دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا
بهترین داستانهای کوتاه ارنست همینگوی
«بهترین داستانهای کوتاه ارنست همینگوی» سومین کتاب از مجموعهی بهترین داستانهای کوتاه نویسندهگان بزرگ دنیاست که نشر «نگاه» آنها را با ترجمهی «احمد گلشیری» منتشر میکند و پیش از این هم، دو کتاب «آنتون چخوف» و «گابریل گارسیا مارکز» از این مجموعه عرضه شده است.
این کتاب شامل هجده داستان برگزیده از سه مجموعهی «در زمان ما» (۱۹۲۵)، «مردان بدون زنان» (۱۹۲۷) و «برنده سهمی نمیبرد» (۱۹۳۳)، و نیز داستان کوتاه معروف «برفهای کلیمانجارو»ست.
بسیاری از این داستانها، قبلن با چندین ترجمهی مختلف اینجا و آنجا منتشر شده بودند، اما چاپ این کتاب که میتوان آن را عصارهی سالهای سال تلاش «ارنست همینگوی» در عرصهی داستان کوتاه دانست، فرصتیست برای بازخوانی همینگوی و آموختن شگردهایی که نثر و سبک او را اینچوناین جذاب و پرطرفدار کرده و بر داستاننویسی نسل بعد از جنگ جهانی دوم، تاثیری شگرف گذاشته است.
«همینگوی» نویسندهایست که تقریبن همهی داستانهایاش به طرز مشخصی از تجربیات و علایق شخصی خود او مایه گرفتهاند؛ شاید یکی از رموز موفقیتاش هم هماین باشد: او از چیزهایی مینویسد که با پوست و استخوان تجربهشان کرده و به هماین علت، شناخت کافی و وافی از آنها دارد. ناآشنایی با بیوگرافی و زندهگی پرفراز و نشیب همینگوی، چیزی از جذابیت داستانهای او کم نمیکند اما به یقین، شناخت آن بر لذت مطالعهی داستانهای او میافزاید و ایبسا برای دریافت گوشه و کنایههای نهفته در زیرلایهی بعضی از نوشتههایاش نیز شرط لازم باشد.
در این نوشته، من سعی خواهم کرد داستانهای «همینگوی» در کتاب «بهترین داستانهای کوتاه» را ـ (بهعنوان مشتی نمونهی خروار) ـ مختصرن از نظر اشتراکات سوژهها و تاثیرپذیری آنها از تجربیاتی که خود همینگوی از سر گذرانده، دستهبندی و بررسی کنم. دربارهی سبک همینگوی پیش از این بسیار سخن گفتهاند و من تیتروار، اشاراتی به ویژهگیهای آن میکنم و میگذرم: حداقل توصیف، جملات کوتاه و با نهایت ایجاز که با کمترین کلمات حداکثر معنا را میرسانند، حجم بسیار زیاد دیالوگها و نقش مهم آنها در فضاسازی و شخصیتپردازی، حادثهمحوری ِ البته نه خالی از اندیشه، ضربآهنگ تند و ...
دستهبندی زیر کاملن نسبیست و برخی از داستانها ـ همآنطور که اشاره شده ـ در دو دستهی مختلف جای میگیرند.
● داستانهای جنگ
«ارنست همینگوی» تجربهی حضور در سه جنگ را دارد: جنگهای جهانی اول و دوم و جنگ داخلی اسپانیا؛ در جنگ جهانی اول، رانندهی آمبولانس بود، در جنگ جهانی دوم خبرنگار و در جنگهای داخلی اسپانیا خبرنگار و یاریگر سیاسی جمهوریخواهان اسپانیایی که علیه «ژنرال فرانکو» میجنگیدند. در این میان حضور او در خط مقدم نبرد در جنگ جهانی اول، اهمیت بیشتری دارد.
در آن جنگ، گلولهی خمپارهای در سنگر آنها فرود آمد و همینگوی از ناحیهی پا به شدت مجروح شد. یک سال در بیمارستان صلیب سرخ در ایتالیا بستری بود و در آنجا با «اگنس فون کوروفسکی» که پرستار بیمارستان و هفت سال از ارنست بزرگتر بود، آشنا و دلباختهی او شد. بعد به زادگاهاش برگشت و بهرغم استقبال درخور قهرمانانی که از او به عمل آوردند، بهزودی دریافت که بیکار و معطل است و افق روشنی پیش رویاش نیست.
در کتاب «بهترین داستانهای کوتاه»، سه داستان «در سرزمین دیگر»، «خانهی سرباز» و «پیرمرد بر سر پل» داستانهای جنگ هستند. «در سرزمین دیگر» روایتگر تجربهی شخصی همینگوی از بستریشدن در بیمارستان برای درمان پایاش است و «پیر مرد بر سر پل» داستان مرد سالخوردهای را حکایت میکند که با پیشروی دشمنان مجبور شده است که خانه و کاشانهی خود را رها کند و این سرگردانی همهچیز او را از او گرفته است. «خانهی سرباز» هم دقیقن روایت تجربهی شخصی خود همینگوی به هنگام بازگشتن از جنگ و بیهدفی و سرگردانی آن روزهایاش ـ بهعنوان نماد نسلی از جوانان امریکایی بازگشته از جنگ ـ است.
«اگنس» در داستان کوتاه «یک داستان بسیار کوتاه» (از مجموعهی «در زمان ما») و نیز در رمان «وداع با اسلحه» (بهعنوان الهامبخش شخصیت «کاترین بارکلی») حضور دارد.
ا● دای دین به علایق شخصی (ماهیگیری، شکار، بوکس و گاوبازی)
همینگوی در دوران نوجوانی یک دورهی بوکس دیده بود و این ورزش تا آخر عمر از فعالیتهای مورد علاقهی او بود. نیز او عاشق شکار و ماهیگیری بود؛ بعدها در سفرهایی که به همراه «الیزابت هدلی ریچاردسون» (همسر اولاش) به اسپانیا رفت (توضیح نحوهی تهیهی پول برای این سفرها در کتاب «پاریس، جشن بیکران» آمده)، عاشق گاوبازی شد و از آن پس تماشای گاوبازی هم یکی از سرگرمیهای مورد علاقهاش بود.این فعالیتها در چندین داستان و رمان همینگوی، به تفصیل نقل شدهاند.
همینگوی سفری طولانی به افریقا برای شکار داشت و بعد از بازگشت از این سفر، تجربیاتاش را در کتاب «تپههای سرسبز افریقا» مکتوب کرد. در کتاب «بهترین داستانهای کوتاه»، دو داستان بسیار زیبای «زندهگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر» و «برفهای کلیمانجارو» مستقیمن ملهم از تجربیات خود او دربارهی شکار در افریقا و شامل شرح و توصیفاتی ناب از آن است.
در «زندهگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر» با یک زن و شوهر ثروتمند امریکایی مواجهایم که برای شکار به افریقا آمدهاند و به همراه یک شکارچی حرفهای به نام «ویلسن» به شکار شیر میروند. در کش و قوس شکار، «مکومبر» از ترس پا به فرار میگذارد و این مساله رابطهی میان او و همسرش را تیره میکند. زن او با «ویلسن» که در شکار شیر، شجاعت قابل تحسینی از خود بروز داده، همخوابهگی میکند و غرور «مکومبر» بیشتر جریحهدار میشود.
روز بعد که آنها به شکار بوفالو میروند، مکومبر ناگهان شجاعت خفتهاش را بیدارشده مییابد و با غرور بازیافته، شادی سرشاری وجودش را پر میکند، اما افسوس که این شادی دیری نمیپاید و گلولهای که زناش به سمت بوفالوی زخمخوردهای که به سمت شوهرش یورش آورده شلیک میکند، در مغز مکومبر فرود میآید. قوت داستان آنجاست که دقیقن مشخص نیست که زن ـ آنطور که ویلسن میگوید به عمد اینکار را کرده است ـ یا سهون.
در «برفهای کلیمانجارو» هم با مردی مواجهایم که در تپههای افریقا زخمی شده و زخم او به طرز خطرناکی پیشروی کرده؛ زن و مرد منتظر رسیدن کمکی هستند که معلوم نیست برسد یا نرسد و مرد هر لحظه به مرگ نزدیکتر میشود.
مرد، نویسنده است و در این هنگام به داستانهایی فکر میکند که میتوانست بنویسد و موضوعاتی که برای نوشتن کنار گذاشته اما دیگر هیچوقت فرصت مکتوبکردنشان را نخواهد داشت. خاطراتی که در ذهن مرد میگذرد، دقیقن خاطرات شخصی خود همینگوی است و بهخصوص خاطرات روزهای زندهگیاش در پاریس که او بعدها آنها را در کتاب «پاریس، جشن بیکران» آورد. هم «برفهای کلیمانجارو» و هم «زندهگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر» را میتوان به نوعی در دستهبندی داستانهایی با موضوع «روابط عاطفی زن و مرد» نیز قرار داد.
«شکست ناخورده» شرحی دقیق و سینماییست از یک مسابقهی گاوبازی؛ تلاش «مانوئل» برای شکستدادن گاو (که نهایتن با موفقیت هم همراه است)، جدال پیرمرد با ماهی عظیمالجثه در رمان «پیرمرد و دریا» را به خاطر میآورد. همینگوی در رمان «مرگ در بعد از ظهر» نیز به تفصیل تمام به گاوبازی پرداخته است.
داستان «پنجاه هزار دلار» هم روایت یک بوکسباز به انتهای کار رسیده و شکست اوست و نشانهای از ارادت همینگوی به بوکس و بوکسبازها.
● روابط عاطفی زوجها
زوجهای همینگوی در داستانهای کوتاهاش، غالبن روابط عاطفی سردی با هم دارند. گاه زن به سودای ثروت مرد تظاهر به عشق میکند (مثل «زندهگی کوتاه و خوش فرانسیس مکومبر») و گاه مرد به موجب زیبایی زن، گاهی هم برعکس. به غیر از دو داستانی که پیش از این به آنها اشاره شد، در کتاب «بهترین داستانهای کوتاه همینگوی»، داستانهای «پایان یک ماجرا»، «طوفان سه روزه»، «ده نفر سرخپوست»، «قناری سوغاتی»، «دگرگونی دریا» و «تپههای همچون فیل سفید»، دستمایهشان روابط عاطفی غالبن سرد زوجهاست.
همینگوی خودش چهار بار ازدواج کرده بود و شاید این تعدد ازدواجهای او نشان از این باشد که خود او هم هیچگاه زوج مورد علاقهاش را نیافته و نتوانسته است زندهگی خانوادهگی گرمی را تجربه کند.
«ده نفر سرخپوست»، روایت عشق «نیک» به یک دختر سرخپوست است که به خیانت دختر و حسرت «نیک» ختم میشود. در «قناری سوغاتی» و «گربه زیر باران» به نظر میرسد که زن و مرد با هم هیچ مشکلی ندارند اما سیر وقایع داستان، بهطور غیرمستقیم سردی رابطهی آنها را مشخص میکند. در این میان شاید زوج داستان «تپههایی مثل فیلهای سفید» به نسبت باقی زوجهای همینگوی عشق راستینتری داشته باشند.
هنر همینگوی آن است که غالبن مرگ روابط عاطفی و عشق را با معمولیترین اتفاقات و حتا با ابراز عشق، تصویر میکند نه با جدال آشکار (آنطور که بعدها «ریموند کارور» استاد آن شد)؛ داستان «گربه زیر باران» نمونهی خوبیست برای این ادعا.
● خاطرات دوران کودکی و نوجوانی
خانوادهی همینگوی، خانهای ییلاقی در کنار دریاچهای در دل جنگلهای میشیگان داشتند که ارنست از سنین کودکی تا نوجوانی اوقات زیادی را آنجا سپری کرد. پدر همینگوی «دکتر کلارنس همینگوی» پزشک بود. در چهار داستان از شش داستانی که از مجموعهی «در زمان ما» در کتاب «بهترین داستانهای کوتاه همینگوی» نقل شده، ما با فضا و شخصیتهای مشترک مواجهیم و درواقع میتوان این چهار داستان را داستانهایی به هم پیوسته و در عین حال مستقل دانست.
«اردوگاه سرخپوستان» و «دکتر و همسر دکتر» و از طرفی «پایان یک ماجرا» و «طوفان سه روزه» هم مشخصن ادامهی هم هستند. «نیک» شخصیت ثابت این داستانهاست و آن خانهی ییلاقی خانوادهگی مکان اتفاقات. در دو داستان اول، او کودک است و در دو داستان بعدی جوان.
از بین این چهار داستان، «اردوگاه سرخپوستان» قویترین آنهاست و یکی از زیباترین داستانهای کوتاه ادبیات انگلیسی. زن سرخپوستی در زایمان دچار مشکل شده است و هنگامی که نیک و پدرش به یاری او میروند و کودک او را به دنیا میآورند با جسد همسرش مواجه میشوند که در همآن حین، سر خود را گوش تا گوش بریده است.
● دیگر داستانها
سه داستان «آدمکشها»، «قمارباز، راهبه و رادیو» و «یک گوشهی پاک و پرنور» در دستهبندیهای بالا جای نمیگیرند. داستان «قمارباز، راهبه و رادیو» بین داستانهای همینگوی، داستان چندان شاخصی نیست و ساختمان قویای ندارد. «یک گوشهی پاک و پرنور» حکایت زندهگی پیرمردیست که گارسون کافه است و حالا با هجوم تنهایی، تنها دلخوشیاش یک گوشهی پاک و پرنور است.
«آدمکشها» از بهترین داستانهای ادبیات امریکاست؛ دو گانگستر اجیر شدهاند که یک مرد سوئدی را بکشند و او منفعل و بیچاره، بدون اینکه راهی برای گریز ببیند انتظار آنها و مرگ را میکشد. از «آدمکشها» فیلم سینمایی معروفی هم ساخته شده است و جالب اینجاست که خود همینگوی در مصاحبهای گفته است که این داستان و داستان «ده نفر سرخپوست» را با هم در یک روز نوشته است!
● دست آخر اینکه...
کسانی که کتاب «بهترین داستانهای کوتاه همینگوی» را ـ خصوصن ـ و دیگر ترجمههای احمد گلشیری را ـ عمومن ـ خواندهاند، لابد متوجه شتابزدهگی و عیار متوسطاش شدهاند؛ در ترجمههای گلشیری، نثر «سالینجر»، «چخوف»، «کنوت هامسون»، «همینگوی»، «مارکز» و ... چندان تفاوتی با هم ندارند و خواننده فقط با کلمات مشابهی رو به رو میشود که پشت سر هم قطار شدهاند تا جملات انگلیسی را به فارسی برگردانند. ای کاش «احمد گلشیری»، کمی هم به تفاوتهای سبکی نویسندهگان مختلف توجه نشان میداد و به جای تبدیلشدن به «ماشین ترجمه»، گزیدهکارتر میبود.
ترجمهی احمد گلشیری
منبع : کتابلاگ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست