یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دزدیدن زیبائی - STEALING BEAUTY


سال تولید : ۱۹۹۶
کشور تولیدکننده : ایتالیا، فرانسه و انگلستان
محصول : جرمی تامس
کارگردان : برنادو برتولوچی
فیلمنامه‌نویس : سوزان مینوت و برتولوپی
فیلمبردار : داریوش خنجی
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچارد هارتلی
هنرپیشگان : کارلو چکی، سینید کیوساک، جوزف فاینز، جیسن فلمینگ، آنا ماریا گراردی، جرمی آیرونز، ژان ماره، استفانیا ساندرلی، ریچل وایس، دانال مکان، روبرتو تسیبتی، آیگناتسیو اولیوا و لیو تایلر
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۳ دقیقه


̎لوسی̎ (تایلر)، دختر بیست سالهٔ امریکائی، به خانهٔ دوستان قدیمی مادرش، ̎ایان گریسن̎ (مکان)، مجسمه‌ساز و همسرش، ̎دایانا̎ (کیوساک)، در منطقه‌ای ییلاقی در ایتالیا می‌رود؛ به امید یافتن عاشقی که پنج سال پیش به او دل بسته بود و احتمالاً نامهٔ دعوت ̎لوسی̎ به ایتالیا را هم او نوشته؛ و کنجکاو پیدا کردن پدر واقعی‌اش. مادر ̎لوسی̎، ̎سارا̎، شاعره‌ای بود که بیست سال پیش زمان کوتاهی را در همین ییلاق گذرانده و ̎ایان̎ از او مجسمه‌هائی ساخته؛ او پس از به دنیا آوردن ̎لوسی̎ مرده بود. در ییلاق، ̎لوسی̎ با ̎میراندا̎ (وایس)، دختر ̎گریسن‌ها̎، خانوادهٔ ̎دوناتی̎، یک دلال عتیقهٔ پیر، ̎گیوم̎ (ماره)، و نویسنده‌ای به نام ̎الکس̎ (آیرونز)، آشنا می‌شود. ̎لوسی̎ که فکر می‌کند ̎نیکولو دوناتی̎ (تسیبتی) همان عاشق قدیمی است، به او نزدیک می‌شود اما بعد که می‌فهمد ̎نیکولو̎ با دختران دیگر هم رابطه دارد، غمگین می‌شود. پس از یک مهمانی در خانهٔ ̎دوناتی‌̎ها، حال ̎الکس̎ بد می‌شود و او را به بیمارستان می‌برند. ̎لوسی̎ ناامید، با دیدن یکی از مجسمه‌های ̎ایان̎ حدس می‌زند که ̎ایان̎ پدر واقعی‌اش باشد و با یک دسته‌ گل به کارگاه او که در آن مشغول ساختن مجسمهٔ ̎لوسی̎ است، می‌رود. پدر و دختر تصمیم می‌گیرند این راز را بین خود نگه دارند. سرانجام، وقتی ̎ازوالدو دوناتی̎ (اولیوا)، برادر خجالتی و پاک‌دل ̎نیکولو̎، به ̎لوسی̎ می‌گوید که نامهٔ دعوت بی‌امضاء را او نوشته، ̎لوسی̎ می‌فهمد که عاشق‌ گم‌شده‌ٔ او ̎ازوالدو̎ است.
● برتولوچی پا به سن گذاشته این‌جا غم از دست دادن آرزوهای جوانی‌اش را می‌خورد. فیلم‌ساز سیاسی و اغلب جنجالی دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ایتالیا، و کارگردان عرفانی و قابل تحمل دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ امریکا، پس از سال‌ها بازگشته به وطن قدیمی، و فیلمی ساده و جمع و جور ساخته؛ دربارهٔ چند آدم جورواجور، در حال و هوای خیال‌ برانگیز توسکانی، و به بهانهٔ قهرمان امروزی‌اش، که اغلب از مرکز دید تماشاگر می‌گریزد، که متوجه آدم‌های فرعی ولی جذاب‌تر شود؛ فیلمی کوچک که ظاهراً نه جنجالی یا عرفانی و سیاسی مثلاً و قابل تحمل و گاهی جالب است. فضای بهشت‌وار ییلاق، با فیلم‌برداری شگفت‌انگیز خنجی تماشائی است و موسیقی متن هارتلی و حاشیهٔ صوتی پر و پیمان، فرصت‌های زیادی برای احساساتی شدن به تماشاگر می‌دهد اما، نه در طرح داستان (که از خود برتولوچی است)، و نه در پرداخت او، حساسیت دیده نمی‌شود و تک ‌صحنه‌هائی که از فیلم به یاد می‌مانند، مربوط به شخصیت‌های فرعی و حواشی‌اند؛ مارهٔ کهن‌سال در نقش دلال عتیقهٔ تلخ و طناز، سکوت انگار ابدی ̎ایان̎ که امکان شخصیت سرسخت و درون‌گرایش را با استادی بازی کرده، گاهی آیرونز در نقش نویسندهٔ دم مرگی که ناباکوف‌وار دل‌بستهٔ ̎لولیتا̎ئی ایتالیائی‌الاصل و مد روز شده، و تک صحنهٔ نهائی ̎دایانا̎ی کیوساک، که تنها زن باور کردنی و صادق این بهشت دست نیافتنی است، و می‌خواهد به سرزمین مادری‌اش، امریکا برگردد!


همچنین مشاهده کنید