در اهمیت ترجمه او همین بس که پروفسور فتحی که در چاپ و نشر قرآن دکتر اروینگ سهیم بوده اند طی مصاحبه یی اظهار داشتند ترجمه اروینگ و صفارزاده قابل قیاس نیست و این ترجمه در میان تمام ترجمه های قرآن به انگلیسی حرف اول را می زند.۷ ایشان در سال ۲۰۰۶ همزمان با برپایی جشن روز جهانی زن، از سوی «سازمان نویسندگان آفریقا و آسیا» واقع در قاهره، به عنوان شاعر مبارز و برجسته ترین زن مسلمان انتخاب شد. البته ناگفته نماند که نامه دعوت ایشان در جیب های وزارتخانه جا به جا شد و تنها چند روز مانده به برپایی جشن به دست ایشان رسید که موجب شد در همایش شرکت نکنند،
● انتشار تازه ترین مجموعه در سکوت
گاهی دلم برای یک روشنفکر تنگ می شود
تعریف لغتنامه را در موردش خوانده ای
موجود افسانه ای غریبی است۸
شعری است «بی تشویش وزن» اما با وزنی به سنگینی تشویش. آشکاره تحدی می کند، به چالش می طلبد و سودای سود و زیان ندارد. صفارزاده از چه سنتی برخاسته که «نیمه روشنفکران»۹ را به سخره می گیرد و خم پشتان را به پستی در سفره بوجهل و معاویه هم کاسه می کند؟ البته این تفکر پیش از «سفر اول» نیز در اشعار او دیده می شد اما با بیم تنهایی و انزوا؛ «و گوش من/پر است از نغمه های خشک تنهایی/ در این صحرا مرا یاران دهشت زاست...سپاه ابر نزدیک است/ در این دم یا دم دیگر/ برآید رعد و برق حسرت بی همزبانی/ تا بسوزاند توانم را/ و خاکستر کند این هستی گنگ/ این سکوت جاودانم را»۱۰ این احساس در گام های بعدی فرو مرد و «پیوندان جاوید»ش۱۱ به مدد آمدند. دست های لرزان شاعر گره خورد و هر گامی که پیشتر نهاد صفیری استوارتر یافت. تا جایی که امروز او را به عنوان شاعری مستقل می شناسیم. این استقلال سنتی است که کمتر در شعر ایران می توان یافت. این گفته خود نیاز به تحلیل فراوان دارد چه در مقابل می توان بسیاری از شاعران کهن و معاصر را حجت آورد. در پاسخ باید گفت شیوه بیان صفارزاده با توجه به تحلیل دکتر علی محمد حق شناس با تاثیر از قرآن کریم، بشیر و نذیر است۱۲ و اینگونه دعوت و تحدی و تلاش در جهت بیدارگری بیشتر اشعار حکیم ناصرخسرو را به ذهن متبادر می کند. ناصرخسرو در مراجعت از مصر به ایران، خلفای بنی عباس و سلاطین سلجوقی و امرا و علمای تابع آنان را چنان با زبان تند و نیشدار خود می نوازد که مجبور می شود برای حفظ جان، باقی عمر را در نقطه یی کوهستانی در جبال بدخشان به نام «یمگان» به سر برد. ناصرخسرو صریح است و در صراحتی که ریشه در صداقت و تفکر مذهبی او دارد، کسانی را که می خواهند از نمد حکومت کلاهی برای خود بدوزند به هجو می کشد؛ «پسنده است با زهد عمار و بوذر/ کند مدحً محمود، مر عنصری را؟/ من آنم که در پای خوکان نریزم/ مر این قیمتی دïرٌ لفظ دری را»۱۳ حال نگاه کنید به طنین این آزاده خواهی در پژواک قرن معاصر؛ «ما قهرمان همایش ها هستیم/ قهرمان خوشخرجی ها/ از همت همایش ها/جشن ها/ جشنواره ها/ گرانفروشان/ هتل سالاران/ فربه تر و فربه تر شدند/ و شکر همایش پردازان را گفتند»۱۴ البته قیاس صفارزاده در وجه منصفانه باید با دیگر شاعران زن انجام گیرد اما حقیقت آن است که شعر سیاسی- مذهبی او همپا ندارد. غالب شاعران زن تا پایان عهد قاجار جیره خوار خوان سلطانند و شعرشان از طاق و بست اندرونی برون تر نمی رود. غیر از این گروه، «پروین اعتصامی» شاعری اجتماعی است که کمتر سودای سرودن اشعار سیاسی داشت و «فروغ فرخزاد» نیز خود حکایتی متفاوت دارد. بحث، بحث ارزش گذاری نیست. قرار نیست شعر سیاسی برتر از اشعار دیگر باشد. صحبت این است که همتای صفارزاده در این عرصه نداشته ایم که ادبیت آثارش همطراز با آثار بزرگ شعر معاصر باشد. حال پس از این همه فعالیت و عرضه آثار ارزشمند تنها یک سوال باقی می ماند. طاهره صفارزاده با چنین سوابقی مجموعه شعری منتشر می کند و هیچ نامی از آن به میان نمی آید. حتی به فرض پایین بودن ارزش ادبی مجموعه، خاموش ماندن صدای شعر او ریشه در زندگی و هویت مستقلش دارد. با توجه به نگاه تاریخی که نسبت به زندگی صفارزاده ارائه دادیم این امر دور از ذهن نخواهد بود. شعری که علیه ناروشنفکران مطرح می شود، بالطبع از جانب این گروه «به عمد غلط»۱۵ خوانده می شود یا به تعبیری دیگر اصلاً خوانده نمی شود. کناره گیری از مدیریت کتاب های «سمت» برخی استادان را در موضع مخالف قرار می دهد و ترک فرهنگستان نیز سبب می شود عده یی دیگر کینه اش را به دل بگیرند و عطایش را به لقایش ببخشند. سرودن شعر مذهبی هم که خود داستانی مکرر است. سراینده اشعار مذهبی در صف هنرمندان دولتی قرار می گیرد و پاره یی مواقع اثرش را نادیده می گیرند. البته باید در نظر داشت که صفارزاده تحت نام هیچ حزب و مسلک و گروه دولتی و غیردولتی نبوده است. به عنوان مثال برخی تشکیل «کانون نهضت انقلاب اسلامی» را دستمایه قرار دادند و او را متهم کردند به تشکیل گروهی در برابر «کانون نویسندگان». این در حالی است که شاعر بارها متذکر شده در «کانون نویسندگان» دوستان بسیار نزدیکی همچون سیمین دانشور یا احمد شاملو داشته و هرگز درصدد صف بندی یا مقابله با آنها نبوده است. باری، از خصومت های پیدا و پنهانی که ذکر آن رفت اگر بگذریم، می ماند عده یی اندک که همواره متن را بر حاشیه ترجیح داده اند. حال شاید دلیل عدم توجه به تازه ترین اثر او کمی روشن تر باشد. جای تاسف است که جایگاه واقعی بسیاری از مشاهیر معاصرمان را باید در میان هنرمندان و نویسندگان خارج بیابیم. کافی است در موتور جست وجوگر google یک بار نام صفارزاده و بار دیگر نام saffarzadeh را جست وجو کنید تا به غربت این و قربت آن پی ببرید. شاید بیرون از مرزها بیشتر از ما شناخته اند شاعر، مترجم و محقق ایرانی مان را، به جست وجوهای اینترنتی خود دیگرانی را نیز بیفزایید (البته به لاتین)،
یاسر نوروزی
پی نوشت ها؛
۱- مجموعه از رهگذر مهتاب، کودک قرن
۲- مجموعه طنین در دلتا، مه در لندن
۳- بخشی از گفت وگوی طاهره صفارزاده با روزنامه اطلاعات، سال ۱۳۵۹
۴- مجموعه بیعت با بیداری، دعوت
۵- بخشی از گفت وگوی طاهره صفارزاده با فصلنامه شعر، تابستان ۱۳۸۳
۶- بیدارگری در علم و هنر، شناختنامه طاهره صفارزاده، سید علی محمد رفیعی، ص ۲۴
۷- بخشی از گفت وگوی صفارزاده با فصلنامه شعر، تابستان ۱۳۸۳
۸- مجموعه طنین در دلتا، سفر اول
۹- مجموعه سفر پنجم، سفر عاشقانه
۱۰- مجموعه از رهگذر مهتاب، تک درخت
۱۱- همان، بیگانه
۱۲- بیدارگری در علم و هنر، شناختنامه طاهره صفارزاده، سیدعلی محمد رفیعی، ص ۹۳
۱۳- دیوان ناصرخسرو، چاپ دانشگاه، تصحیح مجتبی مینوی- مهدی محقق، ص ۶۴
۱۴- مجموعه یی از جلوه های جهانی، همایش موعود
۱۵- مجموعه سفر پنجم، سفر عاشقانه
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید