شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
از «هیچ» نگذریم
سعید بردستانی با ارائهی مجموعه داستان «هیچ» گام نخست را استوار برداشته است. مجموعهیی شامل داستانهایی با نامهای خوشآهنگی مانند: «آتش تهنشین»، «دُر مادیان»، «زمزمههای آتش دوشیزه»، «سرد سنگین»، «تشنهی چای» و ...
«هیچ» مجموعهییست که قابلیت بردستانی را در تغییر تکنیک و نثر داستانی نمایش میدهد. در هر داستان ما با گونهی متفاوتی از زبان داستانی مواجه میشویم که این امر تنوع چشمگیری به داستانهای مجموعه داده و باعث لذت خواننده میشود؛ خوانندهیی که از سیل داستانهای روزنامهیی و دمدستی این روزها با نثرهای شلخته و کارنشده دیگر به تنگ آمده. از این بابت «هیچ» مجموعهییست بسیار صیقلیافته. به گفتهی کارور، او انگار به استخوان زبان رسیده است.
«مرده را باید زود آورد و زود غسل داد و دفن کرد. مرده داغ است. خاک سرد است. داغ را زودتر باید خاک کرد.» ص۷۳
«درنگه آن قدر سوز داشت که مادرم دست از قلیان کشید و آهسته گریه کرد. پیدا نبود که گریه میکند، اما من میدانستم او گریه میکند. آمخته بود گریه را میریخت توی سینهاش. و اگر من ندانم مادرم کِی میخندد کِی گریه میکند، اصلا به چه دردی میخورم؟» ص ۸۱
«هم در من که خاکام، هم در پدرم که سنگ بود، در ما سودای جاودانهگی بود. و اگر نبود دست ورزندهی استاد سنگتراش غنیآبادی و استاد تنتراش دیری، همان سنگ و خاک که بودیم، بودیم.» ص ۲۵
«نهایت شنیدن دیدن است. و من دیدم! زن را که آنجا بود، دیدم، با تمام زنانهگیاش. گرم آبتنی بود. و از روشنی، شیشه بود انگار! انداماش آب را میبرید.» ص ۸۵
داستانهای این مجموعه را میتوان داستانهایی زبانگرا دانست که شالوده و اساس همهی آنها زبان است. اوج این زبان در داستانهایی مانند «سرد سنگین» و «زمزمههای آتش دوشیزه» اتفاق میافتد که اولی کاربرد زبان در یک فضای شهری و دومی کاربرد زبان در یک داستان بومی (جنوبی) را به رخ میکشد. بردستانی در این داستانها از تکرار نمیهراسد. از پرگویی در نثر ابایی ندارد. از به کار گیری جملات بسیار طویل استقبال میکند. و با روی باز به پیشواز قابلیتهای مهجور و آرکاییک زبان میرود. دو داستان یادشده از این نظر چیزی از نمونههای مقبول داستان فارسی که تجربهی طولانی نویسندهگانشان را یدک میکشند، کم ندارد.
ایجاز بهجا موضوع دیگریست که به بردستانی در به بار نشستن تلاشهایش مدد رسانده. بردستانی کلماتاش را مثل یک آدم اقتصادی خرج میکند و هرگز دست به پرنویسی و ولخرجی در نثر نمیزند. نمونهی بارز این امر در داستان «دخیل بر دستار شروه» دیده میشود. جایی که انبوه اتفاقات ریز و درشت از پی هم میگذرند و داستان را در کمترین زمان داستانی ممکن شکل میدهند. در این داستانِ عصارهمانند که بیشباهت به خلاصهی یک داستان بلند نیست، کمترین کلمات ممکن صرف شده تا داستانی زنده و پر حرکت خلق گردد.
البته مسلم است که تمام داستانها در یک سطح نباشند و داستانهای ضعیفی هم در این میان دیده شوند که داستان «تشنهی چای» از این زمره است. در «تشنهی چای»، که زوج پیر و مفلوکی تصویر شدهاند در انتظار خبری، شاید خبر مرگ فرزندشان، نه در زبان نه در پرداخت داستانی چیز زیادی دیده نمیشود و تنها چیزی که شاید داستان را تا مدتی در ذهن نگه بدارد، پایان آن باشد که دارای تعلیق خاصیست:
«عاقبت مرد گفت: "میدونی چیه؟ ... باید دیگه به فکر یه بچه باشیم." زن گفت:» ص۵۱
اما وقتی با داستانهای شسته و رفتهیی مانند «دخیل بر دستار شروه»، «سرد سنگین» و «زمزمههای آتش دوشیزه» روبهرو میشویم، انگار میتوانیم از کنار برخی کارهای ضعیفتر مجموعه بگذریم و بردستانی را به خاطر ارائهی تکنیک و زبان درخور، پویا و متنوع در اولین اثر داستانیاش بستاییم.
آرش ندایی
منبع : دو هفته نامه فروغ
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران اسرائیل دولت حجاب رئیس جمهور پاکستان گشت ارشاد رئیسی دولت سیزدهم کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
سلامت کنکور عربستان سیل تهران هواشناسی سازمان سنجش فضای مجازی اصفهان شهرداری تهران پلیس زنان
تورم دلار خودرو قیمت خودرو قیمت دلار آفریقا قیمت طلا بازار خودرو سایپا بانک مرکزی ایران خودرو مسکن
خانواده تلویزیون مرگ ترانه علیدوستی فیلم سریال سینمای ایران موسیقی مهران مدیری
اینترنت کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
رژیم صهیونیستی غزه روسیه فلسطین جنگ غزه چین حماس طالبان ایالات متحده آمریکا اوکراین ترکیه طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال جام حذفی آلومینیوم اراک استقلال فوتسال بازی بارسلونا تراکتور باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران باشگاه استقلال
هوش مصنوعی سامسونگ ناسا الماس فیلترینگ ماه نخبگان
سازمان غذا و دارو مالاریا کاهش وزن سلامت روان آلزایمر زوال عقل