جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

لطیفه های رسیده در هفته دوم آذر ماه


لطیفه های رسیده در هفته دوم آذر ماه
یک نفر را برق سه فاز می گیرد و نقش زمین می‌شود. بعد از مدتی از جایش بلند می‌شود و می گوید: اگر راست می گوید، فاز به فاز بیاید جلو!
□□□
اولی: یک فوتبالیست اسم ببر که یک درجه از رونالدو بالاتر باشد. دومی: رونال سه.
□□□
معلم: سعید! می‌دانی جمع دو و دو چی می‌شود؟ سعید: بله آقا! می‌شود بدوبدو.
□□□
مرد خودپسندی بالای سر کشاورزی ایستاده بود و کار کردنش را نگاه می‌کرد. مرد با غرور به کشاورز گفت: بکار، بکار که هر چه بکاری ما می‌خوریم. کشاورز گفت: یونجه می‌کارم.
□□□
اولی: چرا اسم پسرت را پیام گذاشتی؟ دومی: خب، بهتر از اس. ام.اس است.
□□□
دروغگوی اول: دیروز یک سنگ پرتاب کردم، تا کره ماه رفت. دروغگوی دوم: عجب! پس آن سنگی را که توی ماه خورد به سرم، تو انداخته بودی؟
□□□
در آخرین روز اردو، مدیر از دانش آموزان پرسید: جالب ترین قسمت اردو کدام قسمت بود؟. یکی از دانش آموزان فورا جواب داد: تمام شدن آن و برگشتن به خانه!
□□□
اولی: به نظر تو، صدای من خوب است؟ دومی: آره، می توانی ازش استفاده کنی. اولی: چه طور؟ دومی: هیچی، می توانی از هر نفر ۵۰ تومان بگیری و نخوانی.
□□□
معلم: چرا لک لک موقع خواب یک پایش را بالا می گیرد؟ دانش آموز: آخر اگر هر دو تا پایش را بالا ببرد، می‌خورد زمین.
□□□
یک نفر ۱۹ تا بچه داشت. ازش پرسیدند: چرا یک بچه دیگر نمی‌آوری تا سرراست بشوند؟ گفت: فرزند کمتر، زندگی بهتر!
□□□
معلم: یک جمله امری بگو تا نمره ۲۰ بهت بدهم. دانش آموز: اجازه آقا! نمره ۲۰ به من بدهید!
□□□
مردی با هواپیما سفر کرد و بعد از نیم ساعت به مقصد رسید. با تعجب به مسافر بغل دستی‌اش گفت:اگر می دانستم این قدر نزدیک است، پیاده می آمدم.
□□□
شخصی به برنامه راه شب تلفن می‌زند و می‌گوید: ببخشید، آن جا رادیوست؟ می‌گویند: بله، بفرمائید. صدایم پخش می‌شود؟ بله. در نانوایی هم پخش می‌شود؟ بله. پرویز! نمی‌خواهد نان بگیری، مادرت گرفته.
□□□
مادر: پسرم! نصف شب با این عجله کجا می‌روی؟ پسر: مادر جان! خواب از سرم پریده، می‌روم آن را بگیرم.
منبع : طنز فارسی