چهارشنبه, ۲۵ مهر, ۱۴۰۳ / 16 October, 2024
مجله ویستا
کارم تمامنشدنی است!
عادل بزدوده، طراح و سازندة عروسک، فعالیت هنری خود را در سال ۱۳۵۳ با بازی در نمایش «مکتبخونه» آغاز کرد. دغدغة عشق به بچهها او را به سمت کارهای عروسکی کشاند. او اولین کار کارگردانی خود را در سال ۱۳۷۲ با نمایش «آهای تو دیگه کی هستی» ثبت کرد. وی را در حال حاضر بعد از گذشت سی و پنج سال تلاش و کوشش در این حرفه، به عنوان طراح، سازندة عروسک، کارگردان و نویسندة نمایشهای عروسکی در تئاتر و تلویزیون، طراح صحنه، عروسکگردان و بازیگر میشناسیم.
او در دو مجموعة تاریخی «مختارنامه» به کارگردانی داود میرباقری و «حضرت یوسف(ع)» به کارگردانی فرجالله سلحشور مسئولیت ساخت مجسمهها و ابزار جنگی را بر عهده داشته است.
▪ گویا مشغول طراحی و ساخت عروسک برای پروژهای هستید که مزاحمتان شدیم...
ـ بله، دوستان من در صدا و سیمای مرکز گیلان در گروه کودک میخواهند مجموعه عروسکیای را بسازند و طراحی و ساخت عروسکها را به من واگذار کردهاند. من هم شروع به ساخت و ساز کردهام، فکر میکنم چند روز آینده عروسکها را تحویل دهم. تصویربرداری این کار هم در شرایط بسیار خوبِ طبیعت استان گیلان اجرا میشود، بههرحال مجموعهای است برای گروه کودک و نوجوان آن منطقه، که زندگی روزمره آنان را با گرفتاریها و کنش و واکنشهایی که دارند به تصویر میکشد. من در چند ماه گذشته از همین نوع کار برای استان لرستان انجام دادم. از این بابت که تلویزیونِ شهرستانها همت میکنند چنین مجموعههایی را بسازند. من صد درصد به آنان کمک میکنم تا فعالیتشان به ثمر برسد. این کار را خیلی دوست دارم و دغدغه بسیار خوبی است برای من که رشتهام فقط در تهران کاربرد نداشته باشد، و در شهرستانها هم از این ابزار برای ارتباط برقرار کردن با تماشاگر خردسال استفاده کنند.
▪ چرا به عنوان کارگردان، نویسنده، عروسکگردان و عروسکساز کمتر فعالیت تئاتر میکنید؟
ـ من در تئاتر کارم تمامنشدنی است. در هر موقعیت که قرار بگیرم آن بخش از کارم را ادامه خواهم داد. طراح و سازنده عروسک هستم. الان یک چنین موقعیتی برایم پیش آمده و برای صدا و سیمای مرکز گیلان کار میکنم. ضمن اینکه منتظرم شرایط تمرین نمایشنامة جدیدم را که در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان (مرکز تلهتئاتر) تقریباً تصویب شده، به مرحلة بازبینی نزدیک کنم. متنم را نوشتم و به آنها ارائه دادم. و در واقع منتظرم شرایط تمرین برایم فراهم شود.
سال گذشته نمایشنامه «گلیگلی جون» من در جشنواره تئاتر فجر شرکت کرد. منتظرم که یکی از سالنهای خوب تئاتر شهر را به من بدهند، البته برای سالن چهارسو برنامهریزی کردهام. منتظرم که شرایط اجرا برایم فراهم شود. در کنار این کارها در دانشگاه هم مشغول تدریس هستم. عضو شورای بازخوانی و بازبینی متن در پارک لاله، مرکز تلهتئاتر و تئاتر عروسکی هم هستم، من دیگر باید در تئاتر چه کنم که نمیکنم؟
این را هم اضافه کنم که دوستانی که میخواهند فارغالتحصیل شوند پایاننامهشان را با من میگذرانند یا اینکه من به عنوان هیئت ژوری در پایاننامه شرکت میکنم هم در دانشگاه سوره و هم در دانشگاه آزاد.
فکر میکنم مجموعه کارهایی که انجام میدهم به کارم ارزش بیشتری میدهد. البته سعی و تلاشم این است که هرکدام را در وقت مخصوص خود انجام دهم تا تداخل کاری باعث اغتشاش فکری و ذهنیام نشود.
▪ حضور شما در تلویزیون بیشتر است آیا به جنبة مادی قضیه برمیگردد؟
ـ باید عرض کنم که شرایط کار در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران(شبکه یک و دو) بسیار سخت و ترش و ناهنجار است؛ حداقل برای من اینطور است. و من برای این بزرگواران بسیار متأسفم که از یک انرژی بسیار سرشار، خودشان را محروم کردند و بازهم میگویم که برای این بزرگواران متأسفم. این انرژی که من دارم به همین سادگی به دست نیامده، نتیجة سی و پنج سال کار در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون است. حال چرا از این پتانسیل استفاده نمیکنند باید از بزرگان برنامهریز گروه شبکه یک و دو پرسید که چرا سراغ مبتدیان میروند. مبتدیانی که اصلاً هیچچیز نمیدانند.
این را میتوانم هم به لحاظ ارزشگذاری و هم به لحاظ فنی ثابت کنم. دوستان بزرگوار برنامهریز، در این دو گروه کودک نسلی را که پایهگذار تئاتر عروسکی هستند، نسلی را که پایهگذار سریالها و فیلمهای سینمایی عروسکی در ایران بودهاند، ناخواسته یا آگاهانه (آگاهانه را خیلیخیلی تأکید میکنم) پس میزنند. درحالیکه بهراحتی میتوانند از توانایی آدمهایی مثل من بهره بگیرند چراکه به من آموختند که به دیگران بیاموزم و من دوست دارم از داشتههای خود در عرصههای مختلف به خصوص در سریالهای عروسکی بیش از این بهره ببرم. به همین منظور، ابراز خوشحالی میکنم که کارم در تهران متمرکز نشده است و همینجا از مجلة صحنه اعلام میکنم به تمام مسئولان استانها در صدا و سیما که عادل بزدوده، با تمام تواناییهایی که دارد در خدمت پروژههای عروسکی آنهاست. مطمئناً نرخی هم که عادل بزدوده دارد، نسبت به تهران بسیاربسیار کمتر از آن چیزی است که تصور میکنند. من در تهران عروسکی را که میسازم نرخی بین ششصد تا هفتصد هزار تومان (نسبت به زندگی در تهران) دارد اما در شهرستانها مطمئنا به یکسوم کاهش مییابد، یعنی خودم در شهرستانها، یکسوم این دستمزد را میگیرم. نمیدانم که این دوستان بزرگوار برنامهریز در گروه شبکه یک و دو کی قرار است از این خواب ناز بیرون بیایند و جواب خیل عظیم بچههای این مملکت را بدهند که اکثرشان با کارهای امثال من چون «خانة مادربزرگه»، «شهر موشها»، «قصة تابهتا» و... بزرگ شدهاند. نسل قبل از ما میداند که ما چه کردیم، اما نسل جدید که شاهد این کارهای تلویزیونی است، واقعاً فکر میکنند سقف، سطح، کف و بلندای تلویزیون در برنامههای کودک، همین برنامههای سخیف و بسیاربسیار ضعیف و غیر آموزشی میباشد. متأسفانه اعلام میکنم که برنامههای «گروه جیم» در برنامة کودک تلویزیونی در شبکه یک و دو پربینندهترین است.
بشخصه برای این بزرگواران متأسفم و فکر میکنم باید فکری اساسی و منطقی در این قضیه بشود. در واقع نسخة اصلی که برای این قضیه میتوان نوشت تعریف به جا و منطقی تولید یک کار عروسکی است، در وسعت بسیار عظیمی که سازمان صدا و سیما دارد.
▪ فکر میکنید ساخت یک سریال عروسکی، در سازمان صدا و سیما چقدر بودجه لازم دارد؟ نهایتاً صد میلیون تومان یا دویست میلیون تومان. اما تصور کنید نتیجة این هزینه را چند میلیون کودک در ایران خواهند دید. حتی دورافتادهترین نقاط در ایران متصل به شبکه یک و دو میشود و آنها میتوانند برنامههای مختلف عروسکی، آموزشی، تفریحی را ببینند.
ـ بنابراین باید از تجربیات بنده و خانم برومند، حمید جبلی، ایرج طهماسب، خانم محبوب و... استفاده کنند. ما آماده خدمتیم.
اما دوست داریم شرایط کار به درستی برایمان تعریف شود. باید از این ابزار برای ارتقا فرهنگ جامعه بهره بگیریم که متأسفانه این عمل صورت نمیگیرد. گاهی شاهد تولید یک برنامة عروسکی خوب هستیم. الان شبکه یک مدتهاست که سریال کودکی خوبی ندارد. ما سال گذشته سریال «موش نمکی» را ساختیم. ب▪ ا یک «موش نمکی» فکر میکنند برای پانزده سال دیگر برنامة عروسکی تولید کردهاند، درصورتیکه سریال «موش نمکی» یک مجموعة چند قسمتی است. چگونه میشود با این سریال چند قسمتی به نیاز اینهمه کودک پاسخ داد؟
من از فعالیتهای شما در تلویزیون گفتم ولی شما منکر فعالیت در تلویزیون شدید...
ـ بسیار کم در تلویزیون کار میکنم حتی به جرئت میگویم در این ده سال گذشته، فعالیت خاصی نداشتم البته در زمینة عروسکی کاری نکردم. اما، در سریال «حضرت یوسف» مسئول ساخت مجسمههای بسیاربسیار بزرگ بودم و بودجة عالی به من داده شد. در سریال «مختارنامه» هم مسئول ساخت وسایل جنگی اعم از انواع و اقسام تیر و کمان، درفشها، اَلَمکُتَلْها و... بودم.
اما جواب شما را بدهم که از صحنة تئاتر بههیچوجه نمیتوانم دور شوم. سال پیش و پیشتر و همینطور سالهای قبل، در جشنوارههای فجر، نمایش به روی صحنه میبردم. نمایش آخر من پارسال با نام چه خبره؟ چی شده؟ در جشنواره فجر اجرا شد و در کانون هم اجرا شد. در حال حاضر، چهار متن آماده دارم که سه تا از این متنها را به تالار هنر ارائه دادم و دوستان آنجا هم به من گفتند که باشد کار کن ولی متأسفانه هیچ خبری نشد. مجبور شدم که یکی از کارها را به مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (مرکز تئاتر) ارائه دهم کنم که خوشبختانه آنها پذیرفتند که شروع به کار کنم. خوب من فعالیت تئاتری خود را دارم و ادامه هم میدهم. با اینکه شرایط مالی در تئاتر بسیاربسیار ضعیف است حاضرم در تئاتر هیچ پولی نگیرم اما برای بچهها، برای تئاتر کار کنم. اما این شرایط در تلویزیون و سینما متفاوت است. با این توضیحاتی که دادم باز میگویم کارم را میکنم. حرفهام را بلدم و هرکجای این حرفه که بایستم یکجوری میتوانم اموراتم را بگذرانم، اما همچنان دلم برای کودکان میسوزد و دلم بسیار برایشان تنگ است. چون هرچه دارم و ندارم از بچههاست، زندگیام، بود و نبودم به بچههای این مرز و بوم و بچههای دنیا تعلق دارد.
گلة کوچکی هم از جشنواره تئاتر کودک که در اصفهان برگزار شد دارم. صد درصد دغدغة این دوستان داور، کودک نیست. من شدیداً برای خانم گلاب آدینه احترام قائلم. حتی به همسر نازنینشان آقا مهدی هاشمی فوقالعاده علاقهمندم و احترام میگذارم و این دو بزرگواران را هنرمندان واقعی میدانم اما در عرصة کار کودک نباید به سراغ این بزرگواران میرفتند. یا آقای خمسه، یا آقای رضا بابک. البته قبول دارم آقای بابک از پیشکسوتان کار تئاتر کودک در ایران هستند اما شما از ایشان بپرسید چند سال است برای کودک کار نکردهاند؟ مسئولان باید افرادی را که باتجربهترند وارد کار کنند. این داوری مثل این است که من سینما بلدم سینما خواندم در جشنواره هم شرکت کردم. مرا که سالهاست برای بچهها کار میکنم در جایی داور کنند که کمتر دغدغة ذهنی من بوده است؛ مثلاً داور موسیقی شوم، شاید من موسیقی کودک را بشناسم ولی جزء تخصص و حرفة اصلی من که نیست... به نظر من میبایست این بزرگواران در انتخاب این دوستان نازنین که همة آنها جزء بهترینهای کارشان هستند (حرفة اصلی) کمی دقت میکردند و این دوستان را در فضایی که کمتر دغدغة حرفه ایشان باشد نیاورند. بههرحال این درد دلی بود برای شما. حتماً حتماً اگر من این دوستان را ببینم با آنها این مسئله را مطرح خواهم کرد. حتماً اگر آقای مصطفی رحماندوست را ببینم به او خواهم گفت که بیش از آنکه در انتخابهایشان به شهرت و اسم آدمها توجه کنند به آدمهایی فکر کنند که تمام دغدغه و فعالیتشان در عرصة کودک و نوجوان بوده چه تئاتر و چه تئاتر عروسکی.
▪ تقریباً شما به بیشتر نکات اشاره کردید، آقای بزدوده، کمی از عروسک و ساخت عروسک در کشور صحبت کنیم. به نظر من در ساختن عروسک به نسبت دهة شصت و هفتاد رشد و پیشرفت چشمگیری داشتیم، چقدر با این جمله موافقید؟
ـ بله در ساختن عروسک در عرصه تئاتر عروسکی رشد خوبی داشتیم و این خیلی خوب است. اما من همیشه این هشدار را به دانشجویان خود میدهم (که اکثرشان فارغالتحصیل رشتة خودم هستند و با اکثرشان حتماً من پایاننامه گذراندم) که وای به آن روزی که فکر کنید که یک عروسک ساختید! وای به آن روزی که فکر کنید با ساختن یک عروسک به اوج میرسید! با ساخت یک عروسک خوب وظیفه و مسئولیت شما برای کار بعد سنگین و سنگینتر میشود. به نظر من یک عروسکساز خوب باید دارای خصیصههای مختلف باشد: ۱. توانایی تجزیه و تحلیل حجم و آن شخصیت را بتواند در ذهنش به وجود بیاورد. ۲. تعامل، گفتوگو، بحث، اتود زدن، طراحی کردن، ساخت ماکت با خمیر، ساخت ماکت با اشیا مختلف. عروسکساز آن چیزی را که ساخته باید بارها، از زوایای مختلف به آن نگاه کند. اینکه تصور کند یک زمانی یک عروسک را خیلی خوب و دقیق ساخته، پس احتیاج به آموختههای قبل ندارد، این بزرگترین ویروس است که همه چیز او را نابود میکند. حتی ذهن خلاق را از بین میبرد.
من دائم به آنها هشدار میدهم، حتی به خودم هم هشدار میدهم که عادل بزدوده، فکر نکن که «خانه مادر بزرگه»، «شهر موشها»، «الو الو من جوجوام» و... را ساختی. اینکه توانستی یک کار خوب خلق کنی باید لرزه بر اندامت بیفتد، باید تمام صورتت از عرق خیس شود چراکه تو توانستی یک موجود را خلق کنی که این موجود میتواند در اذهان عمومی تأثیرگذار باشد. من اذهان عمومی را فقط یک منطقه یا یک کشور نمیدانم، شاید منظورم دنیا باشد.
اگر نگاهت جهانی باشد مطمئناً از تنبلی فکر و اندیشه دور میشوی و سعی میکنی خودت را آماده کنی تا بهترین خطوط ممکنه در ساخت عروسک به ذهنت بیاید، و میتوانی به آن عروسکی که برای ساخت آن پروژه نیاز داری برسی و دست پیدا کنی. بله قبول دارم در ساخت عروسک خیلی خوب پیش رفتیم اما متأسفانه در بعضی مواقع دچار سهلانگاری و سادهانگاری شدیم. من این خطر را حس کردم، میبینم و دیدم. حتی میتوانم به شما آدرس بدهم. متأسفانه یک برنامة تلویزیونی (که دو سه هفته هم از تلویزیون پخش شد) بسیاربسیار بد بر ضد عروسک و عروسکسازی راهاندازی شده بود. خوب کاملاً مشخص است نسلی را که عادت میدهیم به بد نگاه کردن، به بد دیدن، آینده کاملاً بدی را برایشان ترسیم میکنیم، آیندهای که در آن آنها چیز زیبایی نمیبینند، فرق بین زشت و زیبا را تشخیص نمیدهند. من این را وظیفة خود میدانم که دانستههایم را در دانشگاهی که تدریس میکنم به دانشجویان انتقال دهم با سختگیری که به خودم و همچنین بر آنها میگیرم سعی و تلاشم این است که آیندة روشنی را در عرصه طراحی و ساخت عروسک برای سالیان بعد تضمین کنم. اما بگویم که من تنها هستم. و به تنهایی نمیتوانم بار سنگین طراحی و ساخت عروسک در ایران را به دوش بکشم. البته دوستان بزرگواری مثل خانم محبوب هستند و دوستان دیگری که اگر همه باهم باشیم میتوانیم با نحوة آموزش صحیح، و نحوة دخالت دادن نیروهای جوان استعدادهای بالقوه را بالفعل کنیم تا همه بهره لازم را ببریم، بهره بالایی برای تئاتر عروسکی هم داشته باشیم. من مطمئنم با هماهنگی که میتوانیم به عمل بیاوریم جایگاه رفیعی در این عرصه در دنیا به دست خواهیم آورد.
خیلی خوشحال میشوم وقتی میبینم دوستانی که شاگردم بودند و بچههایی که با من فارغالتحصیل شدند، این گروه در پروژة «مکبث» شروع به ساخت عروسک نخی میکند. الحق که بسیاربسیار زحمت کشیدند با تمام کاستی که در طراحیهای صورت وجود داشت واقعاً این تیم زحمت کشید. خوب این حرکت و جهش بسیار خوب است، حرکت رشدیافتهای است، نباید جلویش گرفته شود، باید تداوم داشته باشد، تا سرانجامش بهره دادن به فضایی باشد که آن فضا آکنده از این نیروهای بسیار خوب است.
▪ به همین میزان که ساخت عروسک پیشرفت داشته است در بعضی موارد آثار ارائهشده به لحاظ تئاتر عروسکی یا برنامه تلویزیونی عروسکی، ضعفهای عمدهای دارد. این ضعف را ناشی از چه میدانید؟
ـ خوشبختانه به دلیل مراقبتهای سختی که ما انجام میدهیم این لغزش و ضعف در تئاتر عروسکی بسیاربسیار کم بوده است و اگر هم ضعف و لغزشی داشته، این لغزش آنچنان نبوده که تأثیر منفی در اندیشة طراحان عروسک، برای تئاتر کودک و بزرگسال بگذارد. اما من زنگ خطر را برای دوستان گروه کودک شبکه یک به صدا درمیآورم که ای دوستان چند صباحی بود که روزهای شنبه حدوداً بین ساعت پنج تا پنج و پانزده دقیقه یک مجری ـ متأسفانه ـ بدصدا با هیبت نهچندان مناسب به لحاظ ارائه کار، در کنارش یک عروسک بسیاربسیار زشت و قُلْوِهکنشدهای ظاهر میشد.
انگار صورت این عروسک را در اسفنج دانهدانه کنده بودند. من تعجب میکنم این بزرگواران گروه کودک شبکه یک، چطور به خود اجازه میدهند که یک چنین عروسکی را از آرشیو ازبینرفته خود بیرون بیاورند و جلو دوربینی بگذارند که بچههای سراسر ایران مخاطب آن هستند. ما چه چیزی را به آنها آموزش میدهیم؟ کودکان با این برنامه آموزش کاردستی میبینند؟ کاری که ساخته میشود خودش کار دستی است. وقتی این عروسک زشت و بدهیبت و بدصداست، بد حرکت میکند، بدتصویر هست یعنی چه؟ ما چه چیز را در ذهن کودکان میکاریم. میخواهیم با اینچنین برنامههایی اعلام کنیم که سقف و سطح ساخت عروسک در ایران این است؟
درصورتیکه من اعلام خطر میکنم و میگویم که آقای میرکیانی حواستان جمع باشد که ساخت برنامههای عروسکی را در تلویزیون به چه سمت و سو میبرید؟ از یک طرف برنامة «موش نمکی» را کار میکنید و میسازید که دست شما درد نکند، بسیار سپاسگذاریم. اما از طرف دیگر برنامه را و عروسک را به ورطة سقوط نزدیک میکنید!! نکنید این کار را! نکنید! من مطمئنم که بچهها بهشدت از این کاری که شما میکنید دلگیرند. حتی من با مسئول فرهنگی یکی از روزنامههای صبح دربارة این برنامه صحبت کردم. اما آن شخص انگار نخواست که خود را درگیر این ماجرا کند. نتوانست صحبتهای مرا جمعوجور کند و... بههرحال باید این مسئله را هشدار داد.
باید به دوستان گروه کودک تلویزیونی گفت که شما کسی را که به عنوان تهیهکنندة کار کودک انتخاب میکنید آیا میدانید این شخص کیست؟ چه سابقة کار برنامة کودک داشته است؟ سابقة کاری، فرهنگی این دوستان در عرصة کار کودک به خصوص کار عروسکی چیست؟ هرکسی قابلیت دانش و توانایی آن را ندارد که تهیهکننده سریالهای عروسکی شود. متأسفانه وقتی این اتفاق میافتد همه دست به دست هم میدهند تا چیز ناخوش و ناپسند و نامیمونی را به تصویر بکشند. من واقعاً عرض میکنم که متأسفم برای آن دوربینهایی که روی این تصاویر زشت، زوم میکنند. من برای آن دوستانی که پشت دوربین نشستهاند برای کارگردانِ کار، برای سواد و دانش این دوستان، واقعاً متأسفم. دقیقاً این نشئت گرفته از بیبرنامگی و بیحوصلگی و گریزپا بودن این دوستان است. این دوستان دارند پول میگیرند، دارند مالیات مردم را میگیرند و به عنوان لقمة حلال از آن استفاده میکنند. من فکر میکنم قدری باید حواسشان جمع باشد که این لقمة حلال یک روزی گلوگیرشان نشود چون بچهها باید راضی باشند.▪ ما با عروسک نهتنها برای کودکان بلکه برای بزرگسالان هم نمایش اجرا میکنیم یا برنامة عروسکی میسازیم، شاید مانند زبان طنز تلخیها و کاستیهای جامعه را با این موجود بیجان به مخاطب انتقال میدهیم، قدری برای ما از قدمت نمایش عروسکی و یا عروسک صحبت کنید که چقدر برای ما ایرانیها ارزش دارد؟
ـ عروسک متعلق به یک سرزمین خاص نیست، عروسک با بشر به وجود آمده. کاوشگران، تاریخنویسان، سیاحتگران و گردشگران اروپایی و شرقی راجع به پدیدهای به نام عروسک جستوجو کردهاند و اسنادی هم به دست آوردهاند و مشخص کردهاند که عروسک، همزاد انسان بوده، در هر قبیلهای و در هر سرزمینی یک نوع عروسک مورد استفاده قرار میگرفته نه عروسکهای نمایشی بلکه عروسک نمادی بوده برای برگزاری مراسمهای آیینی سنتی آنان، برای درخواست باران، دور شدن بیماریها، برای زایش، دور شدن پلیدیها، آمدن هوای خوب، آمدن برف، آمدن خورشید.
در خود ایران ما در روز جهانی کودک در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در مرکز آفرینشهای هنری نمایشگاهی از عروسکهای آیینی سنتی ایران و جهان را گردآوری کرده بودیم و جالب اینجا بود که از تمام شهرستانهای ایران عروسکهای آیینی سنتی جمعآوری کردیم که این عروسکها بیش از چند صد سال در زندگی مردم نقشآفرینی کرده بودند. اگر بخواهیم کمی علمیتر صحبت کنیم به این اشاره میکنم که وقتی آقای بیضایی در نمایش در ایران خود، از آمدن و پیدایش عروسک به ایران صحبت میکنند از بحثهای مختلفی حرف میزنند که یکی از مرجوعاتشان اشعار ماست؛ به ادبیات اشاره میکنند. اشعار ما، ادبیات ما خود به این موضوع دلالت میکند. عطار نیشابوری، نظامی گنجوی، خیام، حافظ، همه این استادان در آثارشان، در اشعارشان رد پایی از عروسک و حتی استفاده از تکنیک عروسک هست. وقتی خیام در شعرش میگوید: «ما لعبتگانیم و فلک لعبتباز» دقیقاً به عروسکهای نخی (خیمهشببازی) و استفاده از آن اشاره میکند. اوج رواج خیمهشببازی ما به صفویه برمیگردد. نقل قولی از آقای بیضایی در نمایش «سیاوش گه» و همچنین در چند کتاب عنوان شده بگویم که بهرام شاه شش هزار نوازنده و رقاص و عروسکگردان برای شش ماه به ایران آورده بود. با آن بودجة اندکی که داشت شش ماه در قصرش از آنها خواست که برایش نمایش اجرا کنند.
نمایش عروسکی ما متعلق به چند صد سال پیش است اما اینکه چرا در این چند صد سال تداوم پیدا نکرده و رشد کمی و کیفی نداشته باید ریشهیابی شود. البته ریشهیابی آن چندان مشکل هم نیست به شرایط زیستمحیطی و نحوه ارتباط شهرها و روستاها برمیگردد باهم که دور بوده. هنرمندانی که هفتصد سال پیش میخواستند از یک منطقه به منطقة دیگر بروند و نمایش اجرا کنند مسیر طولانی را باید سپری میکردند و این برایشان دشوار میشد.
به همین منظور میگویم که دوران طلایی خیمهشببازی در حکومت صفویه بوده. چون به این گروه نمایشی مرکزیت داده شد. وقتی جا و مکان مناسبی برای نمایشگران عروسکی مشخص شد. ما رشد کمی و کیفی در این گونة نمایشی در آن عصر میبینیم، این روند ادامه پیدا میکند. آخرین آثار مثبت حضور خیمهشببازی در عصر قاجار است و از اواخر حکومت قاجار وقتی به حکومت پهلوی میرسیم همه چیز سخیف و کمارزش میشود بهطوریکه سیر نزولی خیمهشببازی را شاهدیم که تا به امروز ادامه پیدا میکند.
امروز اعلام میکنم که ما فقط دو پیشکسوت عزیز ـ که خداوند انشاءالله عمر باعزت به آنها بدهد ـ در عرصه خیمهشببازی ایران داریم. فقط با این دو بزرگوار نمیتوانیم مدعی شویم که هنر خیمهشببازی داریم این دو نفر یکی استاد خمسه (پسر احمد خمسه) و دیگری استاد اکبر احمدی است که آقای احمدی شرایط جسمی خوبی ندارند و نمیتوانند پای خیمه بنشینند. این را میخواهم بگویم که آدمهای بزرگ ما دارند تمام میشوند و ما باید اسمشان را فقط در موزه هنر جستوجو کنیم، با این وضعیت پس چه کار میتوانیم بکنیم؟ به نظر من باید شرایط تربیت نیرو را در دانشگاه فراهم کنیم چطور؟ با آوردن این بزرگواران به عنوان پیشکسوت خیمهشببازی، در محیطهای دانشگاهی، با نحوة تدریسشان و چگونه آموزش دادن آنها سعی کنیم نیروی قوی آماده کنیم. من مطمئنم نسلی که در دانشگاه تحصیل میکند، به جرئت میگویم، خواهان یادگیری هستند. باید شرایط را در دانشگاه طوری فراهم کنیم که این خیل عظیم عاشقان تئاتر عروسکی، عاشقان خیمهشببازی را آموزش دهیم و از نابودی محض خیمهشببازی جلوگیری کنیم. ما به خود میبالیم به آنچه که داریم و از طرفی مینالیم از اینکه روزی این بزرگواران را از دست خواهیم داد. باید برای هر جفتش تعریف درست و منطقی ارائه دهیم. ما پُزِ تاریخمان را میدهیم. از هفتصد سال پیش سخن میگوییم و به اینجا میرسیم ولی وقتی به اینجا میرسیم دست و بالمان میلرزد، میلرزد برای اینکه به پایان رسیدهایم.
امیدوارم شرایطی پیش بیاید که ما با این یأس و ناامیدی مبارزه کنیم. تکنیک خیمهشببازی ما بسیاربسیار ساده و پرهیجان است. در نمایشهای عروسکی دنیا، خیمهشببازی ما جایگاه بسیار رفیعی دارد. از خیمهشببازی ما بیشتر از اینها باید صحبت شود. باید فضا را برای تربیت دوستان عاشق خیمهشببازی فراهم کنیم.
▪ فکر میکنید زمینه برای پیشرفت عرصه خیمهشببازی در حال حاضر فراهم میشود؟
ـ خیر، اصلاً و ابداً. اگر یک مقدار دیگر از این مقوله صحبت کنید گریه میکنم. خیمهشببازی ما در دنیا بینظیر است. اما الان دستمان خالی است، خالیِ خالی. این را باید وزارت ارشاد، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دانشگاههای هنری طوری برنامهریزی کنند که به یک ساختار تعریفشدة منطقی برسند تا خروجیاش نسل جوانی باشد که بتواند خیمهشببازی را از این وضعیتِ غبارگرفتة صدساله نجات دهد.
▪ بشخصه چقدر با نوآوری در ساخت عروسک موافقید؟
ـ به نظر من نوآوری در ساخت عروسک وجود ندارد. نوآوری یعنی چه؟ نوآوری در عرصة هنر به خصوص نمایش عروسکی برای منِ نوعی، یک مقدار ثقیل است، من خودم و حرفة خودم را مثال میزنم. ما در این قسمت از هنر فعلاً در مرحلة یادگیری الفبا هستیم، به جملهسازی و داستان نوشتن و رمان نوشتن نرسیدهایم. من نمایش عروسکی مدرن را مثال میزنم. آقای اسدالله کریمی میگفت: با وجود تو عادل بزدوده و با وجود شما و اینهمه تجربه، نمایش عروسکی در ایران فعلاً تاتیتاتی راه میرود. این کودک را آرامآرام روی پا نگه دارید تا بزرگ و بزرگتر شود، پس هنوز زود است که نمایش عروسکی ما در این عصر، پس از گذشت پنجاه سال سابقة حضور جدی در عرصه نمایش عروسکی دنیا، بخواهد بگوید که نمایش عروسکی ما میتواند بدود. نه ما نمیتوانیم بدویم اما باید راه دویدن را یاد بگیریم. فعلاً با آموزههای درست که انجام میشود انشاءالله سرپا خواهیم ایستاد.
بعد از انقلاب رشد بسیاربسیار بالندهای رشتة من داشته، چرا؟ چون میدانم سال ۱۳۴۷ یا ۱۳۴۸ این رشته فعالیتش با چهار یا پنج نفر شروع شد و با این چهار پنج نفر به چند صد یا چند هزار نفر رسید که دارای تجربة آکادمیک، کلاسیک و عملی هستند. پس ما رشد کردهایم اما نباید به این رشد بسنده کنیم باید فراتر از این برویم. لازمهاش این است که هم حواسمان به فضای درون خودمان باشد و بکوشیم با حضور در جشنوارههای گوناگون تجربیات تازهای کسب کنیم تا از تجربیاتشان سود ببریم.
▪ شما در ابتدای صحبتتان اشاره کردید به فعالیتتان در شهرستانها؛ به نظر شما به تئاتر عروسکی و کار با عروسک در شهرستانها چقدر اهمیت داده میشود؟
ـ دو اتفاق بسیار خوشیُمن برای من در زندگیام روی داد. البته این بار دوم است که این اتفاق خوش برایم میافتد. چندین سال پیش من برای گروه کودک بندرعباس نیز کار کرده بودم. من دوستانم را که در گروه خرمآباد و گیلان برای کودکان آن منطقه کار میکنند ستایش میکنم. امیدوارم مدیریتهای دیگر در شهرستانهای دیگر پی به توانایی که کار عروسکی دارد ببرند. امیدوارم که مدیران از این ابزار که به راحتی میتواند بچهها را از خیلی چیزها دور کند استفاده کنند. من از بد سخن نمیگویم. اگر از رادیو، ضبط و ماهواره درست استفاده شود خیلی خوب است و از آنها دوچندان بهره خواهیم برد. متأسفانه چون تغذیه و آموزش ما برای بچهها بسیار کم است، بچهها سراغ بازیهای رایانهای میروند که خشونت در آنها حرف اول و آخر را میزند. در این بازیها، از بین بردن انسان، از بین بردن اندیشه حرف اول و آخر را میزند. بچة ما به خشونت عادت میکند، با خشونت بزرگ میشود. در این جهت وظیفة ما سختتر میشود.
شما فکر میکنید تولید یک برنامة کودک در شهرستان نهایتاً چقدر خرج برمیدارد؟ برای شهرستانی که دو میلیون جمعیت دارد که هفتاد درصد آن را قشر نوجوان و کودک تشکیل میدهد، نباید مثلاً صد میلیون خرج شود؟ تا بچهها پای تلویزیون بنشینند تا دروس درست انسانی، اخلاقی و زندگی را بیاموزند. این راه بهتر است یا اینکه کودک ما سراغ پلیاستیشن برود که سراسر آن آموزش کشتار و خشونت است و ترویج حرص و طمع و مالاندوزی نامشروع؛ بازییای که نابودی دیگران را در ذهنها حک میکند. به نظر شما کدام روش انسانیتر است؟ به نظر من هرچقدر برای نسل کودک و خردسال خرج کنیم نهتنها جای دوری نرفته بلکه انسانهایی صالح، بافرهنگِ تأثیرگذار را تربیت کردهایم. من این هشدار را بارها و بارها دادهام، میدهم و بازهم خواهم داد. به همان اندازه که ما به نفت احتیاج داریم (بشکهای صد دلار) به همان میزان هم باید برای بچهها خرج کنیم.
شما فکر میکنید ما چقدر برای این بچهها خرج کردهایم؟ چند میلیون دلار، چند صد هزار تومان؟ هیچ و هیچ، و جالب اینجاست که میخواهیم از این هیچی، میوههایی خوشطعم و خوشآبورنگ بچینیم. متأسفانه در این قضیه کُند عمل کردهایم و ثمرهاش تربیت بچههایی میشود که بعد یَقة خودمان را میگیرند که شما برای ما چه کردید؟ به ما چه آموختید؟ به ما چه آموزش دادید؟ هیچی. پس چون چیزی به ما ندادید ناخواسته جبر اقتصاد، جبر زندگی جبر روزگار ما را به سمتی سوق داده که برویم سراغ بازیهایی که خشونت حرف اول و آخر آن را میزند.
▪ آقای بزدوده از شما سپاسگزاریم که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید. امیدواریم همواره موفق و پیروز باشید.
معصومه جلالی
منبع : سورۀ مهر
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست