جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


بررسی صنایع ادبی، کارکردهای زبانی و تحلیل فلسفی- روانشناختی شعر


بررسی صنایع ادبی، کارکردهای زبانی و تحلیل فلسفی- روانشناختی شعر
نقد شعر ویژگی هایی دارد که آن را از سایر نقدهای ادبی متمایز می کند اگرچه از برخی از این ویژگی ها می توان در نقد سایر متون ادبی نیز بهره جست. در این مقاله به بررسی ۳ ویژگی در نقد شعر می پردازم. این ویژگی ها عبارت است از:
۱) صنایع ادبی
۲) کارکردهای زبانی
۳) تحلیل فلسفی- روانشناختی شعر
از آن جا که توجه به هر یک از این موارد باعث می شود که نقد شعر تبدیل به متنی جامع و غنی شود لازم است در نقد شعر هر ۳ مورد بررسی شود. متاسفانه امروزه بسیاری از کسانی که به اسم منتقد ادبی در ایران مطلب می نویسند به این موارد توجهی ندارند و فکر می کنند هر متنی که فاقد این ویژگی ها است را می توان به اسم نقد شعر منتشر کرد.
مهدی عاطف راد قبلا مطلبی تحت عنوان نقد شعر در سایت دینگ دانگ درباره ۳ تا از اشعار من و ۱ ترانه از من منتشر کرده بود که مسئول آن سایت مطلب او را به دلیل نقایص و اشکالات متعددی که داشت از سایتش برداشت. در مطلبی که او نوشته بود هیچ یک از موارد بالا دیده نمیشد. یعنی او نه صنابع ادبی در اشعار مرا بررسی کرده بود نه به کارکردهای زبانی در اشعار من پرداخته بود و نه تحلیل فلسفی- روانشناختی از اشعار من نوشته بود. این کوتاهی درواقع نه تنها منتقد بودن او بلکه توانایی او در سرودن شعر را نیز مورد تردید قرار می دهد. کسی که نتواند ویژگی های مهم نقد شعر را در اشعار شخصی دیگر بررسی کند نه منتقد شعر است نه شاعر.
وقتی نقد شعر غنی و دارای محتوای عمیقی است نیازی نیست خود شاعر اشعارش را بررسی کند اما متاسفانه متنی که عاطف راد به عنوان نقد شعر منتشر کرده به قدری ناقص و پرابهام است که برای رفع توضیح های نادرست او لازم است به مطرح کردن نکات مهم در نقد شعر بپردازم.
توانایی یک شاعر در تغییر کارکردهای زبانی در شعر و در بهترین حالت ایجاد زبانی نوین در شعر است. واژه سازی از مهم ترین مواردی است که یک شاعر باید به آن توجه کند.
با توجه به این که من بیش از ۱۰۰۰ شعر نوشته ام که در برخی از اشعارم واژه سازی کرده ام و در برخی دیگر از اشعارم کاربردهای جدیدی برای واژه های فارسی وجود دارد بنابراین صرفا توجه به تعداد معدودی از اشعار من که در آنها کارکردهای زبانی وجود ندارد اما صرفا صنایع ادبی وجود دارد نقد درست و کاملی نیست. البته در این ۴ اثر که عاطف راد بررسی کرده علاوه بر صنایع ادبی و تصویر در شعر، کارکردهای زبانی و نکات فلسفی نیز وجود دارد.
۳ شعر از اشعارم با نام های "قفل و پرنده"، "افتادن اتفاق"، "تابلوها" و یکی از ترانه هایم با نام "دزد دریایی" که عاطف راد بدون توجه به ۳ مورد مهم نقد شعر به آنها پرداخته بود را اینجا بررسی می کنم تا نکات مهم در نقد شعر برای مخاطبان ادبیات مشخص شود.
در شعر " قفل و پرنده" فعل ها را به عمد در سطرهای نخست این شعر نیاورده ام تا مخاطب شعر را به فکر کردن وادارم. یعنی در این شعر مشخص نیست که پرنده ای که از جنس سکوت است آیا می خواهد پرواز کند یا بماند؟ نیز مشخص نیست قفل می خواهد باز شود یا بسته بماند؟ مهدی عاطف راد در نقد این شعر توجه نکرده که نیاوردن فعل در سطرهای نخست این شعر عمدی بوده و هدف من به تفکر درآوردن مخاطب شعر بوده وگرنه با آوردن فعل برای پرنده و قفل، دیگر نیازی به ادامه دادن شعر نبود. عنوان این شعر نیز معماگونه بودن آن را تایید می کند. در بخش میانی شعر نوشته ام:
«رسم این نیست
که بی ثمر
فرض ها به خط پایان نزدیک تر شوند»
درواقع خواننده شعر با خواندن این قسمت از شعر به این نکته می رسد که هر فرضی در ذهن خود از نبودن دو فعل برای قفل و پرنده دارد نباید این فرض، بی ثمر به پایان شعر نزدیک شود. بنابراین هدفی معماگونه در نوشتن این شعر دخیل بوده است.
اما در بخش پایانی شعر نوشته ام:
«پرنده خودش قفلی بود
که نمی دانید شما را
زد به سایه روشن شعر»
در پایان شعر قفل و پرنده را یکی درنظر گرفته ام. به عبارت دیگر چون از همان اولین سطر این شعر، دو فعل را برای پرنده و قفل نیاورده ام، پرنده خودش تیدیل به قفل در ذهن خواننده شعر شده است که او تنها در پایان شعر متوجه می شود که این دو یکی است.
قفل استعاره برای پرنده است. یعنی می توانستم از تشبیه برای این دو استفاده کنم اما قفل را به جای پرنده نشانده ام بنابراین از صنعت ادبی که اهمیت فراوان در شعر دارد نیز در این شعر استفاده کرده ام.
مهم ترین کارکرد زبانی در این شعر، نیاوردن فعل برای قفل و پرنده است که تعلیق در شعر ایجاد می کند و ذهنیت خواننده شعر را تا پایان آن به همراه خود می برد.
در شعر دیگرم با نام "افتادن اتفاق" از دو کلمه "حالا" و "الآن" استفاده کرده ام. اگرچه این دو کلمه معنای مشابهی در زبان فارسی دارند اما من کارکرد زبانی جدیدی به این دو کلمه در این شعرم داده ام. آوردن سطرهای:
«الآن دارد صورت حالا را می بیند
الآن دارد صورت خودش را هم می بیند»
دو معنا به ذهن خواننده شعر متبادر می کند:
معنای نخست: دو کلمه "حالا" و "الآن" که قبلا در متون فارسی به عنوان قید زمان به کار رفته اند در این شعر در یکدیگر منعکس شده اند.
معنای دوم: کلمه "الآن" نقش قید زمان را در جمله حفظ کرده اما کلمه "حالا" خود خواننده شعر است که خودش را در شعر می یابد.
کارکرد زبانی دیگری که در این شعر وجود دارد در بخش پایانی آن به چشم می خورد:
«الآن خندید
حالا الآن را دید
حالا افتاد
فکر می کنم
در ذهن شما هم افتاد
آن اتفاق که باید می افتاد»
در این قسمت از شعربه جای آن که برای فعل خندیدن بنویسم: «حالا خندیدید» از تعویض دو قید زمان استفاده کرده ام. درواقع به جای فعل خندیدن هر فعلی را می توان قرار داد و همان معنای تعویض کلمات را از آن دریافت کرد. بنابراین با وجود این که دو کلمه "حالا" و "الآن" در متون دیگر فارسی به عنوان قید زمان به کاررفته اند اما در این شعر به دلیل آن که همراه هر فعلی می توانند معنا دهند نوعی بی زمانی را مشخص می کنند یعنی از دو قید زمان به بی زمانی می رسیم. منظور از این بی زمانی خارج شدن افعال از حیطه زمان است چون به جای فعل به کاررفته در این شعر هر فعل دیگری را می توان جایگزین کرد.
شعر سوم من با نام "تابلوها" که مهدی عاطف راد آن را به نادرستی بررسی کرده یک شعر پست مدرن است چون ویژگی های ساختارشکنی و معناگریزی را دارد که در دو شعر قبلی دیده نمی شود. در این شعر تصویرسازی همانند دو شعر قبلی وجود دارد با این تفاوت که تصاویر در این شعر در جهت ساختارمند کردن آن نیست بلکه آن را قطعه قطعه کرده است. برای یافتن زمان در روایت شعر خواننده می تواند به سطر:
«دیگر سنگین نیست برف»
رجوع کند که کلمه برف نشان دهنده آن است که زمستان مورد نظر من بوده.
اما کارکرد زبانی در این شعر با دو شعر قبلی متفاوت است. در بخشی از این شعر نوشته ام:
«دربا را به سطر دوم بردم
حرفها نمی خشکد از غرض ندارم در»
این بخش از شعر برگشت به سطر دوم آن دارد که بازخوانی شعر را به همراه دارد.
در سطر:
«جریان خون ریخت خون ریزی را بی ریخت تر»
از فعل ریختن در سه واژه متفاوت استفاده کرده ام:
۱) ریخت ( فعل)
۲) خون ریزی (اسم)
۳) بی ریخت تر (قید حالت)
کلمات «جربان خون ریخت» تایید کننده خونریزی راوی است و سطرهای بعدی در شعر من:
«پیدایم نمی کنی
در جسدی که سالهاست مرده»
تایید کننده مرگ راوی شعر است.
در چهارمین اثر من که یکی از ترانه های من با نام "دزد دریایی" است از استعاره های متعدد استفاده کرده ام. سطرهای:
«من که حالیم نمیشه
میام شما رو می برم
توی کشتی م میذارم
این شده حرف آخرم»
نشان دهنده این است که کشتی شعر است چون من شاعر از مخاطب شعر در شعرم نوشته ام پس شعر من نقش کشتی را ایفا می کند و کشتی استعاره برای شعر است. از این استعاره می توان استناد به دزد دریایی بودن شاعر کرد پس کار شاعر گرفتن کلمات و قرار دادن آنها در کشتی شعرش است. استقاده من از صنعت ادبی و نیز تصویرسازی در این ترانه باعث شده که از متن عادی متمایز شود و ترانه باشد نه متن دیگر.
در پایان لازم است تحلیل فلسفی- روانشناختی را مطرح کنم که سطح بالاتری از تحلیل شعر است و شایسته است در نقد شعرعلاوه بر بررسی صنابع ادبی، تصویرسازی و کارکردهای زبانی به این مورد مهم نیز پرداخت.
متاسفانه مهدی عاطف راد در بررسی این ۴ اثر من توجهی به کارکردهای زبانی، تصویرسازی و صنایع ادبی نکرده و طبیعی است که وقتی به این موارد توجهی نکرده از مورد آخر یعنی تحلیل فلسفی روانشناختی شعر نیز بی توجه بگذرد. یک منتقد شعر برای تحلیل فلسفی- روانشناختی شعر نیاز به مطالعه دارد و عدم پرداختن به این مورد مهم در نقد شعر نشان دهنده عدم مطالعه کسی است که منتقد شعر نیست.
در دو شعر " افتادن اتفاق" و " تابلوها" سطرهای:
«پرنده خودش قفلی بود
که نمی دانید شما را
زد به سایه روشن شعر»
و نیز
«شعر من سبکی را امضایید»
حکایت کننده نظریه مرگ مولف رولن بارت است. درواقع شعر جای شاعر را گرفته و هدایت کننده مخاطب است. شاعر تعیین کننده شعر نیست بلکه خود شعر با کنارزدن نقش شاعر به عنوان خلق کننده متن سکاندار این کشتی است.
ترانه جوانبخت