جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


نقد ادبیات کودک از مشروطه تا فردا


نقد ادبیات کودک از مشروطه تا فردا
در این یادداشت می خواهم شرایط گذشته و وضعیت امروز نقد ادبیات کودک ایران را ترسیم کنم. در واقع مشتی خاطره و اطلاعات و تحلیل است که می خواهم با ترکیب آنها پیشینه نقد ادبیات کودک را از زاویه قالب های نقد و حسن ها و محدودیت های هریک نشان دهم. دوست دارم بگویم که چه راه هایی باز و چه بن بست هایی درست شده و سرانجام چه پیشنهادهایی برای - به قولی - برون رفت از این بن بست ها قابل طرح است. نه از باب ریا بلکه محض اطلاع باید بگویم که بیش از یک ربع قرن است که با دنیای ادبیات کودک و به خصوص نقد آن ارتباط داشته ام، اما امروزه همه چیز به قدری شاخه شاخه و تخصصی شده، که احتیاط شرط عقل است و این قلم نمی تواند شاخ غول بشکند و برای تحلیلی جامع و مانع و همه فن حریف دورخیز کند. این است که تنها زاویه خاصی را مورد نظر قرار می دهد و خوانندگانش را دعوت می کند که بیایید ببینیم این نقدها چه تاثیری بر روند ادبیات کودک داشته اند و چه می شود کرد که اوضاع کمی بهتر شود.
همین اول بسم الله، روشن کنم که منظورم از نقد، مفهوم خاص نقد است، یعنی نقد مکتوبی که منتشر می شود و نه نقد در مفهوم عام. به نظرم نقد در مفهوم عامش، هرگونه واکنشی است که آگاهانه و ناخودآگاه، مکتوب و شفاهی، در محدوده زمانی خاص یا در طول زمان به خلق و انتشار آثار ادبی نشان داده می شود. نقد در مفهوم عامش همان نقد زمانه است که پروین اثرش را همچون ودیعه به دست آن می سپرد. این نوع از نقد به شکلی مستمر با جریان آفرینش و تولید ادبی همراه است و جزء جدانشدنی آن به حساب می آید. این نوع از نقد بر وجدان و انتخاب جمعی استوار است و همچون قانونی نانوشته و توافقی عمومی زیر پوست جریان ادبی زنده است. هر نویسنده یی با رویکرد خاص خود به نوشتن، هر ناشری با کتابی که آن را برای چاپ انتخاب می کند، هر خواننده یی با کتابی که برای خواندن انتخاب می کند، هر پدر و مادر و مربی و کتابداری با کتابی که برای بچه ها خریداری یا انتخاب می کند، هر خواننده یی که درباره اثری اظهارنظر شفاهی می کند و آن را به دیگران پیشنهاد یا دیگران را از خواندن آن برحذر می دارد، هر پژوهشگری که تحقیقش او را به نظریه ها و ارزش های ادبی ویژه یی رهنمون می کند، هر جشنواره یی با برگزیدن کتاب و سرانجام هر محفلی که کتابی را رونمایی می کند، همه و همه دست به عمل نقد می زنند.
منظور اینکه درباره نقد زمانه هم می توان حرف زد. مثلاً می توان گفت که کدام آثار ادبی از آزمون نقد زمانه سربلند بیرون آمده و ماندگار شده اند و کدام ها نه. اما به نظر می رسد که نقد زمانه را باید در تاریخ تفصیلی و تحلیلی ادبیات جست و جو کرد. منظور من در این یادداشت، نقد خاص یا همان معنای متداول آن است، یعنی نقد مکتوبی که منتشر می شود.
گرچه این نوشته، جنبه تاریخی ندارد، اما سیر زمانی را رعایت خواهد کرد. برای همین تلاش می کنم قالب های رایج چهار دهه گذشته را به ترتیب نام ببرم و در ضمن از خاطره ها و تجربه های شخصی ام در دوره های متاخر کمک بگیرم.
● پس از مشروطه
تاریخ را که تورق می کنیم و به عقب برمی گردیم، می بینیم که یکی از ریشه های ادبیات کودک ایران، دوران پس از مشروطه است، تا جایی که خیلی ها عقیده دارند که ادبیات کودک به شکل امروزی اش از این دوره شروع شده است. در این دوره نمی توان از جامعه انتظار ظهور پدیده نقد را داشت، زیرا اهل فکر، گرچه از غرب تاثیر پذیرفته اند، اما راهکارها، ابزارها و همدلی و وفاق عمومی لازم را برای حرکت در جاده پیشرفت ندارند. نتیجه اینکه حرکت شان به نوعی انفعال و غربزدگی می رسد و نوعی تقلید و نمونه برداری باب می شود. این تقلید در عرصه ادبیات به صورت ترجمه بروز می کند و شاید چاره یی هم جز این نباشد. هرچه هست، تحصیلکرده های ایرانی به ترجمه کتاب های درسی و غیردرسی اروپایی به ویژه فرانسوی روی می آورند و ترجمه کتاب های ویژه کودکان هم از همین برهه شروع می شود. شاید بتوانیم بگوییم یکی از اولین شیوه های داوری و تحلیل و معرفی کتاب، ارائه فهرست کتاب های مناسب بوده است. می دانیم که در دوره پس از مشروطه نشریات خاص کودکان ظهور می کنند. یکی از این نشریات، سپیده فرداست که با محتوایی دوگانه، شامل مطالب تربیتی و روانشناسی برای بزرگ ترها و داستان و شعر و سرگرمی برای بچه ها در سال ۱۳۳۲ منتشر می شود. این نشریه اولین فهرست کتاب های مناسب را در سال ۱۳۳۸ منتشر می کند.
سنت ارائه فهرست کتاب های مناسب، در دوره های بعد هم ادامه پیدا می کند.
● دهه چهل تا پیروزی انقلاب؛ نقد تجویزی و ارائه فهرست کتاب های مناسب
زمینه اجتماعی دهه چهل را می دانیم؛ دهه پربار ادبی که تاثیرش را در حوزه ادبیات کودک هم نشان می دهد. در این برهه، ادبیات تالیفی و تصویرگری ایرانی در برابر ادبیات ترجمه و تصویرهای خارجی روندی روبه رشد پیدا می کند. گرچه هنوز سایه نگاه تهذیبی تعلیمی بر سر ادبیات کودک سایه انداخته است، با این همه، رفته رفته رویکرد نویسندگان و شاعران، به جای تهذیبی تعلیمی، رویکردی ادبی و تخیلی می شود. در این دوره، سه نهاد در موضوع ادبیات کودک شکل می گیرند؛
▪ سال ۱۳۴۱؛ شورای کتاب کودک، به عنوان نماینده IBBY (موسسه بین المللی کتاب برای نسل جوان) در ایران.
▪ سال ۱۳۴۳؛ مرکز تهیه مواد خواندنی برای نوسوادان (بعد با نام مرکز انتشارات آموزشی) از طرف وزارت آموزش و پرورش. انتشار سلسله مجلات پیک از مهم ترین فعالیت های این مرکز است که تا امروز (با نام سلسله مجلات رشد) تداوم دارد.
▪ سال ۱۳۴۵؛ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که از سوی دولت وقت تاسیس می شود و به عنوان کوشاترین مرکز تولید ادبیات و مواد خواندنی به کار می پردازد و در کنار آن، کتابخانه های متعددی در سراسر کشور تاسیس می کند.
درباره این سه نهاد که هنوز هم در ایران فعالند، در حدی که به بحث نقد مربوط می شود می توانم بگویم که دغدغه های هر سه، زیر تاثیر فضای ادبیات کودک در آن سال ها هنوز تعلیم و تربیتی است. ادبیات کودک در آن سال ها گرچه کم کم از جا بلند می شود تا از زیر سایه تعلیم و تربیت بیرون بیاید، اما هنوز به توفیق نرسیده است. از نظر اجتماعی هم هنوز نقد و انتقاد رواج ندارد و نهادینه نشده است. دوره، دوره پدرسالاری است و بچه ها آنچنان در کانون توجه نیستند. نگاه دستگاه آموزش و پرورش هم گرچه نسبت به گذشته تحولاتی پیدا کرده، اما هنوز بر یادگیری غیرفعال و معلم محور استوار است. طبیعی است که در چنین اتمسفری، زمینه لازم برای شکل گیری نقد فراهم نیست. البته در زمینه شعر کودک، کسی همچون محمود کیانوش که عده یی او را پدر شعر کودک ایران نامیده اند، همچون بهترین شاعر و نظریه پرداز شعر کودک ظهور می کند. کتاب او شعر کودک در ایران تا چند دهه بعد مهم ترین کتاب نظری در حوزه شعر کودک است.
همچنین صمد بهرنگی با کتاب کندوکاو در مسائل تربیتی ایران با دیدگاه چپ از نظام آموزش و پرورش انتقاد می کند، اما موضع گیری ها و دیدگاه های کیانوش و بهرنگی اولاً هنوز قالب نقد به خود نگرفته اند و دیگر اینکه تداوم ندارند. تنها جریان مداوم که نوعی فرآیند نقد را با خود دارد، همان فهرست کتاب های مناسب است که در زمانه خودش غنیمت است. یعنی بزرگ ترهای دست اندرکار کتاب کودک، آثار را می خوانند و فهرستی از عناوین کتاب های مناسب تهیه و منتشر می کنند. این فهرست ها خالی از توضیح و تفسیر است. شاید تهیه کنندگان فهرست احساس کرده اند که در مقابل هجوم بدآموزی های اخلاقی و نیز کتاب های ضعیف و نامناسبی که در بازار منتشر می شود، باید نقش مرجعیت خود را تثبیت و کودکان را هدایت کنند.
شیوه ارائه فهرست کتاب های مناسب، توسط هر سه نهادی که نام بردم، ارائه شده و کم و بیش هنوز ادامه دارد.
حسن فهرست ها - با این فرض که فهرست دهندگان را آدم هایی کارشناس و منصف می دانیم - این است که می تواند تمام کتاب های منتشره را احصا کند و نگاهی از بالا به همه آنها داشته باشد. اما مشکل این شیوه ساختار تجویزی و دستوری آن است. به عبارت دیگر، یکجانبه است و مخاطب را در روند داوری مشارکت نمی دهد. وقتی فهرستی از کتاب های مناسب بدون اقامه دلیل، ارائه شوند، در واقع باب بحث گشوده نمی شود و خواننده فهرست از صحنه انتخاب حذف می شود. در نتیجه به ورزیدگی نمی رسد.
فهرست کتاب دادن مثل «ماهی دادن» است و نه «ماهیگیری یاد دادن». به تعبیر دینی اش، در ارائه فهرست، «من قال» مهم است و نه «ما قال»، یعنی اعتبار و مرجعیت توصیه کننده مهم تر از استدلال اوست. در این شیوه خواه ناخواه نوعی مریدپروری عارض می شود، اما چه می شود کرد که هرقدر بر لزوم حضور عنصر انتخاب در فعالیت های فرهنگی پافشاری کنیم، باز هم اقشاری از مردم حتی در پیشرفته ترین کشورها هستند که با وجود برخورداری از نعمت سواد، باز هم به دلایلی از جمله گرفتاری های روزمره، وقت و حوصله ورود به میدان انتخاب را ندارند و ترجیح می دهند که این کار را به متخصصان کتاب کودک واگذار کنند. ما در برخورد با این گروه از بزرگ ترهای دلسوز اما پرمشغله، می گوییم که انتخاب کتاب مثل نسخه دکتر نیست که حالت تجویزی داشته باشد. اگر تو از مواد تشکیل دهنده داروی پزشک آگاه نباشی، خیلی مهم نیست و دارو کار خودش را می کند، اما انتخاب کتاب این طور نیست و فرهنگ از جنس دیگری است. در کار پزشکی گاهی سردرآوردن از داروها ممکن است دردسرآفرین باشد و به خوددرمانی ختم شود، اما در امور فرهنگی، آگاهی از مواد فرهنگی باعث رشد و تعالی می شود. در این موارد، طرف مقابل ما با هوشیاری لبخندی می زند و پشت گردنش را می خاراند و گوشه لبش را بالا می برد که؛ «حق با شماست، ولی... حالا فعلاً فهرست را لطف کن بیار تا بعد،» در هر حال نمی توانیم شرایط اجتماعی را نادیده بگیریم و بومی فکر نکنیم. فهرست کتاب های مناسب با تمام ایرادهایی که دارند، باز هم به کار گروهی از مردم می آیند و «کار راه بینداز» اند.
در سال های پیش از انقلاب هم کماکان نقدنویس حرفه یی نداریم. در واقع داستان نویس و شاعر ویژه کودک و نوجوان هم زیاد نداریم. بخشی از آثار حوزه کودک و نوجوان توسط نویسندگان حوزه بزرگسال نوشته می شود. اتفاق دیگر این است که با نزدیک شدن به سال های انقلاب رفته رفته از ادبیات کودک برای مقاصد سیاسی استفاده می شود. خیلی از حرف های درشت را می توان با بیان ساده ادبیات کودک زد. این است که در این سال ها شرایط اجتماعی طوری است که حواس اهل فرهنگ بیشتر معطوف به چالش با رژیم پهلوی است و اگر نقدی هم صورت می گیرد، رنگ تندی از ایدئولوژی و سیاست دارد. این موضع گیری ها در نهادهایی همچون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم در قالب ایدئولوژی چپ شکل می گیرد. بنابراین، دغدغه ها مبارزه یا فرار از مبارزه است. شکل گیری گاهنامه نظری فصلنامه کانون هم که تا چهار شماره منتشر می شود و بعضی مطالبش در قالب نقد است، به جریان تبدیل نمی شود. در مجموع می توانم بگویم در این مقطع، تنها جریان مستمر و ماندگاری که تا حدی به ساحت نقد نزدیک می شود، همین فهرست کتاب های مناسب است. حضور این فهرست ها از دید کسی همچون بنده که کار اجرایی کرده ام و سعی می کنم ایده آل گرا اما واقع بین باشم، مصداق این مثل عامیانه است که «کاچی به از هیچی،»
● پیروزی انقلاب تا یک دهه پس از انقلاب (پایان جنگ)
از این نقطه به بعد، نگارنده دیگر به سن هجده سالگی رسیده و کم کم حرف هایش در باب ادبیات و ادبیات کودک و نقد، رنگی از خاطره به خود می گیرد. او بعد از گذر سال های اولیه انقلاب و جنگ از سال ۱۳۶۱ بر ادبیات و ادبیات داستانی و ادبیات کودک متمرکز می شود و در این میان، نقد همیشه یکی از دلبستگی های اصلی او بوده است.
در این سال ها نسل جدیدی به میدان می آید که می خواهد دنیا را نجات دهد؛ نسلی که به نسل پیشین خود اعتماد ندارد و خود را دنباله او نمی داند. اتفاقی که بین او و نسل گذشته اش افتاده، روشن ترین مصداق مفهوم گسست نسلی است. بی دلیل نیست که این نسل آمده تا همه چیز را خراب کند و از نو بسازد. بدگمانی آنها باعث شده که چندان به بهره گرفتن از تجربه های پدران خود بها ندهند و اساس حرکت شان تجربه کردن باشد. آنها از دنباله روی و انفعال نسل پیشین خود نسبت به دنیای غرب آزرده اند و به نوعی خودبسندگی و جسارت و خودباوری رسیده اند و حتی نیاز چندانی به فراگیری زبان بین المللی احساس نمی کنند.
در چنین شرایطی ادبیات و به تبع آن ادبیات کودک، خصلتی تجربی و انفجاری به خود می گیرد. قلم هایی که آزاد شده و به دور از قیود طبقاتی، مجال نوشتن پیدا کرده اند، شتابزده می نویسند و می نویسند. شماری از نوشته ها قوی اما حجم بالایی از آنها خام اند. به دلیل همان حس خودباوری و همچنین بدبینی نسبت به گذشتگان، تالیف از ترجمه پیشی می گیرد. در این وضعیت، نسل جدید کمتر به این فکر می کند که خودش را به طور جدی نقد کند. اگر نقدی هست، پراکنده است و آن هم اغلب نقدی کوبنده و انقلابی که ادبیات گذشته را نشانه می رود؛ نقدی که لحن آرامی ندارد و برایش اثر و صاحب اثر تفاوت چندانی ندارند. منتقد بیش از حد به مسائل اجتماعی و فرامتنی بها می دهد و تاثیراتی که از معنویت دینی و جانفشانی های همرزمان مومنش و در عین حال ایدئولوژی چپ در جریان انقلاب و جنگ گرفته است، او را خواه ناخواه به سوی نقدی محتوایی و ایده آلی سوق می دهد. محور این گونه نقد فضای جامعه انقلابی و دینی و در حال جنگ و همچنین درونمایه هایی مثل مبارزه، معنویت، استقلال و وحدت و دفاع در برابر دشمنان داخلی و خارجی است. در شرایطی که کشور درگیر تهدیدات خارجی، ناآرامی های مرزی و درگیری های خیابانی است، نمی توان چشم انتظار خلق ادبیاتی بود که با روانی آرام و خاطری آسوده خلق شود و از حمیت و تعصب به دور باشد. اما این وضع دیری نمی پاید و جامعه به نوعی تعادل می رسد. رفته رفته توجه به ساختار ادبی و شکل هنری آثار جای محتواگرایی طبیعی سال های اول را می گیرد. کم کم ادبیات کودک همچون شاخه یی تخصصی در ادبیات مورد توجه قرار می گیرد. البته نباید از یاد ببریم که یکی از دلایل گرایش به ادبیات کودک این است که نسل جوان، نه تجربه های نسل پیشین را دارد و نه می خواهد داشته باشد. به همین دلیل جوان هایی که هنوز دنیای بزرگسالی را تجربه نکرده اند، خواه ناخواه از دوران کودکی و نوجوانی خود می نویسند و در نتیجه ادبیات کودک رواج پیدا می کند. رواج ادبیات کودک یکی هم به این دلیل است که از صحنه های قبیح و سیاست و خشونت خالی و باب دندان تریبون های فرهنگی آن روز.
نقد در سال های ابتدایی پس انقلاب، بیشتر بر شانه همان فهرست هایی حمل می شود که از سوی سه نهاد پیش گفته منتشر می شوند و کتاب های مناسب را معرفی می کنند. اما رفته رفته در بعضی نشریات کانون مانند پویش که شأنی نظری دارد یا رویش (با سردبیری جعفر ابراهیمی) که مخاطبش نوجوانان خاص و اهل کتاب هستند، نقدهایی نوشته می شود. همچنین در گاهنامه های حوزه هنری مانند بچه های مسجد که مخاطبش بچه ها هستند، نقدهای گاه بلند و فنی و گاه کوتاه و ساده نوشته می شود. گاهنامه ادبی سوره هم که مخاطبش بزرگ ترهایند، گاه نقدهایی مفصل و فنی تر درباره ادبیات کودک به چاپ می رساند. نویسنده این نقدها کسانی همچون رضا رهگذر، فریدون عموزاده خلیلی، محسن سلیمانی، مهدی حجوانی، نقی سلیمانی، مصطفی خرامان، طاهره ایبد، جواد جزینی و دیگران هستند. جریان نقدی که مخاطبش خود بچه ها هستند، کم کم در نشریات کودک و نوجوان باب می شود. از جمله هفته نامه کیهان بچه ها با سردبیری کسانی همچون داریوش نوروزی، وحید نیکخواه آزاد و بعدها سردبیری پایدار امیرحسین فردی که تا امروز ادامه دارد، چند سالی در برگزاری جلسات قرائت و نقد داستان و شعر حرکت هایی می کند. بعدها یکی از نشریات جدیدی که از سال ۱۳۶۷ با سردبیری فریدون عموزاده خلیلی، قیصر امین پور و بیوک ملکی منتشر می شود و با رویکرد ادبی به نقد بها می دهد، ماهنامه سروش نوجوان است که سال ها تداوم می یابد. کم وبیش همین توجه به نقد را در نشریات رشد (آموزش و پرورش) هم می بینیم، اما نکته اینجا است که اولاً نشریات کودکانه، همه دولتی هستند، درثانی هیچ یک حجم عمده یی را به نقد و بررسی کتاب اختصاص نمی دهند، چون ناچارند حوصله بچه ها را رعایت کنند، سوم اینکه نقدها همان طور که گفته شد، کوتاه و بیشتر در حد معرفی کتاب و با رعایت سطح دانش و تجربه بچه ها نوشته می شوند. درنتیجه خالی از بحث های جدی و فنی اند، چهارم اینکه نقدهای کوتاه اغلب درباره کتاب های داستان نوشته می شوند و نه شعر و تصویرگری. از این رو به طور کلی می توانیم بگوییم که نقد نسبت به سال های پیش ارتقا پیدا می کند، اما هنوز منتقدانی حرفه یی که کارشان فقط بر نقد ادبیات کودک متمرکز باشد، نداریم. اغلب منتقدان، خود داستان نویس و شاعرند و دلبستگی اصلی شان قصه نویسی و سرودن شعر است، نه نقد. اگر هم نقدی می نویسند، بیشتر جنبه ذوقی دارد. از طرف دیگر نشریه یی هم که به طور مرتب منتشر شود و به طور انحصاری و تخصصی به نقد ادبیات کودک بپردازد موجود نیست. نشریات گاه دچار جوانمرگی می شوند و تداوم پیدا نمی کنند و گاه به طور مرتب منتشر نمی شوند. با این همه در اولین دهه بعد از انقلاب و به خصوص سال های پایانی دهه اول، نقدهایی منتشر می شوند که از نظر فنی، کارهایی قابل اعتنا به شمار می روند. البته نقد در این دوره هنوز نه جریانی فراگیر شده است، نه فرآیندی پایدار و نه عاملی موثر بر سیر ادبیات کودک.
مهدی حجوانی
این نوشته بخشی از مقاله بلندی است که مهدی حجوانی درباره تاریخ نقد ادبیات کودک در ا یران نگاشته است. بخش اعظم آن که به تحلیل جایگاه «پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان» اختصاص داشت در این نوشته نیامده است.
منبع : روزنامه اعتماد