شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
کندوکاوی در مسئله حجاب
روشن شدن مسئله لباس و پوشش زنان برای كسانی كه فقیه نیستند، تنها از طریق مراجعه به قرآن، عملی خواهد بود كه نشان میدهد در هیچ یك از آیاتِ پوشش زنان، اشارهای به پوشاندن سر نشده، بلكه آنچه آمده است، تنها پوشاندن گردن و گریبان (سینه) است.
اگر قرار باشد در مورد روشن شدن مسئله لباس و پوشش زنان، به روایت، سنت و مستندات رایج فقهی بسنده كنیم، این مسئله هیچگاه برای امثال من كه فقیه نیستم، روشن نخواهد شد؛ مگر آنكه ابتدا میان متن سنت و متن قرآن تفاوت قائل شویم و به جای استناد به روایات و نظریههای فقهی، به خود متن قرآن مراجعه كنیم.
طرح این سخن، به معنای رد یا قبول آرای فقههای دوران گذشته یا اكنون در باره حجاب نیست، بلكه به این معناست كه فكر میكنم امروز طبقه فرهنگی میانهای پدید آمده است كه میخواهد جدای از فتاوا و مسئله تقلید، خودش هم معنای حرمتها را بفهمد.بنابراین آنچه مینویسم، نه حكمی شرعی و نه استنباطی فقهی است؛ بلكه به عنوان كند و كاوِ پژوهشگری است كه با متن قرآن سر و كار دارد.
نكته اول اینكه شاید فقیهان هر دورهای برای ساماندهی روزگار خود و متناسب با شرایط فرهنگی،اجتماعی و سیاسی همان روزگار، استنباط خود را از مسئله حجاب بیان كرده و میكنند، اما به نظر میرسد كه نقطه كانونی در شكلگیری مضامین فقهی، دورانی بوده كه با روزگار صدر اسلام فاصلهای جدّی و تفاوتی بنیادی داشته است.
اكثر مضامین فقهی و حقوقی ما و همچنین آنچه به عنوان فرهنگ اسلامی میشناسیم، در دوران امپراتوری عباسیان شكل گرفته است كه ساختار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این دوره با روزگار بعثت كه هنوز دولتی تشكیل نشده بود، بسیار متفاوت است، زیرا به نظر میرسد كه مدینه در روزگار بعثت، حتی از روستاهای امروزی هم شاید جمعیت كمتری داشته و چندان جامعه گسترده و پیچیدهای نبوده است كه برای اداره آن حتی نیاز به نهادهای حكومتی باشد.
در این مورد، نكته قابل تأمل این است كه به جز متن قرآن، هیچ اثر مكتوب و مستندی كه تدوین آن به پیش از دوره بنیعباس مربوط باشد، در دست نداریم. از این جهت میتوان احتمال داد كه همه متون فقهی، فلسفی، كلامی، عرفانی و...، بیشتر متناسب با ساختار امپراتوری اسلامی شكل گرفته و نه آنچه قبلاً در حجاز و در زمان پیامبر به عنوان اسلام مطرح شده است.
نكته دوم اینكه متن قرآن را نیز نمیتوان به درستی فهمید، مگر با شناخت معیارهای زبانی همان روزگار بعثت در حجاز، كه البته این نیز كار چندان آسانی نیست، زیرا بسیاری از واژگان در طول تاریخ و به ویژه در دوره ۵۵۰ ساله امپراتوری عباسیان، معناها و مصداقهای متفاوتی از اصل خود پیدا كردهاند.
نكته سوم اینكه اگر آیاتی را كه امروزه مربوط به حجاب میدانند، با دقت و با همان معیارهای زبانی دوره بعثت مطالعه كنیم در مییابیم كه در هیچ كجای قرآن نیامده است كه زنان باید موی سر خود را بپوشانند؛ اما این هست كه زنان مؤمن سعی كنند تا پوشش و رفتارشان به گونهای باشد كه مردان بیگانه به آنان طمع نكنند.
و نكته آخر اینكه به نظر میرسد طرح مسئله پوشش زنان از سوی قرآن، ارائه راهكاری است برای مردان و زنان آزادی كه به امر متعالی ایمان آورده و دوست دارند خود را از گزند آشوبهای جنسی و نگاههای آلوده مردان هوسران بركنار نگه دارند.
● اشارهای كوتاه به آیه مربوط به پوشش زنان
قرآن مجید در دو جا درباره نوع رفتار و پوشش زنان، به تصریح سخن گفته است: یكی، آیات ۳۰ و ۳۱ سوره (نور) و دیگری، آیات ۵۷ و ۵۸ سوره احزاب
در «سوره نور» پیش از آن كه به آیه مربوط به پوشش زنان پرداخته شود، ابتدا از زنان پاكدامن یاد شده است كه برخی كسان به آنان تهمت زنا میزنند[۱] نور(۲۴) آیه ۲۳ سپس در آیه ۲۵ همان سوره از وضعیتی یاد میكند كه زنان و مردان آلوده برای هم، و زنان و مردان پاك برای هم خواهند بود. مضمون آیه بهگونهای است كه انگار این انتخاب بهطور طبیعی صورت میگیرد،اما از نوع خباثت (آلودگی) و نوع طیبه (پاكی) سخنی به میان نیامده است؛ لكن با توجه به آیه قبلی كه درباره تهمت زنا آمده، محتمل است كه منظور از آلودگی، همان آلودگی به انگارههای ذهنی و تمایل به زنا با دیگری باشد؛ یعنی برخی هستند كه ابتدا زنان پاكدامن را به زنا متهم میكنند تا بعداً اگر فرصتی دست داد، خود را مجاز بدانند كه با آنان زنا كنند. و همچنین ممكن است «طیبه» بودن زن و مرد به معنای پرهیزكاری از وسوسههای زنا و مبّرا بودن آنان از زناكاری باشد.
در آیات ۲۷ تا ۲۹ سوره نور خطاب به كسانی كه ایمان آوردهاند، آمده است:
«به خانههایی كه غیر از خانه خودتان است، داخل مشوید تا اجازه بگیرید و سلام كنید (تسلیم اهل آن خانه باشید؛ تُسَلِمُوا = بیگزند و سالم باشید). این برای شما بهتر است كه پند گیرید.پس اگر كسی را در آن نیافتید، داخل نشوید تا به شما اجازه داده شود. و اگر به شما گفته شد برگردید، پس برگردید. او برای شما پاكیزهتر است و خدا به آنچه میكنید داناست.بر شما پروایی نباشد كه به خانههای غیر مسكونی كه متاعی برای شما در آن است، وارد شوید و آنچه را آشكار میكنید و پنهان میكنید، خدا میداند.»
از مضمون این آیات چنین برمیآید كه شكل و چگونگی معماری خانهها و درگاههای ورودی آنها به گونهای ابتدایی بوده است و بسا خانهها كه به جای دربهای با قفل و بند، فقط از پرده آویختهای كه بر درگاه خانه نصب میشده، برخوردار بوده است.
واژه حجاب نیز در قرآن به معنای پردهای است كه دو قلمرو را از هم جدا میكند؛ مانند همان پردهای كه بر درگاه خانه میآویختند. بنا بر این در مواقع عادی، هر كسی میتوانسته سرزده و بدون اعلان قبلی،پرده را پس بزند و وارد خانهای بشود. همچنین به آن سبب كه مسلمانان خود وارد شوند و بسا كه در پارهای مواقع همسر صاحبخانه تنها در خانه بوده باشد.مشابه همین توصیه كه بدون اجازه وارد خانهای نشوید، در آیه ۵۳ سوره احزاب خطاب به مؤمنان در مورد خانه پیامبر آمده است كه بیاجازه وارد خانه ایشان نشوند و اگر از زنان پیامبر چیزی خواستند، از همان پس پرده (من وراء حجاب) حاجت خود را بگویند.
نكته جالب توجه در این آیه آن است كه مردان باید از پس حجاب با زنان سخن بگویند؛ به تعبیر دیگر اگر حجاب، پوشش برای زنان میبود، طبعاً به زنان توصیه میشد كه حجاب خود را حفظ كنند، در حالی كه در قرآن چنین چیزی دیده نمیشود.
توجه به این نكته نیز مهم است كه احتمالاً در حجاز به دلیل كمبود چوب نمیتوانستند همه خانهها را مجهز به درهای محكم و قابل استفادهای كنند. این كمبود به اندازهای بوده كه حتی برای تعمیر بنای كعبه در قبل از بعثت، ناگزیر چوبهای برجای مانده از یك كشتی شكسته رومی را كه در سواحل جدّه یافته بودند، به مكه آورده و مورد استفاده قرار دادند.
قرآن در آیه بعدی[۲] همان، آیه ۳۵ میفرماید:
«به مردان با ایمان بگو نگاه فرو كاهند و فروج خویش را حفظ كنند كه آن پاكیزهتر، است، زیرا خدا به آنچه میسازند آگاه است.»
«یغضّوا من ابصارهم» تنها به معنای به پایین نگاه كردن، یا چشم فرو بستن نیست بلكه به معنای كاهیدن چیزی از نگاه است. این واژه برای فروكاستن اصوات و صدای خود را پایین آوردن هم آمده است[۳] حجرات (۴۹) آیه ۳؛ مثل آتش سركشی كه شعلههایش را مهار كنند و پایین آورند؛ به تعبیر دیگر، آدمها هنگام نگاه كردن به هم میتوانند چیزهایی را در نگاهشان به یكدیگر منتقل كنند كه ممكن است آن چیزها با سخنی كه میگویند، متفاوت باشد. با توجه به اینكه بعد از «یغضوا من ابصارهم» بلافاصله «یحفظوا فروجهم» آمده است، میتوان گفت كه آنچه در نگاه باید فرو كاهیده شود، حس جنسی نسبت به طرف مقابل است؛ اما این كار در صورتی موفق خواهد بود كه طرف مقابل (جنس مؤنث) به همان گونه از نگاه معطوف به جنسیت بكاهد. این است كه در آیه بعد[۴] نور(۲۴) آیه ۳۱ خطاب به زنان ایمان آورنده آمده است:
«نگاه خود را فروكاهند، فروج خود را حفظ كنند، زینتِ خود را آشكار نكنند، مگر آنچه از آن آشكار است».تا این قسمت از آیات چندان مورد مناقشه نیست، اما جمله بعدی كه در ادامه آیات مزبور آمده ، تلقیها و ترجمههای متفاوت و گاه ضد و نقیضی از آن ارائه شده است. این جمله عبارت است از:
«وَ لیضرِبنَ بِخُمُرِهنّ علی جیوبهن؛[۵] همان. و خمارهای خود را بر گریبانهای خود برزنند.»
«خمر»جمع «خمار» از ریشه «خمر» گرفته شده است. مسكرات را به آن دلیل خمر گفتهاند كه هوشیاری را میپوشاند. همچنین هر پارچه، یا پوست دباغی شده كه پوشش برای چیزی یا جایی محسوب شود، «خمار» نامیده میشود؛ به تعبیر دیگر، «خمار»به معنای «مقنعه = روسری» یا چادر نیست، مگر آنكه آن را بر سر نهند؛ آنگاه طبعاً نامش «مقنعه = روسری» خواهد بود. اما در آیه فوق، سخن بر سر این نیست كه خمار خود تا روی سینهها بكشانند، بلكه میفرمایند: خمار خود را بر روی سینه زنند؛ به تعبیر دیگر اگر در آیه فوق به جای حرف «علی = بر روی» از حرف «اِلی = تا»استفاده شده بود، میتوانستیم چنین استنباط كنیم كه پارچهای را به عنوان روسری استفاده میكردند و در این حال آیه میگوید ادامه همان پارچه روسری را تا روی سینهها پایین آورند؛ اما در این آیه، نه از واژه مقنعه استفاده شده است و نه از حرف «اِلی». حتی به نظر میرسد كه واژه مقنعه، نامی متأخر نسبت به زمان بعثت باشد.
متأسفانه من هیچ موزه خاصی را ندیدهام كه در آن، نمونههایی از پوشش مردان و زنان آن زمان را به نمایش گذارده باشند، اما از قراین چنین برمیآید كه وضعیت لباس در آن روزگار، برای مردم آن سامان، به ویژه برای مردم بدوی و صحرا نشین، بسیار ساده و ابتدایی بوده است. این گمانه را با احصای نامهایی كه در شعر جاهلی عرب و همچنین در قرآن برای انواع لباسها دیده میشود، میتوان بهتر دریافت؛ به تعبیر دیگر با آنكه زبان عربی در هنگام بعثت از خزانه واژگان و نامهای مورد نیاز خود را پدید آورند، اما به نظر میرسد كه نامهای مربوط به لباس و پوشش، در فرهنگ و زبان آن روزگار نسبت به دورههای بعد، چندان زیاد نباشد.
احتمالاً در عرف معمولی آن زمان، هر زن و مردی با یك پیراهن بلند كه بر تن میكرد، دارای لباس محسوب میشد. همچنین بسیار بعید مینماید كه در آن شرایط، مردم عادی، اعم از زن و مرد، دارای زیر جامه بوده باشند. این وضعیت نه تنها برای اعراب آن زمان، بلكه برای بنیاسرائیل هم زمانی كه در صحرای سینا بودند و تا حدود زیادی شرایط مشابهی با اعراب داشتند، وجود داشت. حتی در یكی از توصیههای تورات به بنی اسرائیل آمده است: كه از پلههای مذبح بالا نروند، مبادا كه عورت آنان به هنگام بالا رفتن از پلهها، در آن مكان مقدس مكشوف گردد.
اگر این پیش فرضها را مورد تأمل قرار دهیم، میتوانیم اهمیت آیه فوق را درباره قرار دادن پوشش اضافی در روی گریبان و سینهها درك كنیم. همچنین میتوانیم تفاوت لباسهای چسب و تنگ را با لباس نسبتاً گشادتر (جلباب) دریابیم.
در ادامه[۶] همان. آیه، سلسله مراتبی را درباره مواجهه زنان با مردان، بدون استفاده از «خمار» برمیشمارد كه به نظر میرسد در این ترتیب، نوعی نسبیگرایی در مواجهه زن با دیگران نهفته باشد. در شرح این سلسله مراتب، اولین كسی كه این معنا در برابر او دیده نمیشود، شوهر زن است كه شریك جنسی او نیز محسوب میشود.
در رده بعدی، پدر زن و پدر شوهر اوست و همینگونه ردههای بعدی، از فرزندان خود زن گرفته تا برادرها و برادرزادهها و خواهر زادهها و... به ترتیب نام برده میشوند تا جایی كه به مردان غیر خویشاوندی میرسد كه بدون دغدغه جنسی و بدون نیرنگ و مكری در این مورد هستند و از آنان بانام «تابعین غیر اولی الاربه» یاد شده است.برخی تفاسیر و همچنین ترجمهها از این مردان به نام «خادمان خصی شده» یاد كردهاند كه به علت خصی شدن، نیاز و رغبتی به مسائل جنسی ندارند؛ اما اولاً: معنای اولیه «غیر اولی الاربه» چنین چیزی نیست. «اربه» از ریشه «ریب» به معنای مشكوك و ناپسند است؛ دوم اینكه، بسیار بعید است كه در صدر اسلام و در زمان حیات پیامبر كه هنوز مسلمانان امپراتوری تشكیل نداده بودند و حرمسرای آنچنانی پدید نیاورده بودند، چنین رسمی در میان آنان بوده باشد كه بردگان را اخته كنند تا هنگامی كه در حرمسرا رفت و آمد میكنند، خطری برای بانوان حرم نداشته باشند.
توصیهای دیگر كه پس از شمردن این مراتب به زنان شده است این است كه:
«لا یضربن بارجلهنّ لیعلمُ ما یخفینُ من زینَتِهنّ»[۷] احزاب (۳۳) آیه ۵۹.
این جمله با آنكه بسیار مختصر بیان شده، اما چنان همه جانبه و مفید است كه میتواند گونههای مختلفی از اطوارهای زنی را واگوید كه دوست دارد به طریقی خود را بنمایاند؛ مانند زنی بدوی كه با پایكوبیها و به صدا درآوردن خلخالهای پایش، میخواهد دیگران را متوجه خود كند.
در پایان آیه[۸] نور (۲۴) آیه ۳۱. آمده است كه:
«و باز گردید به سوی خدا، همه شما ای ایمان آورندگان (اعم از زن و مرد)، باشد كه رستگار شوید.»
آیه دیگری[۹] احزاب(۳۳) آیه ۵۹. در سوره احزاب آمده كه در آن، به زنان رسول و دیگر زنان مؤمن برای اینكه مورد آزار برخی مردان قرار نگیرند، توصیههایی در باره جلباب شده است:
«ای پیامبر، بگو به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنین كه فرو گیرند برخود از جلابیب. این نزدیكتر است برای آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
نكتههای مبهمی در این آیه برای ما هست كه گشودن آن شاید چندان كار آسانی نباشد؛ از جمله اینكه: «جلباب» در آن روزگار به چه چیزی گفته میشده و آیا واقعاً نوع خاصی از لباس بوده است؟ این لفظ از ریشه «جلب» میباشد و اگر جلباب به معنای پوششی گشاد باشد كه برجستگیهای بدن را نشان ندهد و موجب جلب توجه دیگران نشود، باز هم هیچ اشارهای نیست كه زنان موی سر خود را بپوشانند یا نپوشانند.
نكته دیگر كه در آیه فوق بسیار قابل تأمل است اینكه، در شهر كوچكی مثل مدینه آن روزگار كه همه آدمها حتی به اسم میتوانستند یكدیگر را بشناسند، زنان رسول و زنان مؤمنین به چه چیزی باید شناخته میشدند كه مورد تهمت و آزار قرار نگیرند؟ به نظر میرسد كه در اینجا منظور از شناخته شدن، نوعی از شناخت از طرف دیگران نسبت به زن است كه دیگران آن زن را از رفتار، گفتار و نگاهش به وقار و گرایش به پاكدامنی بشناسند، نه تنها اینكه مثلاً بشناسند كه این زنِ فلانی است و چون زنِ فلانی است، كسی به او كاری نداشته باشد.
با توجه به آنچه گذشت، شاید بتوان گفت كه پوشش برای زنان و مردان، هم امری نسبی بوده است و هم اختیاری؛ یعنی به همان گونه كه ایمان به تعالی یافتن، امری اختیاری و ارادی است، طبعاً انتخاب ملزومات و راهكارهای متناسب برای رسیدن به تعالی هم، مبتنی بر همان ایمانی خواهد بود كه زن یا مرد اراده كرده است. به نظر میرسد كه اجبار به پوششهای فرمایشی، غیر از پیشنهاد و توصیه و نشان دادن راهكار است. اجبار برای مرد یا زنی كه ایمانی به تعالی یافتن ندارد، موجب اعتلای او نمیشود و چنانچه مردان و زنانی ایمان به تعالی یافتن داشته باشند، بیآنكه كسی اجبارشان كند، خودشان متناسب با شرایط محیط و موقعیت، از پوشش لازم استفاده میكنند.
● در حاشیه:
۱ ) در دستیابی به احكام و معارف اسلامی، نمیتوان تنها به قرآن اكتفا كرد. سنت یعنی قول و فعل و تقریر پیامبر و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ از مهمترین منابع تبیین اسلام است. پیامبر اسلام (ص) در وصیت خویش به امت اسلامی فرمود: «من دو چیز گران بها در میان شما به جای میگذارم: كتاب خدا و اهل بیتم. تا زمانی كه به این دو چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو، جدایی ناپذیرند تا قیامت.»
جدا ساختن قرآن از سنت و اكتفا به قرآن، نتیجهای جز گمراهی نخواهد داشت، چرا كه بسیاری از احكام و معارف اسلامی، به صورت كلی و سربسته در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است و جزئیات آنها از سوی پیامبر و ائمه ـ صلوات اللَّه علیهم ـ بیان گردیده است.
۲ ) تكیه بر حدس و گمان در مباحث علمی و تخصصی، روش ناصوابی است. اینكه نویسنده میگوید: «شاید فقیهان در هر دورهای برای سامان دهی روزگار خود و متناسب با شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی همان روزگار، استنباط خود را از مسئله حجاب بیان كرده و میكنند»، و نیز مطالب نویسنده در خصوص شكلگیری مضامین فقهی و حقوقی شیعه متناسب با شرایط حكومتِ عباسیان، ناشی از عدم اطلاع وی از شیوه استنباط احكام در اندیشه اسلامی است.
فقیه، حكم شرعی را تنها مبتنی بر دلایل و مستنداتِ احكام شرع، بیان میكند و مستندات او در استنباط حكم، متمركز بر كتاب و سنت است. مضاف بر آنكه فقیه با استنباطِ احكام، میكوشد شرایط و فرهنگِ زمانه را به سوی آرمانهای دینی متحوّل سازد، نه آنكه متناسب با شرایط زمان و مكان، احكام دینی را دنباله رو و تابعی از تحولات زمانه قرار دهد. اگر در فقه، سخن از نقش زمان و مكان در فقه و احكام شرعی است، مقصود، تأثیرِ زمان و مكان در موضوعشناسی و تحولاتِ موضوعات احكام شرعی است نه خودِ احكام.
۳ ) نویسنده میگوید: جز متن قرآن، هیچ اثر مكتوب و مستندی كه تدوین آن به پیش از دوره بنیعباس مربوط باشد، در دست نداریم. از این جهت میتوان احتمال داد كه همه متون فقهی، فلسفی، كلامی، عرفانی و...، بیشتر متناسب با ساختار امپراتوری اسلامی شكل گرفته و نه آنچه قبلاً در حجاز و در زمان پیامبر به عنوان اسلام مطرح شده است.
اولاً: روایات فراوانی از پیامبر و ائمه پیش از دوران عباسیان در كتابهای فقهی شیعه موجود است.ثانیاً: سخنانی از ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ كه در دوران عباسیان به عنوان متونِ اصلی استنباط احكام در اختیار فقیهان قرار دارد، همگی تبیین اسلامِ اصیلاند. اعتقاد به عصمتِ ائمه، بیانگر آن است كه آنان احكام الهی را بدون تأثیر پذیری از فرهنگ زمانه و شرایط مختلف فردی و اجتماعی،بیان میكنند و آنچه ایشان بیان میكنند، حكمِ ابلاغ شده از سوی خداوند و پیامبر اوست.
۴ ) نویسنده پس از كنار گذاشتن روایات، مدعی شده است كه :«متن قرآن را نیز نمیتوان به درستی فهمید، مگر با شناخت معیارهای زبانی همان روزگار بعثت در حجاز، كه البته این نیز كار چندان آسانی نیست، زیرا بسیاری از واژگان در طول تاریخ، و به ویژه در دوره ۵۵۰ ساله امپراتوری عباسیان، معناها و مصداقهای متفاوتی از اصل خود پیدا كردهاند».نتیجه این سخن آن است كه شناخت مفاهیم و احكام اسلامی تقریباً دور از دسترس بوده و تنها در مواردی اندك و آن هم به سختی، میتوان كتاب خدا را فهمید.به علاوه آنكه منابع فراوانی از كتابهای لغت كه منصوب به دورانِ نزدیك به عصر پیامبر و نزول قرآن هستند، در دسترس ما نیست و علاوه بر این، ادعای اینكه اكثر لغات و واژههای قرآن كریم در دوره حكومت عباسیان، دستخوشِ تغییر و تحولِ معنایی شدهاند، دلیلی به همراه ندارد و تا دلیلی قطعی بر تحوّل در معنای واژگان قرآن كریم ارائه نگردد، روش محاوراتیِ عقلا بر آن است كه معانی فعلیِ واژگان قرآن را همان معانیِ عصر نزول دانسته و بر آن اعتماد مینمایند و نهایتاً در مواردِ ابهام در واژگان قرآن، سخنان ائمه (ع) بهترین مفسّر در تبیین قرآن كریم است.
نكته آخر اینكه از آنجا كه قرآن كریم عموماً كلیاتِ احكام دینی را بیان كرده است، در استنباط جزئیاتِ احكام، محور و مدارِ اصلی برای تقیه، روایات رسیده از معصومین ـ علیهم السلام ـ به ویژه امام باقر و صادق ـ علیهما السلام ـ است.
۵ ) تمامی مدعای نویسنده در توضیح آیاتِ حجاب آن است كه از این آیات نمیتوان فهمید كه زنان باید موی سر را از نامحرم بپوشانند. وی در توضیح معنای خمار میگوید: «خمار به هر چیزی گفته میشود كه پوشش برای چیزی یا جایی محسوب شود و در آیه، سخن از این نیست كه زنان خمار را روی سر خویش بیندازند؛ بلكه سخن این است كه خمار را روی سینه و گریبان (جِیْب) بیندازند.
اگر نویسنده تنها به چند تفسیرِ معتبر شیعه و اهل سنت مراجعه میكرد به خوبی درمییافت كه مفسران تصریح كردهاند كه مراد از خمار، پارچهای است كه زنان سر را با آن میپوشاندهاند.
علامه طباطبائی(ره) در تفسیر گران سنگ المیزان میگوید: خمار همان چیزی است كه زن سر خویش را با آن میپوشاند و آن را بر روی سینههای خویش میاندازد.
طبرسی نیز در مجمع البیان گفته است: خمار، پوششِ سرِ زنان است كه بر گریبان آنان نیز قرار میگیرد. ایشان همچنین از ابن عباس نقل میكند كه مقصود از آیه شریفه آن است كه زن، موها و سینه خویش را باید بپوشاند.
۶ ) نویسنده در معنای جلباب هم تشكیك كرده و مدعی است كه نمیدانیم جلباب به معنای پوششی است كه سر را میپوشاند.
متأسفانه در فهم معنای جلباب نیز نویسنده بر شك و گمان تكیه كرده و از این رو نتوانسته است به مفهوم این واژه دست یابد. نگاهی به تفاسیر قرآن كریم و كتابهای لغت، به خوبی نشان میدهد كه جلباب، پارچهای بوده است كه زنان سر و گردن و بنابر نظر بعضی، تمام بدن را با آن میپوشاندهاند. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان چنین آورده است كه مراد از جلباب، پارچهای است كه تمام بدن را میپوشاند و یا پارچهای است كه سر و گردن را میپوشاند . جا داشت لااقل نویسنده كتاب پر ارج «مسئله حجاب» استاد شهید مرتضی مطهری را مورد مطالعه قرار میداد تا دچار برداشتهای ناصواب از آیاتِ قرآن كریم نگردد.
منبع: سایت آیینپژوهی و فرهنگ
منبع : نشریه حورا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست