دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

تشیع و تحول تاریخی


تشیع و تحول تاریخی
مذهب شیعه در طول تاریخ حیات خود تحولات سیاسی و اجتماعی بسیاری را پشت‏سر گذاشته كه در سرنوشت آن از نظر فعالیت‏های مذهبی و كلامی مؤثر بوده است.
۱- عصر خلفا
در اكثر این دوره شیعه از شرایط اجتماعی و سیاسی مطلوبی برخوردار نبود، ولی در دوران خلافت ظاهری امام علی علیه‏السلام شرایط مطلوبی به دست آورد، و توسط امیر المؤمنین علیه‏السلام معارف توحیدی تبیین گردید و دانشمندان بسیاری در زمینه‏های تفسیر، فقه و كلام از دریای بیكران علوم وی سیراب گردیدند. البته تبیین معارف توحیدی و تربیت دانشمندان توسط امام علی علیه‏السلام در دوره قبل از خلافت او نیز انجام می‏گرفت، ولی در دوران خلافت آن حضرت رشد فزاینده‏ای یافت.
۲- عصر امویان
در اكثر این دوره شرایط سیاسی كاملا علیه شیعه بود و آنان متحمل آزارها و شكنجه‏های جسمی و روحی بسیاری از جانب حكام اموی گردیدند. ولی با این حال از رسالت دینی و كلامی خود غافل نبوده و در پرتو هدایت‏های آموزگاران معصوم كلام، در حد توان به رسالت‏خویش جامه عمل پوشاندند.
در بخش پایانی حكومت امویان و بخش آغازین حكومت عباسیان، یعنی بخشی از دوران امامت‏حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام شرایط سیاسی نسبتا خوبی برای اهل بیت و شیعیان فراهم گردید، زیرا حكومت امویان رو به سقوط و انقراض بود و حاكمان اموی در اضطراب روحی و فكر به سر می‏بردند. در نتیجه، فرصت و مجال اعمال فشار علیه علویان را نداشتند، و در آغاز حكومت عباسیان نیز به خاطر عدم استقرار و ثبات لازم، و نیز به دلیل اینكه آنان به انگیزه و ترفند دفاع از علویان بر امویان غلبه یافته بودند، اهل بیت و پیروان آنان از شرایط خوبی برخوردار بودند، و به همین جهت نهضت علمی و فرهنگی شیعه توسط امام باقر و امام صادق پایه‏گذاری و شكوفا گردید.
۳- از منصور تا هارون
در زمان منصور بار دیگر علویان تحت فشار سیاسی سختی قرار گرفتند، چنانكه سیوطی گفته است:
«منصور اولین خلیفه (عباسی) بود كه میان علویان و عباسیان آتش فتنه را برانگیخت. در سال ۱۴۵ (پس از گذشت نه سال از حكومت منصور) محمد و ابراهیم، فرزندان عبد الله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب، علیه منصور قیام كردند، ولی آن دو و گروه بسیاری از اهل بیت توسط وی به شهادت رسیدند» .
محمد اسقنطوری می‏گوید: بر منصور وارد شدم و دیدم در فكر عمیقی فرو رفته است. گفتم چرا فكر می‏كنید؟پاسخ داد: از اولاد فاطمه علیها السلام بیش از هزار نفر را كشته‏ام، ولی بزرگ آنان (حضرت صادق علیه‏السلام) را نكشته‏ام .
آزار و شكنجه‏های علویان توسط منصور در زندانهای تاریك و نمناك و قرار دادن آنان در لای دیوار مشهور است.
از كسانی كه به دستور منصور به شهادت رسید، معلی بن خنیس از شیعیان و اصحاب مقرب و متصدی امور مالی امام صادق علیه‏السلام بود. منصور از داود بن عروه فرماندار مدینه خواست تا وی را به قتل برساند. داود( معلی) را احضار نمود و او را تهدید به قتل كرد و از وی خواست تا نام شیعیان را به او بگوید. معلی مقاومت نموده و گفت: به خدا سوگند اگر نام یكی از آنان در زیر پای من باشد، پایم را بر نخواهم داشت. داود وی را به شهادت رساند و سرش را به دار آویخت.
او سرانجام امام صادق علیه‏السلام را مسموم كرد و به شهادت رسانید.
این وضعیت در عصر حكومت مهدی عباسی (۱۶۹- ۱۵۸) ، و هادی عباسی (پانزده ماه) و هارون الرشید (۱۹۳- ۱۷۰) نیز ادامه یافت و آنان در اعمال فشار و شكنجه، زندان، تبعید و قتل علویان راه منصور را ادامه دادند. محمد بن ابی عمیر و فضل بن شاذان به دستور او زندانی و شكنجه شدند. وی حكم دستگیری هشام بن حكم را صادر كرد، ولی او مخفی گردید. و داستان جنایت‏حمید بن قحطبه به دستور هارون مشهور است.
۴- از امین تا واثق (۲۳۲- ۱۹۳)
پس از هارون، محمد امین به حكومت رسید و مدت چهار سال و چند ماه حكومت كرد. ابو الفرج در مقاتل الطالبیین می‏نویسد: «روش امین درباره اولاد علی بن ابی طالب برخلاف گذشتگان بود. علت آن این بود كه او به فكر خوشگذرانی و تهیه وسائل آن بود و پس از آن در بحران جنگ خود با مامون قرار گرفت، تا اینكه كشته شد» .
مامون برادر خود را كشت و قدرت سیاسی را به دست آورد و حدود بیست‏سال (۲۱۸- ۱۹۸) حكومت كرد.
در زمان مامون تشیع در اكثر شهرهای اسلامی نفوذ كرد و اثر آن در در بار مامون نیز ظاهر گردید، چنانكه فضل بن سهل ذو الریاستین، وزیر مامون و طاهر بن الحسن خزاعی فرمانده ارتش وی شیعه بودند.
مامون وقتی كثرت شیعه را دید و دانست كه حضرت رضا علیه‏السلام مورد توجه و محبت مردم است و مردم از پدر او (هارون) ناراضی هستند و نسبت‏به حكومت‏های قبلی بنی عباس اظهار دشمنی می‏كنند، ظاهرا روش تفاهم و دوستی با علویان را برگزید و بدین طریق افكار عمومی را متوجه خود ساخت، لذا از در نفاق و ریا اظهار تشیع نموده، از خلافت، حقانیت، و برتری علی علیه‏السلام بر ابو بكر و عمر دفاع می‏كرد، و حتی مساله واگذاری خلافت و سپس ولایتعهدی را مطرح نمود، ولی در حقیقت او هدفی جز حفظ قدرت و تثبیت موقعیت‏خود نداشت، و سرانجام نیز امام رضا علیه‏السلام را به وسیله زهر مسموم ساخت. ولی در هر حال همین ملایمت و نرمش ظاهری، موجب فراهم شدن زمینه نسبتا مناسبی برای ترویج و نشر عقاید شیعه گردید.
عامل مؤثر دیگری نیز در این باره وجود داشت، و آن گسترش و افزایش ترجمه كتب فلسفی و علمی بسیار از زبان یونانی و سریانی و غیر آنها به زبان عربی بود كه به گرایش مسلمانان به علوم عقلی و استدلالی سرعت‏بخشید، به ویژه آنكه مامون نیز معتزلی مذهب بود و به خاطر علاقه‏مندی به بحث‏های استدلالی، مباحث كلامی در زمینه ادیان و مذاهب را آزاد گذاشته بود، و دانشمندان و متكلمان شیعه از فرصت استفاده كرده و به تبلیغ مذهب اهل بیت علیهم السلام همت گماردند.
در عصر معتصم (متوفای ۲۲۷) و واثق (متوفای ۲۳۲) نیز تقریبا شرایط سیاسی در مورد اهل بیت همانند زمان مامون بود، به ویژه آنكه آن دو نیز به كلام معتزله گرایش داشته و با بحث‏های استدلالی و كلامی موافق بودند. پرسشهای كلامی و دینی بسیاری كه از امام جواد علیه‏السلام شده است نیز گواه بر این است كه ارتباط مردم با آن حضرت در عصر معتصم نبود، هر چند معتصم در باطن امر نسبت‏به امام علیه‏السلام عداوت می‏ورزید و سرانجام نیز دستور قتل وی را صادر نمود. پس از شهادت امام علیه‏السلام، جمعیت انبوهی برای تشییع جنازه آن حضرت اجتماع نمودند. علی رغم اینكه معتصم تصمیم داشت آنان را از شركت در مراسم تشییع منع كند، ولی آنان به تصمیم وی اعتناء نكرده و شمشیر بر دوش بر گرد خانه امام اجتماع نمودند. این مطلب نیز گواه بر قدرت و كثرت شیعه در آن زمان است.
۵- عصر متوكل و پس از آن
با به حكومت رسیدن متوكل (۲۴۷- ۲۳۲) شرایط دگرگون، و سخت‏گیری و كینه توزی آشكار با علویان تجدید شد، و ارتباط با اهل بیت علیهم السلام جرم سیاسی به شمار آمد. دستور وی به ویران نمودن قبر امام حسین علیه‏السلام و منع زیارت آن مشهور است.
خصومت متوكل، به شیعیان اختصاص نداشت، بلكه وی با فلسفه و كلام و عقل گرایی مخالفت می‏ورزید. جرجی زیدان می‏نویسد: از روزی كه متوكل به خلافت رسید تا آخرین نفس در آزار و شكنجه فیلسوفان و طرفداران رای و قیاس و منطق كوشش داشت.پس از متوكل حكومت عباسیان گرفتار آشفتگیها و كشمكشهای بسیار گردید، و هر چند گاهی درباریان بر سر كسب قدرت، به جدال و كشتار دست می‏زدند، تا زمان معتضد عباسی (۲۷۹- ۲۴۷) پنج تن از حكام عباسی، به نامهای منتصر، مستعین، معتز، مهتدی و معتمد به حكومت رسیدند، و با به قدرت رسیدن معتضد (۲۸۹- ۲۷۹) بار دیگر دستگاه عباسی اقتدار یافت. چنانكه سیوطی درباره وی نوشته است:
«وی را سفاح ثانی لقب دادند، زیرا فرمانروایی بنی عباس را تجدید حیات كرده، و قبل از او از زمان متوكل به بعد گرفتار اضطراب و فرسودگی و ضعف شده و در آستانه زوال بود» .
بنابر این در عداوت و دشمنی عباسیان با اهل بیت علیهم السلام و پیروان آنان جای تردید نیست، ولی با توجه به اضطراب و نابسامانی حاكم بر دستگاه عباسی در دوره یاد شده، و شورشها و انقلابهایی كه در گوشه و كنار سرزمین اسلامی رخ می‏داد، شرایط مناسب برای عباسیان، در جهت اعمال فشار بر علویان فراهم نبود، و آنان نسبت‏به عصر منصور و هارون، از شرایط بهتری برخوردار بودند.
۶- عصر آل بویه، فاطمیان و حمدانیان
قرن چهارم و پنجم هجری از نظر شرایط سیاسی از بهترین دوران‏های شیعه به شمار می‏رود، زیرا خاندان بویه (۴۷۷- ۳۲۰) كه مذهب شیعه داشتند، در دستگاه حكومت عباسی از نفوذ و اقتدار زاید الوصفی برخوردار بودند. فرزندان بویه به نامهای علی، حسن و احمد كه قبلا در فارس حكومت می‏كردند، در زمان «المستكفی‏» به سال ۳۳۳ وارد بغداد شده، به مقر حكومت راه یافته و مورد تكریم خلیفه قرار گرفتند. احمد، «معز الدوله‏» ، حسن، «ركن الدوله‏» ، و علی، «عماد الدوله‏» لقب یافتند. معز الدوله كه منصب امیر الامرائی را داشت، چنان اقتداری به دست آورد كه حتی برای مستكفی حقوق و مقرری تعیین كرد. به دستور وی در روز عاشورا بازارها تعطیل و برای امام حسین علیه‏السلام مراسم سوگواری بر پا گردید، و مراسم عید غدیر با شكوه بسیار انجام شد. كوتاه سخن آنكه آل بویه در ترویج مذهب امامیه اثنا عشری اهتمام بسیار ورزیدند.
در بغداد، مركز حكومت اسلامی، كه قبل از آل بویه مردم پیرو مذهب اهل سنت‏بودند، با به قدرت رسیدن آنان مذهب شیعه نشو و نما كرد و آیین‏های مخصوص شیعیان با شكوه فراوان انجام می‏شد. شیخ مفید، متكلم نامدار امامیه كه در این زمان می‏زیست، مورد تجلیل و تكریم بسیار بود. مسجد «براثا» در منطقه كرخ بغداد به وی اختصاص داشت، و شیخ مفید در آن علاوه بر اقامه نماز و موعظه، به تعلیم و تدریس می‏پرداخت. وی در پرتو موقعیت ویژه‏ای كه از جنبه‏های علمی و اجتماعی داشت، توانست فرق مختلف شیعه را انسجام بخشیده، آرا و عقاید شیعه را تحكیم و ترویج نماید.
خدمات آل بویه به مذهب تشیع اختصاص نداشت، بلكه آنان به ادب و فرهنگ و تمدن اسلامی خدمات شایان نمودند. غناوی در كتاب «الادب فی ظل بنی بویه‏» می‏نویسد: یكی از امتیازات دوره آل بویه بالا رفتن سطح دانش و فرهنگ بود كه خود و وزرای ایشان تاثیر به سزایی در این زمینه داشتند، زیرا وزرا همیشه از طبقات نویسندگان و دانشمندان مبرز برگزیده می‏شدند. . . آوازه‏شان در فضا طنین‏انداز شد، تا آنجا كه دانشمندان و اهل ادب از هر سو به جانب ایشان روی آورده و از توجهشان برخوردار شدند. در میدان ادب و فلسفه و دانش، و در سازندگی و به كار انداختن اندیشه‏ها گوی سبقت را از سروران خود (خلفای عباسی) ربوده بودند» .
در قرن چهارم فاطمیین نیز در مصر به قدرت رسیدند و حكومت آنان تا اواخر قرن ششم هجری (۵۶۷) ادامه یافت. حكومت فاطمیان بر مبنای دعوت به تشیع پایه گذاری شد و اگر چه آنان دوازده امامی نبوده، پیرو مذهب اسماعیلیه بودند، و میان این دو مذهب اختلافاتی وجود دارد، ولی در حفظ شعائر مذهب تشیع، و نیز فراگرفتن تعالیم اسلامی از طریق خاندان وحی، و تشویق مردم به این روش، هر دو مذهب هماهنگ‏اند.
سیوطی می‏نویسد: «در سال ۳۵۷ هجری قرامطه بر دمشق استیلا یافته و بر آن شدند كه مصر را نیز به تصرف خود در آورند، ولی عبیدیون (فاطمیون) مالك آن گردیده و دولت رفض (تشیع) در سرزمینهای مغرب، مصر و عراق استقرار یافت، و این بدان هت‏بود كه پس از مرگ كافور اخشیدی، حاكم مصر، نظم مصر مختل گردید و سربازان در مضیقه مالی قرار گرفتند. گروهی از آنان نامه‏ای برای المعز لدین الله (فرمانروای مغرب) نوشته از او خواستند تا وارد مصر گردد. وی فرمانده ارتش خود به نام «جوهر» را با هزار سواره عازم مصر نمود، و او وارد مصر گردید. در سال ۳۵۸ از پوشیدن لباس سیاه و خواندن خطبه‏ای كه بنی عباس می‏خواندند منع كرد و دستور داد جامه سفید پوشیده و خطبه زیر را بخوانند:
«اللهم صل علی محمد المصطفی، و علی علی المرتضی، و علی فاطمهٔ البتول و علی الحسن و الحسین سبطی الرسول. . . » .
او درسال ۳۵۹ دستور تاسیس دانشگاه الازهر را صادر كرد، و بنای آن به سال ۳۶۱ پایان یافت. همچنین دستور گفتن «حی علی خیر العمل‏» را در اذان صادر نمود. مشابه همین دستور توسط جعفر بن فلاح فرماندار دمشق از جانب المعز بالله صادر گردید.
●حمدانیان و مذاهب شیعه
در قرن چهارم هجری حكومت‏شیعی دیگری نیز در جهان اسلام پدید آمد، و آن حكومت‏حمدانیان (۳۹۱- ۲۹۳) بود. برجسته ترین زمامدار آل حمدان علی بن عبد الله بن حمدان ملقب به سیف الدوله (۳۰۳- ۳۵۰) بود. وی انسانی خردمند، دانش دوست و سلحشور بود و بیشتر ایام عمر خود را در جنگ با تجاوزگران رومی به سر برد. در عصر حمدانیان سرزمین سوریه، مانند حلب و اطراف آن، بعلبك و توابعش، جبل عامل و سواحل آن مملو از شیعیان بود، و به ویژه شهر حلب پایگاه عالمان شیعه و به خصوص بنو زهره به شمار می‏رفت. از كسانی كه در تحكیم و نشر مذهب تشیع نقش مهمی ایفا نمود، ابو فراس (متوفای ۳۵۷) شاعر نامدار آل حمدان بود،
چنانكه قصیده میمیه او از شهرت به سزایی برخودار است و مطلع آن چنین است:
الحق مهتضم والدین محترم
و فیی‏ء آل رسول الله مقتسم.
حمدانیان هیچ كس را به پیروی از مذهب شیعه مجبور ننموده، به وسیله مال و مقام هم نفریفتند، بلكه مردم را به اختیار خود واگذار كردند تا هر چه می‏پسندند برای خود برگزینند. فقط مبلغان با اخلاص حقایق را برای مردم بازگو می‏كردند، بر عكس اموی‏ها و عباسی‏ها و صلاح الدین ایوبی كه مردم را با ارعاب و خشونت‏به مذهب تسنن فرا می‏خواندند.
حمدانیان مردمی روشنفكر و آزاد منش بودند. به همین جهت پناهگاه دانشمندان، فلاسفه، ادبا و روشنفكران از همه مذاهب و ادیان شدند، تا آنجا كه هنرمندان از روم گریخته و به سوی سیف الدوله می‏آمدند.
●شیعه در عهد سلجوقیان و ایوبیان
در اواسط قرن پنجم هجری دولت مهمی با نام دولت‏سلجوقی پدید آمد و حكومت‏سنی مذهب بغداد را كه رو به زوال و فنا بود از سقوط نجات داد و از پیشرفت‏شیعیان در مصر، عراق، شام، فارس و خراسان جلوگیری نمود. حكومت‏سلجوقیان تا اواخر قرن هفتم هجری استقرار یافت.
حكومت مقتدر دیگری كه در نیمه دوم قرن ششم (۵۶۵) تاسیس گردید، حكومت ایوبیان به دست‏ صلاح الدین ایوبی بود، كه تا سال ۸۴۸ دوام یافت.
فداكاری‏های صلاح الدین در جنگ با صلیبیان در خور تقدیر و تحسین است، ولی تعصب شدید او نسبت‏به مذهب تسنن و خصومت و عداوت او با مذهب تشیع، نقطه ضعفی بس بزرگ و غیر قابل اغماض است. وی پس از استیلای بر مصر با فاطمیان با خشونت تمام عمل نمود. در كتاب «الازهر فی الف عام‏» آمده است: «ایوبیها در مطلق آثار شیعه دخالت كرده و آنان را نابود كردند. صلاح الدین دولت فاطمی را عزل كرد و اقوام خود را در یك شب به منازل آنان وارد نمود و ناله‏های جگر خراش و گریه‏های جانسوز به قدری بلند بود كه مردم فكر خود را از دست داده بودند. . . » .
وی دستور داد روز عاشورا كه بنی امیه و حجاج عید می‏گرفتند، مجددا عید باشد و حی علی خیر العمل را از اذان برداشت و در سخت‏گیری با شیعیان تا آنجا پیش رفت كه دستور داد گواهی كسی باید قبول شود كه معتقد به یكی از مذاهب چهارگانه اهل سنت‏باشد، و كسی حق سخنرانی یا تدریس داشت كه پیرو آن مذاهب باشد و حتی كتابخانه‏های بزرگی كه فاطمیین تاسیس كرده بودند و كتابهای نفیسی در فنون مختلف در آنها گردآوری شده بود، به دست وی متلاشی گردید و در نتیجه این روش خصمانه، مذهب تشیع در مصر فراموش گردید.
منبع : مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت