سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا
جوانان از دیدگاه امام علی (ع)
آیا حضرت امیر(ع) از تیپ جوان هم به عنوان کارگزار نظام در بدنه حکومت اسلامی بکارگیری داشت؟ چرا؟
آنچه مسلم است، حضرت امیر(ع) از تیپ جوان به عنوان کارگزار نظام، در بدنه حکومت اسلامی بکارگیری داشت، و نمونههای بسیاری را در این نوشتار برشمردیم که قابل دقّت است.
آنچه جای دقت دارد و «چرایی» بحث را تشکیل میدهد، این است که چرا حضرت امیر(ع) از تیپ جوان به عنوان کارگزار نظام، در بدنه حکومت اسلامی که یک امر بسیار مهمّ است بکار میگرفت؟!
گرچه تا به حال به این پرسش، پاسخ گفته نشد ولی از روح تاریخ اسلام و روح نهج البلاغه میتوان نکاتی را استنباط کرد که پاسخ نسبتا مناسبی باشد برای این پرسش.
▪ خلاقیّت و نوآوری در جوانان بیشتر است:
همانطوری که اشاره شد، امام علی(ع) قلب و استعداد جوانان را تشبیه میکند به زمین ناکِشتهای که هر چه در آن افکنند بپذیرد. زمین ناکشته (ارض خالیه)، بر خلاف زمین کِشته ـ که خاک آن پیر گشته است ـ از خلاقیّت ویژهای برخوردار است. همیشه ثمرش بیشتر از زمینهای کِشته است. زمینهای کِشته نیاز به «آیش» دارند و توانایی ندارند هر نوع بذر را بپذیرند.
ولی زمین ناکِشته گاهی چندین برابر، بیشتر از زمینهای کِشته و آیش خورده ثمر میدهد. محصولش چشم نواز و چشمگیر است و از ویژگیها و کیفیت خاصی برخوردار است. کشاورز در کاشت و داشت زمین ناکشتهای که زیر کشت میبرد چندان مشکلی ندارد زیرا خود زمین در درون خود دارای آمادگی است که نیاز به کمک و کود از خارج ندارد...
همچنین است سرزمین وجودی یک جوان، آن هم جوانی که میخواهد در بدنه حکومت اسلامی، بکارگیری شود. بدنه حکومت نیاز به کادری دارد که سرشار از استعداد و آمادگی باشند و از خودشان خلاقیّت نشان بدهند و خستگی ناپذیر باشند.
وقتی زمین ناکشته برای زیر کشت بردن در اختیار زارع قرار دارد چرا زارع زمین کِشته و آیش خورده خسته را زیر کشت ببرد که نتواند از آن، ثمر عالی و فراوان بدست آورد؟
اینجاست که امام علی(ع) میفرمایند:
«انّما قَلْبُ الْحَدَثِ کالأرضِ الخالیَةِ مَا اُلقِیَ فیهَا مِنْ شیءٍ قَبِلَتْهُ. فَبادَرْتُکَ بِالأدَبِ قَبْل اَنْ یَقْسو قَلْبُکَ وَ یَشتَغِلَ لُبُّکَ...؛ دل جوان همچون زمین ناکِشته است؛ هرچه در آن افکنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت هوایی دیگر گیرد، تا با رأی قاطع روی به کار آری...»۱
والدین، مسؤولین فرهنگی و امورتربیتی، دلسوختهگان و در کلّ حکومت اسلامی، باید جوان و توانمندیهای جوانان را جدّی بگیرند. کوتاهی در این زمینه، دو خسارت بزرگ و جبران ناپذیر را بدنبال خواهد داشت:
۱) دشمن دورِ این سرزمین مبارک، «سنگ چین» و سپس تصرف مینماید.
۲) و به دنبال آن فرار مغزها را در بر خواهد داشت که «کمر حکومت» را میشکند.
حقیقتا این دو نکته از روح کلام حضرت امیر(ع) بدست میآید و هشدار بزرگی است برای مسؤولین فرهنگی و حکومت اسلامی. تا در حفظ این سرمایه ملّی ـ معنوی کشور کوشا باشند.
▪ اولویت نسل جوان و آینده حکومت:
مربی نیک اندیش، باید جاده صاف کن خوبی برای جوان ها باشد و بعد از راهنمائیها و راهگشائیهای لازم از نیّت پاک و نهاد بیآک (بیآسیب) جوانها بهرهبرداری نمایدو بهرهمند گردد.
حضرت امیر(ع) میفرمایند:
جوان! من علی(ع) حاضرم تمام گذشته تاریخ و آینده دور را جلو رویت حاضر و ترسیم سازم و هر چیز زبده آن را جدا سازم و نیکویی آن را برایت جستجو کنم، آن را که شناخته نبود از دسترس تو به دور اندازم... تا تو بتوانی از بهار زندگانی و عنفوان جوانی و نیّت پاک و نهاد بیآک خود درست بهره ببری و سپس در خدمت خلق خدا باشی.
«ایْ بُنَیَّ اِنّی و اِنْ لَمْ اکُنْ عُمّرتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَلْبی فَقَدْ نَظَرْتُ فی اعمالِهمْ، و فکّرْتُ فی اخبارِهِمْ، و سِرتُ فی آثارِهِمْ حتّی عُدْتُ کاحَدِهم...؛ پسرکم! هرچند من به اندازه همه آنان
امام علی(ع):
«مَنِاتَّخَذَ اَخا مِنْ غَیْرِ اخْتبارٍ اَلجأهُ الاضْطِرارُ الی مُرافَقَةِ الاَشْرار».
(غرر الحکم، ص۲۹۵)
کسی که ناسنجیده با دیگران پیمان دوستی میبندد، بناچار به دوستی اشرار تن در میدهد.
که پیش از من بودهاند نزیستهام، اما در کارهاشان نگریستهام و در سرگذشتهاشان اندیشیده، و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیدهام گویی چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر بردهام. پس آنچه ـ دیدم ـ روشن را از تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم... و بر ادب آموختنت همّت گماشتم.»۲
پس هشیارانه باید سرزمین وجود جوان را تصرف کرد و دور آن سنگ چین نمود سپس بر آن زمین ناکِشته، بذر نیک و نیکاندیشی پاشید و به دنبال آن از عنفوان جوانی، بهار زندگانی (نَفْس صافیه)، نیّت پاک و نهاد بیآک وی در بدنه حکومت اسلامی استفاده کرد و به دنبال آن، حکومت را از خطرات و خیانتها بیمه ساخت.
خلاصه روزی باید در بدنه حکومت نوسازی صورت بگیرد و چه بهتر که نیک اندیشان، نیک اندیشانی از میان نسل نو تربیت بکنند و آنها را در بدنه حکومت، بکار گمارند.
از این رو میبینیم حضرت امیر(ع) حکومت مصر را طی یک عهدنامه نسبتا طولانی واگذار میکند به محمد بن ابیبکر در حالی که وی کاملاً در سنین جوانی بسر میبرد.۳ و یا اینکه در جنگ تبوک، پیامبر(ص) دستور دادند تا همه مهاجر و انصار تحت فرماندهی «اسامة بن زید» که بیش از ۱۷ (هفده) سال نداشت راهی این منطقه (منطقه موته) شوند.۴
▪ براساس معیار شایسته سالاری:
هیچ دلیلی وجود ندارد که یک جوان، به صرف جوان بودن، نتواند در پُستهای کلیدی یک کشور بکار گرفته شود.
این منطق کور و کهنه دوران جاهلیت بود که از بکارگیری تیپ جوان در بدنه حکومت اسلامی اعراض میکردند و یکی از مشکلات آنها با خود حضرت امیر(ع) همین بود که حضرت امیر جوان است و کم تجربه؛ و شایستگی ندارد در مسؤولیتهای کلیدی حکومت اسلامی بکار گرفته شود.
چندین حدیث زیبا، در همین نوشتار بیان گشت که حضرت امیر(ع) در این زمینه قایل به شایسته سالاری هستند. با توجه به این دیدگاه، امام(ع) جوانان توانمند، متخصص و متعهد را در بدنه حکومت اسلامی بکارگیری میکردند و از استعدادهای سرشار جوانان به نفع مملکت استفاده مینمودند.
حضرت امیر(ع) جایی که کار به کار دان سپرده نشد بسیار مینالد؛ میفرمایند:
«مردی که پشتوارهای از نادانی فراهم ساخته، و خود را میان مردم نادان در انداخته. شتابان در تاریکی فتنه تازان، کور در بستن پیمان سازش ـ میان مردمان ـ . آدمی نمایان او را دانا نامیدهاند و او نه چنان است، چیزی را بسیار فراهم آورده که اندکش بهتر از بسیار آن است. تا آنگاه که از آب بد مزه سیر شود، و دانش بیهوده اندوزد ـ و دلیر شود ـ پس میان مردم به داوری نشیند و خود را عهدهدار گشودنِ مشکل دیگری بیند.»۵
در جای دیگر حضرت میفرمایند:
«فیا للّهِ و للشُّوری، مَتی اعْتَرضَ الرَّیبُ فیَّ مَعَ الاوّلِ مِنْهُم...؛ خدا را چه شورایی! من از نخستین چه کم داشتم، که مرا در پایه او نپنداشتند؛ و در وصف اینان داشتند؛ ناچار با آنان انباز، و در گفتگوشان دمساز گشتم. امّا یکی از کینه راهی گزید و دیگری داماد خود را بهتر دید، و این دوخت و آن بُرید، تا سوّمین به مقصود رسید و همچون چارپا بتاخت، و خود را در کشتزار مسلمانان انداخت.»۶
به هر تقدیر، امام علی(ع) در جای جای نهج البلاغه در زمینه شایسته سالاری و واگذاری کار به کاردان مطالب بلندی دارند و فرمودند که در این مختصر به همین مقدار اکتفا میکنیم.
در یک جمع بندی میتوان گفت؛ کار باید به کاردان واگذار گردد و در حکومت امام علی(ع) جوانانی بودند که شایسته و کاردان بودند و در بدنه حکومت اسلامی هم بکار گرفته میشدند.
▪ تعهد و عشق به اسلام:
از روح تاریخ اسلام بدست میآید که درصدر اسلام، جوانان گرایش بیشتری در روی آوردن به اسلام داشتند و به دنبال آن از خود عشق و علاقه خاصی نشان میدادند.
حضرت امیر(ع) میفرمایند:
«سپاس خدای را، که راه اسلام را گشود و در آمدن به آبشخورهای آن را بر تشنگان آن، آسان فرمود؛ و ارکان آن را استوار ساخت تا کس با آن چیرگی نتواند، و نستیزد... راه روشن آن تصدیق آوردن است و نشانههای آن کار نیک کردن.»۷
در جای دیگر میفرمایند:
«گله خود را با خدا میکنم از مردمی که عمر خود را به نادانی به سر میبرند، و با گمراهی رخت از این جهان به در میبرند. کالایی خوارتر نزد آنان از کتاب خدا نیست.»۸
شاید به راحتی بتوان استنباط کرد که غالب جمعیت کلانسال در حکومت امام علی(ع) یا روحیات ابوسفیانی داشتند و یا نفاق پنهان و تعصّب و تقدّس کور جاهلی که بسیار خطرناک و خطرساز بودند. از این رو، حضرت از میان جمعیت کلانسال، مواجه بود با چهار گروه که عبارتند از :
۱) ابوسفیان.
۲) منافقان پنهان.
۳) سالخوردگان متعهد ولی بیتخصص.
۴) گروه بسیار اندک هم، متعهد و هم متخصص و کاردان بودند.
از این روی، حضرت باید این خلأ بزرگ را با بکارگیری تیپ جوان، جبران میکرد و آنها را با توجه به لیاقتها و توانمندیها، در بدنه حکومت به کار میگمارد.
واقعا اگر اکثر آنها مشکلدار و مشکل ساز بودند و از طرف دیگر در بدنه حکومت نیاز به متخصص متعهد باشد که بتوان گزینش درست از میان جوانان کارآمد و متخصص و متعهد، این خلأ را پر کرد، چرا چنین نکرد؟!
امام علی(ع):
«قارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ وَ بایِنْ أَهْلَ الشَّرِ تَبِنْ عَنْهُمْ».
(نهج البلاغه، نامه ۳۱)
همنشین نیکان شو، تا از آنان شوی و از بدکاران دوری کن تا از آنان نباشی.
مگر خود علی(ع) طی ۲۳ سال حکومت پیامبر(ص)، با آن همه ایثار و رشادت جوان نبود؟
مگر بر خود حضرت امیر(ع) خورده نمیگرفتند؟!
● جوانان و کارگزاران نظام
در اینجا سؤالی مطرح خواهد گشت و به دنبال آن به پاسخ آن خواهیم پرداخت. سؤال این است:
جوانان در میان کارگزاران نظام حضرت امیر(ع) چه جایگاهی داشتند؟
علی(ع) میفرمایند:
«الجاهِلُ صَغیرٌ و اِنْ کانَ شَیْخا، والعالِمُ کبیرٌ و اِنْ کانَ حَدَثا؛ نادان کوچک است هرچند سالخورده و پیر باشد، دانا بزرگ است، هرچند کوچک و خردسال باشد.»۹
از این گفتار گرانسنگ امیرالمؤمنین(ع) میتوان استنباط کرد که ملاک و محور در تمام امور، بویژه در گزینش نیروهایی که پیکره و هسته مرکزی حکومت اسلامی را تشکیل میدهند، «تعهد، تخصص و شایسته سالاری» است. ملاک و محور اصلی در گزینشها، دانش توأم با دینداری و شایستگی است و این معیار کلی، هیچ ارتباطی با سنّ و سال اشخاص ندارد.
با یک دقت عمیق میتوان چنین استنباط و تصوّر کرد که:
۱) ممکن است فردی متخصص باشد ولی دیندار نباشد.
۲) ممکن است کسی متعهد و دیندار باشد ولی متخصص نباشد.
۳) ممکن است فردی متعهد باشد، متخصص هم باشد امّا شایستگی لازم برای یک امر مهمّ را نداشته باشد. مثلاً فردی که تخصصاش ادبیات زبان فارسی است به او نمیتوان امر قضاوت را واگذار کرد.
۴) ممکن است فردی هم متعهد باشد، هم متخصص و هم شایستگی لازم برای یک امر مهمّ را داشته باشد، مثلاً فردی که متعهد و متخصص است، تخصصاش هم در حقوق باشد، در این صورت، هم میتوان وی را به عنوان قضاوت بکار گرفت و هم او را به عنوان نماینده مردم در مجلس قانونگذاری انتخاب نمود و هم به عنوان وکیل به معنای خاص.
آنچه از «روح اسلام و روح روایات» به دست میآید، قسم چهارم از اقسام چهارگانه فوق است که بطور خلاصه از آن به «شایسته سالاری» نام میبریم. این ملاک و مبنا، سنّ و سال، رنگ پوست، چپ و راست و خویشاوندی نمیشناسد. جوان متعهد است، تخصصاش در نیروهای مسلّح بسیار بالا است، در این صورت، وی شایسته است به عنوان فرمانده لشکر، در نیروهای زمینی منصوب گردد.
از این رو علی(ع) فرمودند:
«رُبَّ صَغیرٍ اَحزَمُ مِنْ کَبیرٍ؛ بسا خردسالی از بزرگ دور اندیشتر است.»
در جای دیگر فرمودند:
«اُنظُرْ فی حال کُتّابکَ فَوَلِّ علی اُمورِکَ خَیرَهُمْ، واخْصُصْ رَسائلِکَ التی تُدْخِلُ فیها مَکائدَکَ و اَسرارَکَ باَجْمَعِهِمْ لِوُجودِ صالحِ الاَخلاق؛ درباره کاتبان خود بنگر، و بهترینشان را بر سر کار بیاور، و نامه هایی را که در آن تدبیرها و رازهایت نهان است، از میان جمع کاتبان به کسی مخصوص دار که صالحتر از دیگران است... .»۱۰
همچنین در جای دیگر فرمود:
«فانَّ الرّجالَ یَتَعرّضُونَ لِفَراساتِ الوُلاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَراءَ ذلکَ مِنَ النّصیحةِ والامانَةِ شَیءٌ...؛ مردمان برای جلب نظر والیان به آراستن ظاهر میپردازند، و خوش خدمتی را پیشه میسازند. امّا در پس آن، نه خیرخواهی است و نه از امانت نشان. لیکن آنان را بیازمای به خدمتی که برای والیان نیکوکار پیش از تو عهدهدار بودهاند، و بر آن کس اعتماد کن که میان همگان اثری نیکو نهاده، و به امانت از همه شناختهتر است.»۱۱
با توجه به این اصل اساسی، یعنی «شایسته سالاری» در منابع و مبانی دینی، میتوان گفت:
از نیروی جوان، در صدر اسلام به نحو شایسته استفاده میشد. اولین کسی که به پیامبر اسلام(ص)، اسلام و ایمان آورد، جوانی بود به نام علی بزرگ(ع).
و اوّلین کسی که به عنوان جانشین حضرت محمّد(ص)، منصوب گردید، جوانی بود به نام علی بزرگ(ع). کسی که:
عشق بازی که هم آغوش خطر خُفت در خوابگه پیغمبر(ص)۱۲ جوانی بود به نام علی بزرگ(ع).
پیامبر(ص)، علی(ع) را که چهرهای بسیار جوان داشت برای امر قضاوت به یمن فرستاد.۱۳
کسی که قالع باب خیبر است، جوانی بنام علی بزرگ(ع)... .
آیا تا به حال فکر کردهاید که تمام عظمتهای بزرگ زندگی فاطمه زهرا(س)، در دوران نوجوانی و جوانی بوقوع پیوست و مدّت عمر حضرت زهرا(س) از هیجده سال تجاوز نکرد؟!
«آئین مقدّس اسلام در چهارده قرن قبل، ضمن برنامههای جامع و سعادتبخش خود توجّه مخصوصی به نسل جوان معطوف داشته و جوانان را از نظر مادّی و معنوی، تربیتی و روانی، اخلاقی و اجتماعی، دنیوی و اخروی و خلاصه از کلیه جهات، تحت مراقبت کامل قرار داده است.»۱۴
در دعوت پیامبر(ص)، آن کسانی که بیشتر از همه استقبال میکردند، جوانان بودند. در مدّت سه سال دعوت پنهانی پیامبر(ص)، در حدود بیست و پنج نفر، به پیامبر ایمان آوردند. آن هم با سختیها و مرارتهایی که تحمل امام علی(ع):
«اَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْنا ما عَسی أَنْ یَکونَ بغیْضَکَ یَوْما ما وَ اَبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْنا ما عَسی أَن یَکوُنَ
حَبیبَکَ یَوْما ما». (تحف العقول، ص۲۱۰)
در دوست داشتن میانه رو باش، چه بسا دوست روزی دشمن گردد و در دشمن نیز میانه رو باش،
شاید روزی دشمن، دوست تو گردد.
میکردند. امّا اکثر آنها، آنطور که به تاریخ استناد میشود جوانان بودند. بعد از آن هم، در جنگها و کارهای دیگر همین جوانها فعّال بودند.
در زمان پیروزی انقلاب و بعد هم در مسئله جنگ و این هشت سال دفاع مقدّس، همه جوانان بودند. اگر کسی با جبهه سر و کار داشت و میرفت آنجا، گاهی پیرمرد آنجا بود، ولی خیلی کم بود.۱۵
در عصر کنونی، مزارع سرسبز و خرّم با سعی و کوشش نسل جوان آباد است، چرخهای عظیم صنایع سنگین با نیروی جوانان در حرکت است، ذخایر طبیعی آن در اعماق معادن نهفته است با همّت نسل جوان استخراج میشود، کاخهای مجلّل و آسمان خراشهای بزرگ جهان را اراده خستگی ناپذیر جوانان بپا داشته است، عمران و آبادیها، مدیون کار و کوشش نسل جوان است، پایههای اقتصادی کشورها بر نیروی فعّاله جوانان استوار است، دفاع از مرزها و حفظ استقلال و امنیت مملکتها بر عهده نسل جوان است. خلاصه در همه کشورها آثار پُر ارج فعالیت جوانان در تمام مظاهر زندگی مشهود است و نیروی خستگی ناپذیر نسل جوان مایه امیدواری تمام ملتها است.۱۶
از میان معصومین(ع) ، هم داریم، نوجوان و جوانی که به امامت منصوب گشتند. امام جواد(ع) در حدود هشت سالگی به امامت رسید ودر بیست و پنج سالگی به شهادت رسید. این خود یک استراتژی زیبا است و تفکر برانگیز، تا شایسته سالاری زیبا، به نام معصومین(ع) در تاریخ ثبت گردد.
امام هادی(ع)، در حدود ده سالگی به امامت منصوب گشتند و در چهل و سه سالگی به شهادت رسیدند.
امام حسن عسکری(ع)، در حدود بیست و دو سالگی به امامت منصوب گشتند و در بیست و هشت سالگی به شهادت رسیدند.
امام مهدی(عج)، در حدود پنج سالگی به امامت رسیدند و تاکنون ادامه دارد.
به هر تقدیر، «طرح و برنامه شایستهسالاری» از ناحیه معصومین بوده و به نام آنها در تاریخ ثبت و ضبط گشته است و از ناحیه آنها به اجرا هم درآمده است.
امّا کارگزاران حضرت امیر(ع):
با تحقیق اجمالی که انجام شد، از میان کارگزاران حضرت امیر(ع):
۱) هم گروه سنّی جوان ایفای نقش میکردند.
۲) هم گروه سنّی میانسال.
۳) و هم گروه سنّی بزرگسال.
● نمونههای چند
محمّد ابن ابی بکر عظیم المنزله از خواص یاران امام(ع) بوده که در سال حجة الوداع سال دهم هجرت بدنیا آمده و در سال سی و هشت هجری در زمان خلافت حضرت امیر(ع)، در مصر به شهادت رسیده است، حضرت امیر(ع) حکومت مصر را به او واگذار فرموده و در یک عهدنامه نسبتا طولانی او را به عدالت و برابری بین مردم امر کرده است.
همانطوری که پیدا است، محمّد بن ابی بکر در سنین کاملاً «جوانی» حکومت مصر از ناحیه امام علی(ع) به وی واگذار شد.۱۷
امام علی(ع) در نامه سی و پنج میفرمایند:
مصر را فتح کردند (لشگر معاویه آن را گرفتند) و محمد بن ابیبکر که خدایش بیامرزد شهید شد، از خدا مزد و پاداش او را میخواهیم که برای ما فرزندی خیراندیش و مهربان، و کارگردانی رنج کشیده، و شمشیری برنده، و ستونی جلوگیرنده بود.
محمّد ربیب یعنی پسر زن امام (ع) بود، مادرش اسماء دختر عُمَیس خثعمیّه است خلاصه چون محمّد را امام(ع) تربیت نموده بود او را فرزند میخواند... .۱۸
زیاد ابْن ابیه، در طائف سال فتح مکّه یا سال هجرت یا روز جنگ بدر بدنیا آمده، و پیغمبر اکرم(ص) را ندیده، و در همه جا با حضرت امیر(ع) و بعد از آن حضرت، با امام حسن(ع) و تا زمان صلح آن بزرگوار با معاویه بوده و پس از آن به معاویه ملحق گردید، و در کوفه در ماه رمضان سال پنجاه و سه هجری بر اثر نفرین امام حسن(ع) به مرض طاعون و وباء هلاک گردید.
زیاد ابن ابیه تقریبا در سنّ جوانی بود که حضرت امیر(ع) وی را طی عهدنامهای حاکم فارس گردانیده بود که آن دیار را نیکو ضبط کرده، نگهداری مینمود و از این رو معاویه نامهای به او نوشت تا او را به برادری بفریبد. ـ او برادر معاویه بوده است ـ چون به امام(ع) خبر رسید به زیاد نوشت:
آگاه شدم که معاویه نامه ای به تو نوشته میخواهد دلت را (از راه نیکبختی) بلغزاند، و میخواهد در تیزی و تندی (زیرکی) تو رخنه کند... .۱۹
از آنجایی که ملاک و معیار امام(ع) شایسته سالاری است، زیاد ابن ابیه را که برادر معاویه میباشد، در بدنه حکومت بکار میگیرد و او را به عنوان حاکم فارس منصوب گردانید.
زیاد ابن ابیه جوان تیز، تند و باکفایتی بوده اگرچه با گذشت زمان از خود بیکفایتی نشان داده است... .
مُنذر بن جارود عَبْدیّ، سال دوّم هجرت تولّد یافت و در سال شصت و یک هجرت، وفات. وی در پنج سال آخر حکومت حضرت امیر(ع)، فرد میانسال بود که حضرت امیر(ع) حکمرانی بعضی از شهرهای فارس را به او واگذار کرد.۲۰
عمر بن ابی سَلَمه مخزومی که تولدش دوم هجرت و وفاتش هشتاد و سه هجری، وی هم در پنج سال آخر حکومت حضرت علی(ع) جوانسال بوده که حضرت، طیّ نامهای او را که از جانب حضرت امیر(ع)، بر بحرین حاکمیت داشت عزل نمود.۲۱
صعصعة بن صوحان عَبدیّ از یاران بزرگوار مولای متقیان و کسی است که گفتهاند بیش از دیگران و با معرفت کامل به حقّ، علی(ع) خود را میشناخت.
او محضر رسول اکرم را درک نکرده و در زمان خلیفه دوّم بسیار جوان بود. روزی در محضر آن خلیفه بود که موضوع مشورت در باب مالی پیش آمد. او به خلیفه متذکر شد که مشورت جایز نیست، زیرا قرآن تکلیف را معیّن نموده است.
خلیفه تصدیق کرد و او را ستود. صعصعه از جمله کسانی است که امام حسن برای او از معاویه امان گرفت ولی معاویه در دیدار او گفت دلم نمیخواست به تو امان داده باشم. صعصعه گفت: من اصلاً دلم نمیخواست تو عنوان خلیفه داشته باشی. معاویه او را مجبور کرد به منبر برود و علی(ع) را سبّ کند. او هم به منبر رفت و پس از ایراد مطالبی گفت:
کسی که شرّ خود را به خیر خود مقدّم داشته مرا امر کرد که علی را لعن کنم، «خداوند او را لعنت کند.»۲۲
مردم همه آمین گفتند. معاویه گفت مقصودت من بودم و او را دوباره به منبر فرستاد. صعصعه این بار گفت: معاویه مرا دستور داده که علی را لعنت کنم. من لعنت میکنم کسی را که علی را لعن کند، مردم همه آمین گفتند و معاویه روی این اصل او را تبعید کرد. صعصعه در مرگ امام خود اشعار سوزناکی سروده است. به امام فرمود یا علی! خلافت را زینت دادی و آن تو را زینت نداد.
صعصعه در صفین در رکاب مولای متقیان بود و همراه ابن عباس برای مناظره با خوارج مأموریت داشت و آنها را پند داد و موفق شدند دو هزار نفر را برحذر داشته و به کوفه بازگردانند. او از طایفه بنیکلب و از نیکمردان کوفه بود.
صعصعه فاضل و در سخن بلیغ بود. برادرش زید هم چون او در دین مخلص بود و با برادر دیگرش به نام سیحان هر دو در صفین کشته شدند.۲۳
میبینیم که یک جوان چقدر در بدنه حکومت حضرت امیر(ع)، ایفای نقش کرده است و چقدر میتواند نقش آفرینی بکند.
به هر حال، نمونه های بسیاری در تاریخ اسلام ثبت گشته است که جوانان جانانه و در مسیر دین اسلام و برای دفاع از اسلام، جانفشانی و جانبازی میکردند، و ذکر همه آن نمونهها در این مختصر میسّر نمیباشد.
خلاصه در میان کارگزاران حضرت امیر(ع)، هم جوانسالان ایفای نقش میکردند و هم میانسالان و هم بزرگسالان. ملاک و معیار عزل و نصب حضرت امیر(ع) تعهد، تخصص توأم با شایستهسالاری بوده است.
در پایان به این نکته اشاره خواهیم داشت که مراد از بحث جوانان و جوانی، بدین معنا نیست که سالخوردگان مطرود هستند، نه خیر! مراد بحث شایستگیهاست و بحث بر سر این است که هر کس هر چه توان و تجربه دارد، بر «کف» بگذارد و برای خدمت به خلق خدا به میدان آید.
توان توأم با تجربه، تعهّد توأم با تخصّص و سپس توجّه به «شایسته سالاری» ملاک و مبنای حکومت اسلامی است و این است ضوابط کلی در حکومت دینی و اسلامی.
● نتیجه
آنچه در عصاره بحث باید بدان اشاره شود، عبارت از این است که:
جوانی «هسته مرکزی» و بهار عمر هر انسان محسوب میشود و در احادیث از جوانی به دوران طلایی و نعمت الهی یاد شده است.
در واقع، جوان خورشید بزرگی است زمینی، منتها خروشان که در درون خویش «شدن و خودشکوفایی» را به همراه دارد.
جوان در اوّل جوانی، گام اوّل را برای ورود در جامعه بزرگ انسانی و جهانی برمیدارد که قبل از ورود در آن باید «فنّ و هنر» شناگری را فرابگیرد تا بتواند خویش و یا انسانیت انسانها را از غرق شدن نجات دهد و گوهر گرانبهای انسانیت را از اعماق اقیانوسها، بیرون بکشد.
حضرت امیر(ع)، در گفتاری کوتاه امّا زیبا، خطاب به همه انسانها به ویژه به جوانان فرمودند: «مَنْ قَلَّ ذَلّ» یعنی خود کوچک بینی و خود باختگی ذلّت محض است و پوچی و پلیدی، پیامد پر خطر آن محسوب میگردد.
به هر تقدیر، جوان نباید منتظر نزول فرشته بنشیند، تا او را بر بال خود بنشانند و به عرش الهی ببرند. برای جوانها، تمام فرصتها، فرصت طلایی است، غفلت و از دست دادن آن، خودکشی پنهانی است، بدون آنکه خود بدان مطلع باشد.
حضرت امیر(ع) در مورد شایستگی جوانان میفرمایند:
رُبَّ صَغیرٍ احْزَمُ مِنْ کبیرٍ؛ یعنی بسا کوچکی که از بزرگتر دوراندیشتر است.
با استفاده از این سخن هنرمندانه، ما به بحث شایستهسالاری اشاره نمودیم و بدنبال آن به تخصص توأم با تعهد و در عین حال استفاده از توانائیها توأم با تجربیات که نتیجه آن شایسته سالاری است رسیدیم و در پایان اثبات نمودیم که «شایسته سالاری» در حکومت دینی امام علی(ع) تجربه شده است.
۱۶ . گفتار فلسفی، همان.
۱۸ . همان، نامه۳۵.
۱۵ . جوانان و رسالت حوزه، «مجموعه مقالات همایش جوان و رسالت حوزه».
۱۹ . همان، نامه۴۴.
۱۱ . همان.
۱۲ . شهریار.
۱۳ . رسول جعفریان، همان.
۱۰ . نهج البلاغه، نامه۵۳.
۱ . نهج البلاغه، نامه۳۱.
۱۴ . گفتار فلسفی «جوانان از نظر عقل و احساسات»، ج۱، ۱۳۶۶، ص۶.
۱۷ . نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه۲۷.
۲۳ . همان.
۲۱ . همان، نامه۴۲.
۲۲ . صمیمی «علی و نیمرخهایی از قرن اوّل اسلام»، تابان، ۱۳۷۵، صص ۱۹۳ و ۱۹۴.
۲ . همان.
۲۰ . همان، نامه۷۱.
۳ . همان، نامه۲۷.
۴ . رسول، جعفریان، «تاریخ سیاسی اسلام»، ج۲، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، دوم، ۱۳۶۹، ص۲۶۰.
۵ . نهج البلاغه، خ۱۷.
۶ . همان، خ۳.
۷ . همان، خ۱۰۶.
۸ . همان، خ۱۷.
۹ . بحارالانوار، ج۱، ص۱۸۳.
۱۸ . همان، نامه۳۵.
۱۵ . جوانان و رسالت حوزه، «مجموعه مقالات همایش جوان و رسالت حوزه».
۱۹ . همان، نامه۴۴.
۱۱ . همان.
۱۲ . شهریار.
۱۳ . رسول جعفریان، همان.
۱۰ . نهج البلاغه، نامه۵۳.
۱ . نهج البلاغه، نامه۳۱.
۱۴ . گفتار فلسفی «جوانان از نظر عقل و احساسات»، ج۱، ۱۳۶۶، ص۶.
۱۷ . نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه۲۷.
۲۳ . همان.
۲۱ . همان، نامه۴۲.
۲۲ . صمیمی «علی و نیمرخهایی از قرن اوّل اسلام»، تابان، ۱۳۷۵، صص ۱۹۳ و ۱۹۴.
۲ . همان.
۲۰ . همان، نامه۷۱.
۳ . همان، نامه۲۷.
۴ . رسول، جعفریان، «تاریخ سیاسی اسلام»، ج۲، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، دوم، ۱۳۶۹، ص۲۶۰.
۵ . نهج البلاغه، خ۱۷.
۶ . همان، خ۳.
۷ . همان، خ۱۰۶.
۸ . همان، خ۱۷.
۹ . بحارالانوار، ج۱، ص۱۸۳.
منبع : طوبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست