دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا
اسلام و چالشهای توسعه اقتصادی
خورشید احمد، دانشیار سابق اقتصاد در دانشگاه كراچی، از بنیانگذاران و نیز مدیركل بنیاد اسلامی «لچیستر انگلیس» و همچنین وزیر برنامهریزی و توسعهء پاكستان بود. وی هم اینك مدیر موسسهء مطالعات سیاستگذاری در اسلامآباد پاكستان است.در مقالهء زیر او اسلام را دارای الگوی توسعه به شیوهء خود میداند. از این رو دو فرض بنیادین خود را ناظر بر اقتصاد توسعهء اسلامی در چارچوب الگوی ارزشی ناشی از قرآن و سنت و دیگر طرد استراتژیهای تقلیدی ناشی از سوسیالیسم و سرمایهداری میداند.
جهان اسلام با یك چالش اساسی مواجه است: چالش بازسازی اقتصادیاش به گونهای كه با نقش جهانی ایدئولوژیك، اقتصادی و سیاسی آن متناسب باشد. این امر مستلزم چیست؟ توسعهء اقتصادی به منظور پیش افتادن از كشورهای صنعتی غرب یا وابستگی سیاسی-اقتصادی؟ و یا بازسازی كامل اقتصادی-سیاسی در پرتو یك مدل اساسا متفاوت، با مفروضات، ایدهآلها و مسیر رشد خاص خود، امری كه منحصر به فرد و توام با ارزشهای معینی خواهد بود؟
كشورهای اسلامی از توسعهنیافتگی اقتصادی گستردهای رنج میبرند، به این معنی كه از منابع مادی و انسانی خود یا بهره نمیگیرند و یا این كه بهرهء اندكی میبرند كه عواقبی چون فقر، ركود و عقبماندگی را برای جوامع اسلامی، در پی داشته است. پارادوكس جهان اسلام این است كه در عین غنیبودن از نظر منابع، از نظر اقتصادی فقیر و ضعیف است. برنامهریزی برای توسعه در شماری از كشورهای اسلامی، معمول شده است و بعضی از این كشورها، هم اكنون از نظر صنعتی، در سطح نسبتا پیشرفتهای قرار دارند. نیجریه، مصر، سوریه، الجزایر، پاكستان، مالزی و اندونزی را میتوان به عنوان مثال نام برد ولی در اغلب این كشورها، اقدامات توسعهای از روی الگوهای رشدی اقتباس شدهاند كه توسط نظریهپردازان و متخصصان برنامهریزی غربی، ایجاد شده و از طریق دیپلماسی بینالمللی، تحت فشار گذاشتهء اقتصادی، بسیج روشنفكران و شماری دیگر از راههای پیدا و پنهان، به برنامهریزان كشورهای اسلامی، عرضه شدهاند. این برنامهها از هر سیستمی-اقتصاد سرمایهداری غرب و یا مدلهای سوسیالیستی روسیه و چین-كه الگوبرداری شده باشند، به نظر نمیرسد كه مسایل اساسی توسعهء اقتصادی را در پرتو ایدهء آنها و ارزشهای اسلامی و استراتژی جهانیشان در نظر گرفته باشند.
پس با این وصف، این گونه سیاستگذاریها و تحولات چه رابطهای با اسلام دارند؟ درست این است، كه بگوییم این خطمشیهای توسعهای، كم و بیش نسبت به اسلام بیتفاوت هستند. با در نظر گرفتن این واقعیت ناخوشایند عقیده ما بر این است كه تا آنجایی كه به اسلام مرتبط است، اسلام نمیتواند در زمینهء توسعهء اقتصادی، بیتفاوت باشد، ولی باید دانست كه هیچگونه شواهدی در دست نیست كه بتوان گفت سیاستگذاران فعلی، از اسلام الهام گرفته یا اینكه برای تبدیل ایدهآلهای اقتصادی اسلام به خطمشیهای توسعهای، تلاشی كرده باشند. فقط شاهد لفاظیهایی در این مورد بودهایم. سیاستهای واقعی یا ارتباطی به اسلام نداشته یا اینكه ارتباطی اندك دارند و نتیجه این شده است كه اقتصاد جهان اسلام هیچگونه دگرگونی به سمت اسلام نداشته و ضعفها و بیعدالتیهای ناشی از دوران استعمار و پس از آن، عموما وخیمتر شدهاند. اندیشمندان مسلمان از این وضعیت انتقاد كرده و تاكید دارند كه اسلام باید در تفكر توسعهء جوامع اسلامی، محوریت داشته باشد.
وظیفهء اصلی هر نظریه توسعهای این است كه ماهیت و فرآیند توسعه و عوامل دخیل در آن را آزموده و توضیح دهد، موانع اساسی در مقابل توسعه را شناسایی كرده و تجزیه و تحلیل و موثرترین راهها و شیوهها برای رفع این موانع و رسیدن به جنبههای مختلف توسعهء اقتصادی را بررسی كند.
سهم اصلی اسلام در این میان، هدفمند و ارزشمدار ساختن زندگی انسان و اقدامات وی است. این دگرگونی به دنبال این است كه نگرشهای انسانی در علوم اجتماعی را از نقطهنظر بیتفاوتی ارزشی به سمت تعهد عملی آشكار و صریح نسبت به ارزشها سوق دهد. فرض اولیهء ما تاكید بر این نكته است كه توسعهءاقتصادی در چارچوب اسلام و اقتصاد توسعهء اسلامی از یك الگوی ارزشی الهام میگیرد كه در قرآن و سنت ترسیم شده است.فرض دوم ما این است كه این رهیافت، آشكارا هرگونه استراتژی تقلیدی را رد میكند. مدلهای سرمایهداری و سوسیالیستی را نمیتوان به عنوان كمال مطلوب اقتباس كرد. با این همه درست این است كه از تجربیات بشری بهرهبرداری كرده و از نقاط قوت دو الگوی مورد اشاره به نحو سودمندی در چارچوب اسلامی استفاده كنیم با این شرط كه به هیچوجه، به ارزشها و هنجارهای اسلامی، لطمهای وارد نشود.
نباید از این امر غفلت كنیم كه هر دوی این الگوهای توسعه با سیستم ارزشی ما ناسازگارند، هر دوی آنها، استثمارگرانه و غیرعادلانه هستند و نمیتوانند با انسان به مثابهء انسان، یعنی خلیفهالله روی زمین رفتار كنند. هیچكدام از این دو الگو نمیتوانند چالشهای اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بنیادین زمانهءما و نیازهای واقعی یك جامعهء اسلامی و یك اقتصاد عادلانه را برآورده سازند. این دو الگو با موقعیت ما متناسب نیستند، نه فقط به خاطر تفاوت در نگرشهای اخلاقی و ایدئولوژیك و چارچوبهای سیاسی - اجتماعی، بلكه همچنین به خاطر دلایل اقتصادی و دنیوی، مانند تفاوت در نوع منابع، اوضاع اقتصادی متغیر بینالمللی، تفاوت معیار در سطوح اقتصادی، هزینههای اجتماعی - اقتصادی توسعه و فراتر از همه اینها، به خاطر این واقعیت بنیادین كه استراتژیهای اساسی توسعهای این دو سیستم - صنعتی شدن از طریق حداكثر كردن مازاد قابل سرمایهگذاری - با شرایط جهان اسلام و استلزامات ایدهآلهای اجتماعی اسلام، متناسب نیستند.
هم اینك اقتصاد توسعه، در حال عبور از یك دورهء بحران و ارزیابی مجدد است و از جهات متعددی مورد حمله واقع شده است. شمار فزایندهها از اقتصاددانان و برنامهریزان اقتصادی در مورد رهیافت كلی اقتصاد توسعهمعاصر دچار تردید شدهاند. شایسته این است كه یك رهیافت انتقادیتر به نوشدارویی كه به كشورهای اسلامی فروخته شده است بپردازد. از بعد اثباتی، میتوان ثابت كرد كه رهیافتها باید ایدئولوژیك و ارزشمدار باشد. همانند توسعه، در اقتصاد توسعه و یا در هر شاخهای از فعالیتهای انسانی، حوزهای وجود دارد كه به روابط تكنولوژیك مرتبط است، ولی چنین روابط تكنولوژیكی فینفسه، تمامی یك رشته اجتماعی نیست.
روابط تكنولوژیك در جای خود مهم هستند و در مورد آنان باید با توجه به قوانین خاص آن تصمیمگیری كرد، ولی تصمیمات تكنولوژیك در چارچوب روابط ارزشی، اتخاذ میشوند. تلاشما این است كه این دو حوزه را به هم پیوند داده و ارزشهای خود را به طور دقیق مشخص و نقش هدایتكننده و كنترلكنندهء كل سیستم را به ارزشهای خود محول كنیم. این به این معنی است كه رهیافتها، برخلاف دیدگاههای تقلیدی باید مبتكرانه و اصیل باشد. تنها از طریق فهمی كامل از ایدهآلهای اجتماعی و ارزشهای قرآن و سنت و برآورد واقعگرایانه وضعیت اقتصادی - اجتماعی (منابع، مشكلات و محدودیتها)است كه میتوانیم یك استراتژی ابتكاری و نوآورانه برای تحول اتخاذ كنیم. به معنای دقیق كلمه، رهیافتها باید ایدئولوژیك و نیز تجربی و تا حدودی عملگرایانه باشد _- عملگرایانه نه از این جهت كه ایدهآلها و ارزشهای ما به تناسب و مقتضیات اصلاح شوند، بلكه عملگرایانه از این رو كه ایدهآلها و ارزشهای ما به شیوهای واقعگرایانه و عملی به واقعیت تبدیل شوند.اسلام بر تلاش، زحمت، جنبش و بازسازی - عناصر تغییر اجتماعی - تاكید دارد و این امر فقط یك اعتقاد محض نیست. این باور دیدگاهی دقیق از زندگی و برنامهای برای عمل و در یك كلمه، زمینهای را برای بازسازی اجتماعی فراهم میآورد.از این رو، میتوانیم از این زمینه پویایی و تغییر اجتماعی به نحوی كه در قرآن و سنت آمده است، بهرهمند شویم. این اشارات، شاخصهایی برای اهداف سیاسی، اقتصادی و اجتماعیمان ارایه میدهند.
الف) تغییر اجتماعی، نتیجه نیروهای تاریخی تماما از قبل مشخص شده نیست. وجود شماری از موانع و محدودیتها یك واقعیت زنده و تاریخی است، ولی انسان به هیچگونه مرجعیت تاریخی محكوم نیست. تغییر باید برنامهریزی و مهندسی شده و هدفمند باشد كه میتواند حركتی مستمر به سوی هنجار یا ایدهآلی خاص باشد.
ب) انسان، موثرترین كارگزار تغییر است. تمامی نیروهای دیگر به خاطر قابلیت وی به عنوان خلیفهالله تابع انسان هستند. درون چارچوب نظام الهی جهان و قوانین آن، انسان مسوول ساختن سرنوشت خویش است.
ج) تعریف شامل دگرگونی محیطی و تحول در قلب و روح انسان است یعنی تحول در نگرشها، انگیزههای تعهدات و تصمیم وی برای بسیج تمامی این موارد برای تحقق غایاتش.
د) زندگی از شبكهای از مناسبات تشكیل شده است. حین تغییر، اختلالاتی در بعضی از این مناسبات رخ میدهد. از این رو، این خطر وجود دارد كه تغییر به عامل بیثباتكنندهء انسان و جامعه تبدیل شود. تغییر اجتماعی اسلام محور را میتوان _به گونهای هدفمند كرد كه با حداقل تداخل و عدم توازن وطنی یك فرآیند برنامهریزی شده، از یك وضعیت تعادل به وضعیت بالاتری و از عدم تعادل و سپس به سوی یك وضعیت تعادل سیر كند. از این رو، تغییر باید متوازن، تدریجی و پیشرونده باشد. نوآوری را میتوان با انسجام، توام كرد.
موارد ذكر شده، تعدادی از عناصر مهم تغییر اجتماعی صحیح هستند كه از طریق آن، اسلام میخواهد انسان و جامعه از یك نقطهء متعالی به نقطهء متعالیتری حركت كند. وظیفهء پیشروی رهبران، روشنفكران و نیز مشاوران سیاسی - اقتصادی دنیای اسلام این است كه اهداف و استراتژی و همراه با آن شیوههایی برای تغییر تدوین كند و نیز نهادها و فرآیندهایی ایجاد كنند كه از طریق آن، عملا بتوان این خطمشیها را تحقق بخشید.
● توسعه از دیدگاه اسلام
اسلام به طور عمیقی دلمشغول توسعهء اقتصادی است، ولی این موضوع را به عنوان بخش مهمی از یك مسالهء گستردهتر، یعنی توسعهء انسان، در نظر میگیرد. عملكرد اولیهء اسلام، هدایت توسعهء بشر در مسیری صحیح و جهتی مشروع است. اسلام به تمامی ابعاد توسعهء اقتصادی میپردازد ولی همیشه آن را در چارچوب توسعهء همهجانبه انسان در نظر میگیرد و هرگز به توسعهء اقتصادی، خارج از این دیدگاه نمیپردازد. به همین دلیل است كه اسلام، حتی در بخش اقتصادی، تمركز خود را به توسعهء انسانی معطوف كرده است. از اینرو، توسعهء اقتصادی عنصری ادغام شده و لاینفك از توسعهء اجتماعی- اقتصادی و اخلاقی جامعهء انسانی، فرض میشود.
بنیانهای فلسفی رهیافت اسلامی به توسعه عبارتند از :
۱) توحید (یگانگی و حاكمیت الهی:)
كه زیربنای تمامی اصول مربوط به روابط بین انسان و خدا و نیز روابط انسانها با یكدیگر است.
۲) ربوبیت:
این اصل به الگوی الهی توسعهء كارآمد منابع و نگهداری و حفاظت از آن، پرتو میافكند. در چارچوب این اصل الهی است كه اقدامات بشر صورت میگیرد.
۳) خلیفهالله (نقش انسان به عنوان جانشین خدا بر روی زمین:)
این اصل، موقعیت و نقش انسان را تعریف میكند، به ویژه بر مسلمانان و مسوولیتهای آنان و نقش امت اسلامی به عنوان سرآمدان این خلافت، تاكید دارد. از این اصل، میتوان به مفهوم منحصر به فرد اسلامی از امانتداری انسان، نقش اقتصادی، سیاسی و اخلاقی وی و اصول سازماندهی اجتماعی پی برد.
۴) تزكیه:
رسالت تمامی انبیای الهی، عملی كردن تزكیهء انسان در حیطهء تمامی روابط انسان با خدا، با بقیهء انسانها، با محیط طبیعی و جامعه و دولت بوده است.
میتوان ثابت كرد كه مفهوم اسلامی توسعه، از مفهوم اسلامی تزكیه، سرمنشاء گرفته است، چراكه تزكیه، فینفسه به مشكل توسعهء انسانی در تمامی ابعاد اشاره دارد و با رشد و توسعه به سوی كمال از طریق تهذیب نگرشها و روابط، اشاره دارد. نتیجهء تزكیه، رستگاری- سعادت در این دنیا و جهان آخرت- است. در پرتو این اصول بنیادین، میتوان عناصر مختلف مفهوم توسعه را استنباط كرد، از این رو میتوان ویژگیهای بنیادین زیر را برای توسعهء اسلامی برشمرد:
الف) توسعه از دیدگاه اسلام، مفهوم فراگیر بوده و ابعاد اخلاقی، معنوی و مادی را در بر میگیرد. از اینرو، توسعه، فعالیتی هدفمند و ارزشمحور تلقی میشود كه هدف از آن، افزایش رفاه انسان در تمامی ابعاد است. از نظر اسلام، امور اخلاقی و مادی، اقتصادی و اجتماعی و روحی و جسمانی، لاینفك هستند. اسلام فقط به دنبال رفاه در این دنیا نیست، بلكه اسلام در پی سعادت اخروی انسان نیز هست و از نظر اسلام، هیچگونه تضادی بین این دو وجود ندارد. سعادت اخروی در رهیافتهای معاصر از توسعه، نادیده گرفته شده است.
ب) كانون اقدامات توسعهای و محور فرآیند توسعه در اسلام،انسان است. از این رو، توسعهء اسلامی به معنای توسعهء انسان و بهبود محیط مادی و فرهنگی- اجتماعی وی است. طبق برداشت معاصر از توسعه، این محیط مادی،طبیعی و نهادی است كه فضای واقعی برای فعالیتهای توسعهای را فراهم میآورد ولی اسلام اصرار دارد كه این فضای عمل، به انسان مرتبط است.
ج) در رهیافت اسلامی، توسعهء اقتصادی نیز یك فعالیت چندبعدی است. از آنجایی كه اقدامات توسعهای باید به طور همزمان در چند بعد انجام گیرند پس تمركز بر یك بعد و نادیده گرفتن ابعاد دیگر، از این نظر غیرقابل دفاع است. اسلام در پی این است كه بین عوامل و نیروهای مختلف، تعادلی به وجود آورد.
د) توسعهء اقتصادی، شماری از تغییرات كمی و كیفی را در بر میگیرد. توجه به تغییرات كمی گرچه در جای خود لازم و موجه است، ولی متاسفانه منجر به غفلت از ابعاد كیفی توسعه و به ویژه ابعاد كیفی زندگی شده است. اسلام، تلاش دارد تا این عدم تعادل را تصحیح كند.
ه) از میان اصول پویای زندگی اجتماعی، اسلام به ویژه بر دو اصل تاكید فراوان دارد: اول، استفادهء بهینه از محیط مادی و منابعی كه خداوند به انسان بخشیده است. دوم، توزیع و استفاده منصفانه از این منابع و استقرار تمامی روابط انسانی بر مبنای حق و عدالت، اسلام از ارزش شكر (سپاسگزاری از خداوند به خاطر بهرهمندی از موهبتهای الهی) به نیكی یاد میكند، درحالی كه ضدارزش كفر (انكار خداوند و نعمات او) و ظلم (بیعدالتی) را سرزنش میكند. در پرتو این نوع تحلیل، فرآیند توسعه از طریق شكر و عدل، تقویت میشود و كفر و ظلم، در این فرآیند، اختلال ایجاد میكند.
این رهیافت، اساسا متفاوت از رهیافتی است كه فرآیند توسعه را تنها به تولید و توزیع خلاصه میكند، از این رو بسیار گستردهتر و پویاتر از آن است . در یك چارچوب اسلامی، تلاش برای توسعه، رشد یك انسان فطرتا خداجو، یك شخصیت متعادل، متعهد و قادر به عمل به عنوان خلیفهالله را در نظر دارد.
میتوان به راحتی اثبات كرد كه رهیافت اسلامی از توسعه، فعالیتی ارزشمدار و غایتمحور و به دنبال به حداكثر رساندن سعادت و رفاه انسانی در تمامی ابعاد است و تشكیل امت به منظور عملی كردن نقش خلیفهاللهی انسان بر روی زمین به عنوان امت میانه را در نظر دارد. از این دیدگاه، توسعه در كل به معنای توسعهء مادی، معنوی و اخلاقی جامعه است و بیشترین رفاه اقتصادی- اجتماعی و سعادت غایی انسان را مدنظر دارد.
ترجمه: یعقوب نعمتی وروجنی
منبع: Islam in Transition
منبع: Islam in Transition
منبع : روزنامه سرمایه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست