پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا


بازنگری وضعیت کودکان خیابانی در جهان در حال توسعه


این مقاله ادبیات موجود درباره كودكان خیابانی را بازنگری می كند و ناظر بر این مسئله است كه چرا كودكان خیابانی در فرهنگ های خاصی وجود دارد و در برخی دیگر از فرهنگ ها وجود ندارد؟ دلایل وجود این مسئله، با فقر، سوء رفتار و عوامل نوساز كننده مرتبط است. كودكان خیابانی متمایز از كودكان كار و كودكان آواره هستند. در این مقاله توضیحاتی درباره ساختار خانواده كودكان خیابانی ارائه می شود و چگونگی سازگاری و سطح عملكرد روانشناختی كودكان خیابانی مورد بحث قرار می گیرد. همچنین این مقاله، علل خشونت نسبت به كودكان را بررسی كرده و مسائل و مشكلات روش شناختی را كه متوجه تحقیق درباره كودكان خیابانی است مطرح می سازد. مسائلی از قبیل قدرت كودكان در تحریف اطلاعات، گرایش محقق به افراط و تفریط در برآورد شرایط عاطفی كودكان، تحریف واقعیات به وسیله مطبوعات و سازمان های بین المللی و مشكلات عام مربوط به تحقیق های بین فرهنگی. خانواده هایی در آمریكای لاتین هستند كه كودكان خیابانی را بوجود می آورند. این خانواده ها، از سه نسل از زنانی كه اغلب با همدیگر در یك خانه واحد زندگی می كنند، تشكیل یافته است.
در این نوع خانواده ها، مادر، دارای همسری است كه بطور موقت و ناپایدار با او زندگی می كند. مباحث اخیر درباره زنان آمریكایی آفریقایی تباری كه وابسته به بهزیستی هستند، وضعیت مشابهی را در بین برخی از خانواده هایی فقیر آمریكایی تبار نشان می دهند. (شی هان ۱۹۹۳) همچنین خانواده های كارائیبی نیز دارای وضعیت مشابهی با وضعیت توصیف شده هستند (مین تز ۱۹۸۴). مطالعات معدودی كه در این زمینه انجام گرفته است، اطلاعات و داده های جمعیت شناختی تأیید كننده ای را عرضه داشته اند. به عنوان مثال تنها ۷ در صد از كودكان خیابانی كه در جامائیكا مورد مطالعه قرار گرفته اند، دارای خانواده دو والد بوده اند (براون ۱۹۸۷) و ۸۵ درصد از «پسران پارك خواب» نایروبی در خانواده های زن سرپرست به سر می برند (وینانا ۱۹۸۱). تغییر پذیری ساختار خانواده سنتی در آفریقای شرقی و میزان مقاومت و پایداری سنت ها در مقابل فشارهای ناشی از نوسازی، فرصتی را برای فهم روابط بین ساختار خانواده و منشأ كودكان خیابانی فراهم می كند بعنوان مثال، در نایروبی بخش عظیمی از كودكان خیابانی را كی كیویوها تشكیل می دهند (وینانا ۱۹۸۷) این مسئله ممكن است ناشی از این امر باشد كه، كی كیویوها، دارای قبایل متعددی هستند و یا اینكه آنها در اطراف نایروبی پراكنده هستند. لذا می توان این فرضیه را مطرح كرد كه، در جریان استقلال كنیا، خانواده های كی كیویوها، نسبت به خانواده های سایر قبایل، نغییرات بیشتری را تجربه كرده اند. این مسئله به این خاطر است كه، در جریان جنگ بر ضد استعمار، بسیاری از مردان قبیله كی كیویوها، زندانی شدند (ادگارتن ۱۹۸۹) در اثر چنین وضعیتی، زنان وادار به بر عهده گرفتن نقش هایی شدند كه به طور متعارف متعلق به پدران و شوهران بود و همین عامل باعث تغییرات سریع در سنت های خانوادگی شد. (مك وی ۱۹۸۷) می توان كودكان خیابانی كی كیویوها را با كودكان خیابانی برخاسته از سایر قبایلی كه تجربیات خانوادگی متفاوتی داشته اند مقایسه كرد. در برخی از قبایل آفریقای شرقی، مایملك ـ و از جمله كودكان ـ به مرد و خانواده او به ارث می رسد (ارنی ۱۹۸۱) در دیگر قبایل و جوامع آفریقای شرقی ارث به مادر و خانوادهٔ او منتقل می شود. بنابراین میزان پول و دارایی زن و فرزندانش می تواند انباشت نماید (در هریك از قبایل و جوامع آفریقای شرقی) متفاوت است (هاكان سون، ۱۹۸۸) اگر زنان بتوانند به لحاظ مالی استقلال داشته باشند، آنها احتیاجی به ادامه زندگی زناشویی نخواهند داشت و آن دسته از زنانی كه طلاق می گیرند، بهتر می توانند از كودكانشان مراقبت كنند. بعلاوه در جوامعی كه زنان می توانند استقلال مالی داشته باشند، میزان طلاق بیشتر از جوامعی است كه در آن زنان چنین امكانی ندارند. (كایونگوـ مایل و اویانگو ۱۹۹۱). امروزه در بین قبایل بوسوبا در شرق اوگاندا و نزدیك مرز كنیا، ارث به زنان تعلق می گیرد و به همین دلیل تقریبا ۴۵ درصد از ازدواج ها به طلاق منتهی می شود (هلد ۱۹۸۹).
می توان فرض كرد كه در جوامعی كه، مالكیت ارث، خارج از ازدواج برای زنان مقرر نشده است، احتمال كمتری دارد كه ازدواج هایی كه، قرین موفقیت نبوده است به جدایی بیانجامد. این پویش ها با كودك آزاری توأم است. لذا اگر كودك آزاری عامل مهمی در خیابانی شدن كودكان باشد، این امر باید در مقایسه گروه هایی از خانواده ها كه در آن زنان از درجات متفاوتی از استقلال مالی برخوردار هستند، انعكاس یابد. یكی از مسائل مهمی كه بطور فزاینده ای نمود بیشتری می یابد، پیدایش خانواده پست مدرن شهری است، اما درباره رابطه خانواده پست مدرن و پدیده كودكان خیابانی، مطالبی نوشته نشده است. خانواده پست مدرن شهری، خانواده ای است كه در آن فرزندان متعلق به مردان مختلف و از مادران مختلف، وجود دارد و مادر این كودكان ارتباطی با همدیگر ندارند. در این گونه خانواده ها، زن و شوهر دارای فرزند، زن و شوهر طلاق گرفته، مرد با زنی دیگر كه دارای فرزند است ازدواج كرده و زنی كه با مردی كه از دیگر ازدواج هایش صاحب فرزند است، ازدواج كرده است، به چشم می خورد. كودكان در این گونه خانواده ها متعلق به سه خانواده هستند. یكی خانواده ای كه منشأ بیولوژیكی آنها را تشكیل می دهد، دیگری خانواده مادری آنها كه مجددا ازدواج كرده است و دیگری خانواده پدری آنها كه مجددا ازدواج كرده است. چنین خانواده گسترده ای دارای پیوند های خویشاوندی مداوم و طولانی نسبت به اعضای آن از یك تبار واحد تشكیل نشده اند و حتی اعضای آن به یك اجتماع واحد نیز پیوند ندارند. شجره خویشاوندی در خانواده پست مدرن شهری ـ خیلی پیچیده است. این امر مبتنی بر احساس تعلق نداشتن به خانواده است. این مسئله در این گونه خانواده ها شایع و معمولی است و به احتمال زیاد، سبب ترك خانه بوسیلهٔ كودكان می شود. برای روشن شدن این مسئله، تحقیقات بیشتری باید انجام گیرد.عملكردهای كودكان در خیابان ها
من هنگام بررسی شرایط زندگی كودكان خیابانی، دریافتیم كه بیشتر این كودكان از سلامت روانی مناسبی برخوردار هستند، این امر مرا شگفت زده كرد. در حدود یك سوم كودكان به لحاظ سلامت روانی، در وضعیت كاملا مناسبی قرار داشتند و یك سوم دیگر از این كودكان، وضعیت ناقصی داشتند و باقی مانده كودكان بسته به شرایطی كه در آن قرار داشتند و بر حسب عواملی مانند موفقیت كودكان در جلب كمك های نیكوكاران و انتظارهای مراجع امور و مردم از آنها، در وضعیت بینابینی در نوسان بودند (اپتی كار ۱۹۸۸، ۱۹۸۹). یافته های مردم شناختی كه در مطالعه مورد كنیا بدست آمده است حاكی از آن است كه سطح عملكرد بسیاری از كودكان خیابانی مناسب است. این یافته ها، نشان می دهد كه سطح عملكرد بسیاری از آنها، نسبت به كودكان فقیری كه وضعیت مشابهی با كودكان خیابانی دارند و در خانه مانده اند، بهتر است (اپتی كار ۱۹۹۳). نتایج مشابهی در بررسی وضعیت سلامت روانی مورد كودكان خیابانی در آفریقای جنوبی، بدست آمده است (ریچتر ۱۹۸۹، ۱۹۹۱) نتایج مطالعه و مصاحبه ویل با ۷۵ كودك خیابانی در خارطوم (۱۹۹۲) حاكی از آن است كه شواهدی دال بر وجود مسئله نابهنجار و غیر عادی در گفته ها و مصاحبه های این كودكان، وجود نداشته باشد (ص ۱۱۹). نتایج مطالعات بسیاری از محققان و نویسندگان نشان دهنده آن است كه كودكان خیابانی، انعطاف پذیر هستند. (اپتی كار ۱۹۸۸، ۱۹۸۹، فلس من ۱۹۸۹، هیك سون و گایدون ۱۹۸۹، لاسك ۱۹۹۲، اسوارت ۱۹۹۰، تایلور ۱۹۸۷، تایلور ، تاماسلو … ۱۹۹۲) اولیورا، بیرزمن و پلات (۱۹۹۲) سلامت روانی ۷۱ كودك خیابانی برزیل، بین سنین ۸ تا ۱۸ ساله را ارزیابی كردند.
آنها در مطالعه خود چندین مورد از ویژگی های مربوط به انعطاف پذیری كودكان خیابانی را ذكر كرده اند، مانند سطح هوش بالا، پیوستگی و ارتباط نزدیك با یكدیگر، فقدان اعتبار و خودپندارنده مثبت. این محققان معتقدند رایج شدن این عقیده كلیشه ای مبنی بر اینكه كودكان خیابانی مجرم و معتاد هستند، بیشتر برای سرزنش كردن این كودكان به مثابه قربانیان است و توصیف درست و واقع بینانه ای از این كودكان نمی باشد. تایلور (۱۹۹۱) (و تایلور و دیگران ۱۹۸۷) ۱۴۵ كودك خیابانی در بوگوتا را مطالعه نموده اند. آنها از طریق انجام مصاحبه های منظم ۲ ساعت با این كودكان و استفاده از مقیاس استعداد روانی آنها، داده هایی را درباره خودپنداره، اعتماد پذیری و نظم پذیری و برنامه دار بودن فعالیت این كودكان جمع آوری كرده اند. یافته های آنها نشان می دهد كه این كودكان دارای درجه بالایی از استقلال و خوداتكایی هستند و بطور فعالانه ای، زندگی شان را بر اساس اسلوب و بیانات خاص خود تعبیر و تعریف می كنند. خلاقیت این كودكان در سطح بالایی قرار دارد و آنها در شبكه ای از روابط دوستانه، به حمایت و پشتیبانی از یكدیگر اقدام می كنند. تایلور و همكارانش معتقدند كه اقدام به ترك خانه و روی آوردن به خیابان، امكاناتی را در اختیار كودكان قرار می دهد. یافته های مشابهی از مطالعه درباره ۳۰۰ نفر كودك شبانه روزی در ژوهانسبورگ بدست آمده است (میك سون و گایدن ۱۹۸۹) یافته های این مطالعه نشان می دهد عاملی كه كودكان را برای ترك منزل تحریك می كند جستجوی آزادی است اقدام به ترك خانه و جستجوی آزادی، یك توانایی احتمالی و از قبل ناشناخته را به كودكان می دهد تا زندگی شان را تحت كنترل خود در آورند و این كودكان با اقدام به ترك منزل و جستجوی آزادی، این توانایی ناآزموده را می آزمایند. به دشواری می توان ادعا كرد كه كودكان خیابانی دارای سلامت روانی مناسبی هستند. به ویژه از آن جهت كه ادراك عامه مردم از این كودكان، با آنچه كه مطبوعات از این كودكان نشان می دهند، متفاوت است. كودكان خیابانی مواد مخدر مصرف می كنند و میزانی از خشونت و درگیری در بین آنها وجود دارد و خشونت در مورد آنها نیز اعمال می گردد و به میزانی در معرض سوء استفاده جنسی هستند. به همین دلیل میزانی از ابتلاء به ایدز بین آنها وجود دارد، تمام این مسائل، در موارد خاص حقیقت دارند (باند ۱۹۹۲، مونا تو ریترم. بوروس ۱۹۹۲). بسیاری از ادعاهایی كه درباره آمار بالای اعتیاد به مواد مخدر در بین كودكان خیابانی، وجود دارد مبتنی بر تحقیقات تجربی نیستند.
یكی از موارد استثنایی در این زمینه، مطالعه گردانادوس است كه در سال ۱۹۷۶ انجام شده است او با اجرای پرسشنامه ای در مورد كودكان خیابانی كلمبیایی، دریافت كه نه دهم این كودكان، سیگاری هستند یا مواد مخدر مصرف می كنند. با این حال آنچنان كه ذكر شد نتایج حاصل از این پرسشنامه ها را باید با دیده تردید نگریست مخصوصا در مواردی كه محقق آشنایی كافی با این كودكان نداشته باشد.
ممكن است بسیاری از كودكان خیابانی از مخدرها - آنچنان كه در جامعه معمول است استفاده كنند، اما تعداد كمی از آنها، معتاد به مواد مخدر هستند. این نتیجه گیری، به احتمال زیاد با یافته های تایلور و دیگران (۱۹۹۱) مطابقت داشته باشد. نتایج مطالعه تایلور و دیگران نشان می دهد كه نیمی از كودكان خیابانی كلمبیایی مورد مطالعه، مواد مخدر مصرف می كردند اما تنها عده كمی از آنها معتاد به مواد مخدر بودند. مطالعه دیگر درباره كودكان خیابانی در برزیل حكایت از فقدان اعتیاد در بین این كودكان دارد (اولبویرا و دیگران ۱۹۹۲) این محققان خاطرنشان كرده اند كه «نكته آموزنده ای كه در این باره وجود دارد كه این است كه نوجوانان، بیشتر از كودكان خیابانی كه كار عرضه مواد مخدر را بر عهده دارند، در معرض اعتیاد به مواد مخدر هستند» (صفحه ۱۷۰). در حدود یك چهارم از كودكان خیابانی در ژوهانسبورگ - كه به میزان زیادی مشابه كودكان فقیر در گروه كنترل بودند - دارای اعتیاد مزمن بودند. (جانسون، ریچتر و گرایدل ۱۹۹۲) در مطالعه رندال درباره كودكان خیابانی لندن نیز كمتر از ۵ درصد از این كودكان نیازمند به مراقبت در برابر آسیب اعتیاد و یا الكلیسم بودند (۱۹۸۸) با این حال، میزان تأثیر مصرف مواد مخدر بر سلامت روانی كودك مشخص نیست.
عموما این تصور وجود دارد كه مصرف مواد مخدر علت حتمی اختلالات و تأخیرهای شناختی كودكان یا كاهش توان شناختی آنها است، اما یك مطالعه تجربی كه اخیرا درباره ۴۴ كودك خیابانی در آفریقای جنوبی انجام گرفته است، نشان می دهد كه تأثیرهای ذاتا فرار و كنترل نشدنی مواد مخدر بر عملكرد شناختی و شخصیتی را نمی توان به روشنی اثبات كرد (جانسن و دیگران ۱۹۹۲ص ۲۹) برای سنجش عملكرد و رفتار كودكان از ابزارهایی مانند مقیاس هوش ویكسلر برای كودكان و مكعب های رنگی ریون استفاده شده بود. همچنین درباره این كه این كودكان تا چه حد پرخاشگر و خشن هستند نیز ادراك نادرستی وجود دارد. برخی خشونت ها و پرخاشگری هایی كه در بین كودكان خیابانی وجود دارد، امری طبیعی و قابل انتظار است، چرا كه كودكان خیابانی، در وضعیت های خشونت باری به سر می برند و در كشورهایی زندگی می كنند كه دارای تاریخ خشونت باری هستند بعلاوه اسنادی وجود دارد كه نشان می دهد در هند پسران بزرگتر، از كودكان خیابانی كم سن و سال تر باج می گیرند (سوبارهما نیام و ساندیه ۱۹۹۰) در آفریقای جنوبی (هیك سون و گایدون ۱۹۸۹) در آمریكای لاتین (موتر و پاچون ۱۹۸۰، موتر و پالاسیوس ۱۹۸۰، تلز از طرف دیگر مطالعه اسكارف، پاول و توماس (۹۸۶) درباره كودكان خیابانی در ژوهانسبورگ نشان می دهد كه تنها ۷ درصد از این كودكان به دسته های بزهكار وابسته بودند. ریچتر(۱۹۸۹) در مطالعه خود در باره ۱۰۰ كودك خیابانی در آفریقای جنوبی، دریافت كه درجه رواج انحرافات در بین آنها محدود است. دریافت من این است كه علت این امر این است كه كودكان كم سن و سال تر امكانات و دورنمای اقتصادی بهتری نسبت به كودكان مسن تر دارند و به همین دلیل كودكان كم سن وسال تر قادر به رهانیدن خود از خشونت كودكان مسن تر هستند (اپتی كار ۱۹۸۸). هر چند كه كودكان خیابانی نسبت به یكدیگر خشونت می ورزند اما واضح است كه آنها از عكس العمل های خشونت بار جامعه و عامه مردم بیمناك هستند. در واقع نتایج بیشتر مطالعاتی كه در كشورهای مختلف آمریكای لاتین درباره كودكان خیابانی انجام گرفته است، نشان می دهد كه بزرگترین نگرانی و وحشت كودكان خیابانی، ترس از گرسنه ماندن یا فقدان حمایت و پشتیبانی خانوادگی از آنها نیست، بلكه ترس از خشونت و بی رحمی پلیس است (دی پیندا و دیگران ۱۹۷۸، فال ۱۹۸۶، فلس من ۱۹۸۱، لاسك ۱۹۸۹، پریرا ۱۹۸۵) یافته های مشابهی در تأیید این نكته در سایر نقاط جهان بدست آمده اند. مطالعه ای كه درباره هزار كودك خیابانی در بمبئی انجام گرفته است نشان داد، بدترین شكل نگرانی و وحشت كودكان، مواجه شدن با پلیس است (پاتل ۱۹۹۰) نتایج مشابهی از مطالعات انجام شده در آفریقای جنوبی بدست آمده است. (راندل ۱۹۸۸، ریچتر ۱۹۸۹، اسورات ۱۹۸۸).

مترجم: نقی سبحانی
منبع : بنياد انديشه اسلامي