سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


فرهنگ، زبان و ادب گمشدگان زمانه‌ما


فرهنگ، زبان و ادب گمشدگان زمانه‌ما
در جهان امروز كه تمامی‌تفكرات و اندیشه‌های بشری در راستای رسیدن به چرخش اقتصاد است فرهنگ به عنوان نماد حقیقی و راستین تربیت یك جامعه نیازمند تقویت می‌باشد و ما ایرانیان در این میان با سابقه تمدنی كهن كه از نسل كوروش و داریوش در وجودمان مانده و حضور نام آورانی چون فردوسی، حافظ و سعدی كه در پیشینه تاریخمان ثبت شده است در حیطه فرهنگ به كدامین سمت رفته‌ایم.آیا پروین اعتصامی‌به خاطره‌هایمان پیوسته و سهراب سپهری، هدایت و اخوان ثالث در وادی فراموشی گم شده‌اند و دهخدا و معین دیگر پدید نمی‌آیند ؟ آیا ادبیات ما دستخوش تغییر و دگرگونی است و زبان در اجتماع انسانی امروز ما به عنوان دستمایه‌ای برای رسیدن به واژه‌پردازی ناصحیح و به دور از اصل خود درآمده است.نكته مهم در این است كه امروزه نمی‌توان تنها به فرهنگ اصیل و كهن گذشته خود اكتفا كرد و براساس آن زندگی خود را پیش برد بلكه باید با الهام از آن فرهنگ در اجتماع امروز و در كنار گرایشات انسان به سمت مدرنیته و رهایی او از سنت زندگی كرد و برای مسائل آموزشی و پرورشی تدابیر تازه‌ای را به وجود آورد تابه واسطه تمایلا‌ت و گرایشات انسان معاصر نه فرهنگ گذشته و ادبیات ایرانی از میان رود و نه انسان جامعه ما از دیگر كشورها عقب‌تر بماند و اسیر توهمات گذشتگان شود. پس باید ریشه این فراموشی جامعه انسانی و بی توجهی آنها را نسبت به تفكرات و اندیشه‌هایشان و ادبیات بیانی خود، در میان فرهنگ از دست رفته و سنت‌های از هم پاشیده پیدا كنیم و با بررسی این معضلا‌ت به اصل بی هویتی انسان ایرانی در راستای زندگی روزمره‌اش برسیم.
زندگی ای كه برای او فقط به معنای خوردن، خوابیدن، ازدواج و در كنارش مدرك‌گرایی صرف و رسیدن به اقتصاد خانواده است و در این میان اصل حقیقی وجود انسان كه برپایه بینش و تفكر او استوار گردیده هیچ می‌شود و انسان از اصل خویش و دایره معرفت‌شناسی دور شده و فرهنگ جامعه خود را نمی‌پذیرد و به واسطه زیستن بی محتوا نه سراغی از كتاب می‌گیرد و نه با كنكاش در تاریخ و ادب و زبان خود به حیات چندین ساله پیشینیان و قدمت كشورش پی می‌برد.
نمی‌دانم ازكجا شروع كنم كه هر نكته برای خودش فصل شروعی از یك روایت است، از واژه‌پردازی ناصحیح كودكانمان بگویم یا از برنامه‌های سریال وار تلویزیون كه این واژه‌پردازی ناصحیح را باب می‌كنند یا از تحصیلكردگانی بگویم كه در طول تحصیل خود كتابی را به دست نگرفته‌اند یا خانواده‌هایی كه جز گشت و گذار و تفریح و موسیقی و لباس برای فرزندان خردسال خود چیز دیگری در چنته ندارند و یا آموزش مدارسمان كه صرفا وابسته به شیمی، فیزیك و ریاضی شده و انشا، ادبیات و هنر زنگ تفریح دانش‌آموزان گشته یا از اطلا‌عاتشان بگویم و اینكه مسبب كتاب نخواندن مردم را گرانی كتاب دانسته و تورم حاكم بر اقتصاد خانواده را عامل نساختن فرهنگ ایرانی می‌دانند و یا ...ریشه تمامی‌این ندانستن‌ها به اصلی می‌رسد كه در لغت‌نامه امروز ما تعریفی ساده دارد و آن سلسله مراتب زندگی انسان است. سلسله مراتبی كه از كودكی شروع می‌شود و به كهنسالی بشر ختم می‌گردد. دوران كودكی سرشار از شادی، بازی و وقایع و رویدادهای گوناگون است و كودك با رشد جسمی و روحی خود و شناخت اطرافش و قرار گرفتن در اجتماع كوچك خانواده، ذهنش نیز رشد می‌یابد، ذهن او مانند لوحی سفید و پاك وآماده هر غباری است. ذهنی كه آماده یادگیری فصل‌های مختلف عمر می‌باشد حال چقدر این ذهن اسیر هجویات روزمره می‌شود یا در اثر پرورش صحیح خانواده (كه كمتر به چشم می‌خورد) به ذهنی متفكر و اندیشمند مبدل می‌شود، بماند.
اما درهر صورت رفته رفته پرورش می‌یابد و به عنوان انسانی از این كره خاكی به جامعه معرفی می‌شود و باید از همان سنین كودكی در جامعه و در میان اجتماعات كوچك خانواده، مدرسه، دوستان و دانشگاه و سپس ازدواج رشد یابد.انسان جامعه امروز برای رسیدن به‌اندیشه درست و ساختن فرهنگ ایرانی خود باید مبارزه‌ای سنگین را با عوامل بیرونی در اجتماع شروع كند. یكی از این عوامل عنصری مطلوب به نام تلویزیون است. جعبه‌ای كوچك و سیاه كه تصاویر گوناگونی را همراه با واژه‌های مختلف در دل خود جای داده است. نمی‌دانم سیاستگذاری‌ها به چه صورتی است اما باید بر روی واژه‌های به كار رفته دراین رسانه فراگیر كار شود. جالب اینجاست كه چندی پیش در حین كار تلویزیون سریالی را پخش می‌كرد و من ناخودآگاه متوجه عبارات و واژه‌های به كار رفته در آن شدم. واژه‌هایی كه تا چندین سال پیش انسان در تنهایی خود نیز به كار نمی‌برد حال این واژه‌ها به راحتی در رسانه‌ای مانند تلویزیون به كار می‌رود و یا با ابداع واژه‌های جدید و تازه در فرهنگ و سنت ما تغییراتی اندك را به وجود می‌آورد، تغییراتی كه شاید امروزه زیاد به چشم نیاید و به عنوان شوخی تلقی شود اما مطمئنا در آینده تاثیرات مخربی بر روی زبان و ادب ایرانی می‌گذارد همانطور كه زبان فارسی دستخوش تغییرات نسلی شده و به اینجا ختم گردیده همان طور این زبان حال نیز دچار تناقض می‌شود و وای بر ما كه در آینده همین زبان امروزمان نیز از بین می‌رود زیرا واژه‌ها و عبارات فحش مانند و یا لمپن پرور رفته رفته در جامعه ما درحال باب شدن است و كودكان دراین میان بیشترین تاثیر را می‌گیرند زیرا به خوب بودن و یا بد بودن آن توجه نكرده و فقط به عنوان ابزار شوخی وخنده از آن استفاده می‌كنند.
در حالی كه همین واژه‌های شوخ موجب از بین رفتم ادبیات زبانی ما می‌شود و حلا‌وت و شیرینی زبان فارسی را دستخوش تلخی می‌كند به نحوی كه برای اندیشمندان و صاحبان تفكر این تلخی معضلی بزرگ است كه درون آنها را دچار تاملا‌ت روحی می‌كند زیرا هرچه هم بنویسند و بگویند باز هم به كار نمی‌آید زیرا متاسفانه امروزه قشر كتابخوان نیز به حداقل رسیده و شاهد آن بسته شدن چند انتشارات از جمله پكا و كتابفروشی‌های ریز و درشت خیابان‌های شهر و كشورمان است و جایگزینی اغذیه فروشی، سوپر ماركت و لباس فروشی به جای آنهاست.چقدر سخت و ناگوار و چه مقدار تلخ و بی اساس. محلی كه برای تفكر، برای یادگیری و برای شناخت بود تبدیل به محلی شده برای خوردن یا پوشیدن. برای ما ایرانیان غذای روح هیچ شده و غذای جسم اهمیت یافته، البته قصوری بر مردم نمی‌توان گرفت زیرا زمانی كه شكم گرسنه باشد در میان مردم عادی و عوام فكر و ذهن كار نمی‌كند مگر اندیشمندی باشد كه غذای روح از نان شب برایش واجب‌تر است.
الناز میثمی
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید