دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

آسیب‌شناسی تربیت دینی


آسیب‌شناسی تربیت دینی
● مقدمه ۱:
نظام رسمی آموزش و پرورش ایران از سال ۱۲۲۷ هـ.ش با تاسیس مدرسه دارالفنون آغاز شده است. در سال ۱۲۳۱، وزارت علوم تاسیس و در سال ۱۲۸۶ مجلس، قانون اداری وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه را تصویب کرد. وزارت معارف در سال ۱۳۱۷ به وزارت فرهنگ تغییر نام داد. در آذرماه ۱۳۴۳ وزارت فرهنگ به دو وزارتخانه تبدیل شد؛ وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و هنر و سازمان اوقاف. بالاخره وزارت آموزش و پرورش هم در سال ۱۳۴۶ به دو وزارتخانه «آموزش و پرورش» و «وزارت علوم و آموزش عالی» تقسیم شد (صفوی، ۱۳۸۳).
● مقدمه ۲:
اصطلاح «آموزش و پرورش» از جمله غلط‌های مصطلحی است که سابقه آن به بیش از چهار دهه در ایران می‌رسد. این تخم لق چگونه و چرا کاشته شد نکته‌ای است که از نظر علمی و تخصصی جای تامل فراوان دارد، اما نکته مهم دیگر این است که چرا اصطلاح آموزش و پرورش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پابرجای ماند و تنها تعبیر آن تغییر کرد؟ البته فراموش نکنیم که دو مفهوم تعلیم و تربیت در ایران قدمتی دیرینه دارد و همیشه چنین تصور می‌شد که یک مربی دو کار انجام می‌دهد: تعلیم یعنی آموختن مواد و موضوع‌های درسی و دیگری تربیت، یعنی انسان بارآوردن کودکان و نوجوانان! (شعاری‌نژاد، ۱۳۸۳) اما این پندار نادرست وقتی شکل رسمی و وزارتخانه‌ای پیدا می‌کند به تبعات زیانباری می‌انجامد.
تربیت (پرورش) مفهومی مترادف با زندگی انسان است. تربیت به دو شکل در زندگی انسان نمود پیدا می‌کند: تربیت غیررسمی یعنی آنچه که در خانواده و جامعه روی می‌دهد و تربیت رسمی که در ایران با عنوان آموزش و پرورش شناخته می‌شود.
● مقدمه ۳:
موضوع «تربیت دینی» بیش از آن که در عمل مهم باشد به پدیده‌ای پردامنه، حاشیه‌ای، غیرتخصصی و متناقض تبدیل شده است. به نظر می‌رسید که چه به لحاظ مباحث علمی و آکادمیک و چه از نظر هزینه‌های انسانی و مالی، سرمایه‌گذاری کلانی در مورد تربیت دینی صورت بگیرد اما چنین نشد. شاید ساده‌ترین تعبیر این باشد که ما در تربیت نسل‌ها، دچار ساده‌انگاری و سهل‌‌انگاری شده‌ایم. از زوایای مختلفی می‌توان به تحلیل و ارزیابی «تربیت دینی» پرداخت. این مقاله علاوه بر طرح موضوع، سعی دارد چارچوب‌های کلی بحث را تبیین نماید.
● خطاهای مفهوم‌شناسی
می‌شود به ارزیابی نتایج یا آسیب‌شناسی تربیت دینی در بعد از پیروزی انقلاب پرداخت اما به نظر می‌رسد کالبدشکافی خطاهای بنیادی در مفاهیم، بحث را شفاف‌تر پیش خواهد برد. در اینجا بر سه خطای عمده متمرکز می‌شویم.
«آموزش» و «پرورش»: هیچ‌گونه نواندیشی درباره دو مفهوم «آموزش» و «پرورش» قابل قبول نیست. آموزش وسیله پرورش است، یعنی هدف عمده مدارس، پرورش افراد است و در این میان، آموزش مهم‌ترین ابزار آن است، چه در تربیت رسمی و چه در تربیت غیررسمی، هدف اصلی رشد همه‌جانبه شخصیت پرورش‌یابندگان است. برای شخصیت انسان ابعاد جسمانی، شناختی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی را در نظر می‌گیرند. اساس این تصور که فعالیت‌ها دو دسته‌اند:- «آموزشی» و «پرورشی»- نادرست است. یادآوری می‌کنیم که هدف عمده، پرورش است و در مدارس باید همه برنامه‌ها و فعالیت‌ها به گونه‌ای تدارک دیده شوند که در جهت اهداف پرورشی باشند. به این ترتیب، هم عنوان «آموزش و پرورش» برای وزارتخانه‌ای که چنین نامیده می‌شود غلط است و هم در اصل، کار دوگانه‌ای در مدرسه صورت نمی‌گیرد و بحث بر سر تقدم و تاخر آن کاملا بی‌مورد است(اصلانی، ۱۳۸۵).
«پرورش» و «تزکیه»: در تربیت اسلامی، «رشد اخلاقی» در بین ابعاد شخصیت از ضرورت و اولویت برخوردار است. رشد اخلاقی بخشی از ابعاد شخصیتی انسان است که باید پرورش یابد اما در اسلام جایگاه و اهمیت خاصی دارد. در تربیت اسلامی، اصل اول تزکیه است نه آنکه به نام پرورش، فعالیت‌هایی را انجام دهیم و بخش دیگری از فعالیت‌ها را به عنوان آموزش جدا سازیم. بدین ترتیب، معلوم نیست که آموزش و پرورش ما دنبال چه چیزی است: آیا هدف دسته‌بندی فعالیت‌هاست یا مهذب ساختن انسان‌ها: چرا به جای دنبال کردن اصل تزکیه در همه ارکان، ابزارها و مولفه‌های تربیت، شائبه دوبینی تقویت شده است؟ چرا به جای تزکیه، کار به جایی رسیده است که استخر رفتن، کلاس‌های گلدوزی، اردو و امثال آن پرورشی تلقی می‌شوند؟! هنوز هم پرورش یا تربیت، واژه‌ای مبهم و معلق در آموزش و پرورش است.
«پرورش» و «تربیت دینی»: یک خطای پنهان دیگر، اشتراک معنی پرورش و تربیت دینی است. این تصور وجود دارد که هرچه به نام دین انجام می‌شود پرورشی است و غیر آن، آموزشی تلقی می‌شود. پس هرچه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به دین ربط داشته باشد یا ربط بدهیم، پرورشی خواهد بود و هرچه که در شمول این قضیه قرار نگیرد به آموزش مربوط می‌شود. وقتی قرآن، نماز، احکام و درس دینی را پرورشی می‌دانیم و به تربیت دینی متصل می‌کنیم بدیهی است که آموزه‌های دیگر از شأن و منزلتی نازل‌تر برخوردار خواهند بود.
● ریشه‌یابی و روند تربیت دینی
از آنچه به نام «پرورش» و «تربیت دینی» انجام شده به چه نتایجی رسیده‌ایم؟ با همان نگرش دوبینی از «آموزش» و «پرورش»، در حال حاضر «پرورش» چه جایگاهی دارد؟ با چه روندی، ‌به وضعیت کنونی در مورد تربیت دینی رسیده‌ایم؟
۱) ابهام در مفهوم و جهت‌گیری:
تربیت دینی از ابتدا با ابهام در مفهوم و جهت‌گیری مواجه بوده است و هنوز هم این روند ادامه دارد. ما هنوز دیدگاه، مدل یا نظریه شخصی درباره تربیت دینی نداریم. در کتاب‌های تربیت اسلامی و در مباحث دانشگاهی، دیدگاه‌های انفرادی و متفرقی در مورد تربیت دینی وجود دارند اما انسجام در دیدگاه‌ها که به خصوص جنبه عملکردی هم داشته باشد کمتر به چشم می‌خورد. آموزش و پرورش ما با تلقی نارسا و ناقص از «آموزش» و «پرورش» کلاف‌های سردرگمی در مورد تربیت دینی ایجاد کرده است.
۲) ساده‌انگاری:
شاید از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، دچار این ساده‌انگاری شدیم که«مردم مسلمان هستند و خودشان دنبال دین و ایمان‌شان خواهند رفت.» این ساده‌انگاری موجب شد که کار آنچنان جدی، قوی و منسجمی برای تربیت دینی صورت نگیرد و از طرف دیگر، رفتارهای سلیقه‌ای و ناشیانه به نتایجی متفاوت انجامید.
۳) سهل‌انگاری:
در مورد تربیت دینی، مصادیق زیادی از سهل‌انگاری وجود داشته است. باید پذیرفت که خطاهای زیادی مرتکب شده‌ایم و با تغییر رویه‌های مکرر که بیشتر مبنای سلیقه‌ای و فردی داشته‌اند فرصت‌ها را از دست داده‌ایم. زمانی تربیت دینی را با رفتارهای تند و محدودکننده آغاز کردیم؛ رفتارهایی که بازخوردهای تدافعی و معکوس داشت. زمانی به نگرش واکسینه کردن رسیدیم و از سمت دیگر بام افتادیم. تندی‌ها و محدودیت‌ها به ملایمت و مدار تبدیل شد. در شرایطی دیگر، باز به تفکر اولیه برگشتیم و همان نسخه را تجویز کردیم. هنوز هم وضعیت مشخص نیست و به تناوب، احتمال تغییر رفتارها وجود دارد، نکته مهم در سهل‌انگاری‌ها، مرجع تصمیم‌گیری‌هاست. شاید به واقع و به صورت دقیق مشخص نباشد که چرا و توسط چه کسانی و با چه فلسفه و اندیشه‌ای، نماز خواندن در مدارس اجباری بود، پوشیدن انواعی از لباس‌ها منع می‌شد، ناخن و مو و همه‌چیز دانش‌آموزان مورد بازرسی قرار می‌گرفت و...؟
۴) عدم سرمایه‌گذاری:
به اندازه‌ای که در مباحث و شعارها برای تربیت دینی حساسیت نشان داده شد در سرمایه‌گذاری‌های انسانی و مالی، ‌اهتمام کمتری به کار رفت. تا جایی که به خاطر داریم آموزش و پرورش همیشه از کمبود بودجه و منابع مالی رنج برده است. ساده‌انگاری‌ها و سهل‌انگاری‌ها در کنار کمبود بودجه، شرایطی به وجود آورده است که به تربیتی دینی بهای لازم داده نشود.
● مقدمه‌ای بر آسیب‌شناسی تربیت دینی
به نظر می‌رسد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، واژه «پرورش» در اصطلاح «آموزش و پرورش» معطوف به نوعی از فعالیت‌های اجتماعی و تربیت بدنی بود. بعد از انقلاب، «آموزش و پرورش» بر جای خود ماند اما تعبیر «پرورش» تغییر کرده و به گونه‌ای از فعالیت‌هایی با ماهیت اعتقادی و دینی اطلاق شد. این بدان معنا بود که در دسته‌ای از فعالیت‌های آموزش و پرورش که «آموزشی» تلقی می‌شوند ماهیت اعتقادی و دینی وجود ندارد یا کمتر است و با دسته‌ای دیگر از فعالیت‌ها که «پرورشی» محسوب می‌شوند باید این ماهیت، ایجاد یا تقویت گردد. از سال ۵۹ به بعد معاونت امور تربیتی در وزارت آموزش و پرورش راه‌اندازی شد و از آن زمان تاکنون، چندبار تغییر عنوان داده است(صفوی، ۱۳۸۳). نگاهی به واحدهای سازمانی زیرمجموعه این معاونت از سال ۵۹ تا ۸۰ به خوبی نشان‌دهنده آشفتگی و ابهام در مورد واژه پرورش است. معاونت امور تربیتی، طیف متنوعی از فعالیت‌ها شامل: تربیت بدنی، امور اردوگاهی، تغذیه و بهداشت، مشاوره، فرهنگی و هنری و فعالیت‌های دانش‌آموزی را تحت پوشش داشته است. تامل در مبنای چنین طرز فکری، بسیار بحث‌بر‌انگیز است. همان‌گونه که اذان و احکام و قرآن فعالیتی پرورشی است، تغذیه و بهداشت، ورزش، برنامه‌ها و مسابقه‌های هنری، کلاس‌های گلدوزی و آشپزی، اردو و غیره هم پرورشی هستند که در جهت تربیت دینی صورت می‌گیرند! و البته دسته‌ای از فعالیت‌ها هم غیرپرورشی‌اند!
مبنا و اساس این طرز فکر ایراد دارد. در حالی که همه فعالیت‌های مدرسه پرورشی محسوب می‌شوند، جداسازی آنها بر مبنای فلسفه‌ای که انسان را ترکیبی از دو جنبه تن و روان یا جسم و عقل یا بدن و روح می‌دانند به نتایج زیانباری می‌انجامد. این دید نسبت به انسان در فیلسوفان یونانی قرون وسطایی و گروهی از روان‌شناسان و مربیان قرون معاصر مشاهده می‌شود و حتی بعضی از فیلسوفان مسلمان هم از این نگرش متاثر شده و انسان را ترکیبی از تن و روان پنداشته‌اند (شعاری‌نژاد، ۱۳۸۳).
شخصیت انسان، یک کل یکپارچه و واحد است و تفکیک آن به ابعاد و جنبه‌های مختلف، فقط به منظور سهولت بحث صورت می‌گیرد. تربیت متعادل و مطلوب تربیتی است که به همه ابعاد وجودی انسان توجه داشته باشد و همه فعالیت‌های آموزشی نیز از وحدت منطقی برخوردار باشند. اولویت داشتن رشد اخلاقی یا تزکیه، در تربیت اسلامی، نشانه توجه خاص اسلام به انسان‌بودن و انسان‌شدن است، نه آنکه یک وجه از شخصیت انسان مهم تلقی شود و از وجوه دیگر غفلت کنیم. وقتی با نگرش خطا به دنبال تربیت دینی می‌رویم، نتیجه آن چیزی غیر از تربیت نامتعادل، از دست رفتن فرصت‌ها، سرمایه‌گذاری برای برنامه‌های غیراصولی و نادرست، فعالیت‌های تحمیلی و یک سویه، دسته‌بندی افراد، تفکیک‌های سازمانی و مدیریتی و خلاصه تلقی غلط از انسان و ویژگی‌های او نخواهد بود. ما به جای سرمایه‌گذاری متعادل و کل‌نگر بر همه ارکان، مولفه‌ها و عوامل موثر در پرورش، شامل همه معلمان و مدیران، همه دانش‌آموزان، همه مواد و موضوعات درسی، همه برنامه‌ها و فعالیت‌ها، همه مدارس و همه آنچه که در مدرسه اتفاق می‌افتد، با برجسته کردن گروهی از افراد، برنامه‌ها و موضوعات و جداسازی فعالیت‌ها به «آموزشی» و «پرورشی»، فرصت‌های تربیتی را از دست دادیم و مسیر «تربیت دینی» را نیافتیم.
ابراهیم اصلانی
منابع:
اصلانی، ابراهیم(۱۳۸۵)، مسائل آموزش و پرورش ایران، ناشر دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان (اصفهان)
شعاری‌نژاد، علی‌اکبر(۱۳۸۳)، فلسفه آموزش و پرورش، انتشارات امیرکبیر
صفوی، امان‌الله(۱۳۸۳)، تاریخ آموزش و پرورش ایران، انتشارات رشد
منبع : روزنامه کارگزاران