دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
مجله ویستا

نگاهی به مکاتب شرق‏شناسی در اروپا


نگاهی به مکاتب شرق‏شناسی در اروپا
اولین اقدامات اروپاییان برای مطالعه درباره سرزمین‏های شرقی به خصوص شرق اسلامی به قرن‏های سیزدهم و چهاردهم میلادی همزمان با نهضت ترجمه متون اسلامی به زبان‏های اروپایی بازمی‏گردد كه با تأسیس دانشگاه‏های اختصاصی از قرن هجدهم میلادی این مطالعات به صور ت آكادمیك درآمدند. مطالعات شرق‏شناسی در كشورهای مختلف اروپایی، با توجه به انگیزه‏ها و اهداف مختلف سیاسی، مذهبی و علمی، خصلت و خصوصیات گوناگونی داشته است كه بر این اساس می‏توان آن را به مكاتب متفاوت تفكیك كرد. مقاله حاضر كه ترجمه بخشی از نوشتار دكتر فتح ا لله الزیادی در كتاب «تاریخ الاستشراق الاروبی» است، به این مقوله پرداخته است.
●مقدمه‏
تصور بر این است كه شرق‏شناسی علی‏رغم این كه در محیطهای گوناگون و متعدد صورت گرفته ماهیتی واحد و خصلت‏هایی مشترك دارد و اهداف و انگیزه‏ها و اسباب آن را می‏توان بر هر یك از شرق شناسان و فعالیت‏هایشان در هرجایی تطبیق داد. زیرا شرق‏شناسی پدیده‏ای غربی با ماهیتی تكاملی است كه اگر چه برخی رویكردها و گرایش‏های آن متفاوت هستند، ولی رشته‏های مطالعاتی مختلف آن با یكدیگر توافق دارند. امّا این تصور چندان درست نمی‏نماید. زیرا در عمل مشاهده می‏كنیم مطالعات شرق‏شناسی به لحاظ اهداف و انگیزه‏ها، ماهیت، محتوا و... تفاوت‏هایی با یكدیگر دارند و برای شناخت دقیق‏تر این پدیده لازم است آن را در قالب مكتب‏هایی تقسیم بندی كرد. البته این كار به سبب كم بودن منابع و مصادر قابل دسترس بسیار دشوار است و حتی كسانی كه تاریخ شرق‏شناسی را رقم زده‏اند به آن راه نیافته‏اند و اغلب تحق یقاتشان را به بررسی انتقادی و تحلیلی فعالیت‏های شرق شناسان متمركز كرده‏اند. در این میان برخی هم به دسته بندی مكاتب شرق‏شناسی توجه نموده‏اند مثلاً بعضی از محققان، شرق شناسان را در سه مكتب جای داده‏اند.
۱. مكتبی كه به مباحث قرآنی اختصاص دارد.
۲. مكتبی كه به پیامبر اسلام مربوط است.
۳. مكتبی كه به تاریخ عربی - اسلامی اختصاص یافته است.۲
البته این تقسیم بندی قابل اعتماد نیست، زیرا به شرق‏شناسی از این منظر كه فقط مربوط به اسلام و مسلمانان است، نگریسته است و این پذیرفتنی نیست، زیرا شرق‏شناسی حوزه‏ای وسیع‏تر است كه همه فعالیت‏هایی را كه به شرق مربوط می‏شود، در بر می‏گیرد خواه اسلامی باشد ی ا غیر اسلامی، دینی باشد یا زبان‏شناسی و یا هر گونه‏ای دیگر.
از كسان دیگری كه به این امر توجه داشته‏اند نجیب العقیقی [نویسنده مصری ]است كه فصلی از كتابش، المستشرقون، را در چاپ اوّل به این موضوع اختصاص داده بود و شرق‏شناسی را به دو مكتب منتسب كرده بود:
۱. مكتب سیاسی كه در حوزه ادبیات به معنای كلّی آن تحقیق می‏كند.
۲. مكتب باستان‏شناسی كه به آثار و ابنیه بازمانده از گذشته توجه دارد.۳
با این حال او در بقیه كتابش به بررسی شرق شناسان بر اساس تقسیمات كشوری و جغرافیایی پرداخته و البته به ویژگی‏ها و خصوصیات مناطق و محیطهای فعالیت این شرق شناسان توجه نداشته و فقط تلاش خود را به ذكر نام شرق شناسان و آثارشان متمركز كرده است. به طوری كه كتاب او عبارت است از فهرستی بزرگ، مشتمل بر نام شمار زیادی از مردانی كه در حوزه شرق‏شناسی ظهور كردند. بدین ترتیب عقیقی به تقسیم بندی جغرافیایی روی آورده و از تقسیم اول خود صرف‏نظر نموده است. به طوری كه چاپ بعدی كتاب وی فاقد فصلی خاصّ درباره مكاتب شرق‏شناسی و ت قسیم‏بندی آنهاست. در واقع جای دادن شمار زیادی از شرق شناسان كه دارای نژادهای مختلف، زبان‏های متفاوت و گرایش‏های متنوع و اهداف متعدد بودند، در یك تقسیم منسجم كاری بس دشوار است و به نظر می‏رسد، تقسیم‏بندی آنان براساس تقسیمات جغرافیایی - كشوری - میسّرتر باش د. از این رو در ادامه به بررسی مكاتب شرق‏شناسی و ویژگی‏های آن‏ها در قالب همین تقسیم بندی خواهیم پرداخت.
●مكتب بریتانیا
انگلستان از دوران بسیار قدیم با مشرق زمین در ارتباط بود و این ارتباط به سالهای پیش از ظهور اسلام باز می‏گردد. به طوری كه بعضی ذكر كرده‏اند، روابط ایرلندی‏ها با نواحی شرقی از نیمه قرن سوم میلادی آغاز گردید، یعنی زمانی كه گروهی از راهبان جهانگرد مسیح ی در سفر خود به اراضی مقدس به مصر، سوریه و فلسطین وارد شدند. امّا با وجود این سفرهای قدیمی، نوشته‏های انگلیسی‏ها درباره شرق فقط در قرن اوّل هجری/هفتم میلادی ظاهر شدند یعنی زمانی كه «ویلبلاد»۴ جهانگرد انگلیسی مطالبی درباره سفرش به سرزمین‏های عربی نوشت و ا ز آن پس دیگر زائران و تاجران و مسافران كه به شرق سفر می‏كردند از وی پیروی كرده به نوشتن شرح سفرهایشان دست زدند.۵
شرق‏شناسی انگلیسی دارای ویژگی‏های خاصّی بود در واقع، شرق‏شناسی بریتانیایی برخاسته از انگیزه‏های ذاتی بود كه در تماس و ارتباط دانشمندان انگلیسی با اندلس و صقلیه به منظور آموختن زبان عربی و آگاهی از فلسفه یونانی در خلال آثار ترجمه شده به عربی در این زمینه ، جلوه‏گر شد. این انگیزه‏ها به تدریج به انگیزه‏های دینی تغییر یافتند كه هدف آنها فعال‏سازی نهضت اعزام هیئت‏های تبشیری همراه با آموختن زبان عربی و برخی علوم دینی بود و در نهایت در شرق‏شناسی انگلیسی انگیزه‏های استعماری بروز كرد كه در روابط نظامی و استعماری انگلستان در كشورهای شرقی تجلّی یافت. بدین ترتیب دو هدف مسیحی‏سازی شرق و استعمار نقش بارزی در تعیین مسیر و حركت شرق‏شناسی انگلیسی بازی كردند.
مطالعات شرق‏شناسی انگلیسی، بر زبان عربی و آن چه كه با ادبیات و بلاغت و نقد ادبی و دیگر علوم مربوط به زبان عربی مرتبط بود، متمركز شده بود. دانشگاه‏های كمبریج و آكسفورد مهم‏ترین مراكزی بودند كه شرق‏شناسی انگلیسی در آنها پا گرفت و رشد یافت. شماری از شرق شن اسان انگلیسی به طرق مختلف به عنوان اعضای فعال به مجامع مطالعات زبان عربی راه یافتند كه از آن جمله می‏توان مارگلیوث‏۶، نیكلسون‏۷ و آلفرد گیوم‏۸ را نام برد. هم‏چنین در بسیاری از دانشگاه‏های انگلستان كرسی‏های مطالعات شرقی تأسیس شدند و شمار آموزشگاه‏ها و مؤس ساتی كه به مطالعه در خصوص زبان عربی می‏پرداختند، فزونی یافت و در كنار آن‏ها تعداد كتابخانه‏ها و چاپخانه‏هایی كه در انتشار كتاب‏ها و نشریات مربوط به مطالعات شرقی فعالیت داشتند، زیاد شدند. در این قرون اخیر هم توجه شرق شناسان انگلیسی به مطالعات اسلامی در زم ینه‏های مختلف، افزایش یافت.
با توجه به اهداف تبشیری و استعماری انگلستان تحقیقات و توجهات شرق شناسان انگلیسی به برخی سرزمین‏های شرقی مانند هندوستان، مصر و شام معطوف گردید. و در همین راستا برخی شرق شناسان این كشور در كارهای نظامی و دیپلماسی وارد شدند و شماری از آنان به عنوان كارمند یا مستشار سیاسی یا نظامی در وزارت خانه امور خارجه یا وزارت مستعمرات به كار پرداختند مثلاً ریچارد بورتون (۱۸۲۱-۱۸۹۰ م) شرق شناس مشهور انگلیسی كه پس از تحصیل در آكسفورد به خدمت ارتش بریتانیا در هند درآمد و به بسیاری از كشورهای عربی سفر كرد و از حجاز و شهره ای مقدس آن دیدار نمود و مدتی كنسول انگلستان در سوریه بود.۹ هم‏چنین چارلز مورواتسون (۱۸۴۴-۱۹۱۲ م) فارغ التحصیل دانشكده دوبلین در رشته علوم عربی و زبان‏شناسی كه مدت‏ها در ارتش بریتانیا در مصر خدمت كرد.۱۰ همین طور اكتشاف نفت در برخی كشورهای اسلامی در افزایش توجه انگلستان به شرق و در نتیجه افزایش آمورشگاه‏ها و مؤسساتی كه به آموزش و مطالعه زبان‏های شرقی و در رأس آنها عربی اهتمام داشتند، تأثیر بسزایی داشت.
●مكتب آلمان‏
ارتباط آلمان با شرق به قرن دهم میلادی می‏رسد، یعنی زمانی كه اوتو امپراتور آلمان در سال ۹۵۶ میلادی راهبی را با نام یوحنا به عنوان سفیر خود به نزد عبدالرحمن الناصر (۳۰۰-۳۵۰ ه/۹۱۳-۹۶۳ م) حاكم مسلمان اندلس روانه كرد و الناصر نیز به نوبه خود یكی از كشیش ‏های سرزمینش را به عنوان سفیر به دربار امپراتور آلمان فرستاد.۱۱ امّا اولین آلمانی كه به تدریس زبان عربی توجه كرد، كرستمنا (۱۵۵۴-۱۶۱۳ م) بود كه كتابی را برای آموزش زبان عربی و چگونگی نوشتن به این زبان تدوین كرد.۱۲ به دنبال او شرق شناسان آلمانی به فعالیت د ر مطالعات عربی و اسلامی روی آوردند. در خصوص شرق‏شناسی آلمانی دو نكته قابل توجه است كه اكثر محققانی كه به بررسی شرق‏شناسی آلمانی پرداخته‏اند به آن اشاره كرده‏اند و این دو نكته عبارتند از: ۱. آلمان در كشورهای عربی مستعمراتی نداشت از این رو شرق‏شناسی آلمانی از یوغ مسائل سیاسی آزاد بوده است. ۲. آلمانی‏ها فعالیت‏های تبشیری و مسیحی‏سازی نداشتند، لذا شرق شناسان آلمانی از دست كاری و تحریف در تاریخ اسلام مبرّی هستند.
این دو نكته نیاز به دقت و تأمل بیشتری دارند، زیرا به نظر می‏رسد بر مدارك و اصول علمی استوار نیستند. در خصوص نكته اوّل اگر شرق‏شناسی را به مفهوم عام آن در نظر بگیریم یعنی هر فرد غیر مسلمانی كه درباره اسلام مطالعه می‏كند و در یكی از شاخه‏های علوم اسلامی ت خصص می‏یابد و در مفاهیم آن‏ها دست اندازی و دست كاری می‏كند، می‏توان قسمت اوّل آن - یعنی این كه آلمان مستعمراتی در كشورهای عربی و شرق نداشت - را پذیرفت امّا اگر شرق‏شناسی را به مفهوم دانشگاهی آن در نظر بگیریم، یعنی هر غربی كه به مطالعات شرقی توجه دارد، هم ین را هم نمی‏توانیم بپذیریم زیرا كشور آلمان هم در مشرق زمین مستعمراتی داشت و منافع مختلفی در آنها برای خود فراهم ساخته بود و مناطق وسیعی از افریقا و آسیا تحت استعمار این كشور قرار داشتند. امّا درباره قسمت دوم این نكته یعنی رها بودن شرق‏شناسی آلمانی از یو غ سیاست؛ شاید در خصوص شرق‏شناسی قدیمی آلمان درست باشد ولی در ادوار متأخر بدون شك شرق‏شناسی به نحوی مطیع سیاست شد و به خصوص اگر به قضیه اكتشاف نفت در كشورهای شرقی و به دنبال آن دگرگونی روابط آلمان با شرق توجه كنیم، این امر بعید به نظر نمی‏رسد. امّا درباره نكته دوم می‏توان گفت اصلاً درست نیست و سخنی بدون تعمق در تاریخ آلمان و نهضت شرق‏شناسی در آن كشور می‏باشد و بنابه دلایل زیر می‏توان آن را رد كرد:
۱. به طور قطعی ثابت شده كه آلمان انجمن‏های تبشیری داشته كه به تقویت مادی و معنوی نهضت مسیحی‏سازی شرق می‏پرداختند. و یكی از مهم‏ترین گردهمایی‏های تبشیری كه گردهمایی استعماری نامیده می‏شد در آلمان برگزار شد. در یكی از سخنرانی‏های این گردهمایی تأكید شده بو د كه مبشران مسیحی خودشان را وقف فعالیت درباره اسلام و تحقیق در شئون مستعمرات آلمانی كرده‏اند و لازم است در عین مدارای با اسلام حتی‏الامكان برای جلوگیری از انتشار آن در مستعمرات آلمان تلاش شود.۱۳
۲. بعضی مصادر تأكید دارند كه بسیاری از شرق شناسان پیشگام آلمانی نزد شرق شناسان فرانسوی و به خصوص سیلوستر دوساسی‏۱۴، شخصیتی كه همگان نقش او را در فعالیت‏های تبشیری و دینی می‏دانند، شاگردی كرده‏اند و از این طریق شرق شناسی آلمانی تحت تأثیر اندیشه‏های تبشیر ی فرانسوی قرار گرفت.از این رو با توجه به علل مذكور نمی‏توان دو نكته یاد شده درباره ویژگی شرق‏شناسی آلمان را پذیرفت، امّا می‏توان به برخی خصلت‏های دیگر آن اشاره كرد. شرق شناسان آلمانی به پشتكار و صبر و حوصله معروف هستند. فعالیت‏های آنان به قدری پیگیر و دامنه دار بود كه برخی از ایشان در اثر كثرت مطالعات و تحقیقاتشان به بیماری یا عوارض جسمی مبتلا می‏شدند مانند ووستنفلد۱۵ كه به سبب مطالعه بسیار بینایی خود را از دست داد. برخی دیگر نیز همه عمر خود را در راه تحقیق و بحث و مطالعه در این زمینه سپری كردند و حتی شخصیتی مانند یوهان ر ایسكه‏۱۶ شهید ادبیات عرب نامیده شد. احمد امین نویسنده مصری اظهار داشته كه آلمانی‏ها به دقت در تحقیق و صبر و حوصله و توانایی در گرد آوری جزئیات پراكنده و به دست دادن دقیق‏ترین و عمیق‏ترین نتایج از آنها معروف هستند.۱۷ از مهم‏ترین وجوه تمایز شرق‏شناسی آلمان ی توجه آن به تاریخ و فرهنگ قدیم مشرق زمین و سرزمین‏های اسلامی است. و نشانه بارز آن تمركز زیاد بر فعالیت‏های مربوط به انتشار میراث فرهنگ اسلامی است. به حدّی كه به گفته صلاح الدین منجّد محال است، آثاری را كه یك شرق‏شناس آلمانی ارائه داده است یك مجمع علمی ب تواند عرضه كند.۱۸
آغاز شرق‏شناسی آلمانی در مقایسه با دیگر كشورهای اروپایی خیلی دیرتر بود و تا قرن هجدهم میلادی اساساً فعالیت قابل ذكری برای شرق‏شناسان آلمانی نمی‏توان سراغ داد و در واقع فعالیت‏های آنان از این زمان به بعد بود. شمار زیادی از اولین شرق شناسان آلمانی شاگردان شرق‏شناس بزرگ فرانسوی، سیلوستر دوساسی بودند كه شیوه كار او را به كشور خود آوردند. بدین گونه می‏توان نوع فعالیت‏های شرق‏شناسی آلمانی كه متمركز بر زبانشناسی بود و تأثیرپذیری آن از انگیزه‏های دینی را ردیابی كرد. این شرق شناسان تحت تأثیر استاد خود توجه خاصی به زبان و ادبیات عرب داشتنتد به طوری كه تا اوایل قرن نوزدهم میلادی توجه آنها فقط به مطالعات زبانشناسی و ادبی معطوف بود، و بر همین اساس بیش از شرق شناسان دیگر كشورها به تهیه معجم‏های عربی یا عربی - لاتینی و یا عربی - آلمانی، همت گماشتند. در این حوزه نام‏ های زیادی از دانشمندان آلمانی به چشم می‏خورد مانند فریتاج‏۱۹ (۱۷۸۸-۱۸۶۱ م)، نلدكه‏۲۰ (۱۸۳۶-۱۹۳۰م)، هانس ویر۲۱ و كسان دیگر. شرق شناسان آلمانی هم‏چنین بیش از دیگران به تهیه فهرست مخطوطات عربی و اسلامی دست زدند و كارهای آنان در این زمینه بسیار دامنه دار بود حتی مثلاً بروكلمان مدتی حدود نیم قرن را برای تهیه كتابش - تاریخ ادبیات عرب - صرف كرد.۲۲ اهتمام شرق شناسان آلمانی در این امور به گونه‏ای بود كه برخی تحت تأثیر انگیزه‏های درونی - كه ویژگی‏های آلمانی‏ها به شمار می‏رود - با سرمایه و امكانات شخصی خود به نشر و چاپ متون و نصوص عربی - اسلامی دست زدند، در حالی كه دیگر محققان غربی در این زمینه بسیار ممسك هستند. همین انگیزه‏های درونی گاه برخی از آنان را به حدّی سوق می‏داد كه بیش از ۵۰ زبان و لهجه مختلف را فرا می‏گرفتند. مانند فریدریش روكرت شرق شناس و شاعر آلمانی كه به شعر و ادبیات عربی توجه خاصّ داشت و بخشی از قرآن را ترجمه كرد.۲۳ یكی از عواملی كه شرق‏شناسی آلمانی را در قرن نوزدهم به سوی زبان‏شناسی سوق داد كشف نفت در برخی كشورهای شرقی و گسترش روابط تجاری آلمان با كشورهای عربی بود به گونه‏ای كه فعالیت‏های شرق‏شنا سی به سوی تحقیق در لهجه‏ها و زبانهای محلی به عنوان وسیله‏ای برای تحكیم روابط این كشورها كشیده شد و بر آن تمركز یافت.
با توسعه مطالعات شرقی در آلمان، شماری از شرق شناسان آلمانی به عضویت در مجامع زبان‏شناسی درآمدند و بعضی دیگر به تدریس در دانشگاه‏های مختلف پرداختند و حتی برخی در دانشگاه‏های كشورهای عربی به خصوص در مصر به تدریس مشغول شدند مانند لیتمان‏۲۴ (۱۸۷۵-۱۹۵۸ م) و برگستراسر۲۵ (۱۸۸۶-۱۹۳۳) و پل كراوس‏۲۶ (۱۹۰۴-۱۹۴۴ م). به تدریج شرق شناسان آلمانی به رشته‏های دیگری هم روی آوردند از جمله توجه آنان به باستان‏شناسی و حفاری در مناطق تاریخی معطوف گردید و حتی در برخی كشورهای عربی به خصوص در بیروت و قاهره و بغداد آموزشگاه‏های ی بدین منظور برپا كردند. از ابتدای قرن نوزدهم شرق‏شناسی آلمانی بر مطالعات اسلامی متمركز گردید و از همین زمان مطالعات اسلامی (اسلام‏شناسی) در آلمان پی‏گیری می‏شد. بدین ترتیب مكتب شرق‏شناسی آلمانی به سبب تمركز بر مطالعه در بلاد عربی و دین اسلام بدون توجه ب ه دیگر زبان‏ها و دین‏های شرقی با دیگر مكاتب شرق‏شناسی تفاوت یافت.
پیدایش حزب نازی در آلمان تأثیر ناخوشایندی بر فعالیت‏های شرق‏شناسی داشت. به سبب این امر برخی از بزرگان شرق‏شناسی آلمانی مانند ژوزف شاخت‏۲۷ (۱۹۰۲-۱۹۶۲ م) به كشورهای دیگر مهاجرت كردند. برخی نیز در طی جنگ كشته شدند و گروهی نیز تحت تأثیر جوّ فكری حاكم بر آلم ان قرار گرفته و فعالیت‏هایشان جهت‏گیری خاصّی یافت. بهر حال دستاوردهای مكتب شرق‏شناسی آلمان بسیار قابل توجه است! ادوارد سعید درباره دستاوردها و ویژگی‏های شرق‏شناسی آلمانی می‏گوید: «آن چه شرق‏شناسی آلمانی انجام داد این بود كه آثار مختلفی را كه دو امپراتوری بریتانیا و فرانسه در زمینه‏های متون، اساطیر، فرهنگ و زبان‏های شرقی گرد آورده بودند، پالایش و تنقیح و تحكیم كردند. امّا آن چه بین شرق شناسان آلمانی و شرق شناسان انگلو فرانسی و آمریكایی مشترك است، همان شیوه تسلط فكری آنان بر شرق است كه در فرهنگ غربی وجود دارد.»۲۸
●مكتب ایتالیا
ایتالیا از قدیم دارای روابط گسترده‏ای با شرق بود. بعضی از محققان این ارتباط را به دوران پیش از میلاد مسیح می‏رسانند و این به سبب نزدیكی جغرافیایی ایتالیا - روم باستان - با برخی سرزمین‏های عربی و آفریقایی بود. در دوران اسلامی زمانی كه اعراب مسلمان ج زیره سیسیل را فتح كردند، این روابط میان ایتالیا و جهان اسلام در بعد فرهنگی تحكیم بیشتری یافت. بعدها در زمانی كه این جزیره دوباره ضمیمه خاك ایتالیا گردید و حاكمان نورماندی بر آن حكمرانی یافتند این وضعیت شدت بیشتری یافت به خصوص در عصر پادشاهی روژه اول (۱۰۹ ۱-۱۱۰۱ م) و نواده او فردریك دوم (۱۱۹۸-۱۲۵۰ م) مشهورترین پادشاه سیسیل و علاقه‏مندترین آنان به فرهنگ اسلامی كه دربارشان قبله‏گاه عالمان و فرهنگ دوستان در تمام سرزمین‏های شرقی بود. هم‏چنین وجود واتیكان - مركز رهبری جهان كاتولیكی - در ایتالیا اثر زیادی بر تح كیم مناسبات میان این كشور و سرزمین‏های شرقی داشت، زیرا واتیكان جایگاه بسیار مهمی در فعالیت‏های تبشیری مسیحی و تلاش برای مسیحی‏سازی شرق در همه جا به عهده داشت.
با این حال، توجه و فعالیت رسمی ایتالیا در مطالعات شرقی تازه از قرن یازدهم میلادی آغاز شد. از زمانی كه دانشگاه‏های ایتالیا به فعالیت و مطالعات عربی و اسلامی روی آوردند. این مطالعات نخست در سال ۱۰۷۶ میلادی در ناپل شروع شد و به دنبال آن در دیگر دانشگاه‏ها پیگیری گردید. شرق‏شناسی ایتالیایی حركت خود را با هدف دینی آغاز كرد. این هدف به خوبی در این نكته آشكار است كه بخش عمده سازمان‏های مربوط به شرق‏شناسی در ایتالیا با تلاش راهبان مسیحی شكل گرفت. از جمله می‏توان به تأسیس دانشكده مارونی‏ها در روم به سال ۱۵۸۴ می لادی اشاره كرد كه به همت پدر گریگوریوس سیزدهم برپاشد و زبانهای شرقی در آن تدریس می‏گردید. و یا در سال ۱۶۲۳ میلادی كاردینال دومدیچی مدرسه زبانهای شرقی را در فلورانس بنیان نهاد و بعد از او كاردینال بروم، مدرسه زبان‏های شرقی را تأسیس كرد. بدین ترتیب واتیكان و فعالیت‏های تبشیری آن تأثیر زیادی در شكل‏گیری تحولات شرق‏شناسی ایتالیایی داشت. با توجه به غلبه انگیزه‏ها و اهداف دینی بر شرق‏شناسی ایتالیایی فعالیت‏های آن بر مطالعه و تحقیق درباره اسلام و مسلمانان به خصوص اعراب و در كنار آن توجه به زبان عربی و تألیف كت اب‏هایی در این زمینه و در برخی لهجه‏های عربی متمركز گردیده بود.
حكومت مسلمانان بر جزیره سیسیل بسیاری از شرق شناسان ایتالیایی را به تخصص در ابعاد مختلف تاریخ علوم اسلامی و عربی واداشت. نگاهی به تألیفات بزرگ‏ترین شرق شناسان این كشور مانند كایتانی‏۲۹، سانتیلانا۳۰، نللینو۳۱ و گویدی‏۳۲ این حقیقت را آشكار می‏سازد. امّا به تدریج اهداف دینی تغییر یافته و برخی اهداف استعماری به مكتب شرق‏شناسی ایتالیایی راه یافتند و این در زمانی بود كه ایتالیا به اشغال نظامی كشورهای لیبی و اتیوپی اقدام كرد. در همین حال، اهداف علمی هم در راستای شرق‏شناسی ایتالیایی قرار گرفتند كه در مهاجرت بسی اری از ایتالیایی‏ها به مراكز فرهنگی اسلامی برای كسب علم و دانش تجلّی یافت.
بدین ترتیب، برخی از شرق شناسان ایتالیایی توانستند به كشورهای شرقی سفر كرده و در آن‏جا زندگی كنند و در ضمن مطالعاتشان به تدریس در دانشگاه‏های این كشورها - به خصوص در مصر - بپردازند به طوری كه شماری از اندیشمندان مسلمان در دو سده اخیر در نزد همین استادان ایتالیایی تحصیل كردند. بعضی از شرق شناسان ایتالیا به افتخار عضویت در مجامع متعدد علمی نایل شدند مانند كارلو نللینو، فرانچسكو گابریلی‏۳۳ و ایگناتسیوگویدی. با گسترش شرق شناسی در ایتالیا كرسی‏های مطالعات شرقی و آموزشگاه‏های تخصصی و مجلات و نمایشگاه‏هایی در همین زمینه در این كشور بر پا گردیدند. همین طور مجموعه‏ای از مراكز فرهنگی در شماری از كشورهای عربی بر پا شدند. شرق شناسان ایتالیایی هم‏چنین با تلاش خستگی‏ناپذیر در نشر آثار اسلامی شركت داشتند و در حفظ و فهرست نویسی و تحقیق میراث اسلامی همت گماردند.
یكی از ویژگی‏های متمایز شرق‏شناسی ایتالیایی نسبت به دیگر مكاتب، وجود زنان دانشمندی بود كه با تلاش فراوان در حوزه مطالعات شرقی فعالیت می‏كردند. از جمله اینان ماریا نللینو۳۴ دختر كارلو نللینو شرق‏شناس معروف و نیز اولگاپنتو۳۵ مدیر كتابخانه ملّی رم و آنجلا كوداتزی‏۳۶ و استرپانتا۳۷ متخصص در تاریخ كشور لیبی بودند. از دیگر ویژگی‏های مكتب ایتالیا وجود نوعی وراثت علمی در بین شرق شناسان این كشور است. به این معنا كه در حوزه مطالعات شرقی، فرزندان برخی شرق شناسان بزرگ دنباله رو پدرانشان بودند و همان مسیر را پیمودند و كارهایی را كه پدرانشان آغاز كرده بودند، تكمیل نموده و آثار آنان را گردآوری و تدوین می‏كردند. از این قبیل باز می‏توان از گویدی و پسرش مایكل آنجلو۳۸، گابریلی و پسرش فرانچسكو و نللینو و دخترش ماریا را نام برد. این نكته نیز در مكتب شرق‏شناسی ایتالیا قابل توجه است كه به زحمت می‏توان اثری چشم‏گیر و فعالیتی قابل ملاحظه از شرق شناسان ایتالیایی در حوزه‏های غیرعربی و غیراسلامی یافت به تعبیر دیگر مكتب ایتالیا به نواحی شرق غیراسلامی و به خصوص شرق دور كمتر توجه داشته است.
●مكتب فرانسه‏
روابط فرانسه با شرق به اوایل قرن هشتم میلادی می‏رسد. زمانی كه اعراب مسلمان پس از فتح اندلس به نبرد در متصرفات فرانسویان پرداختند. این روابط به سبب وجود دولت‏های اسلامی در اندلس و بعدها با حمله ناپلئون به مصر و در نهایت با اشغال بخش‏هایی از سرزمین‏ه ای شرقی توسط فرانسه افزایش و گسترش یافت.
از خلال مراجعی كه در دست است چنین معلوم می‏شود كه ارتباط فرانسه با شرق پیوسته ارتباطی استوار و مبتنی بر مصالح فرانسه و منافعی كه در قبال این تعاملات نصیب این كشور می‏شده بود. توجه و رویكرد فرانسوی‏ها به شرق از زمانی گسترش پیدا كرد كه حضور بریتانیا در هن د افزایش یافت. این حضور غیرت فرانسویان را برانگیخت و آنان را واداشت تا به دنبال یافتن پایگاهی دائمی - همانند رقیبان انگلیسی خود - در نواحی پهناور شرق برآیند. در نتیجه مطالعات شرق‏شناسی در فرانسه رشد یافته و روز به روز متنوع می‏گردید.
مطالعات مكتب شرق‏شناسی فرانسه بر سه محور دینی، سیاسی و استعماری متمركز بود و این كشور از قدیمی‏ترین مراكز شرق‏شناسی به شمار می‏رفت كه از دیرباز به عنوان مكانی حائز اهمیت در این گونه مطالعات شناخته می‏شد. آموزشگاه زبان‏های شرقی كه در سال ۱۱۹۵ میلادی تأسی س شد، مهم‏ترین مكانی بود كه شرق‏شناسی فرانسوی در آن پا گرفت و به دنبال آن مراكز دانشگاهی متعددی تأسیس شد. دانشگاه سوربون در این زمینه شهرت جهانی داشت و تأثیر بارزی بر فعال‏سازی مطالعات شرقی در فرانسه داشت. گستردگی این مطالعات در فرانسه بر كشورهای اروپایی دیگر هم تأثیرگذار بود. به خصوص بر آلمان و مكتب شرق‏شناسی آن كه شماری از پیشگامانش شاگردان مكتب فرانسه بودند به طوری كه تحت تأثیر مكتب فرانسه اهداف و مسیر شرق‏شناسی آلمانی از اهداف علمی به سوی اهداف دینی و سیاسی سوق داده شد و این امر به سبب تحصیل گروهی ا ز شرق شناسان برجسته آلمانی چون فریتاج، فلوگل‏۳۹ و فلایشر۴۰ در فرانسه بود.به لحاظ اهمیت ماهیت استعماری فرانسه و سلطه نظامی آن بر برخی كشورهای شرقی و اسلامی، آموزشگاه‏ها و مدارس و مراكز علمی و فرهنگی زیرنظر شرق شناسان فرانسوی تأسیس شده و اداره می‏گردید كه این امر تأثیر زیادی بر توسعه سلطه فرهنگی فرانسه بر این سرزمین‏ها به خصوص در كشورهای تحت استعمارش، داشت. نیز به لحاظ ماهیت دینی شرق‏شناسی فرانسوی اكثر دانشگاه‏ها و آموزشگاه‏های فرانسوی كه به مطالعات شرقی عنایت داشتند به كوشش راهبان و كشیشان مسیحی برپا می‏شدند و اداره امور آنها در دست اینان بود.
فعالیت‏های مكتب فرانسه به سبب تخصصی بودنشان از دیگر مكاتب متمایز و ممتاز بودند، بدین معنا كه اكثر شرق شناسان فرانسوی در یك زمینه خاص از زمینه‏های تحقیق و مطالعه تخصص داشتند. در عین حال، شرق‏شناسی فرانسوی از همان ابتدا به تمام آن چه متعلق به شرق بود، توج ه داشت و فعالیت‏های آن فقط به اسلام یا ادبیات عرب اختصاص نداشت و بر آن‏ها متمركز نشده بود، امّا به سبب فعالیت گسترده فرانسه در نواحی شمال افریقا كه تحت استعمار این كشور بودند، آثار شرق شناسان فرانسوی مراجع دست اول اروپاییان برای تحقیق و مطالعه درباره شما ل افریقا، طوارق و بربرها به شمار می‏رفتند. این امر تأثیر مستقیمی هم بر فرهنگ و نظام‏های آموزشی در كشورهای شمال افریقا و نواحی تحت استعمار فرانسه باقی گذاشت به علت این كه بسیاری از شرق شناسان فرانسوی فرصت تدریس و جهت دهی تربیتی و برنامه ریزی فرهنگی و... ر ا در شمال افریقا داشتند.
از فعالیت‏های ممتاز شرق شناسان فرانسوی اقدام به تهیه فهرست‏های متعدد از گنجینه‏های نسخ خطی و اسناد و مدارك شرقی بود كه در فرانسه یا در كشورهای تحت اشغال فرانسه موجود بودند. شرق شناسان فرانسوی هم‏چنین به تحقیق در آثار تاریخی و دستیابی به آنها در مكان‏های موردنظرشان پرداختند و حتی آموزشگاه‏ها و مراكز خاصّی برای این امور تأسیس كردند. یك نكته قابل توجه درباره شرق شناسان فرانسوی این است كه شمار زیادی از كارمندان نیروهای مسلح این كشور در زمره این افراد قرار دارند. وظایف و مسئولیت‏های نظامی و دولتی این افراد در كشورهای تحت استعمار دولتشان فرصت مناسب برای فعالیت در حوزه مطالعات شرقی را در ابعاد مختلف به آنان می‏داد از این قبیل می‏توان به ژاكو، كارمند ارتش فرانسه در سوریه، مونتان، مدیر آموزشگاه فرانسوی در دمشق، برسیه، درجه‏دار ارتش و مدیر آموزشگاه مطالعات عالی در تونس اشاره كرد كه هر یك دارای تألیفات چندی در خصوص كشوری بودند كه مدت‏ها در آن خدمت كرده بودند.
●مكتب روسیه‏
علی‏رغم این كه خصلت‏های اجتماعی، فرهنگی و تمدنی روسیه - به خصوص بخش آسیایی آن - شرقی تلقی می‏گردند، ولی بیشتر محققان برخلاف این امر روسیه را در شمار كشورهای فعال در شرق‏شناسی به شمار می‏آورند. در واقع روسیه شرق شناسانی دارد كه با شرق شناسان دیگر كش ورهای اروپایی چندان تفاوتی ندارند. علاوه بر این كه جنبه كمونیستی روسیه شوروی تهدیدی را علیه اسلام رهبری می‏كرد كه بیشتر از خطری بود كه استشراق تبشیری مسیحی نماینده آن بود. بنابراین شرق‏شناسی روسیه نماینده خصلت‏های خاصّی است كه سزاوار است به عنوان یكی از مكاتب شرق‏شناسی به شمار آید.
ارتباط روسیه با دولت‏های شرقی و به خصوص دولت‏های اسلامی به قرن دوازدهم می‏رسد، یعنی به دورانی كه زائران مسیحی روسی كه برای زیارت به بیت المقدس می‏آمدند، شرح سفرهایشان به این اماكن مقدس را بازگو كرده و یا می‏نوشتند. از مشهورترین این زائران پدر دانیل (۱۱۰ ۶-۱۱۰۸ م) است كه شرح سفرش را به زبان روسی نوشت. و بعدها به زبان فرانسوی ترجمه شد. این روابط با استیلاء مغولان بر بخشی از روسیه و تسلطشان بر این ناحیه به مدت نزدیك به ۲۴۰ سال تحكیم پیدا كرد. و همین دوران كافی بود تا به این نواحی - تحت اشغال مغولان - رنگ و صبغه شرقی بدهد. امّا رویكردهای علمی روسیه به شرق و به خصوص زبان عربی فقط از دهه‏های نخستین قرن نوزدهم آغاز شد كه شاهد شروع مطالعات منظم عربی و بر پایی مدارس تخصصی علمی بود. این توجه به شرق و مخصوصاً ادبیات عرب به دنبال شكوفایی مناسبات بین اتحاد شوروی و برخی كشورهای عربی، درست اندكی پس از انقلاب بلشویكی شوروی فزونی یافت. استشراق آلمانی در شكل‏گیری مكتب شرق‏شناسی روسیه نقش بارزی داشت. گروهی از شرق شناسان روسی در آلمان تحصیل كردند. توجه اساسی شرق‏شناسی روسی به زبان‏های شرقی بود و كمتر به علوم دیگر توجه دا شتند و شرق شناسان روسی به مطالعه زبان‏های آسیایی عنایت داشتند كه شرق شناسان اروپایی كمتر به آنها توجه نشان می‏دادند، زبان‏هایی چون چینی، مغولی، ارمنی، تركی، كردی، فارسی، ... و در بین این زبان‏ها محور توجهات ادبیات عرب بود. دستاوردهای مطالعات زبان‏شناسی ر وسیه در قالب تألیفات بسیاری به زبان روسی آشكار شد. هم‏چنین شخصیت‏های بزرگی در این مكتب ادبی ظهور كردند مانند كراكوفسكی‏۴۱ و كریمسكی‏۴۲ كه هر یك دارای آثار و تألیفات متعددی بودند. وجود نواحی مسلمان‏نشین در اتحاد شوروی در كشیده شدن شرق‏شناسی به سوی عنصری غ نی و پرمحتوا برای تحقیق و مطالعه تأثیر زیادی داشت به خصوص به سبب وجود مخطوطات بسیار به زبان‏های عربی و آسیایی كه تمدن اسلامی برجای گذاشته بود و به تدریج كشف می‏شدند. همین طور لازم است به تأثیر ظهور شخصیت‏های مهم و برجسته مسلمان مانند خوارزمی، ابوریحان بی رونی، ابن سینا و... در این نواحی كه اینك تحت حاكمیت اتحاد شوروی درآمده‏اند، اشاره كرد.
با توجه به وفور نسخه‏های خطی اسلامی در روسیه، شرق شناسان این كشور به تهیه فهرست‏هایی از این نسخه‏ها و توصیف كلیه آثار قدیمی اسلامی دست زدند. از مهم‏ترین این فهرست نویسان ایوانوف‏۴۳ متخصص در تاریخ و آثار اسماعیلیان و رومااسكویچ‏۴۴ می‏باشند. به همین ترتیب خیلی زود چاپخانه‏های شرقی در روسیه پدید آمدند كه دستاوردهای آنها چاپ بسیاری از كتاب‏های نفیس در زمینه‏های مختلف بود. مشهورترین این چاپخانه‏ها چاپخانه شهرهای قازان و پطرزبورگ بودند.
مكتب روسیه هم‏چنین فعالیت گسترده‏ای در انتشار مجّلات شرقی و تخصصی داشت و برخی از این نشریات هنوز منتشر می‏شوند. از جمله‏ی مجلات شرق‏شناسی روسیه باید به نشریات رسایل، دانش اسلام، آداب جهانی و سال‏شمار شرقی اشاره كرد. از آن جایی كه فعالیت‏های شرق‏شناسی رو سی برپایه زبان‏شناسی متمركز بودند، كارهای زیادی در زمینه بررسی لهجه‏های مختلف زبان‏های آسیایی، در روسیه انجام شد. از ویژگی‏های دیگر مكتب روسیه این است كه در مقایسه با دیگر مكاتب اروپایی اهتمام كمتری به تحقیق در علوم اسلامی داشت. در واقع توجه روسیه به جها ن عرب و رویكردش به مطالعات اسلامی به دنبال برپایی مناسبات نزدیك بین اتحاد شوروی و برخی كشورهای عربی فزونی و گسترش یافت. انگیزه‏ها و اهداف روسیه در مناسباتش با جهان اسلام با اهداف و انگیزه‏های استشراق اروپایی به خصوص در مطالعات معاصر درباره جهان اسلام چند ان تفاوت نداشت.
●مكتب اسپانیا
اسپانیا در بین كشورهای اروپایی بیشترین ارتباط را با شرق داشت و این به سبب نزدیكی جغرافیایی با سرزمین‏های دارای فرهنگ شرقی بود و هم به جهت این كه بزرگترین تمدنی كه مسلمانان در خارج از سرزمین‏های شرقی برپا كردند، در این كشور بود كه مدت نزدیك به پنج ق رن با اقتدار و توانایی بالایی به حیات خود ادامه داد و تأثیرات پایدار خود را بر جوانب مختلف زندگی و فرهنگ اسپانیا حتی تا زمان حاضر باقی گذاشت به گونه‏ای كه تأثیر فرهنگ عربی - اسلامی در هر گوشه‏ای از زندگانی اسپانیایی هویداست: در معماری و تزئیناتش، عادات و رسوم و در كتابخانه‏هایی كه سرشار از دستاوردهای اندیشه عربی - اسلامی در علوم مختلف می‏باشند و همواره اساس و مرجعی برای غربیان بوده‏اند كه از طریق آن فرهنگ و تمدن امروزی خود را بنیان نهادند.
از مجموع این امور توجه و رویكرد اسپانیا به شرق امری طبیعی می‏نماید كه تاریخ گذشته اسپانیا آن را حتمی‏الوقوع می‏ساخت. تاریخی كه عنصر علمی عظیمی را در پی داشت و نخستین انگیزه‏ای به شمار می‏رود كه اسپانیایی‏ها را به توجه به علوم شرقی و تخصص یافتن در آن‏ها واداشت. این توجه و رویكرد سابقه‏ای دیرین دارد و از زمانی آغاز شد كه غرب - و پیشاپیش آن اسپانیا - نسبت به علوم اسلامی و عربی احساس نیاز كرد. این رویكرد بعدها با رسیدن به اوج خود در قرن دوازدهم میلادی تحول یافت، در دوره‏ای كه به عصر عرب‏شناسی اروپا معروف ا ست و در طی آن - اسپانیایی‏ها به زبان عربی علاقه‏مند گردیده و به شگفتی‏های ادبیات و فنون عربی شیفته شدند و زبان و ادبیات لاتینی و متعلقات آن را رها كردند. این توجهات در ادوار مختلف به حسب شرایط و - موقعیت‏ها، ضعف و قوت می‏یافت و انگیزه‏های فراوانی آن را ب ه حركت درمی‏آوردند كه خصلتی همانند دیگر مكاتب شرق‏شناسی داشتند.
نخستین عامل محرك در شرق‏شناسی اسپانیایی انگیزه‏های علمی بودند. تمایل به فراگیری زبان عربی به منظور مطالعه و ترجمه كتب عربی علت اصلی پیوستن اسپانیایی‏ها به زنجیره شرق‏شناسی بود و در كنار این‏ها انگیزه‏های دینی بودند كه در وجود و ظهور راهبان مسیحی كه به خ یل شرق شناسان در می‏آمدند و اركان مهمی را در مكتب شرق‏شناسی اسپانیا تشكیل می‏دادند، جلوه‏گر می‏شد. شرق‏شناسی اسپانیا به علت تمركز فعالیت‏هایش بر میراث علمی اسلامی و توجه و عنایت به حفظ و فهرست‏نویسی و تحقیق و نشر این آثار شبیه مكتب آلمان بود و شاید به جه ت در اختیار داشتن بخش بزرگی از این میراث علمی در كتابخانه‏های اسپانیا بر مكتب آلمان برتری و امتیاز داشت. از فعالیت‏های مهم مكتب اسپانیا ترجمه و نشر بسیاری از كتاب‏های اسلامی و عربی بود. این امر در كنار بهره‏مندی علمی اروپاییان در شناخت اومانیستی اندیشه ا سلامی تأثیر داشت. از مهم‏ترین مترجمان این مكتب باید به امیلیوگارسیاگومث اشاره كرد. فلسفه و تصوف و ادبیات و تاریخ برترین حوزه‏هایی بودند كه شرق شناسان اسپانیا بر آن متمركز شده بودند وتألیفات بسیاری در این زمینه‏ها ارائه دادند. از فعال‏ترین شرق شناسان در ا ین حوزه‏ها - آسین پلاسیوس‏۴۵، ریموند۴۶ و پدر داریو۴۷ می‏باشند. هم‏چنین فهرست‏نویسی نسخه‏های خطی عربی یكی از زمینه‏هایی بود كه شرق شناسان اسپانیا به آن توجه داشتند و سهم بزرگی را به خود اختصاص دادند. از فهرست نویسان برجسته اسپانیا گایگانوس، سالوادورگومث و الاركون می‏باشند. علاوه بر این‏ها كشور اسپانیا در انتشار جراید و مجلّات شرق‏شناسی مشاركت فعال داشت و مجموعه چشم‏گیر و قابل ملاحظه‏ای از مجلات شرق‏شناسی در این كشور منتشر می‏شد. مهم‏ترین آنها مجله اندلس، مجله افریقا و مجله گزیده‏هایی از مطالعات عربی و عب ری و... بودند.
نكته قابل توجه در مكتب اسپانیا حضور روحانیون مسیحی است كه تأثیر زیادی در فعال‏سازی شرق‏شناسی اسپانیایی داشت. اینان یا به سبب عوامل و انگیزه‏های شخصی به این حوزه‏های مطالعاتی وارد می‏شدند یا به ترغیب محققان دیگر. از معروف‏ترین آنها یوحنا اشقوبی، پدروالكا یی و ریموند و مارتینی هستند كه از قدیمی‏ترین شرق شناسان اسپانیایی می‏باشند. در بین شرق شناسان اسپانیایی به خصوص در عصر جدید نام زنان محقق و دانشمندی نیز به چشم می‏خورد كسانی چون رافائلاماركز متخصص در تاریخ شمال افریقا، ماریاواثكز متخصص در زبان عربی و جوا كیناایوانز متخصص در شعر عربی. شرق شناسان اسپانیایی مراكز خاصّی را برای مطالعات و تحقیقات پدید آوردند. آموزشگاه فرهنگ عربی كه آسین پلاسیوس آن را اداره می‏كرد یكی از مهم‏ترین مراكزی بود كه شرق‏شناسی در آن پا گرفت به سبب این كه انبوهی از آثار و میراث اسلامی را در خود جای داده بود.
شرق‏شناسی اسپانیا در قرن نوزدهم و پس از آن شاهد فعالیت گسترده‏ای بود و علت آن رویكرد وسیع محققان اسپانیایی به حوزه مطالعات اسلامی و شرقی می‏باشد كه به نوبه خود، وفور مخطوطات عربی - اسلامی موجود در كتابخانه اسكوریال و دیگر كتابخانه‏های اسپانیا آنان را به این سمت می‏كشید. با این كه قرن بیستم شاهد كاهش آشكاری در فعالیت شرق‏شناسی به لحاظ كمّی بود، ولی موارد نادری را در شرق‏شناسی اسپانیایی در این دوره می‏یابیم كه برخی شرق شناسان برجسته، آنها را رهبری می‏كردند. پیشاپیش آنان دانشمند بزرگ، آسین پلاسیوس قرار دا شت كه نزدیك به ۲۵۰ كتاب واثر تحقیقی از خود به جای گذاشت. از همین قبیل گونزالث بالنا است كه حدود ۳۲۰ كتاب و مقاله در این زمینه داشت. این آثار انبوه محققان اسپانیایی یادآور گستردگی تحقیقات و دستاوردهای علمی مكتب آلمان در نخستین مراحل شرق‏شناسی است. یك نكته مهم در شرق‏شناسی اسپانیایی این است كه این مكتب از حضور فعالی در امور سیاسی و استعماری، آن چنان كه دیگر مكاتب اروپایی داشتند، برخوردار نبود.
مترجم:حسن حسین‏زاده شانه‏چی
منبع:فصلنامه تاریخ اسلام ، شماره ۲۰
نویسنده:فتح الله الزیادی
‏ پی‏نوشت‏ها:
۱. دانش آموخته حوزه علمیه قم و دكتری تاریخ اسلام.
۲. اسماعیلیویچ، احمد، فلسفه الاستشراق و اثرها فی الادب العربی، ص ۲۱۹.
۳. نك: العقیقی، نجیب، المستشرقون، فصل اوّل، چاپ اول.
۴. wiliblod.
۵. حُجا، میشال، الدراسات العربیه و الاسلامیه فی اروپا، ص ۲۷.
۶. مارگلیوث (۱۸۵۸-۱۹۴۰) - margoliouth: مستشرق معروف انگلیسی كه از دانشگاه آكسفورد در رشته زبان‏های شرقی فارغ التحصیل شد و به عنوان استاد در آن جا به تدریس پرداخت و فعالیت‏های گوناگونی در این زمینه داشت.
۷. رینولد آلن نیكلسون (۱۸۶۸-۱۹۴۵) - r.a. nicholson: فارغ التحصیل از دانشگاه كمبریج در رشته ادبیات باستانی بود و زبانهای عربی و فارسی را هم فرا گرفت وی به خصوص در ادبیات فارسی و عربی و تصوف اسلامی مطالعات بسیاری داشت.
۸. آلفرد گیوم (متولد ۱۸۸۸ م) - a. guillaume: از دانشگاه آكسفورد فارغ التحصیل گردید مدت‏ها به عنوان استاد زبان‏های شرقی در كشورهای مختلف فعالیت داشت و آثار قلمی متعددی در حوزه ادبیات عربی اسلامی دارد.
۹. حُجا، پیشین، ص ۳۹.
۱۰. همان.
۱۱. همان، ص ۷۵.
۱۲. المنجد، صلاح الدین، المستشرقون الآلمان، دارالكتاب الجدید، بیروت، ۱۹۸۲، ص ۷.
۱۳. میدانی، عبدالرحمن، اجنحه المكر الثلاثه، دارالقلم ص ۵۰.
۱۴. سیلوستر دوساسی (۱۷۵۸-۱۸۳۸ م) s. desacy: او تحصیلات خود را در رشته ادبیات لاتینی و یونانی آغاز كرد و زبانهای عربی و فارسی و تركی را هم فرا گرفت و به تدریس آنها پرداخت وی از بزرگترین متخصصان و محققان در ادبیات عربی و شرقی است و بسیاری از شرق شناسان ار وپایی شاگردان وی به شمار می‏روند.
۱۵. فردیناند ووستنفلد (۱۸۰۸-۱۸۹۹ م) f. wustenfeld: در رشته زبان‏های شرقی از دانشگاه‏های برلین و گوتینگن فارغ التحصیل شد و شمار زیادی از آثار اسلامی عربی را تصحیح و منتشر كرد.
۱۶. یوهان رایسكه (۱۷۱۴-۱۷۷۹ م) - j. riseche: تخصص خود را در رشته زبانهای شرقی در برلین گرفت و در زبان عربی تبحر یافت. او تعداد زیادی از آثار ادبی به زبان عربی را به چاپ رسانید.
۱۷. حُجا، پیشین، ص ۱۸۴.
۱۸. المنجد، پیشین، ص ۸ .
۱۹. فریتاج (۱۷۸۸-۱۸۶۱ م)، g.w. freytag: اصول ادبیات عربی را در آلمان و تركی و فارسی رادر فرانسه نزد دوساسی آموخت. او مدت‏ها استاد زبان عربی در دانشگاه بُن بود و آثاری را در این زمینه منتشر كرد.
۲۰. تئودورنلدكه (۱۸۳۶-۱۹۳۰ م) - th. noldeke:زبان‏های سامی، فارسی و تركی را در گوتینگن آموخت و تحصیلات خود را تكمیل كرده دكترای خود را گرفت و از آن پس استاد زبان‏های شرقی در آلمان بود و شاگردان بسیاری تربیت كرد و آثاری را منتشر ساخت.
۲۱. هانس ویر (۱۸۰۵-۱۸۴۴ م) - h.f. weijers: وی متخصص در زبان‏های شرقی و سامی بود و استادی این زبان‏ها را در دانشگاه لیدن [هلند] داشت و تحقیقاتی در متون عربی اسلامی انجام داد.
۲۲. كارل بروكلمان (۱۸۶۸-۱۹۵۶ م) - karl brockelman:وی نزد شرق شناسان و زبان شناسان بزرگ زبان‏های مختلف شرقی را آموخت و تدریس و به تحقیق در ادبیات عرب پرداخت از آثار ارزنده وی تاریخ ادبیات عرب است.
۲۳. حُجا، پیشین، ص ۱۹۲.
۲۴. انولیتمان e. litmann: متخصص و استاد زبان‏های شرقی كه در آلمان، مصر و آمریكا و برخی كشورهای دیگر تدریس داشت و شاگردان بسیاری تربیت كرد.
۲۵. برگستراسر (g. bergstrasser): او در زبان‏های سامی و علوم اسلامی تخصص یافت در كنار تدریس در دانشگاه‏های مختلف آلمان و خارج از آن به تحقیق و نشر متون عربی اسلامی پرداخت.
۲۶. پل كراوس (p. krause): متخصص و استاد زبان عربی در دانشگاه‏های آلمان.
۲۷. ژوزف شاخت joseph schacht (۱۹۰۲-۱۹۶۹ م): استاد دانشگاه‏های آلمان بود كه در آخر عمر به آمریكا رفته و استاد دانشگاه كلمبیا شد و بطور تخصصی در فقه و حقوق اسلامی تحقیق می‏كرد.
۲۸. ادوارد سعید، الاستشراق، ص ۵۳.
۲۹. لئون كایتانی (l. caetani): از مشهورترین شرق شناسان ایتالیایی است كه به تعصب علیه اسلام معروف می‏باشد این امر در كتاب او درباره تاریخ اسلام پیدا است.
۳۰. دیویدسانتیلانا (۱۸۵۵-۱۹۳۱) - david santillana: دكترای خود را در رشته حقوق از دانشگاه رم اخذ كرد و در فقه و فلسفه اسلامی شهرت یافت وی فعالیت‏های تحقیقی و آموزشی در كشورهای شمال افریقا مثل تونس و مصر داشت و در دانشگاه رم فقه اسلامی تدریس می‏كرد.
۳۱. كارلونللینو (۱۸۷۲-۱۹۳۸ م) - carlo alfonso nallino: پس از تكمیل تحصیلاتش در ادبیات عرب سفری به شرق داشت و مدتها استاد عربی در دانشگاه‏های ناپل و رم بود وی تحقیقات گسترده در علوم اسلامی به خصوص ستاره‏شناسی و جغرافیا انجام داد.
۳۲. اگناتیوس گویدی (۱۸۴۴-۱۹۳۵ م) - ignazio guidi: وی بزرگ شرق شناسان ایتالیایی در رشته زبان‏های سامی به شمار می‏رود كه مدت‏ها استادی دانشگاه‏ها را به عهده داشت و تحقیقات ارزنده‏ای در این زمینه انجام داد.
۳۳. فارنچسكوگابرییلی (۱۹۰۴- ) -francesco gabrielli : بزرگترین استاد زبان و ادبیات عرب در دانشگاه رم كه تحقیقاتش در شعر عربی و تاریخ اسلام بروز یافت وی آثار بسیاری از متون عربی اسلامی را تصحیح و منتشر كرد.
۳۴. ماریا نللینو (۱۹۰۸- ) - maria nallino: در كنار پدرش به تحصیل و تحقیق در ادبیات اسلامی و عربی پرداخت از وی مقالات و كتاب‏های تحقیقی چندی درباره شعرای اسلامی منتشر شده است.
۳۵. اُلگاپنتو olga pinto: مقالات متعددی در زمینه ادبیات و شعر عربی در مجلات معتبر شرق‏شناسی مانند مجله مطالعات شرقی از وی به چاپ رسیده است.
۳۶. آنجلا كوداتزی (angela codazi): وی برخی از آثار نجومی دوره اسلامی را تصحیح كرده و نشر داد.
۳۷. استربانتا (ester banetta): از او كتاب‏ها و مقالات متعددی در تاریخ و فرهنگ لیبی موجود است.
۳۸. مایكل آنجلوگویدی (۱۸۸۶-۱۹۴۶ م) - michelangelo guidi: استاد زبان و ادبیات عربی در دانشگاه رم بود و مدتی در قاهره تدریس داشت او كتاب‏ها و مقالات بسیاری درباره تاریخ و فرهنگ اسلامی دارد.
۳۹. فلوگل (۱۸۰۲-۱۸۷۰ م) - g. flugel: زبان‏های شرقی را در آلمان فرا گرفت و مدتی در وین به تحقیق و تدریس پرداخت پس از بازگشت به آلمان آثار تحقیقی ارزنده‏ای ارائه داد. از جمله تهیه فهرست مخطوطات عربی، فارسی و تركی كتابخانه وین.
۴۰. فلایشر (۱۸۰۱-۱۸۸۸ م) - h.l. fleischer: وی تحصیلات خود را در الهیات در آلمان تمام كرد و از همین طریق به اسلام علاقه‏مند گردید و علاوه بر عربی زبانهای تركی و فارسی را آموخت. مدتی در كشورهای عربی مثل مصر و لبنان تحقیق كرد و كتاب‏های بسیاری چاپ و منتشر كرد.
۴۱. اینیاكراكوفسكی i. kratchkovski (۱۸۸۳-۱۹۵۱ م): از بزرگترین شرق شناسان عربی دان است كه تحقیقات گسترده‏اش در حوزه زبان عربی مورد توجه همه شرق شناسان بوده است آثار مختلف وی در این زمینه به ۴۵۰ كتاب و مقاله می‏رسد.
۴۲. الكساندركریمسكی (۱۸۷۱-۱۹۴۱ م) - a.e. krymysky: او زبان‏های عربی و فارسی و تركی را آموخت او استاد دانشگاه‏های روسیه و سرپرست برخی مؤسسات تحقیقی بود و بر دایرهٔالمعارف‏ها در روسیه اشراف داشت.
۴۳. ولادیمیرایوانف (w. ivanow).
۴۴. رومااسكویچ (roma skowich).
۴۵. آسین پلاسیوس (۱۸۷۱-۱۹۴۴م) - p.m. asin palacios: از فارغ التحصیلان آموزشگاه‏های دینی بود كه عربی را آموخت و مدرك دكترایش را از دانشگاه مادرید دریافت كرد او درباره اخلاق و تصوف اسلامی تحقیق بسیار كرد و آثار متعددی از خود به جای گذاشت.
۴۶. پدر ریموند (reymondo): از پیشگامان شرق‏شناسی در اسپانیا بود.
۴۷. dario.
منبع : خبرگزاری فارس