دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا


نگاهی به فعالیتهای سینمایی هاوارد هیوز (۱)


مطالب زیادی درباره فیلم هوانورد نوشته یا ترجمه شده . مطالب زیر به فعالیتهای سینمایی خود هیوز پرداخته و نقشی كه او در هالیوود كلاسیك بازی می كرد و نكات جذابی از تاریخ سینما را برایمان روشن می كند، با خواندن مطلب زیر و البته با تماشای خود فیلم می شود نبوغ استثنایی اسكورسیزی را نیز حدس زد و دریافت در تصویر پرتره هیوز تا چه اندازه موفق بوده است. كریسمس ۲۰۰۴ شاهد اكران «هوانورد» بود، تصویری از هوارد هیوز به كارگردانی مارتین اسكورسیزی با گروهی از ستارگان مثل جود لاو به نقش ارول فلین، كیت بلانشت به نقش كاترین هیپورن و لئوناردو دی كاپریو در نقش هوارد هیوز. اهالی صنعت سینما سعی دارند با وارونه جلوه دادن فیلم، آكادمی [اسكار] را متقاعد به دادن اسكار بهترین كارگردانی به اسكورسیزی كنند (اتفاقی كه باز هم نیفتاد!)، جایزه ای كه تاكنون به طرز شرم آوری از دست او فرار كرده است. مهمتر اینكه، این فیلم خبر از احیای وجهه هیوز دارد. او زمانی به عنوان یك قهرمان ملی مورد احترام بود، امروزه بیشتر به صورت آدمی گوشه گیر و خل وضع به تمسخر گرفته شده است. در این وضعیت، فیلمی به بازار آمد كه هوارد را با میراث مردانگی اش دوباره زنده كرد. از همه این حرفها گذشته، هالیوود یك یا دو چیز را به او مدیون است.اسكورسیزی اخیراً به مجله سایت اندساند گفته است: «من به رابطه هیوز با هالیوود علاقه دارم، اما آنچه اساساً مرا به خود جلب كرده است، مردی نگران و وسواسی است، مردی كه نگران آن است كه پرواز كند و سریع ترین انسان روی زمین باشد. یك دیوانگی واقعی، عجیب و وسواس گونه و جنبه اسطوره ای اضمحلال او: خدایان اول دیوانه می سازند آن را كه نابودی اش را می خواهند.» این عموی هوارد یعنی روپرت هیوز بود كه او را به سمت سینما سوق داد. عموی هوارد خود یك فیلمنامه نویس موفق بود. علی رغم شكست اولین تولیدش، هوارد بریز و بپاش در هالیوود به راه انداخته بود، در شهری كه به سرعت بوی پول را حس می كنند. با عزمی دوباره، هوارد مجموعه ای از استودیوهای بزرگ را در اختیار گرفت و دفترچه های زیادی را در باب نكات ظریف فیلمسازی پر كرد. با اصرار بر اینكه دیگران در اشتباه هستند، خیلی زود شركت فیلمسازی خود به نام Caddo را تأسیس كرد. با استخدام یك كارگردان برنده اسكار به نام لوئیس مایلستون دست به تولید مجموعه ای از كمدی های بزن و بكوب توأم با لودگی مثل «دو شوالیه عرب» و «صفحه اول» زد كه اولی بر اساس نمایشی از بن هكت بود و دومی بعدها توسط هوارد هاوكز بازسازی شد.
هوارد در مقابل عفت عمومی
هاوكز بی تردید یكی از ستایندگان هیوز بود، شاید یكی از آن دوآتشه ها. در سال ۱۹۳۱ هیوز یك پرونده قضایی را علیه این كارگردان خوش آتیه به راه انداخت، با این ادعا كه فیلم «گشت صبحگاه» هاوكز صحنه هایی را از فیلمش به نام فرشتگان جهنم دزدیده است. نزاع از آنجا آغاز شد كه یك روز در كلوپ لیك ساید كانتری هنگامی كه هاوكز سرگرم بازی گلف بود، یك بازیكن حرفه ای گلف پیامی را از هیوز نزد او آورد مبنی بر اینكه هیوز می خواهد هاوكز به او بپیوندد. هاوكز با تندی این درخواست را رد كرد و پاسخ داد كه نمی خواهد با او گلف بازی كند. طی دور بعدی بازی هیوز پیشنهاد داد كه رقیب سابق او می خواهد فیلمی برایش بسازد.تحت چنین فشار عصبی، هاوكز موافقت كرد. محصول همكاری آنها شاهكاری گانگستری به نام صورت زخمی بود. در مقایسه با نسخه پریشان و پر از مواد مخدر و بد و بیراه به كارگردانی برایان دی پالما و الیور استون، صورت زخمی هوارد به طرز مضحكی معصومانه بود، اما در سال ۱۹۳۲ تصویر جسورانه آن از خشونت داشت روشن می شد. بن هكت برای نوشتن فیلمنامه در نظر گرفته شد كه ساختار اوج و فرود ژانر گانگستری را ابداع كرده بود. فیلم با نمایش لذت ترقی سبوعانه تونی كامونت (پل مونی) آغاز و در انتها به ۲۸ قتل بی سابقه بر روی پرده ختم می شود.در دورانی كه نمایش تصویری اعمال جنایت آمیز بشدت ممنوع بود، خشونت آشكار و افسارگسیخته صورت زخمی با تمام وجود از سوی تهیه كننده اش مورد حمایت قرار گرفت كه لاجرم آزردگی و خشم از دفتر Hays را به دنبال داشت. به عنوان پیش درآمدی بر عصر سینمای هرزه درانه تارانتینو و بریتانیا، ادعا شده است این فیلم جلوه بیشتری به خشونت داده است، خشونتی كه بشدت نگهبان خود گمارده هالیوود را نگران كرده است. اینكه كامونت خیالی، اولین ضد قهرمان سینمای جریان اصلی، وقیحانه و بی پرده به زندگی عمومی آمریكاییان در امور عشق و نفرت شان راه یافت، تنها شعله های سانسور را برافروخته تر كرد. بر خلاف هر تهیه كننده حساسی، هیوز بدون ترس از منع نمایش عمومی فیلم، هیچ كاری در این رابطه نكرد. در مقابل فعالانه، هاوكز را به پیشبرد كار تشویق می كرد، درحالی كه دفتر هیز با چنگ و دندان در برابر هرگونه سانسوری ایستادگی می كرد. بعد از تقریباً دو سال كشمكش، نسخه نمایشی كار با تنها حذف یك صحنه از نسخه موردنظر هیوز، آماده پخش شد. دفتر هیوز برای جبران ناتوانی اش در برابر سماجت و پافشاری هیوز، به طور احمقانه ای برچسب وقیحانه «شرم یك ملت» را بر فیلم زدند كه به همراه ستونهای جنجالی روزنامه هایی كه از میان نبرد سانسور تغذیه می شدند، كسب اقبال عمومی سالن های نمایش محلی شان را به دنبال داشت. هیوز از مدتها پیش دریافته بود كه خشونت چه ابزار پیش برنده قدرتمندی می تواند باشد و این برای محافظه كارانی كه از قوانین سانسور هالیوود حمایت می كردند بسیار هوشمندانه بود. او در ادامه سیاست هایش در صورت زخمی، فیلم دیگری به نام «یاغی» را ساخت كه با شكستن یك تابوی بزرگ دیگر همراه بود و آن نمایش جنجال برانگیز امور اخلاقی در سال ۱۹۴۳ بود. اگرچه پیش از درگیری هایش با مسأله سانسور، هیوز با به راه انداختن جنگ به واسطه برخی از شرارت های درونی اش وارد عرصه كارزار شده بود به طوری كه به حماقتی دست زد كه در تاریخ سینمای ایالات متحده بی نظیر است. وقتی هیوز كار برروی فرشتگان جهنم را شروع كرد تنها ۲۴ سال داشت. او سه سال پرهیاهو را عاشقانه صرف این پروژه كرد كه او را به سوی روان پریشی سوق داد، مسأله ای كه بعدها در زندگی گریبان او را گرفت، باعث شكست اولین ازدواجش شد و تصادفی تقریباً مرگبار با هواپیما كه تا پایان عمر آسیب مغزی را برای او به یادگار گذاشت.با مشاهده «بالها»، برنده اسكار بهترین فیلم افتتاحیه، گفته می شود كه ایده ساخت فرشتگان جهنم به ذهن هیوز راه یافت، فیلمی در باب حماسه جنگ و داستانی عاشقانه كه بزرگترین نبردهای هوایی را كه تا آن زمان برروی نوار سلولوئید ضبط شده بود به تصویر می كشید. وقتی او این فیلم را تماشا كرد، طبق معمول، چنان كه انتظار می رفت، فكری پلید به ذهن اش خطور كرد: من می توانم بهتر از این را بسازم! طی هفته های متمادی، كار تولید در حال اجرا و پیشرفت بود و تأمین مالی آن منحصراً به عهده هیوز بود. درحالی كه هیوز داشت یك نیروی هوایی برای خودش ترتیب می داد، باشوق پسربچه هایی كه هواپیماهای مدل را جمع آوری می كنند شروع به خریدن تعدادی از جنگنده های عالی جنگ جهانی اول كرد و كارگردان كهنه كار، مارشال نیلان، كار فیلمبرداری از صنه های داخلی را آغاز نمود. وقتی تهیه كننده به سر صحنه رسید، نیلان، اگرچه در لباس مد روز كارگردان ۲۰ فیلم بود، می دانست كه ازكار اخراج است. خوب می دانست كه او [هیوز] تصمیم اش را گرفته است. جانشین او، لوتر رید، وقت را چندان برای فیلمبرداری تلف نكرد و در یك كشمكش جدی از هیوز خواست كه فیلم را خودش كارگردانی كند، و این چیزی بود كه هوارد منتظر شنیدن آن بود. هوارد به عنوان كسی كه برای اولین بار دست به چنین ریسك بزرگی می زد، به شدت از خود مطمئن بود، بازیگران فصلی هالیوود كه شاهد این وضع بودند فكر می كردند او به خاطر چنین جسارتی به زانو درخواهد آمد. عجیب اینكه، هیوز به خوبی از پس مسأله انتخاب بازیگران، به عنوان یكی از هنرهای كارگردان، برآمد ستاره اول فیلم فرشتگان جهنم یعنی جین هارلو پیش از این شناخته شده نبود. یكی از عوامل مطبوعاتی هیوز به او لقب «بلوند پلاتینی» داده بود. با توجه به چشمان تیزبین هیوز برای شكار استعدادها باید اذعان كرد كه او مسؤول موفقیت كاری افرادی مثل جینز راسل و گریر است. هارلو این شانس بزرگ خود را مدیون شكست های تجاری فیلم ها و هزینه های سرسام آوری بود كه درخشش او در این فیلم را جلو انداختند.
كج خلقی ها و شوك های روحی
تركیب بی تجربگی و نگرش تجربی هیوز هزینه زمانی و دلاری زیادی برای تولید فیلم در بر داشت. پافشاری خشك و ملانقطی او برای تشكیل ابر كامل جهت فیلمبرداری از نمایش های هوایی از پیش طراحی شده او، باعث شد كه نزد گروه فیلمبرداری، كه دو ساعت تمام برای پرواز ناوگان هوایی انتظار كشیده بودند، محبوبیت نداشته باشد. در مورد گروه بدل كاران هم وضع چنین بود. چرا كه اعتقاد وقیحانه و جسورانه ای به توانایی پروازی اش داشت. یك خلبان نسبتاً مبتدی در كنار كهنه كارهایی مثل روسكو ترنر و پل مانتس، همچون كارگردانان پیشین، خلبان های بدل كار آزرده خاطر، از دیدن جوان تازه به دوران رسیده ای كه از دماغ فیل افتاده بود! مستأصل شده بودند. مانتس، مشخصاًً بدون اینكه تحت تأثیر قرار گیرد، گوش به فرمان دستورات رئیس اش بود. هیوز می خواست خلبان به سمت زمین شیرجه بزند و مجدداً تا شصت متر بالای باند فرودگاه اوج گیرد. شیرجه از فراز ۳۰۰ متری عملاً به معنی خودكشی بود و هیج راهی نبود كه مانتس یا دیگران سعی در انجام چنین كاری كنند. هیوز با حرارت می گفت هر خلبان خوبی قادر به انجام چنین كاری است اما كسی دم به تله نمی دهد. برای چنین منظوری، هوارد باید خودش دست به كار می شد. هوارد همچنان كه در كسوت كارگردانی بود وارد كابین هواپیما شد و موتور آن را روشن كرد و به سمت آسمان اوج گرفت. تمام گروه فیلم سازی جمع شدند تا شاهد باشند چطور یكی از ثروتمندترین مردان جهان زندگی خود را به خاطر ساختن یك فیلم، به خطر انداخته است.با دادن علامت به دوربین ها برای جایگیری و جهتگیری مناسب، هیوز شیرجه خود به سمت زمین را شروع كرد. پایین تر از ارتفاع ۳۰۰ متری، مانتس نگران شد و داشت كنترل خود را از دست می داد.هیوز درحالی كه بیش از سلامتی خود نگران گرفتن تصویر از این صحنه بود، به سقوط خود ادامه داد. در ارتفاع ۱۵۰ متری، هواپیمای نه چندان محكم هوارد شروع به لرزیدن و از هم پاشیدن كرد.
منبع : روزنامه اعتماد