جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
عقل و دین
در شماره كذشته رابطه عقل و دین و نسبتبین آنها، جایگاه عقل از نظر متفكران غربی، نقش عقل در نظام اعتقادی از نظر متفكران غربی، عقل و دین در تفكر اسلامی، تعبیر عقل و نقل به جای عقل و دین، نكاتی درباره رابطه عقل و نقل و شناخت عقل مباحثی تقدیم خوانندگان ارجمند شد و اینك ادامه بحث تقدیم میگردد.
● جایگاه عقل
برهان عقلی، همتای دلیل معتبر نقلی است، پس آیا جایگاه آن پیش از نقل استیا پس از آن، یا با نقل و همراه آن؟ خود عقل فتوا میدهد: برهان عقلی در بعضی امور، پیش از اعتبار دلیل نقلی و در برخی دیگر، همراه دلیل نقلی و در عدهای نیز پس از دلیل نقلی است.
توضیح موارد سه گانه فوق از این قرار است:
۱) در اصول دین، برهان عقلی قبل از نقل است، زیرا عقل میگوید كه انسان به دین محتاج است. عقل در بخش حكمت نظری میگوید: جامعه بشری، نیازمند به وحی است و آن را فرشتهای بر انسان كامل (پیامبر) نازل میكند.هم چنین عقل در بخش حكمت عملی میگوید كه جلوگیری از دین پیامبر، مبارزه با او، ممانعت از رشد تعالیم پیامبر، محروم كردن مردم از فیض ایشان و یا كشتن او قبیح است; بلكه عقل - در مقابل قضایای یاد شده - فتوا میدهد كه حمایت از پیامبر و اطاعت از او و فراهم كردن تسهیلات برای گسترش دین او حسن است
بنابراین، همان عقلی كه در بخش حكمت نظری به ضرورت بعثت انبیاء فتوا میدهد، در بخش حكمت عملی نیز با درك صحیح، فتوا میدهد كه گسترش تعالیم پیامر، حسن است و ممانعت از رشد تعالیم او قبیح.
۲) در محدوده دین، عقل همتای نقل فتوا میدهد و عقل و نقل، مؤید یكدیگر است; همان گونه كه در بحثهای عقلی، دو دلیل عقلی معاون هم است، یا در مسائل نقلی محض، دو دلیل نقلی یاور یكدیگر است، در بحثهای دینی نیز دلیل عقلی و دلیل نقلی، همتای هم است.
۳) آنجاكه عقل پس از نقل است.در فن اصول فقه به شكل مبسوط بیان شده; اگر در موردی عقل با تلاش خود، حكم خاص شیء را نیافت و دلیل معتبر نقلی نیز در آن مورد یافت نشد و به اصطلاح، از موارد «ما لا نص فیه» بود، در این جا، گاهی عقل به برائت، زمانی به احتیاط، گاهی به تخییر و موقعی نیز به نفی حرج و ضرر فتوا میدهد، مثلا گاه میگوید:
«عقاب بلا بیان» قبیح است و زمانی كه ذمه انسان مشغول است و اشتغال ذمه، برائت ذمه را میطلبد، حكم به احتیاط میكند.به بیان دیگر، عقل در مواردی كه نقل فتوا ندارد، دستش باز است.
تقریر یاد شده، مواضع سهگانه عقلی نسبتبه دلیل نقلی را معلوم میكند، ولی مهم این است كه جایگاه عقل را تشخیص دهیم تا بین جایگاه عقل و نقل خلط نشود و نیز عقل و نقل را دو بال دین بدانیم.بر این اساس، اگر انجام كاری به حكم عقل یا نقل واجب شود، چون كار بدون مقدمات حاصلنمیشود، عقل به لزوم تحصیل مقدمات حكم میكند; همان گونه كهدلیل معتبر نقلی، حكم اصل نماز را واجب اعلام كرده و حكم وضو و طهارت را نیز به عنوان مقدمه آن واجب اعلام كرده است، واجب عقلی نیز بر همین منوال است و همان گونه كه طبق دلیل نقلی، ترك واجب و مقدمه آن حرام و مستلزم عقاب است، طبق دلیل عقلی نیز قبیح است و مخالفتبا آن عقاب و مذمت دارد.
▪ عقل نظری و عقل عملی در حكمت و فلسفه
عقل، نیروی خدادادی است كه كارش درك است: گاهی «هست ونیست» را درك میكند كه متعلق آن، حكمت نظری است و زمانی «باید و نباید» را درك میكند كه متعلق آن حكمت عملی است.
عقل بر دو قسم است:
۱) عقل نظری
۲) عقل عملی
عقل نظری، هست و نیستها و باید و نبایدها را درك میكند.به بیان دیگر، عقل نظری، هم مسائل حكمت نظری را درك میكند و هم مسائل حكمت عملی را.
توضیح آنكه ادراكات انسان به دو دسته تقسیم میشود:
۱) ادراكاتی كه متعلق آن، حقایق و هست و نیستها است، نظیر:
الهیات، ریاضیات، طبیعیات، منطقیات و مانند آن، كه اینگونه علوم را حكمت نظری مینامند.
۲) ادراكهایی كه متعلق آن، باید و نبایدهاست، نظیر: فقه، حقوق، اخلاق و مانند آن، كه این گونه از علوم را حكمت عملی مینامند.عقل نظری، هم هست و نیستها را درك میكند و هم باید و نبایدها را، زیرا كار عقل نظری درك است.
عقل عملی، كارش درك نیست، بلكه او قوه محركه است كه كارش عزم و اراده و تصمیم، محبت، اخلاص، ایمان و مانند آن است.به دیگر سخن، بخش عمل به عقل عملی وابسته است، عقل عملی در سخن امام صادق علیه السلام این گونه تعریف شده است:
«العقل ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان (۱) ; عقل، آن است كه با آن، عبادت خداو كسب بهشتشود.»
كار عقل نظری درك است، زیرا عقل هم در بعد نظر و هم در بعد عمل، مجرد است و هر موجود مجرد، كارش نیز مجرد است و كار مجرد، عین درك و شهود است، گرچه در انتزاع مفهومی، علم و فهم از بخش ادراك نشات میگیرد، نه از بخش عمل.
البته عمل بر دو قسم است:
عمل مجرد و مادی.عمل مادی با درك فرق دارد، ولی عمل مجرد عین درك استیعنی موجودی مجرد است مانند قدرت خداوند یا قدرت هر موجود مجرد تام دیگر كه مجرد است.موجود مجرد، عین شهود و شاهد و مشهود است، ولی این مطلب غیر از علم است، زیرا علم حتما متعلق معین را روشن میكند.البته عقل عملی دارای وجود مجرد است و در وجود مجرد، شاهد و شهود و مشهود یكی است، لیكن حقیقت آن برای روشن كردن چیزی نیست.
بنابراین، حكمت نظری و حكمت عملی و نیز عقل نظری و عقل عملی با یك دیگر فرق دارد.
یادآوری:
حكمت نظری و حكمت عملی، هر یك اصطلاح مشخص دارد، ولی عقلنظری و عملی، دو اصطلاح دارد:
۱) عقل نظری، نیرویی است كه حكمت نظری را درك میكند و عقل عملی، نیرویی است كه حكمت عملی را درك میكند.
۲) عقل نظری، حكمت نظری و عملی را درك میكند و عقل عملی فقط صبغه عملی دارد (نه علمی) و وظیفه او عزم عملی است، نه جزم علمی.در این مباحث، اصطلاح دوم به كار رفته است و این اصطلاح، به نظر صحیحتر است.
● مواد و زیر بنای حكمت نظری و حكمت عملی
مواد و جهات قضایای حكمت نظری، سه چیز است و مواد و جهات قضایای حكمت عملی، پنج چیز، زیرا حكمت نظری با هست و نیست و است و نیست، ارتباط دارد و شیء، نسبتش با هست و نیست مساوی یا ضروری الوجود یا ضروری العدم است اگر نسبتش مساوی باشد، ممكن است و اگر وجود و هست او ضروری است، واجب و ضروری است، خواه ضرورت آن ازلی باشد، یا وصفی و اگر وجودش ممتنع است كه «الشیء مالم یمتنع لم یوجد» مسئله امتناع است.
بنابراین جهت قضایای حكمت نظری، ضرورت و امكان و امتناع است، نه بیش از آن و نه كمتر.علم فلسفه، عهدهدار اثبات مواد و جهات سه گانه یاد شده است و پس از اثبات، آن را به منطق میدهد كه از آن جهات سیزده گانهای استخراج شود كه از آنها به مواد و جهات قضایای بسیط و مركب تعبیر میشود.
اما حكمت عملی، چون با باید و نبایدها ارتباط دارد، مواد و جهات قضایای آن پنجتاست: ۱. باید صد در صد (واجب) ; ۲. باید غیر صد درصد (مستحب) ; ۳.نباید صد درصد (حرام) ; ۴. نباید غیر صد درصد (مكروه) ; ۵. چیزی كه فعل و ترك آن متساوی است و هیچ یك رجحانی ندارد (مباح) .
حكمت عملی كه بخشی از آن فقه و حقوق است، عهده دار این قضایا است كه مواد و جهات آنها این پنج تا است.البته این مواد پنجگانه، گسترش پیدا میكند و مصادیق فراوانی را در بر میگیرد.
ـ پرسش:
مگر میشود در حكمت نظری با چند حكم بدیهی عقلی همه مسائل آن را حل كرد، یا در حكمت عملی با برخی قضایای بدیهی - مانند: «العدل حسن و الظلم قبیح» ، «الصدق مقتض للحسن و الكذب مقتض للقبح» و مانند آن - میتوان همه مسائل حكمت عملی را حل كرد؟ !
ـ پاسخ:
بسیاری از مسائل حكمت عملی در فقه و اخلاق و حقوق و مانند آن، با دلیل معتبر نقلی حل میشود و آن بخشی كه با دلیل عقلی حل میگردد، بعید نیست كه مبادی تصدیقی اساسی آن، بیش از سه یا چهار قضیه نباشد; چنان كه سرمایه اصلی در حكمت و كلام و فلسفه، تنها چند قضیه بدیهی و اولی است، مانند «ضرورت ثبوت شیء برای خودش» ، «استحاله سلب شیء از خودش» ، «استحاله اجتماع ضدین» ، «استحاله دور» ، «استحاله اجتماع مثلین» كه بازگشت همه اینها به «امتناع اجتماع نقیضین» است.با همین قضایای بدیهی، بشر این همه علوم را به وجود آورده است كه همه این قضایای بدیهی به قضیه اولی اجتماع نقیضین منتهی میشود.
بنابراین همان گونه كه در قضایای حكمت نظری از اصول بدیهی و اولی محدود و محصور استفاده میشود و دایره علوم توسعه پیدا میكند، در مسائل حكمت عملی نیز از چند قضیهمحدود و محصور میتوان مسائل فراوانی را استنباط و استخراج كرد و با سرمایه محدود به تجارت علوم فراوانی راه یافت.
● حجیت ادراك عقل در حكمت عملی
گفته شد كه حجیت ادراكات عقل در حكمت نظری، بالذات است و اعتبار آن، نه از طریق عقل اثبات میشود و نه از طریق نقل; اثبات آن از طریق نقل، مستلزم دور است، زیرا اصل اعتبار نقل به كمك عقل ثابت میشود; چون عقل است كه میگوید: خدا، وحی، نبوت، امامت و قیامت هست و باید به وحی اعتماد كرد. اما حجیت ادراكات عقلی در حكمت عملی از دو راه ثابت میشود:
۱) از راه تبیین و تنبیه; یعنی قضایای مطروح در حكمت عملی، با تجزیه و تحلیل عقلی تبیین و تنبیه; میشود.
۲) از راه نقل; یعنی آیات قرآن و روایات معتبر.اثبات حجیت ادراكات عقلی در حكمت عملی به كمك نقل مستلزم دور نیست، زیرا اصل اعتبار نقل به كمك عقل، در بخش حكمت نظری ثابتشد; یعنی عقل است كه میگوید: خداوند هست و اسمای حسنایی دارد و اوصاف حكمت، هدایت و ارشاد از صفات علیای اوست لذا خداوند وحی و رسالتی دارد كه حجت است.بر این اساس، اگر دلیل معتبر عقلی، فتوای عقل را در بخشهای اخلاق، فقه و حقوق، معتبر و صحیح و صائب و حجت دانست، مستلزم دور نیست، چون متعلقها متعدد است.
● فرق برهان عقلی با قیاس فقهی
عقل از ادله اثبات دین است و با قیاس باطل فرق دارد.عقل بر دو قسم است: عقل نظری و عملی.
۱) عقل نظری:
رسالت عقل نظری، جزم علمی است.او مطالب بدیهی و روشن را به دلیل بداهت آنها درك میكند و مطالب نظری و غیر بدیهی را با ارجاع به بدیهیات اولیه، مبین و درك میكند و رسالتش جزم علمی است.همواره بین مطالب نظری و بدیهی، راهی وجود دارد كه آن راه معصوم است و از آن به قواعد منطقی یاد میكنند راه هرگز اشتباه نمیكند، لیكن رونده راه، اگر درست در مسیر حركت كرد و به مقصد رسید، مصیب و مثاب است; وگرنه مخطیء و معذور است. در نظام عملی نیز بین بدیهی و نظری، راه معصومی وجود دارد كه هیچگاه اختلاف یا تخلف در آن راه ندارد، ولی متفكر گاهی در مسیر صحیح حركت میكند و به مقصد میرسد موقعی اشتباه میكند.
۲) عقل عملی:
رسالت عقل عملی، ایمان، پذیرش، اعتقاد، تسلیم و سرانجام، عزم عملی است.عقل عملی، بسیاری از چیزها را میپذیرد و به آنها گرایش پیدا میكند. انسان از نظر آفرینش اولی، به فجور و تقوا ملهم است، ولی ساختار اصلی او میل به طرف تقوا است.او خوبی و بدی را تشخیص میدهد و در تشخیص خوبی و بدی یكسان است، ولی گرایش به خوبیها دارد.
قرآن كریم در این زمینه فرموده است:
انسان خوبی و بدی را یكسان تشخیص میدهد و خوبی را خوب میفهمد و بدی را هم خوب میفهمد: «فالهمها فجورها و تقویها» (۲) .اما از نظر گرایش یكسان نیست، بلكه فطرت انسان به گونهای خلق شده كه به طرف فضیلت و ایمان گرایش دارد: «فاقم وجهك للدین حنیفافطرت الله التی فطر الناس علیها» (۳) . ذایقه انسان، هم شیرینی را تشخیص میدهد و هم تلخی را، اما گرایش او به هر دو یكسان نیست، بلكه تنها شیرینی را میپذیرد و اگر به بدیها و قبایح گرایش دارد، نتیجه بدآموزی و عادتهای ناپسند است.
با اهتمام به این مقدمه، انسان با عقل خود راه صحیح را تشخیص داده، آن را میپیماید، اما قیاس فقهی تمثیل منطقی و عقل - كه دلیل دین است - كاملا با یكدیگر فرق دارد، زیرا تمثیل، قیاس جزئی با جزئی دیگر و پیبردن از حكم جزئی به حكم جزئی دیگر است و این راه، عقلی نیست.
به بیان دیگر، استدلال از جزئی به جزئی دیگر، صحیح نیست، زیرا هر امر جزئی، گذشته از جامع مشترك بین افرادش خصوصیاتی دارد كه مخصوص جزیی است و این خصوصیات جزئی، حجاب و حصاری است كه نمیگذارد حكم یك جزئی به جزئی دیگر سرایت داده شود.از اینرو ائمه علیهمالسلام فرمودند:
«دین را نمیتوان با قیاس اثبات كرد» ; چنان كه امام صادق علیهالسلام فرمود: «انالسنهٔ اذا قیست محق الدین» (۴) و نیز فرمود:
«ان دین الله لایصاب بالقیاس» (۵) .
بنابراین، سر اساسی دلیل اثباتی بودن عقل و دلیل اثباتی نبودن قیاس، در آن است كه عقل از جامع و كلی - كه فراگیر است - به جزئیات آن جامع پی میبرد، اما قیاس، پی بردن از یك جزئی به جزئی دیگر است; حال آن كه جزئی در خصوصیات شناسنامهای خود محدود و محصور است و لذا نمیگذارد از خصوصیتی به خصوصیت دیگر، منتقل شویم و حكمی را كه متعلق به مورد جزئی است، به مورد جزئی دیگر سرایت دهیم (۶) .
● فرق عقل با بنای عقلا
در فن اصول، بعضی از مبانی با عقل تبیین میشود و بعضی نیز با بنای عقلا، مانند مسئله «حجیتخبر واحد» ، ولی عقل با بنای عقلا فرق دارد.
عقل (برهان عقلی) از سنخ علم است، ولی بنای عقلا از سنخ عمل. مقصود از عقل، همان برهان عقلی است كه گوهر او از سنخ علم است (نه عمل) و نیز اعتبار و حجیت او ذاتی است، چون یا بین استیا مبین.ولی بنای عقلا سیره و رفتار مستمر آنان است كه گوهر آن از سنخ عمل است (نه علم) و نیز حجیت و اعتبار ذاتی ندارد، زیرا كاری كه مردم و عقلا انجام میدهند، كار غیر معصوم است. لذا دلیل اثباتی دین نیست، اما آنچه را كه عقل میفهمد (برهان عقلی) دلیل اثباتی دین است. از این رو اگر عقلا به انجام كاری حكم دهند و پشتوانه این حكم، عقل برهانی باشد، تمسك به سیره آنان، تمسك به خود عقل است; در این حال به استناد برهانی بودن آن، حجت است.اما اگر انجام كاری به حكم عقل برهانی (برهان عقلی) نباشد و در عین حال در بین مردم رایجباشد، باید به امضای شارع و صاحب دین برسد. اگر به امضای صاحب دین رسید، زیر مجموعه سنت قرار میگیرد و مشروع خواهد شد; و گرنه مردود است.
مثلا اگر مردم عصر پیامبر صلیاللهعلیهو آلهوسلم یا ائمه علیهمالسلام در فنون و صنایع یا در معاملات و حقوق، روشی داشتند كه در عصر اهل بیت عصمت علیهمالسلام رواج داشت و آنها مخالفت نكردند، یا آنان نیز به آن عمل كردهاند و با عملشان این روش را امضا كردهاند، این روش، حجیت و اعتبار خواهد داشت، چون اگر این روش باطل بود، پیامبر یا یكی از ائمه علیهم السلام فتوا به بطلان آن میدادند، زیرا آنها هرگز در برابر باطل ساكت نمینشستند.
به دیگر سخن، بنای عقلا در صورتی حجت است كه در منظر معصومین علیهمالسلام قرار گرفته و آن را ردع نكرده باشند; چون عدم ردع معصوم - گرچه به سكوت باشد - دلیل بر رضایت معصوم است و آن چه كه مرضی معصوم است، مرضی خدا است و در نتیجه، چنین بنای عقلایی به جهت صدق عنوان سنتبر آن حجت است.
به بیان سوم، نخستین دلیل اثباتی دین، قرآن است و دومین دلیل آن سنت. سنت نیز اعم از قول و فعل و تقریر معصوم است و آن چه كه به عصمت وابسته باشد، دلیل اثباتی دین است; یعنی سكوت معصوم، كاشف از دین است، زیرا مقبول صاحب شریعت است. بنابراین، بنای عقلایی كه مرضی شارع است، زیر مجموعه سنت است، ولی عقل (برهان عقلی) دلیل مستقل دین در برابر سنت است.
● عقل در علم كلام
مسئله حجیت عقل در علم كلام، در بحثحسن و قبح عقلی مطرح میشود. دیدگاههای كلامی مربوط به حجیت عقل، عبارت است از:
۱) عدهای، مانند بعضی از «اشاعره» ، عقل را در بازار احتجاج سهیم نمیدانند و با نفی هرگونه ارزش ابتكار و نوآوری از عقل و انكار حسن و قبح عقلی میگویند: عقل، حسن و قبح چیزی را درك نمیكند. آن چه را كه شارع مقدس دستور داده، حسن است و آن چه را كه نهی كرده، قبح است (۷) . از منظر متفكر اشعری، عقل مستمع خوبی است، نه متكلم; و هرگز قدرت بیان چیزی را از خود ندارد.
۲) بعضی عقل را در احتجاج سهیم میدانند، ولی آن را زیر مجموعه سنت قرار میدهند.
۳) بعضی، مانند محققان از «امامیه» برای عقل (برهان عقلی) استقلال قایلند و او را صاحب كرسی فتوا میدانند.
● مراحل بحث از حسن و قبح
در حسن و قبح سه مرحله است كه یكی پس از دیگری باید بحث و بررسی شود:
۱) آیا حسن و قبح، ذاتی همه اشیاءاست؟
۲) اگر حسن و قبح، ثبوتا ذاتی اشیاء است، آیا راهی برای اثبات و درك آن وجود دارد؟
۳) اگر اثبات شود كه عقل میفهمد، چه چیزی حسن است و چه چیزی قبیح، آیا محصول حكم عقل، صرف مدح و ذم دنیایی است و یا ثواب عقاب اخروی را نیز به همراه دارد؟
در همه این مراحل سه گانه، اختلاف است. محققان امامیه بر آنند كه حسن و قبح، در برخی موارد، ذاتی اشیاء است و اگر حسن و قبح ذاتی بود، عقل ضرورتا آنها را درك میكند.آنها میگویند: همان گونه كه مدح و ذم دنیایی، بر آن مترتب میشود، ثواب یا عقاب اخروی نیز خواهد داشت و وقتی عقل، ثواب و عقاب را از راه حسن و قبح چیزی درك كرد، قهرا چنین عقلی میتواند دلیل اثباتی دین باشد.
▪ اشاعره و بحثحسن و قبح عقلی
اشاعره، در آغاز بحث، محل نزاع را تحریر كرده، چنین گفتهاند:
حسن و قبح، سه محور دارد:
دو موردش مقبول همه و از محل نزاع بیرون است، ولی یك مورد آن مورد اختلاف است.محورهای یاد شده عبارت است از:
۱) حسن به معنای ملایم با انسان; چنانكه منظره خوب برای باصره، زیبا، حسن و ملایم است، یا غذاهای خوب برای دستگاه گوارش حسن و برای ذائقه، زیبا و ملایم است. بنابراین آن چه كه برای قوهای از قوای ظاهری یا باطنی ملایم باشد، حسن است و هر آن چه كه برای آن ناملایم باشد، قبیح است.این معنا از حسن و قبح مقبول همگان است، ولی از محل بحثبیرون است.
۲)حسن و قبح به معنای كمال و نقص; چنان كه علم حسن است - یعنی كمال است - و جهل، قبیح - یعنی نقص است - یا قدرت حسن است و عجز، قبیح است.این معنا از حسن و قبح نیز مقبول همگان است و از حریم بحثبیرون است.
۳) حسن و قبحی كه محل بحث است، این است:
آیا عقل میتواند درباره افعال انسان فتوا داده، بگوید:
فلان كارخوب است و فلان فعل بد؟ در این جا سخن از اشیاء و اشخاص نیست، بلكه سخن از افعال و عناوین آنها است. اشاعره میگویند:
این قسم از حسن و قبح را عقل نمیفهمد و فقط به دستشارع است. اگر شارع مقدس به چیزی امر كرد، كشف میكنیم كه آن «مامور به» حسن است و اگر شارع مقدس از چیزی نهی كرد، میفهمیم آن شیء «منهی عنه» قبیح است. این گروه عقل را زیر مجموعه سنت قراردادند، زیرا عقل در این صورت، كاشف از امر و نهی شارع است، نه مبتكر و نوآور.
بنابراین چون با انكار حسن و قبح، راهی برای توجیه احكام و اخلاق و حقوق نیست، اشاعره به كلی منكر حسن و قبح نشدند، بلكه آنها میگویند: عقل، حسن و قبح به معنای كمال و نقص و ملایم و منافر را درك میكندو همچنین مدح فاعل كار حسن (مانند عدل) و قدح فاعل كار قبیح (مانند ظلم) را درك مینماید، اما آنان به این مرحله راه پیدا نمیكنند كه بگویند:
چیزی را كه عقل به حسن یا قبح او فتوا داد، نقل هم آن را بپذیرد و ثواب و عقاب را بر آن مترتب بداند، به گونهای كه انجام آن كار، بهشتیا جهنم را به دنبال داشته باشد.
آیهٔ الله جوادی آملی
نگارش و تدوین: حجهٔالاسلام والمسلمین محمد رضا مصطفی پور
۱.بحارالانوار، ج۱، ص۱۱۶.
۲.سورهشمس، آیه۸.
۳.سورهروم، آیه۳۰.
۴.بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۴۰۵.
۵.همان، ج۲۶، ص۳۳.
۶.سلب حجیت از قیاس، پیشاز آنكه در فقه مطرح گردد، در فن اصول فقه كه عهده دار بحثحجیت و عدم حجیت است، مطرح شده است; و نیز قبل از طرح آن در فن اصول فقه، در منطق كه درباره حجت و اقسام آن - از قبیل: قیاس، تمثیل و استقراء - و راز ورمز حصر حجیت در سه قسم، گفت و گوی مستدل دارد، مطرح شد و تاریخ گسترده آن به پیش از اسلام میرسد.
۷.شرح مواقف، ج۸، ص۱۸۱; شرح مقاصد، ج۴، ص۲۸۲.
نگارش و تدوین: حجهٔالاسلام والمسلمین محمد رضا مصطفی پور
۱.بحارالانوار، ج۱، ص۱۱۶.
۲.سورهشمس، آیه۸.
۳.سورهروم، آیه۳۰.
۴.بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۴۰۵.
۵.همان، ج۲۶، ص۳۳.
۶.سلب حجیت از قیاس، پیشاز آنكه در فقه مطرح گردد، در فن اصول فقه كه عهده دار بحثحجیت و عدم حجیت است، مطرح شده است; و نیز قبل از طرح آن در فن اصول فقه، در منطق كه درباره حجت و اقسام آن - از قبیل: قیاس، تمثیل و استقراء - و راز ورمز حصر حجیت در سه قسم، گفت و گوی مستدل دارد، مطرح شد و تاریخ گسترده آن به پیش از اسلام میرسد.
۷.شرح مواقف، ج۸، ص۱۸۱; شرح مقاصد، ج۴، ص۲۸۲.
منبع : ماهنامه پاسدار اسلام
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست