سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


شاید یک اتفاق


شاید یک اتفاق
● سریال هر شبه نرگس
اینك كه نزدیك به یك سوم از مجموعه نرگس پخش و دیده شده، بهتر می شود در موردش حرف زد البته به اندازه یك سوم هر چه كه باید گفت و نه بیشتر اوایل بهمن ۸۲ یعنی دو سال و نیم پیش نگارش مجموعه ای نودقسمتی به من پیشنهاد شد.
نكات مشخص پیشنهاد این بود كه فیلمنامه باید تولید باشد و فیلم در صورت تولید قرار است هر شب از شبكه سوم سیما پخش شود. معنی تولید بودن روشن بود یعنی از نظر قصه پردازی، دست برای نوشتن حوادث و ماجراهای پرخرج و یا استفاده از لوكیشن های متعدد، یا حتی فكر كردن به بازیگران گران قیمت بسته بود. این یك تحدید بود یعنی محدود كردن ذهن و قلم به نوعی خاص از قصه و فیلمنامه و محصور ماندن در چهاردیواری تنگ مثلا یك یا چند آپارتمان. اما نكته دوم تهدید بود یعنی اگر در خلق و نوشتن قصه درماندی، حكم مرگت را به روش «شهرزاد قصه گو» امضا كرده ای آن هم قصه ای كه قرار است نود شب بیننده را به دنبال خود بكشاند.
كار به همان اندازه ای كه به نظرم سخت آمد، وسوسه انگیز هم بود. كشتی گرفتن با شرایط دشوار و از پس امتحان مشكل برآمدن جالب بود مخصوصا وقتی با اتفاق دوم، چاشنی غیرت شدن به سبك جنوبی ها هم به آن اضافه شد. ماجرا از این قرار بود كه تهیه كننده به جز من دنبال نویسنده دیگری هم می گشت تا قصه را دو نفر بنویسند. اما كسی را پیدا نكرد یا در حقیقت كسی زیربار نرفت و كار میان زمین و آسمان ماند و از دهنم در رفت«خودم شروع می كنم»
همه چیز در تنهایی آغاز شد با این فكر كه چطور می شود تهدید را به فرصت تبدیل كرد. برای اولین بار بود كه تلویزیون دست به چنین ریسكی می زد و شكست در نظر همه دوستان محتمل بود. این كه در فضای كلی سریال ساز تلویزیون كه مخاطبان عام هم به دلیل بالا رفتن سلایقشان، به سختی راضی می شوند و اغلب نویسندگان و كارگردان ها متهم به كش دار كردن سریال ها می شوند، چطور امكان دارد قصه ای نود قسمتی طراحی كرد كه بیننده بدون احساس كسالت، آن را مشتاقانه دنبال كند.
قدم اول بعد از امید بستن به لطف خدا، ارائه فكر و طرح اولیه بود. دو ورسیون مختلف از قصه ارائه دادم. یكی نسبتا تاریخی و دومی كه همین باشد امروزی، هر دو تصویب شد. دوم را نوشتم، ابتدا در هشتاد صفحه تا همه دست اندركاران و مدیران بتوانند نظرشان را بدهند و بعد نوشتن سیناپس و سناریو.
تا پیش از شروع تصویربرداری، نزدیك به چهل قسمت فیلمنامه نوشته و آماده ضبط بود. هم زمان با تولید و در حقیقت موازی با آن نگارش بقیه فیلمنامه تا دی ماه ۸۴ به طول انجامید. قسمت های اولیه بارها و بارها بازنویسی شد، اما قسمت های بعد كمتر تغییر یافت. حالا علاوه بر دوهزار صفحه فیلمنامه كه تبدیل به سریال نرگس شده، چند هزار صفحه كاغذ دارم كه پیش نویس كارهای آینده ام را برای چند سال تامین می كند.
تولید و تصویربرداری سریال اوایل خردادماه ۸۴ آغاز و اوایل بهمن بعد از هشت ماه به پایان رسید. اتفاقات ریز و درشت بسیاری در طول نگارش و تولید سریال رخ داد كه برخی عنوان «برای اولین بار» را با خود داشت. خبر با اهمیت این بود كه سریال جدی و طولانی برای اولین بار بعد از انقلاب با برنامه پخش هر شب در حال تولید است. اما این مهم ترین خبر نبود حادثه تصادف، به كما رفتن و نهایتا درگذشت پوپك گلدره كه برای همه عوامل و خود مجموعه ضایعه بزرگی بود، برای اولین بار منجر به نقش آفرینی ناخواسته دو بازیگر در یك نقش شد. هر چند حالا همه مردم خبر را شنیده و به اشكال مختلف نسبت به آن ابراز احساسات كرده اند، اما به زودی در گذر قسمت ۳۶ به ۳۷ این اتفاق را غم گنانه شاهد خواهند بود.
به تعویق افتادن پخش سریال هم خودش ماجرایی داشت. دو بار این تعویق پیش آمد. ابتدا قرار بود سریال بعد از تعطیلات نوروز ۸۵ در نیمه های فروردین پخش شود كه نشد. بعد به خاطر مسابقات جام جهانی فوتبال، به رغم پخش آنونس، تاخیر دوم پیش آمد. این دو تاخیر باعث شد تا برخی منتقدین، موضع گیری و پیشداوری های شتاب زده خودشان را قبل از نمایش به طور گسترده به مطبوعات بكشانند. قصاص قبل از جنایت هر چند برای دست اندركاران سریال آزاردهنده بود، اما چاره ای جز سكوت و احاله پاسخ به بعد از نمایش و عمدتا بازتاب آن در افكار عمومی نبود. دلیلی كه آنها برای محكومیت محتوم سریال نرگس می آوردند، علاوه بر سوابق كارگردان، همین تعداد زیاد قسمت های آن بود.
اما حالا نظرخواهی های رسمی و افكار عمومی غیررسمی حكایت از اتفاق دیگر دارد. سریال نرگس به عنوان محبوب ترین و پربیننده ترین سریال در هفته چهارم نمایش، همچنان سیر صعودی علاقه مندی مخاطبان را به خود اختصاص داده است. اما اینها باعث نشده كه هنوز برخی از دوستان منتقد به دنبال تقلیل امتیازات مجموعه، داستان نرگس را معمول و كلیشه ای از «علاقه دختر فقیر، پسر پولدار» بدانند و به انواع تعابیر تلاش كنند تا به مردم بفهمانند كه دچار اشتباه شده اند و نباید چنین اشتیاقی از خود نشان دهند. هر چند به دلیل موفقیت نسبی پدیدآورند گان سریال در جلب نظر میلیونی بینندگان، همراهی، همدلی و دقت نظر بیشتری از سوی این دوستان منتقد مورد انتظار بود و هست، اما شاید مراجعه به مردم و جست وجو در خصوص دلیل واقعی علاقه مندی آنها برای این دوستان راهگشا باشد.
نظر دوست منتقدی كه گفته سریال نرگس داستان كاملا معمولی دارد را تایید می كنم اما همین داستان معمول با قدری پرداخت و زاویه نگاه متفاوت به نظر دیدنی آمده است. گمانم هم این است كه موضوعات مطرح شده در داستان، قدری واقعی، ملموس و مورد ابتلای جامعه باشد. شاید هم یك مقدار شخصیت پردازی ها خوب و باورپذیر از كار درآمده اند. البته باید توجه داشت كه بازیگران اصلی هم سعی خودشان را برای ایفای بهتر نقش به كار بسته اند. نكته دیگری هم كه چاشنی تعلیق و تعقیب بیننده شده این است كه برحسب تصادف روند سریال و داستان آن و حتی قسمت بعدی پخش نشده قابل پیش بینی نیست. احتمالا داستان شتاب و ریتم نسبتا بدی هم ندارد و در پیشبرد آن الزام برای خسیس بازی و كم فروشی احساس نشده است. و این كه آدم ها به بد و خوب مطلق دسته بندی نشده اند و حكم از پیش برایشان صادر نشده است و شاید همه اینها به معنی احترام به بیننده و باهوش فرض كردن او بوده است.
البته اینها همه از اهداف پدیدآورندگان بوده و اینك میزان دستیابی به هر كدام را بینندگان تعیین می كنند. اما آنچه كه قابل ملاحظه است، آشتی خیلی از كسانی است كه پیش از این هرگز بهانه ای برای تماشای تلویزیون پیدا نمی كردند. آن هم تعقیب هر شب یك سریال این را به فال نیك می گیریم.
نویسنده سریال نرگس
مسعود بهبهانی نیا
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید