دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
ایران و جایگاه ژئوپلیتیکی آن
![ایران و جایگاه ژئوپلیتیکی آن](/mag/i/2/ujvsc.jpg)
دلایل این علاقهمندی نه تنها برای امریكا بلكه برای اتحاد جماهیر شوروی، ژاپن و كشورهای اروپایی را میتوان به شرح زیر برشمرد:
الف) حجم زیاد ذخایر نفتی و گازی شناخته شده در این منطقه.
ب) ثروت ناشی از صادرات نفت و گاز در كشورهای منطقه خلیج فارس و بازار مناسب صادرات كالاهای جهانی به این كشورها.
ج) موقعیت جغرافیایی خلیج فارس و قرارداشتن آن در مركز یا محل تلاقی و پیوند بخش شرقی و غربی، شمالی و جنوبی ریملند.
در دوران جنگ سرد منطقه خلیج فارس و كشور ایران به دلایل یادشده از موقعیت كاملا استراتژیك و ارزش والای ژئوپلیتیكی برخوردار بود. به همین دلیل از یك سو روسها طالب دسترسی به آبهای گرم خلیج فارس و تنگه هرمز بودند و از سوی دیگر رقیب سرسخت آنها یعنی امریكا كه در دوران جنگ جهانی دوم جایگزین دولت استعماری انگلیس شده بود توقف برنامههای توسعهطلبانه روسها را میخواست. برای امریكاییان در كنترل داشتن نظام سیاسی ایران به عنوان كشوری با ۱۴۰۰ كیلومتر مرز آبی در خلیج فارس میتوانست نقش بسیار ارزندهیی در حفاظت منطقه و مقابله با قیامهای مردمی یا شورشهای ضدغربی مانند شورش ظفار بر ضد سلطان قابوس داشته باشد. از همین رو نقش ژاندارم منطقه به شاه ایران محول گردیده بود. در سال ۱۹۷۹ میلادی انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و در سال ۱۹۹۱ میلادی رقیب سرسخت ایالات متحده امریكا یعنی اتحاد جماهیر شوروی از هم فروپاشید. با وجود كنار رفتن آن كشور از صحنه رقابت با امریكا و پایان یافتن جنگ سرد، نگرانی امریكاییان از این منطقه همچنان پابرجا است.
امریكاییان مدعیاند كه امنیت كامل اسراییل و كشورهای عربی تولیدكننده نفت خام و باز بودن مسیر صادرات نفت منطقه، آنها را ناچار میسازد كه این منطقه را چون گذشته زیر نظر داشته باشند اما آیا پس از گذشت بیست و اندی سال از انقلاب اسلامی، سیاستهای امریكا تا چه اندازه دستخوش دگرگونی شده است؟ آیا جایگاه ژئوپلیتیكی ایران پس از پایان جنگ سرد همچنان مانند دوران جنگ سرد باقی مانده است؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ این پرسشها دلایل این امر چه میتواند باشد؟
● جنگ سرد چه بوده است؟ (جنگ سرد چیست؟)
گرچه امریكا و شوروی در دوران جنگ جهانی دوم از سردمداران متفقین در برابر نیروهای متحد به شمار میآمدند اما درست پس از خاتمه جنگ، اتحاد آنها تبدیل به یك رویارویی طولانی گردید كه تا سالهای نخست دهه ۱۹۹۰ به طول انجامید. علت اصلی این تضاد و رویارویی را باید در چگونگی شكلگیری منافع این كشورها سراغ گرفت. ایالات متحده امریكا قصد داشت تسلط و قلمرو نفوذ خود را در نیمكره غربی و آسیا حفظ كند و یك نظام جهانی بازار آزاد را بنیان نهد. باید یادآوری كرد تا قبل از جنگ دوم جهانی نیروهای انگلیسی نفوذ زیادی در آسیا و در حوزه آبهای اقیانوس هند و خلیج فارس داشتند اما به دلیل هزینه سنگین جنگ و خسارات زیادی كه در طول جنگ بر آنها تحمیل گردید دیگر قادر به حفظ منافع و مستعمرات خود نه تنها در آسیا بلكه در سرتاسر جهان نبودند. از همین رو امریكا كه كمترین خسارات را از جنگ دیده و كاملا از آسیبهای ویرانگر آن بركنار مانده بود، مترصد گرفتن جای انگلستان بود. تلاش امریكاییان تازه نفس برای تصاحب غنایم جنگی و تقسیم منافع بینالمللی روسها را مصمم كرد كه نه تنها در اروپا بر كشورهای اروپای شرقی استیلا یابند و آلمان را از لحاظ نظامی ناتوان نگه دارند، بلكه در آسیا هم خود را در منافع امریكا شریك سازند. با وجود تعهدی كه در جریان كنفرانس تهران مبنی بر خارج ساختن نیروهای خود از ایران داده بودند، سیاست مبهمی در پیش گرفتند و در نواحی كردنشین و تركنشین جنبشهای كمونیستی جداییطلب و استقلالخواهی به راه انداختند تا بتوانند به موازات تلاشهایی كه در كشورهای اروپای شرقی برای ایجاد دیوار دفاعی مستحكمی در مقابل دنیای آزاد سرمایهداری صورت میدادند، در منطقه استراتژیك ایران نیز جای پای محكمی به دست آورند، تغییر استراتژی مهمی كه پس از خاتمه جنگ در حال شكلگیری بود موجب برهم خوردن موازنه قدرت در سطح بینالمللی و به وجود آمدن جهانی دو قطبی گردید. قطبهای جدید شرق و غرب به رهبری روسیه شوروی و امریكا با ایدئولوژیهای كاملا متعارض و متضاد آشكارا به رویارویی با یكدیگر پرداختند. از دلایل دیگر این رویارویی وجود رهبرانی چون هاری ترومن و ژوزف استالین در امریكا و شوروی بود. از نظر خصوصیات سیاسی و اخلاقی ترومن سیاستمدار زیركتری بود كه از استالینیسم بشدت انتقاد میكرد. استالین رهبری مصمم بود كه با آنكه با جهان خارج تماس محدودی داشت اما با ارادهیی قوی برای كسب قدرت و نفوذ در دنیای پیرامون خود میكوشید.
به لحاظ روانشناسی سیاسی هر دو رهبر سوءظن شدیدی نسبت به یكدیگر داشتند، به همین دلیل آنان مسابقه تسلیحاتی شدیدی را با یكدیگر شروع كردند و میلیاردها دلار صرف ذخیرهسازی و تهیه كردن سلاح های مخرب اتمی و هیدروژنی و موشكهایی با كلاهكهای اتمی كردند. در پی كنفرانس پوتسدام، روابط دو ابرقدرت بشدت تیره شد. اما این روابط متناوبا بحرانی و دوستانه میشد. در میان این قهر و آشتیها، رهبران این دو ابرقدرت كه بزرگترین نیروی نابود كننده نسل بشر را در اختیار داشتند، هر بار كه احساس كرده اند منافعشان از طرف كشورهای مستقل یا از طریق جریانات بینالمللی مورد تهدید قرار گرفته است، روابط میان خود را بهبود بخشیده و با یكدیگر آشتی كرده و پشت میز مذاكره نشسته اند. در طول دهه ۱۹۵۰ میلادی جنگ سرد شدیدتر شد. ایالات متحده سیاست محدودسازی جهانی اتحاد شوروی را دنبال كرد و شبكه توافقها و اتحادهای خود را به آسیا گسترش داد. به این ترتیب در اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی ایالات متحده شوروی را با زنجیرهیی از پایگاه های هوایی و موشكی كه از آنها میتوانست خاك این كشور را هدف كلاهكهای هستهیی قرار دهد، محاصره كرده بود، در مقابل روسیه شوروی میتوانست با حمله به اروپای غربی هم پیمان و متحد استراتژیك امریكا، به این تهدیدات پاسخ دهد. در اوایل سال ۱۹۶۰ میلادی با استقرار موشكهای شوروی در كوبا، جهان بار دیگر گرفتار هراس و نگرانی شدیدی شد و در آستانه یك جنگ هستهیی قرار گرفت، اما با عقبنشینی امریكاییها، روسها نیز موشكهای خود را از كوبابرچیدند.در طول دوران جنگ سرد امریكاییان در آسیا، آفریقا و امریكای لاتین سیاست مقابله و برخورد با مبارزان استقلال و اصلاحات اجتماعی را كه غالبا مورد حمایت كمونیستها بودند پیگیری كردند. ایجاد سپاه صلح به دستور جان.اف.كندی در چارچوب همین سیاست بود تا مهارتهای آموزشی و تكنولوژیكی به میان مردم كشورهای فقیر جهان سوم برده شود. در سال ۱۹۶۴ میلادی منازعه هند و چین به یك جنگ بزرگ بدل شد و در زمان ریاست جمهوری لیندون جانسون نیروهای امریكایی برای مقابله با گسترش طلبی و پیشروی كمونیستها وارد میدان درگیری در ویتنام جنوبی شدند و جنگی یازده ساله را بر ضد كمونیستها آغاز كردند. در سال ۱۹۶۹ میلادی این منازعه به یك رویارویی بزرگ در جنگ سرد مبدل شد. در عمل امریكا از ویتنام جنوبی و حكومت سایگون، و روسها و چینیها هم از ویتنام شمالی حمایت میكردند اما هر سه قدرت بزرگ تلویحا توافق داشتند كه جنگ ویتنام نباید به یك جنگ اتمی تبدیل شود، بلكه باید با سلاح های غیرهستهیی ادامه یابد. با پیروزی كمونیستها در ویتنام جنوبی در سال ۱۹۷۶ میلادی امریكاییان از ویتنام عقبنشینی كردند اما جنگ بین كمونیستها آغاز گردید. در دهه ۱۹۷۰ میلادی امریكا دچار مشكلات عدیدهیی بویژه از نظر اقتصادی شد. بیكاری فراوان، تورم شدید، بازده كاری پایین كارگران و كاهش نسبی تولید كالا و خدمات موجب روی كار آمدن محافظهكاران در امریكا شد. از سوی دیگر توسعه ساختار نظامی شوروی در دهه ۱۹۷۰ بعضی از رهبران سیاسی امریكا را نگران كرد. ورود سربازان روسی در سال ۱۹۷۹ میلادی به افغانستان به این نگرانیها دامن زد. با استقرار موشكهای اساس۲۰ و سایر موشكهای شوروی در غرب این كشور كه تهدیدی برای اروپای غربی به شمار میرفت امریكا نیز موشكهای پرشینگ۲ و كروز را در غرب اروپا مستقر كرد. با قطبی شدن عرصه سیاست در دهه ۱۹۸۰ رقابت اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریكا در سرتاسر جهان تشدید گردید. در سال ۱۹۸۵ میلادی با روی كار آمدن میخاییل گورباچف امیدهایی در مورد بهبود روابط ابرقدرتها به وجود آمد و به مرور بر اثر اصلاحات اقتصادی و سیاسی گورباچف، نظام كمونیستی شوروی از درون متلاشی شد و سیاستمداران روسی از نظر سیاسی و اقتصادی روشهای بازار آزاد را در پیش گرفتند. عملا جنگ سرد پایان پذیرفت و قطببندی جهان از اساس دچار دگرگونی شد.
اینك، پس از ذكر این تاریخچه از جنگ سرد بین دو ابرقدرت شرق و غرب كه به اختصار بیان شد، لازم به نظر میرسد كه دلایل اهمیت استراتژیك ایران در دورههای دوگانه از جنگ سرد و پس از آن را مورد بررسی، ارزیابی و تحلیل قرار بدهیم.
● ژئوپلیتیك ایران، چگونه ژئوپلیتیكی است؟
معنای لغوی ژئوپلیتیك (Geopolitige) سیاست زمینی است. در فرهنگ لغت لاروس فرانسه در تعریفاز ژئوپلیتیك آمده است كه «دانشی است كه روابط بین جغرافیای دولتها و سیاستهای آنها را مورد بررسی قرار میدهد.» اغلب به نظر میرسد كه مسئولان سیاسی هر نظامی در انتخاب فرهنگ سیاسی و رفتار در عرصه بینالمللی آزادی تام و تمام دارند در حالی كه این تصور كاملا نادرست است زیرا عوامل جغرافیایی یكی از محدودیتهای اصلی و اساسی در گزینش وانتخاب نوع سیاستهای بینالمللی است. توجه به مبانی و اصول ژئوپلیتیك میتواند موجب قدرتمندی دولتها گردد و به آنان امكان دهد تا نقش اساسی و بارزی در صحنه سیاسی جهان بازی كنند. به نظر «ژان گاتمن» اگر زمین مانند یك توپ بیلیارد صاف و صیقلی بود، در آن صورت هیچ توجیهی برای چنین مطالعه و بررسی وجود نداشت و اصولا مطالعه ژئوپلیتیك نمیتوانست كارساز باشد، در طول تاریخ تفكرات ژئوپلیتیكی دچار تغییرات و نوسانات شدیدی گردیده است، در ابتدا قدرت هر كشور را در روابط سیاسی بینالمللی، بشدت تحت تاثیر عوامل محیط جغرافیایی آن میدانستند اما بعدها به مرور نقش انسانها در پیدایش قدرت سیاسی با اهمیتتر از محیط جغرافیایی ارزیابی گردید و برای دادههای طبیعی اهمیتی محدود قایل شدند.
این یكی از تحولات ژئوپلیتیكی عصر معاصر است كه با تفكرات ژئوپلیتیكی در قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم تفاوت فاحش دارد. تاثیر اهمیت استراتژیك ایران و قرار داشتن این سرزمین در ریملند را میتوان در كلیه وقایع تاریخی جنگ جهانی دوم بخوبی مشاهده كرد. آلمانیها تبلیغات وسیعی در مورد مشترك بودن نژاد آریایی دو ملت ایران و آلمان و مشابهت هدفهای ملی دو كشور و مبارزه با كمونیسم و امپریالیسم آغاز كرده و محبوبیت زیادی بین ایرانیان به دست آورده بودند. دولت ایتالیا هم كه متحد آلمان بود كمكهای فراوانی در به وجود آوردن نیروی دریایی ایران و تحویل فوری كشتیهای جنگی و آموزش دریانوردی به افسران جوان ایرانی و اعزام مستشاران نظامی نیروی دریایی كرد. در همان دوران جنگ جهانی دوم، انگلیسیها به دلیل تسلط بر آبهای خلیج فارس توانستند جلوی ورود وسایل فنی كارخانه ذوبآهن ایران را كه از بندر هامبورگ حمل شده بود بگیرند و آنها را توقیف كنند. دولت آلمان به روسیه شوروی كه هنوز وارد جنگ نشده بود پیشنهاد كرد كه اجازه دهد مراودات تجاری و حملونقل كالا بین ایران و آلمان از طریق خاك روسیه صورت گیرد.
در اوت سال ۱۹۴۱، اولتیماتوم دولتهای شوروی و انگلستان مبنی بر خروج كلیه اتباع آلمانی از ایران و خاتمه دادن به فعالیت جاسوسان آلمانی، ایران را سخت تحت فشار قرار داد و درست یازده روز بعد از انتشار منشور آتلانتیك كه طی آن چرچیل و روزولت آزادی و استقلال و حق تعیین سرنوشت را برای همه ملتهای جهان به رسمیت شناخته بودند، كشور بیطرف ایران از شمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و دولتهای شوروی و انگلستان با نیروی نظامی به خاك ایران تجاوز كردند.
●بررسی عوامل قدرت از دیدگاه دانش ژئوپلیتیك
از نظر جغرافیایی و بویژه جغرافیای سیاسی در میان عوامل جغرافیایی كه در ضعف یا قدرت یك كشور موثرند عناصر زیر بسیار تعیینكننده است.
(الف) آب و هوا، اقلیم و منابع طبیعی، (ب) نوع زمین، (ج) وسعت خاك، (د) موقعیت سرزمینی
موقعیت جغرافیایی كشور ایران همواره تاریخ گذشته آن را تحتالشعاع قرار داده است و این موقعیت در آینده هم سرنوشتساز خواهد بود. ایران با دارا بودن ۱۹۵/۶۴۸/۱ كیلومتر مربع وسعت از تنوع آب و هوایی چشمگیر و منابع طبیعی سرشار و اراضی گوناگون با موقعیت سرزمینی ویژه برخوردار است. در طراحی مسائل استراتژیك و تاكتیكی توجه به بادهای موسمی، باران، برف، درجه حرارت در مناطق و فصول گوناگون كشور و نیز در كشورها و مناطق همجوار از عوامل با اهمیت و قابل توجه شناخته میشود. موقعیتهای سرزمینی، ارتفاعات و جلگهها و پستیها و... همگی در كاربرد سلاحهای گوناگون، دستگاههای ردیابی، رادار، گیرنده و فرستنده موثر است.
به عقیده برخی از پژوهشگران و تحلیلگران سیاسی سرنوشت تاسیسات و سازمانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بشر در گرو یك سلسله عوامل طبیعی ثابت و متغیر است كه همه آنها از جبر جغرافیایی ریشه میگیرند. این عوامل جغرافیایی عبارتند از :
۱. عوامل ثابت مانند فضا، سرزمین، قلمرو، وسعت خاك و عوارض طبیعی
۲. عوامل متغیر مانند جمعیت، منابع طبیعی، نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی
هر نوع تصمیمگیری سیاسی و نظامی باید در چارچوب عوامل ثابت و متغیر یاد شده صورت گیرد، هرچند با پیشرفت صنعت و صنایع نظامی و اختراع جنگافزارهای اتمی محدودیتهای عوامل ثابت مسافت، منابع طبیعی، اقیانوسها، كوهها، دریاها، نمیتواند مانع جدی برای كاربرد این قبیل تسلیحات باشد اما با توجه به اینكه هنوز كشورهای زیادی فاقد این قبیل تسلیحات هستند و این سلاحها عمدتا نقش بازدارندگی دارند، لذا عوامل یادشده از قوت و نفوذ خود كماكان برخوردار هستند.
جایگاه جغرافیایی ایران، قرارداشتن در كنار ساحل خلیج فارس و دریای عمان از یك سو و در مجاورت اتحاد جماهیر شوروی سابق از سوی دیگر و دارا بودن منابع غنی نفتی و منابع كانی گوناگون و تنوع آب و هوایی، موقعیت ممتازی را از نظر ژئوپلیتیك برای این كشور فراهم آورده و قدرت خاصی به این كشور بخشیده كه از دید قدرتهای جهانی نیز مخفی نمانده است.
● بررسی موقعیت و اهمیت استراتژیك ایران در دوران جنگ سرد
بررسی دلایل اهمیت استراتژیك ایران در دوران جنگ سرد یا حتی قبل از آن به عنوان مقدمه و آشنایی با تاریخچه موضوع میتواند مفید باشد و به آشنا كردن ما به مساله كمك شایانی كند. این دلایل را به اختصار میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱. پس از كشف ذخایر عظیم نفت در خاورمیانه و مخصوصاص در حوضههای خلیج فارس به میزان ۳۹۶ میلیارد بشكه خاورمیانه و آبراه استراتژیك خلیج فارس و دریای عمان اهمیت ویژهیی یافته است.
۲. صادرات نفت، كشورهای عراق، عربستان سعودی، بحرین و سایر كشورهای حاشیه خلیج فارس را ثروتمند كرده است بطوری كه درآمد سرانه برخی از این كشورهای كوچك عربی از بسیاری كشورهای پیشرفته غربی بیشتر است. این قدرت مالی كشورهای حوزه خلیج فارس و از جمله ایران، بازارهای بسیاری از جذابیت برای كالاهای ساخته شده جهان صنعتی فراهم آورده و اهمیت اقتصادی فراوانی به آنها بخشیده است.۳. نظریه استراتژیستهای نظامی از جمله «آلفردتایرماهان» معروف به نظریه قدرت دریایی به اهمیت آبراه خلیج فارس و تنگه عمان ویژگی خاصی داد. وی معتقد بود كه كنترل خلیج فارس به وسیله یك دولت خارجی كه دارای قدرت دریایی چشمگیری باشد میتواند موجب تسلط آن كشور بر خاور دور، هندوستان و استرالیا شود.
۴. براساس نظریه «هلفورد مكیندر»، استراتژیست انگلیسی، در جهان یك جزیره بزرگ جهانی در بین قارههای آسیا، آفریقا، اروپا وجود دارد كه قلب زمین محسوب می شود و در داخل این جزیره قرار گرفته شده است و دولتی كه براین سرزمین مسلط شود برجهان فرمانروایی خواهد كرد. بخشهای شمالی ایران جزو قلب زمین محسوب میشود و ایران از اعتبار خاصی در این میان برخوردار است.
۵ ایران با در اختیار داشتن تنگه هرمز از ارزش نظامی ویژهیی برخوردار است، زیرا وضعیت و ویژگیهای توپوگرافی و عرض و شكل این تنگه به گونهیی است كه هم امكان عبور و مرور كشتیهای بزرگ جنگی و تجاری را براحتی فراهم میآورد و هم با حاكمیت بر آن امكان مسدود كردن آن با توپخانه دورزن و موشكهای بابرد كوتاه وجود دارد.
۶. ایران در تنگه هرمز بیشترین منافع را دارا است. زیرا اولاً از نظر اقتصادی این كشور بشدت به تنگه هرمز وابسته است و ثانیاً این تنگه از حیث ژئواستراتژیكی برای دفاع از خلیج فارس كه ایران در نیمی از مسائل آن شریك است و نیز دفاع از فلات ایران، ارزش فراوانی دارد.
۷. حضور ایران در بین كشورهای تركیه و پاكستان در قالب پیمان منطقهیی سنتو و تكمیل كمربند امنیتی مطرح در سیاست مهار اتحاد جماهیر شوروی سابق كشور ما را بسیار حساس و با اهمیت میساخت.
۸. براساس نظریه استراتژیست دیگری به نام «اسپایكمن» كه او هم مانند آلفرد ماهان قدرت دریایی را كلید استراتژی جهانی میدانست، اصطلاح ریملند رایج گردید. او برخلاف نظریه مكیندر كه نظریهیی مبتنی بر تسلط قلب خشكیهای جهان است، معتقد بود ریملند عبارت است از شبه جزیرهیی واقع در غرب و جنوب اروپا و جنوب آسیا كه ایران را در برمیگیرد. بنا برعقیده وی «هركس ناحیه حاشیهیی ریملند را كنترل كند، حاكم اوراسیا خواهد بود و چنین كسی سرنوشت جهان را رقم خواهد زد.» پس از جنگ دوم جهانی كه اتحاد جماهیر شوروی توانست با در اختیار گرفتن بخش اعظم «قلب زمین» قدرت خود را تثبیت كند امریكا به نظریه اسپایكمن روی آورد و سعی كرد كنترل همه نواحی واقع در ریملند را در اختیار گیرد. در دوران جنگ سرد امریكاییان كوشیدند طبق نظر «ژرژكنان» سیاستمدار امریكایی معروف به استراتژی مهار كه دومین اصل سیاست خارجی امریكا نیز است در منطقه ریملند یك خط دفاعی در مقابل اتحاد جماهیر شوروی سابق ایجاد كنند.
● بررسی موقعیت و اهمیت استراتژیك ایران پس از دوران جنگ سرد
در طول دوران جنگ سرد، سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی برحصول «برابری نظامی» با ایالات متحده امریكا و بازداشتن آن ابرقدرت از توسل به یك حمله هستهیی ناگهانی تاكید داشت. هزینههای تسلیحاتی كه دولت شوروی در دوران جنگ سرد تحمل میكرد بسیار سنگین و طاقتفرسا بود و شاید یكی از دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی همین نكته اساسی باشد.
نوزدهمین كنگره فوقالعاده حزب كمونیست شوروی در دورانی كه یك دبیركل جوان و كارآمد زمام امور را به دست گرفته بود با تصویب برنامههای اصلاحات اقتصادی و سیاسی به كار خودش پایان داد. افول سوسیالیسم، ركود شدید اقتصادی،گسترش فرهنگ نخبهگرایی و عقبماندگی تكنولوژی روسی كه از تامین نیازهای اساسی مردم نیز عاجز بود زمینه را برای یك عقبگرد ایدئولوژیك و اساسی در اردوگاه سوسیالیسم فراهم ساخت. با انتقال قدرت به گورباچف او اعلام كرد كه سیاست خارجی «ادامه سیاست داخلی» آن است و هدف آن انجام وظایف سازنده برای بهبود وضع داخلی است. لذا شوروی اكنون نیازمند صلح است و تحولات به نحوی است كه دشمن و كشمكشهای گذشته خاتمه یافته است و رقیبان دیروز دوستان و شركای امروز تلقی میشوند. روزنامه نیویورك تایمز در مقالهیی تحت عنوان «ارتشی كه سرخیاش را از دست داده است» از قول «سرگی روگو» یكی از پژوهشگران نظامی روسیه و استاد انستیتو بینالمللی مطالعات نظامی نوشت: «... یك ماشین عظیم جنگی در یك لحظه، خود را در یك وضعیت شكست خورده دید، چرا كه ارتش سرخ مبانی فكری و انگیزههای ایدئولوژیك خود را با شكست ماركسیسم از دست داد.»
اگر در دهه ۱۹۶۰ میلادی، اقدامات انجام شده دو ابرقدرت امریكا و شوروی علیه یكدیگر، جهان را در آستانه جنگ اتمی قرار داد و تهدیداتی كه خروشچف و كندی علیه یكدیگر به عمل آوردند میتوانست جهان را در آستانه جنگ جهانی سوم قرار دهد، در دهه ۱۹۹۰ دشمنان دیرین به شكلی غیرقابل تصور تبدیل به دوستان استراتژیكی هم شدند. از سوی دیگر، با وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی و استقبال ملتهای مسلمان از مواضع ضد امپریالیستی و اعلام شعار «نه شرقی، نه غربی» در سیاست خارجی دولت ایران، امریكا و شوروی هر دو به یك نسبت منافع نامشروع خود را از دست رفته دیدند. با گسترش دامنه انقلاب و شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران هر دو ابرقدرت حمایتهای سیاسی و نظامی بیدریغی از دولت عراق به عمل آوردند.
بدین ترتیب با فروپاشی دولت سوسیالیستی شوروی و خاتمه جنگ سرد هیچگونه تغییری در سیاستهای دولت امریكا نسبت به ایران و حوزه خلیج فارس به وجود نیامد بلكه با روی كارآمدن دولت ریگان در سال ۱۹۸۱ سیاستهای دوره جیمی كارتر با شدت بیشتری ادامه یافت.
● جمعبندی و نتیجهگیری بحث
ایران از قدیمالایام چهارراه تمدنها محسوب شده و از نظر موقعیت دریایی و زمینی از موقعیت بسیار مناسبی برخوردار بوده است. پس از جنگ دوم جهانی و شكست آلمان در خاك اتحاد جماهیر شوروی و تسلط بلامنازع آن كشور بر قلب زمین و پس از اهمیت یافتن نظریه ریملند به جای نظریه قلب زمین، امریكاییان تاكنون به عنوان اصل دوم سیاست خارجی خود سعی در تسلط بر اراضی و آبهای منطقه ریملند داشته و حاضر به عقبنشینی از این مناطق چه در دوران جنگ سرد و چه پس از آن نبودهاند. واقعیت امر آن است كه كشور ما با ویژگیهای فراوان جغرافیایی، برای قدرتهای سلطهجوی غربی اعم از ایالات متحده امریكا و سایر كشورهای اروپایی و قدرتهای اقتصادی دیگری نظیر چین، ژاپن و روسیه دارای اهمیتی بسیار است. پس از اشغال لانه جاسوسی امریكا در ایران اسناد ارزشمندی به دست آمد كه همگی حكایت از حساس بودن منافع امریكا در ایران داشت. امریكاییان حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سعی داشتند رژیم انقلاب را در جهت منافع خود تغییر دهند. جرجبوش پدر رییس جمهور سابق امریكا در گزارش استراتژی امنیت ملی به كنگره این كشور درباره خلیج فارس و خاورمیانه مینویسد: «... اتكای دنیای آزاد به عرضه انرژی از این منطقه، حیاتی است و تقویت روابط ما با بسیاری از كشورهای منطقه همچنان برای منافع امریكا مهم است. خاورمیانه نمونه روشنی است از منطقهیی كه حتی اگر تشنجات شرق و غرب در آن فروكش كند نگرانیهای استراتژیكی امریكا همچنان به قوت خود باقی خواهد بود. منافع امریكا از جمله امنیت اسراییل، امنیت كشورهای میانهروی عربی و خروج آزادانه نفت از منطقه از سوی منابع گوناگون تهدید میشود. در دهه ۱۹۸۰ میلادی درگیریهای نظامی امریكا در لبنان، لیبی، و خلیج فارس پاسخی بود به خطرهایی كه منافع امریكا در منطقه را تهدید میكرد، در حالی كه ما نمیتوانستیم این خطرها را از جانب كرملین بدانیم. ضرورت دفاع از منافع، همچنان ادامه مییابد. از این رو به حضور نظامی خود در منطقه شرقی مدیترانه، خلیج فارس و اقیانوس هند همچنان ادامه خواهیم داد.»
پس در یك عبارت میتوان گفت فروپاشی شوروی و پایان گرفتن جنگ سرد به هیچ وجه از اهمیت و موقعیت ژئوپلیتیكی ایران نكاسته، بلكه بر آن هم افزوده است.
داوود نادمی
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست