یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا
علیت در فلسـفه شـرق و جنوب شرقی آسیا
قانون علت و معلول و رابطه علیت از قدیمیترین و کشدارترین موضوعات فلسفی تلقی می شوند. مروری اجمالی بر نظریات مطرح شده در این خصوص نشان از فعالیت فیلسوفان غرب و فیلسوفان اسلامی دارد و نقش فیلسوفان آسیایی خصوصاً شرق و جنوب شرقی آسیا کم رنگ تر جلوه میکند. بی راه نیست اگر با توجه به گسترش تفکر بودا و هندو در این مناطق، نگرش متفکران این جغرافیا در خصوص علیت را متأثر از دو تفکر مذکور بدانیم لذا در این مجمل نگاهی بر علیت از منظر این تفکرات خواهیم داشت.
□□□
در جنوب آسیا، جایی که اعتقاد به تناسخ جایگاه مهمی در فلسفه بودا و هندو دارد، مفهوم علیت نقش حیاتی در شکل گیری نگاه فرد به تاریخ و زندگی بازی می کند. مطابق نظر بودا، تمام اشکال حیات در یک شبکه بی انتها و لایتناهی به هم مرتبط میشوند، لذا نظریه خلقت که در اغلب ادیان متقن و بدیهی است در بودیسم جایگاهی ندارد. بدنبال عقیده تناسخ، بودیسم حیات این جهان را به آینده متصل می داند بهگونهای که ارتقا یا سقوط ، رستگاری یا محکومیت فرد، وابسته به مجموع کردار او در این حیات می باشد.
به هرحال میتوان گفت این اتصال علیتی مابین این جهان و آینده الزاماً مسبب تکامل بطن تاریخی نخواهد بود چرا که بر بی ثباتی، سیالیت و موقت بودن حیات صحه گذاشته و نتیجهای جز نسبی گرایی مطلق و نفی مفهوم واقعی حیات بدنبال نخواهد داشت. در واقع بودیسم از طرفی فرد را تشویق به بهبود کردار خود در طول زندگی می کند چرا که با اعتقاد به تناسخ هر زندگی را عذاب یا پاداش زندگی قبلی دانسته و از طرفی بر تداوم گستره حیات تا رستاخیز معتقد بوده و زندگی را احساسی حباب گونه و جهان را مشعلی اطفا پذیر میداند. بعلاوه چون هر چیزی در یک شبکه بیانتهای لایتناهی با هم رابطه علیتی دارند، هیچ چیز ثابتی وجود ندارد و هیچ چیز نتیجه و متعاقب چیز دیگری نیست و هر چیز نتیجه و متعاقب هر چیز دیگری هست لذا تفسیر و تعبیر تغییرات و یا به عبارتی بررسی علت و معلولی نیز غیر ضروری می نماید. در بسط بودیسم، به زندگی و تاریخ ارج نهاده شده و اعتقاد به علیت، به اهمیت دادن به توسعه تفکر تاریخی تفسیر می گردد.
در بودیسم تراوادا (شاخه معتقد به گردونه کوچک در آئین بودا)، تاریخ مقدس می بایست به بسط گرایشی اسکولاستیک منجر شود. همچنین می بایست مفهوم جدیدی از زمان ارائه شود که تولد بودا جریان چرخهای زمان باشد و از آن مهمتر، ظاهر بودا نباید به عنوان پدیده ای اتفاقی بلکه در نتیجه تلاشی خستگی ناپذیر و قانونی جهانشمول در نظر گرفته شود. همه اینها نظریه علیت در بودا را به مطالعه در تاریخ وابسته میکند. انسانها تداوم بخش تغییر تاریخ در ارتباط علیتی بیانتها یا زنجیر آهنی علیت هستند که آنها را به علیت تاریخی همزمان و چندجانبه رهنمون می سازد. ضمناً آنان در پی شناسایی علت خاص هر پدیده هستند. آنان معتقدند اگر نتیجه یکسان باشد ارتباط علیتی میان نتیجه و دلایل، یگانه و منحصر به فرد خواهد بود. تغییر تاریخی در نتیجه تسلسل عوامل واگرایی است که در شرایط و ارتباطی خاص گرد هم آمده اند.
در شاخهای از بودیسم (ناگارجونه) برای هر تصدیق دو حالته مانند «الف هست» و «الف نیست» دو احتمال دیگر نیز در نظر می گیرند: «الف، هم هست و هم نیست» و «الف، نه هست و نه نیست» این اصطلاح به نفی چهار گزاره نیز مشهور است و هدفش نفی اثبات منطقی متافیزیک است. اصل علیت در قالب این چهار گزینه اینگونه خواهد بود: (۱) شی، از خود، پیدا میشود (۲) شیء، از ناخود، پیدا میشود (۳) شیء، هم از خود و هم از ناخود، پیدا میشود (۴) شیء، نه از خود و نه از ناخود، پیدا میشود . در گزینه اول علت با معلول یکی است و همانندی علت و معلول دلیل بر نبود فرق میان این دو است لذا بحث از رابطه علیت آنها بیمعناست. در گزینه دوم علت و معلول کاملاً متفاوت و متمایز از یکدیگرند و در نتیجه هیچ زمینه مشترکی میان این دو نیست لذا بحث از رابطه علیتی آنها نیز بی معناست. دو رابطه آخر نیز چون از عطف هست و نیست متقابل بهره جسته اند، آنها نیز بیمعنایند.
به عبارتی در حالت اول معلول پیش از پیدایش در درون علت است و مخلوق جدیدی نیست. در حالت دوم معلول رخدادی است کاملا متفاوت از علت و لذا موجود و مخلوق جدیدی است و این مستلزم این است که هر دو رخداد اعم از علت و معلول باید خودبود خاص خود را داشته باشند و اعتقاد به عدم تغییر ذات و خودبود یادآور این استدلال است که اگر خود بود این دو رخداد که ذات ازلی تلقی می شوند یا کاملاً همساناند و یا کاملاً ناهمسان و به کار بردن قیود و شروطی مانند بعضی، تا حدودی، بهطورجزیی و امثالهم مجاز نمی باشد. یعنی، این که بگوییم آنها بهطور جزیی همساناند، یا بهطور جزیی ناهمساناند، جایز نیست . مخلص کلام چون خودبودها ازلی و فارغ از شروطند و علیت حاکی از رخداد معلول به شرط علت است، لذا علیت مطرح نمیباشد. در اینجا بودیسم تلاش دارد رابطه علیت را بنا به دو وجه مانعة الجمع مردود بداند، وجه اول رابطه علیت متضمن پیدایی شروط و وجه دوم آن متضمن پیدایی ازلی از ازل متفاوت است لذا هرگاه علتها و معلولها را وجودهایی با خودبود خاص آنها بپنداریم امور محال پیدا میشود. این علتها و معلولها هم وجودهایی مستقل و نامشروطاند و هم نه. رابطههای علیت، نه بر تعاقبند که بر وابستگی متقابل دلالت کنند که، علتبدون معلول، علت نیست و معلول بدون علت، معلول نیست. وجودهای مشروطی چون علتها و معلولها فاقد خود بودهاند و کاملاً نسبیاند.
اما در شرق آسیا مفهوم علیت یا با نسبی گرایی و یا با تفکر لازم و ملزوم در هستی شناسی و نظام عالم مشخص می شود. یعنی چیزی که ژوزف نیدهام آنرا رویکرد سازوارهای (Organistic) در تشریح ارتباط انسان با محیط نامیده است. این تفکر لازم و ملزومی، از اعتقاد به تأثیر محتمل وقایع طبیعی یا آسمانی بر زندگی انسان بروی زمین نشأت گرفته است. اما در بسط اخیر نظریه مذکور، خصوصاً در نظریه تشکیل یین، یانگ و پنج عنصر، اصولی فراگیر و مؤثر بر تفکر علیت در چین سنتی منجر شده است. چین باستان، بجای جستوجوی خطی علل خاص، رویکردی حلقوی و احاطه کننده داشته که آنان را مجاز به در نظر گرفتن شبکهای سازمانی برای ارتباط علیتی می داند. کنفوسیوس (۵۵۱-۴۷۹ قبل از میلاد مسیح) خارج از علایق دنیوی و وابستگی اخلاقی، ظاهراً بیشتر خواهان اثبات علل معین برای امور انسانی است. گرچه در تشریح تکامل تاریخی، از عقیده ارتباط انسانی – آسمانی دفاع می کند. بطور مثال کنفوسیوس معتقد بود اوج و افول قدرت سیاسی تحت اختیار آسمان است. زمانی که کنفوسیوس از سقوط دولت مرکز آن زمان وحشتزده بود پس از ملاقات با تکشاخ (موجود افسانهای)، از سوی آسمان به او مأموریت داده می شود که به سبب تنبیه دولتیان و شاهزادگان طغیانگر، در وقوع فصول بهار و پائیز سال تجدید نظر کند.
منسیوس (۳۷۱-۲۸۹ قبل از میلاد مسیح) یکی از زاهدان پیرو کنفوسیوس، مدعی بود که تلاش کنفوسیوس بیهوده نبوده است و عقیده علیت تاریخی را اینگونه مطرح ساخت که رفتار انسان، محکوم به نامیرایی و جاودانگی در طول تاریخ است. در طول امپراتوری چین، عقیده ارتباط انسانی – آسمانی بیان قالب علیت تاریخی محسوب می شد. این عقیده توسط نظریه پرداز سیاسی، دانگ زونگ شو (۱۹۴-۱۱۴ قبل از میلاد مسیح) و نیز تاریخ نویس دربار، زیما کیان ( ۱۴۵-۸۶ قبل از میلاد مسیح) مطرح گردید. دانگ از این موضوع برای جعل نظریه مشروع سازی حکومت سلسله مقتدر هان (۲۰۶ قبل از میلاد تا ۲۲۰ بعد از میلاد مسیح) استفاده نمود. در حالیکه زیمان از همان نظریه به منظور کمک به ساختار تفسیری تاریخ بهره جست. در حالیکه چارچوب اصلی عقیده ارتباطی، زیمان را از جستوجوی سایر علل موقتی و همزمانی در تفسیر تغییر تاریخی باز نداشت. در حقیقت زیمان نمایش بزرگ کنجکاوی در عجایب تاریخ را هم ستود و هم سرزنش نمود. در قیاس با یکی از تاریخدانان سلسله، بان گوو (۹۲-۳۲ بعد از میلاد مسیح) در علایق خود محتاطتر و در روش جستوجوی علیت تاریخ سختگیرتر بود و بر ارتباط اخلاق و تاریخ متمرکز شده بود. لذا در پایان می توان دیدگاه تفکری بودیسم و هندوئیسم را منشأ عدم پردازش فیلسوفان این جغرافیا به کنکاش علیت دانست.
منبع : روزنامه ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست