جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شکسپیر عاشق - SHAKESPERE IN LOVE


شکسپیر عاشق - SHAKESPERE IN LOVE
سال تولید : ۱۹۹۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دیوید پارفیت، دانا جیلوتی، هاروی واینستاین، ادوارد زوئیک و مارک نورمن
کارگردان : جان مادن
فیلمنامه‌نویس : نورمن و تام استوپارد
فیلمبردار : ریچارد گریترکس
آهنگساز(موسیقی متن) : استیون واربک
هنرپیشگان : جوزف فاینز، گوئینت پالترو، جودی دنچ، بن افلک، کالین فرت، سایمن کالو، جفری راش، تام ویلکینسن، آنتونی شر و جیم کارتر
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۳ دقیقه


سرچشمهٔ الهام ̎ویلیام شکسپیر̎ (فاینز)، خشکیده است. او که دارد نمایشی برای ̎فیلیپ هنزلو̎ (راش)، مالک ̎رُز̎ ـ تماشاخانه‌ای که به دلیل بدهی در حال بسته شدن است ـ می‌نویسد، دچار ̎گیر نویسندگی̎ شده است. ̎شکسپیر̎ چند سالی است نمایش‌نامهٔ موفقی ننوشته است. بنابراین ̎هنزلو̎ که مستأصلانه به دنبال راهی می‌گردد تا از شکنجهٔ طلب‌کاران فرار کند، سرنوشت خود و تماشاخانه‌اش را به نمایش‌نامهٔ جدید ̎شکسپیر̎ ̎رومیو و اِتل، دختر دزد دریائی̎ پیوند می‌زند. اما مشکل این‌جاست که ̎رومیو̎ تنها در ذهن ̎شکسپیر̎ جا خوش کرده و به عبارت دیگر، هنوز کلمه‌ای از آن به روی کاغذ نیامده است. ̎لیدی وایولا̎ (پالترو) که از علاقه‌مندان پروپا قرص تئاتر است ـ و در واقع به هنری عشق می‌ورزد که در محافل اشرافی جایگاهی برای زنان در آن قابل تصور نیست ـ از طرفداران نمایش‌نامه‌های ̎شکسپیر̎ و شخص خود او است. اما متأسفانه پدرش ازدواجی خالی از عشق و محبت برایش تدارک دیده است. اما پیش از آن، ̎وایولا̎ فرصت پیدا می‌کند خود را به شکل مردان در آورد و نقش ̎رومیو̎ را در نمایش‌نامه‌ای که هنوز ساختار قطعی‌اش را پیدا نکرده، به عهده گیرد. دیری نگذشته که ̎شکسپیر̎ از ̎وایولا̎ با خبر می‌شود ولی نادیده‌اش می‌گیرد و از عشق نورسشان برای سیراب کردن چشمهٔ خشکیدهٔ الهامش بهره می‌گیرد. در حالی‌که عشق ̎شکسپیر̎ از حیلهٔ ̎وایولا̎ پا گرفته و با شور فراوان به سمت اوج محتومش پیش می‌رود، کمدی و هجوی که ̎شکسپیر̎ دربارهٔ ̎رومیو̎ و دزدان دریائی نوشته، دگرگون شده و به تراژدی جاودانهٔ ̎رومیو و جولیت̎ تبدیل می‌شود...
● میزان ستایشی که نثار فیلم شده است، نباید عجیب به نظر برسد: فیلم شکسپیر را جوان و سربه‌هوا و بلند پرواز عرضه کرده است، طوری‌که نسل تماشاگر آستانهٔ هزاره راحت بشناسد و احیاناً دچار وسوسه شکسپیر شود. فیلم‌نامه‌نویسان ابائی از خیال‌پردازی نداشته‌اند، چون ضرورتی در نگاه محتاط و رمز و رازآمیز به اسطوره ادبیات نمایشی ندیده‌اند. استوپارد به خاطر بازی‌های ادبی با متن‌های از پیش موجود شهرت دارد. او فعالیت قابل توجهی در سینما داشته است. هم شوخی‌های پیچیدهٔ برزیل (تری گیلیام، ۱۹۸۵) را طرح کرده و هم رمان امپراتوری خورشید گ. بالارد را برای استیون اسپیلبرگ (۱۹۸۷) اقتباس کرده است. فیلم‌نامه‌نویسان، پشت صحنه‌ای برای نخستین اجرای رومیو و جولیت بافته‌اند و از بده‌بستان‌ خوشایند میان واقعیت و نمایش بهره‌برداری کرده‌اند. آنان سیری قابل قبول برای تبدیل نمایش‌نامهٔ جاودانی از کمدی به تراژدی تدارک دیده‌اند و گفت‌وگوهای آشنا و ابدی را به مغازلهٔ ̎ویلیام̎ و ̎وایولا̎ می‌کشانند. پیچش‌های تغییر قیافه و هویت و سوءتفاهم‌ها، آشکارا ملهم از بافت نمایشی آثار استاد هستند. اما جذاب‌تر از رمانس ناکام ̎ویلیام̎ و ̎وایولا̎، نگاه فیلم به رابطهٔ هنرمند/مخاطب است و این تأکید مهم و ظریف که شکسپیر هنرمند بزرگ عامه‌پسند است. فصل پایانی تأکیدهای پیشین فیلم بر محیط حوادث، لندن دورهٔ الیزابت، را توجیه می‌کند. مردم عامی از کوی و برزن به سمت تماشاخانهٔ رُز می‌شتابند، جائی‌که گروه نمایش پس از آن همه افت و خیز، مضطرب و نامطمئن و دستپاچه و بدون ̎وایولا̎ی پُراستعداد، روی صحنه می‌رود. اجرا را هم‌راه با عکس‌العمل‌های حضار می‌بینیم، طوری‌که هیجان تماشای اول‌بار رویو و جولیت منتقل می‌شود و پایان تراژیک، با آن سکوت نگران‌کنندهٔ حضار که با تحسینی یک‌پارچه دنبال می‌شود، واقعاً ماهرانه ساخته شده است. جذابیت این بخش‌ها در آن است که نشان می‌دهند چگونه به رغم تمام آشفتگی‌ها و اشتباهات و عوامل ناهمگون که می‌تواند هر نمایش را به شکستی فاجعه‌آمیز تبدیل کند، همه‌ چیز معجزه‌آسا سر جای خود قرار می‌گیرد و کابوس قریب‌الوقوع به رویائی شیرین استحاله می‌یابد. روشن‌گری فیلم در آن است که اعتلای هنری، در فاصله‌ای اندک از بلبشوی واقعیت و در واقع در احاطهٔ شرایط مبتذل تحقق می‌یابد (مصداق دیگرش، آن هنرمند مردمی متعالی دیگر، ولفگانگ آمادئوس موتسارت). و اتفاق مهم دیگری هم می‌افتد. ̎وایولا̎، به‌رغم حضور زن بر صحنه، در قالب ̎جولیت̎ می‌رود و حس و حالی اصیل و نافذ به عاشقانهٔ بزرگ تاریخ هنر می‌بخشد. انگا در آستانهٔ عصری جدید برای بالندگی هنر، درام، نمایش و حتی سینما ایستاده‌ایم. اما این پایان درخشان، انبوه ارجاعات ادبی، شخصیت‌های فرعی و مفرح و جاافتاده و موسیقی قابل زمزمهٔ واربک، از یادمان نمی‌برد که تا نیمه، شکسپیر عاشق ضرباهنگ تند بی‌دلیل دارد که باعث می‌شود معرفی‌ها نصفه و نیمه به نظر برسند و روابط سردرگم. در این بخش، فیلم از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و بیهوده مانع از نزدیکی تماشاگر به فضا می‌شود. این بیشتر ناشی از نگرانی مادنِ فیلم‌ساز از این‌که تماشاگر با خودش بگوید ̎یک فیلم پُرلباس دیگر̎ به نظر می‌رسد. بُر خوردن ̎وایولا̎ در نقش ̎رومیو̎ لابه‌لای آن همه مرد، مایهٔ ناباوری است و شروع رابطهٔ میان او و ̎ویلیام̎، شتابزده و ناپرورده است. واقعیت این است که شکسپیر عاشق کار فوق‌العاده‌ای با دست‌مایهٔ فوق‌العاده‌اش انجام نداده است. ترکیب زندگی روزمرهٔ هنرمند با مصالح آفریده‌هایش، بارها صورت گرفته است. از این حیث چند سال پیش از این کار، کار لم دابز فیلم‌نامه‌نویس کافکا (استیون سودربرگ، ۱۹۹۱) با تخیل بیشتری توأم بود. سازندگان شکسپیر عاشق عمدتاً قانع بوده‌اند که با موضوع خود در سطح شوخی کنند.