یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

کشف تدریجی نقاشی


کشف تدریجی نقاشی
حتی جلوی خود مصاحبه شونده اعتراف کردم که از دیدن کارگاهش خوشحالم. تنها دلیلم هم این بود که کارگاه او اولین (و احتمالا آخرین) کارگاه تمیز و مرتب یک نقاش است که در طول عمرم دیده ام و خواهم دید. روی چارپایه یی کوچک نشستم و صحبت را آغاز کردیم.
هرچند در طول مصاحبه صدای ما به زحمت به ضبط صوت می رسید اما چندباری نزدیک بود که از روی چارپایه بیفتم و گویا خانم ثمیلا امیر ابراهیمی نیز همین حال را داشت؛ متن مصاحبه را که به او دادم برای خودش سوال هایی را حذف کرده بود و چند جایی هم به مصاحبه کننده توپیده بود و بنده هم مثل بچه های خوب حرف ایشان را به گوش جان شنیده بودم و دم برنیاورده بودم. البته این بخش ها را از مصاحبه حذف کردم و اگر دنبال جنجال هستید بدانید که در این مصاحبه خبری از آن نیست.
مصاحبه ما به دلیل نمایشگاه جدید او در گالری گلستان انجام شد. در این نمایشگاه بیش از صد و چهل اثر را به نمایش در آورده که همگی از کارهای کوچک و صد البته زیبای او بودند و همین کوچکی و همین که این کارها از سی سال پیش به این سو کشیده شده اند آغاز گفت وگوی ما بود و بعد ادامه ماجرا به بحث درباره نگاه او به نقاشی کشید.
● زمانی که نقاشی های این نمایشگاه را در کنار هم می چیدید، چه تغییری در کار خودتان از سی سال گذشته تا امروز دیدید؟
▪ انتخاب و چیدن این همه کار در یک سال اخیر، مروری بر روزها و وقایع زندگی سی سال گذشته ام بود. تمام افکار و احساسات و حوادثی که در این سال ها بر من گذشت در این نقاشی ها برایم تداعی شد.
● از نظر تکنیک هم تغییری در کار های خودتان می بینید؟
▪ بله. در دوره یی ضربه های قلم واضح تر و محکم تر است و رنگ ها غلیظ تر هستند. در دوره اخیر رنگ ها قشر نازک تری دارند و ضربه های قلم در آنها کمتر دیده می شود. ترکیب بندی و نور و سایه کارها بیش از هرچیز تغییر کرده است. البته خیلی از اینها برمی گردد به آن مفاهیم و ایده هایی که در آن دوره در کارهایم داشتم.
● مثلاً در دوره یی که ضربه های قلم شما محکم تر بوده، چه مفاهیمی را در نظر داشته اید؟
▪ این تکنیک را که با رنگ های غلیظ تر و ضربه های مشخص قلم همراه بود بیشتر در دوره یی استفاده کردم که کارهایم به موضوع عینی نزدیک تر و به اصطلاح طبیعت گراتر بودند. این تکنیک لحن سرخوش تر و پرانرژی تری به کار ها می دهد. در دوره های بعدی غلظت رنگ کمتر می شود و در بعضی کار ها حجم پردازی به سود رنگ و تقسیم بندی روشن و تاریک کاهش پیدا می کند. در عوض در بعضی از این کار های تازه تر از اثر رنگ و روغن های مومی برای بافت دادن به سطح نقاشی استفاده می کنم. این روش را به ویژه برای اغراق در کنتراست نور و سایه در صحنه های شبانه به کار گرفته ام.
● بین این دو دوره، تکنیک شما تغییری نداشته است؟
▪ چرا تجربه های تکنیکی بیشتری هم مابین این دو دوره وجود داشت اما تفاوت میان این دو دوره به خاطر استفاده از برخی تکنیک ها بیشتر محسوس است.
● چطور شد که این همه تغییر تکنیکی را پشت سر گذاشته اید؟
▪ در طول سه دهه کار حتماً در شیوه کار هر هنرمندی تغییر به وجود می آید اما تغییرات تکنیکی کار من با رنگ وروغن، چندان هم زیاد نیست. تغییرات مهمتر در جاهایی است که از تکنیک های به کلی متفاوتی مثل کلاژ استفاده کردم یا تغییراتی که در دوره هایی در شیوه نگاه و بیان کارم به وجود آمد. اما فکر می کنم هر تغییر اساسی در درجه اول به تجربه های هنرمند در زندگی شخصی و اجتماعی اش برمی گردد.
طبیعی است که نگاهی که امروز به اشیا دارم با نگاه بیست سال پیش تفاوت محسوسی دارد. در خیلی از کارهای قدیمی ترم آن نگاه و بیان گذشته زنده تر و شاد تر و نیرومند تر است. درست است که حالا هم من همان اشیای قدیمی را می کشم اما ترکیب بندی و رنگ و نور و سایه کار های امروزی ام با کارهای گذشته ام تفاوت دارد. امکان نداشت که من بیست یا حتی ده سال پیش بتوانم این پنجره را که از خانه ام رو به شب شهر باز شده یا این پرده را که کمی کنار رفته تا نور وارد اتاق شود بکشم یا اصلاً بتوانم آن را به عنوان یک مدل کار ببینم.
● درباره تغییراتی که مسائل اجتماعی بر مفهوم و شکل نقاشی می گذارد، زیاد صحبت کرده ایم. اما درباره اینکه این مسائل چه اثری بر مواد، شیوه ها و تکنیک کار دارد شاید کمتر صحبت شده باشد. دوست دارید در این مورد بیشتر صحبت کنیم؟
▪ همه تغییراتی که در کار هنرمند به وجود می آید از مسائل درونی و بیرونی و اجتماعی او سرچشمه می گیرد. البته گاهی هم هست که هنرمندی تصمیم می گیرد که اینطور یا آنطور کار کند. اما همین تصمیم هم تغییر در نگاه و ذهنیت شخصی او را نشان می دهد. من امروز برای بیان اندیشه و موضوع کارم بسیار بیشتر از گذشته به تکنیک ها و اشکال مختلف بیان توجه می کنم. گاهی اوقات ترکیب بندی فضایی، انتخاب رنگ و استفاده از مواد گوناگون بیش از موضوع اصلی کار می تواند درونمایه اصلی یا وجه اجتماعی کار را شکل بدهد.
موضوع کار دقیقاً همان محتوای کار نیست. من در دوره یی از کارم نقاشی از صورت و گروه های انسانی را دوست داشتم. حتی گاهی اوقات از لابه لای اخبار روزنامه ها موضوعاتی برایم مهم می شد و سعی می کردم آنها را به طور ذهنی تجسم و بازسازی کنم اما در سال های اخیر کمتر چهره کشیده ام. با این همه نبودن موجود انسانی در کارهای اخیرم، به معنای نبودن محتوای اجتماعی در آنها نیست. چه بسا نقاشی هایی که به خاطر نمایش چهره و اندام انسانی با شیوه تزیینی و انتزاعی بار اجتماعی کمتری از یک فضای شهری یا خانگی یا حتی یک طبیعت بی جان داشته باشند.
● می خواهم خواهش کنم توضیح دهید چطور نقاشی از پنجره یا میوه و مبل می تواند نسبت به کارهای دیگری که آدم ها در آن حضور دارند، اجتماعی تر تلقی شود؟
▪ هر نقاشی به نوعی به موضوعات خود نگاه می کند و شیوه خاصی برای چیدن و نورپردازی و القای حس و حال یک چهره یا فضا یا طبیعت بی جان دارد. مفاهیمی که نقاش در نمایش موضوع خود بر آن تکیه می کند به چیزهای بسیار متفاوتی از جمله موقعیت فرد و تفسیر هنرمند از فضای اجتماعی می تواند ارتباط داشته باشد.
● درست اما به طور مثال در این نقاشی که شاید عیادت یک بیمار را نشان می دهد، به نظر من موضوع اجتماعی تری را مطرح می کند تا این یکی که اشیا و میوه ها را نشان می دهد. چه پروسه یی روی داده که به نظر شما آن کار اجتماعی تر از این یکی به نظر می رسد؟
▪ زاویه دید، ترکیب بندی نور و سایه و همه عناصر تشکیل دهنده یک تصویر بصری می تواند محتوا، معنا و تفسیر تازه یی به یک اثر ببخشد و به آن مفاهیم اجتماعی متفاوتی بدهد. این نه تنها در یک اثر بلکه از آن روشن تر، در یک مجموعه آثار به نحو بارز دیده می شود.
● خب اینکه در کارهای جدید شما فضای شب غالب است که خیلی کشف عظیمی نمی خواهد و احتمالاً شما مفاهیم زیر پوستی تری را در نظر داشته اید. این طور نیست؟
▪ فقط موضوع نیست که بیننده را موفق به کشف لایه های یک اثر راهنمایی می کند. در تاریخ نقاشی ایران و جهان صحنه های شبانه بسیاری دیده است که محتوای اجتماعی متفاوتی دارد. شب به عنوان یک موضوع کار در همه انواع هنری مثل نقاشی و شعر و داستان می تواند مفاهیم بسیار متفاوتی را القا کند.
ساده کردن این مفاهیم به نماد های آشنا، اولین و ساده ترین دریافت بیننده است. اما اثری که به قول شما مفاهیم زیر پوستی تری داشته باشد در جریان زندگی به تدریج لایه های زیرینش را نشان می دهد و با این اکتشاف تدریجی به انبساط و گسترش ذهن بیننده اثر هنری کمک می کند. این چیزی است که باید از یک اثر هنری خوب انتظار داشت. اینکه مدام و در طول سال ها مجاورت بتواند مکالمه یی طولانی و پربار با مخاطبش داشته باشد.
● پیش از این گفته بودید که دیگر روزنامه نمی خوانید، اما روزگاری همین روزنامه ها منبع الهام شما بوده اند. چطور تغییر روش داده اید؟
▪ اگر واقعیت را بخواهید درست است. من دیگر خیلی از خبرهای روز را دنبال نمی کنم. مدتی است که به این نتیجه رسیده ام که بسیاری از خبرهای روز نادرست، گذرا و بی مصرفند و حواس آدم را از کار اصلی اش پرت می کنند. بسیاری از حرف ها و آدم هایی که در عالم سیاست و حتی هنر خبرساز و روزنامه و دهان پر کنند، امروز می آیند و فردا می روند و هیچ تاثیری در زندگی و شعور ما نمی گذارند. همین مدیران هنری را ببینید، آنها هم این طوری هستند.
● یعنی شما فکر می کنید مدیرانی که مثلاً در عرصه هنر آمدند و رفتند تاثیری در جریان هنر ما نداشتند؟
▪ تاریخ نشان داده که بسیاری از اینها در زمان خودشان تاثیر محدودی داشتند و بعد هم که رفتند اثرشان تمام شده است. اما در هر حال اینها مسائل مهم جامعه ما نیستند. می خواهم بگویم نمی شود گفت اگر کسی از مسائل روز و روزنامه ها بی خبر باشد در جریان مسائل اجتماعی نیست. جهان کنونی ده پانزده سال اخیر برای اکثر ما یک تورم مصنوعی اطلاعات و اخبار در پی آورده. دانستن این همه مطلب چه ضرورتی دارد.
من در این سال ها تلاش زیادی کردم با چیز های تازه یی که برای پیشبرد زندگی و هنرم ضرورت داشت (مثلاً کار با رایانه) آشنا شوم و تا حدودی هم موفق شدم. البته به قیمت اینکه چیز های دیگری را از دست بدهم. اما برخلاف گذشته که اشتیاق وحشتناکی برای دانستن و یادگرفتن همه چیز داشتم حالا گاهی اوقات آرزو می کنم که کاش هیچ چیز ندانم و فقط بتوانم مثل یک کودک یا یک آدم وحشی به طبیعت، اشیا و زندگی نگاه کنم.
در همین نمایشگاه «کوچک ها» بسیاری از کار های بیست- سی سال گذشته ام، کمابیش با چنین نگاهی به زندگی و طبیعت انجام شده و هنوز هم بعد از گذشت چند دهه در ردیف بهترین کار های امروزم قرارشان داده ام. شاید این نگاه امروز به نظر بعضی ساده لوحانه بیاید اما به نظر من ساده ترین چیز ها اساسی ترین چیز ها هستند و اگر این چیز های اساسی از دست بروند دانسته های با شکوه ما هم دیگر ارزش انسانی نخواهند داشت.
از طرف دیگر با مسائل اجتماعی امروز نمی شود و نباید ساده برخورد کرد چون زندگی در سال های اخیر به شکل نامتناسبی بغرنج شده و انرژی های محدود ما را بلعیده. این شهری که در آن زندگی می کنیم همه را به موجودات سیاسی خانه نشین تبدیل کرده. به هرحال تناقض های زیادی در زندگی ما نهفته است و یکی از آنها این است که من هم خواه و ناخواه، همچنان و به اندازه لازم در جریان مسائل مهم اجتماعی قرار دارم.● شما در گذشته به مسائل اجتماعی و سیاسی توجه و حساسیت بیشتری داشتید و روزگاری در نقطه مقابل این اظهار نظر بودید.
▪ من پیش از تحصیل رشته هنر و نقاشی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را تمام کردم و این ظاهراً می تواند جرم بی تفاوتی امروز مرا نسبت به اخبار روز دو چندان کند. اما واقعیتش این است که از همان جوانی هم مسائل سیاسی روز برای من مهم نبود. آنچه برایم جذاب بود اندیشه ها و افکار سیاسی و اجتماعی بود. چیزی که امروز هم برایم جذاب است و تا بتوانم دنبال می کنم. اما مسائل ریز و روزمره را نه.
به نظرم باید بیشتر مراقب خلوت و ظرفیت های ذهنی ام باشم. کسی که وقتش را برای جزئیات مباحثات و کشاکش های روزمره سیاسی می گذارد یا باید به کار روزمره اش مربوط باشد یا اینکه بخواهد در مهمانی ها و محافل عرض اندامی بکند و حرفی بزند تا از قافله عقب نماند و من هیچ کدام از این دو نیستم.
● اما شما برای جنگ و انقلاب هم نقاشی کشیده اید. می خواهم بدانم چه شده که از آن موضوع ها به کشیدن طبیعت بی جان رسیده اید؟
▪ اولاً من تازه به کشیدن طبیعت بی جان نرسیده ام بلکه از ۴۰ -۳۵ سال پیش این کار را شروع کردم و هنوز هم مثل هر نقاش واقع گرای دیگر گهگاهی طبیعت بی جان می کشم. دیگر اینکه کار من در طول این سال ها تغییراتی داشته که شاید از نظر تکنیک و روش و حتی موضوع متنوع به نظر بیاید اما جوهرش همان است که بود.
من فکر نمی کنم هرگز حساسیت های اجتماعی ام را از دست داده باشم. اما شکل و بیان کارم البته تغییر کرده. همان طور که واقعیت های جامعه ما هم در طول این مدت تغییر کرده است. من نمی گویم که نمی شود همان موضوعات گذشته را با همان روش های گذشته کار کرد اما برای این کار باید همان آدم پیشین در همان جامعه سی سال پیش باشیم و این نه ممکن است و نه ایده آل. حرکت و تغییر در ذات زندگی است. من در فاصله سال های ۱۳۵۴ تا حدود ۱۳۶۶ مجموعه مفصلی از نقاشی های اجتماعی و انقلابی داشتم که شاید کمتر نقاش نسل ما به این اندازه به این موضوعات پرداخته باشد.
بعضی از این کار ها در همان سال ۱۳۵۴ به نمایش درآمد و از طرف منتقدین آن دوره مورد انتقاد سخت قرار گرفت. نقاشی های بعدی به صورت بسیار محدود نمایش داده شد و بیشتر این کار ها به دلایل مختلف تا کنون اصلاً به نمایش درنیامده. هرگز و حتی همین امروز هم که بعد از ۲۸ سال به مناسبت دهه فجر نمایشگاه و سمیناری تحت عنوان هنر انقلاب ترتیب داده شده از من و بسیاری از نقاشانی که در این زمینه ها کار کرده اند هیچ گونه دعوتی به عمل نیامده است. سیاستگذاران هنری ترجیح می دهند حتی کار های قدیمی امثال ما به صحنه نیاید. لابد برای این کار دلایل مهمی هم وجود دارد.
این از سابقه تاریخی برخورد های رسمی. در عرصه نقد هنری هم که روشن است از نظر بسیاری از هنرشناسان گرانقدر هرچه بوی واقع گرایی اجتماعی را بدهد از پیش «غیرهنری» شناخته شده و محکوم به فنای تاریخی است. اما در جواب به آنهایی که دوست دارند هنرمندان امروز مثل دیروزشان کار کنند باید باز هم بگویم اما وقتی تغییرات سرنوشت ساز اجتماعی اتفاق می افتد آدم نمی تواند سرش را زیر برف کند و به طور مصنوعی ادای خودش را دربیاورد تا به ظاهر ثبات فکری و سبک هنری اش را به رخ فرصت طلبان حرفه یی بکشاند. دروغگویی خلاف ذات هنر است.
کار من ممکن است اصلاً دیگر اجتماعی نباشد اما هرچه باشد باید حقیقی باشد و از درونم برخیزد. این به کنار، اما در ضمن کارم هرگز تا آن حد دگرگون نشد که به کلی فاقد حساسیت اجتماعی شود. بعد از نقاشی های دوران اولیه انقلاب، در سال ۱۳۶۹، نمایشگاهی تحت عنوان «کار و زندگی» مردم کوچ نشین و زحمتکشان شهری داشتم.
در سال ۱۳۷۱نقاشی های حجمی ام را با عنوان «صورت ها و صورتک ها» به نمایش گذاشتم که به نظر خودم و بسیاری از بینندگان تفسیری کاملاً اجتماعی از روانشناسی مردم جامعه ما بود. در سال ۱۳۷۳ تمام آثار نمایشگاهم تحت عنوان وام گرفته از احمد محمود به نام «زمین سوخته» به موضوع جنگ عراق و آثار باقی مانده از آن می پرداخت. چند سال پس از آن نمایش فضا های شهری و زندگی های شبانه مردم واقع گرایی دوره اخیر مرا تشکیل داد. از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳ از نظر خودم واقع گرایانه ترین تفسیر از زندگی فراواقعی شهر و جامعه کنونی را در نمایشگاه ها (و بعد در کتاب هایی) تحت عنوان «هزارتو» و «چرخه ها» ارائه کردم. بنابراین از نظر من حساسیت اجتماعی و واقع گرایی کارم هرگز متوقف و ترک نشده اما به تدریج پوست انداخته و با تغییرات زندگی شخصی و اجتماعی ام همراه شده است.
● اینها که قابل درک هستند اما وقتی که شما گل می کشید، هر چقدر هم آن گل پژمرده یا شاداب باشد من فکر می کنم که شما چنین گلی دیده اید و آن را کشیده اید.
▪ چیدن و کشیدن یک طبیعت بیجان ساده با اشیای پیش پا افتاده و روزمره یی مثل لیوان چای و بشقاب نیم خورده البته محتوای دیگری دارد تا مثلاً ظروف طلایی و پارچه ها و گلدان های فاخر. انتخاب هر موضوعی برای نقاشی و استفاده از هر شیوه یی برای پرداخت آن موضوع، یک محتوای اجتماعی و زمینه تاریخی مشخص را در بطن خود دارد. البته من اصراری ندارم که بگویم در همه کارهایم به موضوع اجتماعی فکر می کنم و می خواهم در همه کار هایم نمادی از مسائل اجتماعی را نشان بدهم.
اینطور نیست. کار یک نقاش واقع گرا بازتاب زندگی در تمام وجوهش از جمله زیبایی های آن است اما کشف نسبت هنر و زندگی به عهده منتقد یا مفسر هنری است و یکی از شیوه های مهم نقد هنری، نقد جامعه شناختی اثر هنری است که آن را با هر سبک و موضوعی که باشد از نظر مناسبات اجتماعی مورد مطالعه و تفسیر قرار می دهد.
گفت وگو با ثمیلا امیر ابراهیمی، نقاش
سام فرزانه
منبع : روزنامه اعتماد