پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


شناخت هر کس به دیدگاه او برمی گردد


شناخت هر کس به دیدگاه او برمی گردد
● گفت وگو با سعید شاهسواری تهیه كننده مجموعه «اولین شب آرامش»
سوابق سعید شاهسواری در مقام تدوینگر: (فارغ التحصیل رشته سینما در ۱۳۷۱ دانشگاه هنر)
شروع تدوین به صورت حرفه ای از ۱۳۷۱. تدوین حدود ۳۰ فیلم سینمایی و تلویزیونی و سریال از آن زمان تاكنون. برنده سیمرغ بلورین بهترین تدوین در سال ۱۳۸۳ برای فیلم «ما همه خوبیم» به كارگردانی بیژن میرباقری. تدوین سریال هایی چون در پناه تو (حمید لبخنده)، شهریار (كمال تبریزی) و...
در مقام كارگردان: كارگردانی فیلم تلویزیونی چهار فصل (شبكه تهران). برنده بهترین كارگردانی در بخش بین الملل جشنواره رشد ۱۳۷۴. كارگردانی فیلم تلویزیونی مزاحم (شبكه دوم، گروه كودك) ۱۳۷۶.
در مقام تهیه كننده: رستوران خانوادگی، افزونه خواه كوچك، عشق گم شده
(حسین سهیلی زاده)، رو به آسمان (بیژن میرباقری)، تله فیلم مخمصه (فرهاد آهی) و اولین شب آرامش (احمد امینی).
● اولین شب آرامش چگونه شكل گرفت؟
▪ در سال ۱۳۸۰ پس از اتمام سریال رستوران خانوادگی، من و محمدرضا هاشمیان طی چند ماه بر روی طرحی كار كردیم كه داستان اولیه اولین شب آرامش از دل آن بیرون آمد. طرحی مفصل با جزییات فراوان و پرفراز و نشیب كه بعدها البته بسیاری از حوادث و اتفاقات آن طرح یا اصلاً استفاده نشد یا تغییر شكل پیدا كرد.
آن حذفیات، خود به صورت مستقل قابلیت یك سریال دیگر را دارد. (البته تا ساخت اولین شب آرامش، سریال های افزونه خواه كوچك، عشق گم شده، رو به آسمان و تله فیلم مخمصه را تهیه كردم.) در سال ،۱۳۸۳ حین ساخت عشق گم شده، بالاخره طرح اولین شب آرامش مورد تایید گروه فیلم و سریال شبكه ۳ و در مسیر نگارش و تولید قرار گرفت و یك سال بعد تصویربرداری آن آغاز شد.
● نام اولین شب آرامش، پیشنهاد چه كسی بود؟
▪ این طرح، تقریباً هیچ وقت نام قطعی نداشت تا اینكه آقای امینی این نام را پیشنهاد كردند...
● چرا تولید این كار، آن قدر زمان برد؟
▪ به هر حال زمان می برد تا به فیلمنامه ای كه دوست داریم، برسیم. سخت گیری های فیلم و سریال شبكه،۳ آقای امینی، آقای عظیم پور، آقای نعمتی و خودم به هر حال خیلی تاثیر داشت. سعی كردیم یك كار نو انجام دهیم و قطعاً این سخت گیری ها نمی توانست در زمان كوتاه جواب دهد.
● از آن طرح ابتدایی تا رسیدن به فیلمنامه كامل چقدر تغییرات ایجاد شد؟
▪ طرح اولیه كار ۵۰ صفحه بود كه برای یك سریال ۲۶ قسمتی حجم زیادی داشت. و خیلی از آن باید از بین می رفت و حذف می شد. اما استخوان بندی اصلی فیلمنامه نشأت گرفته از همان طرح ابتدایی بود. در هر حال زمان نوشتن فیلمنامه یك جمع ۴ نفری بودیم كه مدام وارد جزییات می شدیم و بحث می كردیم. به همین دلیل هم هر قسمت از كار، حدود ۲ یا ۳ بار بازنویسی می شد.
● چه شد كه كارگردانی این مجموعه را به احمد امینی واگذار كردید؟
▪ همیشه دوست داشتم و دارم با آقای امینی كار كنم. البته از قبل با ایشان آشنا بودم. سال ۷۰ به عنوان دستیار تدوین در فیلم سایه های هجوم همكاری داشتیم و بعدها فیلم چتری برای دو نفر را برایشان مونتاژ كردم. ضمن اینكه با نوشته های ایشان هم در مجله فیلم آشنا بودم و می شناختم شان. به هر حال همیشه مشتاقانه به دنبال فرصتی بودم كه با ایشان همكاری كنم. در توانایی های ایشان شك نداشتم.
● پس زمانی كه طرح تصویب شد، مطمئن بودید كه كار را به احمد امینی بسپارید؟
▪ بله، اولین و جدی ترین پیشنهاد من به تلویزیون آقای امینی بود، حتی قبل از اینكه خود ایشان را در جریان بگذارم.
● چقدر به نتیجه كار مطمئن بودید؟
▪ تقریباً از همان ابتدا مطمئن بودم چون می دانستم طرح به اندازه كافی مایه آن را دارد كه پرمخاطب باشد.
● تا چه میزان با نیاز مخاطب امروز آشنایید؟
▪ به هر میزان كه مدعی باشیم با نیاز مخاطب آشنا هستیم، باز هم این میزان اطلاع كمتر از واقعیتی است كه در جامعه به عنوان نیاز مطرح است. شناخت واقعی و علمی از مخاطب و نیازهای او كاری است كه به یك سیستم متمركز دائمی احتیاج دارد. طبعاً شناخت هر كس به دیدگاه و سلایق و طبقه اجتماعی او برمی گردد. گرچه كسی كه كار هنری می كند باید تمام تلاشش را به كار ببرد تا اقلاً به میانگینی از نیازهای مخاطبین خود آگاهی پیدا كند... اما واقعاً نیاز مخاطب، حتی در یك شهر مثل تهران یكسان است؟
چه برسد به همه كشور! نمی توان با یك كار، انتظارات متفاوت را پاسخ گفت. به همین دلیل تنوع كانال های تلویزیونی و افزایش تولید، در ژانرهای مختلف و متنوع، شاید بهترین راه برای جلب رضایت مخاطبین باشد. اما دشواری مخاطب شناسی برای تهیه كننده، به نظرم پیچیده تر از این حرف ها است. اینكه تا چه حد باید دنباله رو مخاطب بود یا نبود؟ اینكه با تنوع امكانات ارتباطی، چه باید كرد تا تماشاگر را به دیدن اثری ترغیب كرد؟
اینكه از چه نوع بازیگرانی برای ارائه قصه بهره برد؟ اینكه چه نوعی از موسیقی می تواند برای مخاطب جذاب باشد؟ اینكه چه قصه ای قابلیت های متفاوت آن را دارد كه گاه شاید در عین تكرار، نو و جذاب به نظر بیاید؟ و... اینها سئوالاتی است كه باعث می شود به عنوان تهیه كننده تلاشی مضاعف كنیم، بخوانیم، ببینیم و بشنویم. در یك كلام آشنایی كافی نیست. باید بدانیم.
● شما از سوژه جوان ها برای ساخت این مجموعه استفاده كردید. گرچه این سوژه تكراری است و بارها در مجموعه های دیگر دستمایه قرار گرفته، شخصیت ها و روابطی كه با هم دارند، به خوبی قابل لمس است. این شخصیت ها چگونه در كنار هم قرار می گیرند؟
▪ طبیعتاً هر اثر نمایشی نیازمند گره افكنی و شخصیت جذاب و غیرقابل پیش بینی است. این اصلی بود كه از ابتدا تلاش شد در اولین شب آرامش رعایت شود... اما جدا از این موضوع دلم می خواهد نكته ای را یادآوری كنم. تمام شخصیت های این سریال در واقع وجوه متفاوتی است كه در درون هر آدمی وجود دارد. اینكه چرا وجه مثبت یا منفی یا متناقض آدم ها متبلور می شود و زندگی هر كسی را شكل می دهد بحث جداگانه ای دارد اما شاخص شدن این وجوه در یك درام قهرمانانی را شكل می دهد كه گاه در اوج عشق، كینه ورزانه رفتار می كنند و گاهی در اوج خشم و نفرت، اشك محبت و رنج در چشمانشان دیده می شود...
● پیمان شخصیت منفی این كار است. اما با وجود منفی بودن یك نوع حس ترحم هم از جانب مخاطب به او می شود.
▪ این خاصیت همه شخصیت ها است. مگر در همین قصه شما از بعضی رفتارهای قهرمان مثبت مثل علیرضا یا شایان عصبانی نمی شوید؟ گرچه می دانم تاثیر همدلی با شخصیت منفی بسیار بیشتر است. اگر به حسی كه شما می گویید رسیده باشیم، یعنی ترحم بر شخصیت منفی یا حق دادن به او در بعضی شرایط، به نظرم به هدفمان یعنی ترسیم شخصیت های نمایشی و نه فقط تیپ نمایشی رسیده ایم.
● نكته دیگری كه در مورد شخصیت ها وجود دارد این است كه گذشته آنها مجهول است. آیا عمدی در این كار بوده است؟
▪ چرا باید همه چیز از ابتدا مشخص باشد؟ این مجهول بودن بخشی از جذابیت كار بود. هر چند تكلیف خیلی از شخصیت ها با گذشته شان مشخص شده مثل آذر یا رفیع می شود پاسخ سئوالتان را این گونه داد كه آن چیزی كه از درونیات آدم ها دلتان می خواهد بدانید كمی دیرتر نمایان می شود. ولی قطعاً به مرور متوجه خواهید شد.
● خودتان با كدام یك از شخصیت های این مجموعه ارتباط برقرار می كنید؟
▪ همه شخصیت ها را دوست داشتم.
● برای كدامشان دلسوزی كردید؟
▪ همه و هیچ كدام. برای علیرضا دلم می سوزد كه پاسخ مناسبی برای عشقش نگرفت ولی واقعاً چرا عشق باید چشمانش را آنقدر كور كند كه واقعیات را ندیده بگیرد. پس دلم نمی سوزد چون هر بلایی به سر او بیاید واكنش عادی است در مقابل رفتار غلط خود او. برای شایان دلم می سوزد، چون تلاش می كند در زندگی قلندرمآبی پیشه كند، اما پنهان كاری او همه این تلاشش را زیر سئوال می برد. پس دلم برای او هم نمی سوزد. برای پیمان دلم نمی سوزد چون برای رسیدن به هدفش مثل نوشین هیچ مرزی نمی شناسد، اما برای هر دو آنها در عین حال دلم می سوزد، چرا كه هدفشان پاك ترین نماد زندگی یعنی عشق است. باز هم بگویم؟!
● در انتخاب بازیگران چقدر دخالت داشتید؟
▪ ما روندی طولانی را از این بابت طی كردیم. با خیلی از بازیگران قرارداد بستیم، اما چون روند نگارش فیلمنامه در مرحله اول متاسفانه طول كشید، بسیاری از آنان انصراف دادند.
اما نكته ای كه در اینجا می خواهم به آن اشاره كنم، حركت به سوی انتخاب چهره های جدید یا كمتر دیده شده در عرصه بازیگری است.
كاری كه سال ها پیش در زمان انتخاب بازیگران سریال «در پناه تو» به كارگردانی آقای حمید لبخنده و تهیه كنندگی برادرم منوچهر شاهسواری اتفاق افتاد. حتی معتقدم قرار گرفتن بعضی بازیگران شناخته شده در جایگاهی كه می تواند اوج توانایی های آنان را نشان دهد نیز كمتر از انتخاب و معرفی بازیگران و استعدادهای جدید نیست. خوشبختانه از این جهت به خصوص برای انتخاب بازیگران جدید، مسئولان محترم شبكه تعامل بسیار خوبی با گروه سازنده اولین شب آرامش داشتند؛ تعاملی كه امیدوارم تداوم داشته باشد.
با معرفی آقای امینی، آقای عظیم پور مسئولیت انتخاب بازیگران را همزمان با مشاورت فیلمنامه به عهده گرفتند. البته دخالت های من در حد مشورت بود. یعنی ما با هم تصمیم می گرفتیم؛ من، آقای عظیم پور و آقای امینی. یادم می آید به طور مشخص فقط شهروز ابراهیمی پیشنهاد من بود اما تاییدش به عهده آقای امینی و عظیم پور بود.
● بهترین انتخاب آقای عظیم پور از نظر شما؟
▪ همه از نظر من عالی اند و من قدردان او هستم. اما شخصاً كشف آقای سیرتی را كه در این سریال در نقش فرجاد ظاهر شده اند خیلی دوست دارم و فكر می كنم یكی از درخشان ترین انتخاب های آقای عظیم پور است.
به هر حال حضور آقای عظیم پور در انتخاب بازیگران با توجه به سابقه درخشان ایشان در همكاری با آقایان سینایی، حاتمی كیا، مخملباف و امینی این توقع را ایجاد كرده بود كه ما با چهره های جدید و یا قرار گرفتن چهره های آشنا در جایگاه درست شان روبه رو شویم كه خوشبختانه تا حدود بسیار زیادی این توقع برآورده شد.● شما یكی از تدوینگران این كار هم بودید. مسئله ای كه در اكثر كارهای تلویزیونی وجود دارد، شتاب در تدوین است. هر چند كه این موضوع در كار شما كمتر دیده می شود. در این مورد توضیح دهید.
▪ ما به فاصله یك ماه از كار، مونتاژ را شروع كردیم. از آنجایی كه حرفه اصلی من تدوین است طبیعتاً در این قسمت از كار حساسیت بیشتری دارم. دلم می خواهد حداقل این بخش خودم را راضی كند. اما واقعیتی وجود دارد و آن اینكه تدوین تابعی است از دكوپاژ و كارگردانی.
اگر تدوین این كار دیده شده، به دلیل كارگردانی آن است.
● تدوین یك مجموعه تلویزیونی با یك فیلم سینمایی تا چه حد فرق دارد؟
▪ برای من هیچ فرقی نمی كند. یادم می آید قسمت اول و دوم اولین شب آرامش به دلیل حساسیت آقای امینی و من حدود ۲۵ روز وقت گرفت. در حالی كه به طور عادی تدوین یك قسمت دو یا سه روز بیشتر طول نمی كشد. هنوز هم هر قسمت از اولین شب آرامش حداقل ۳ یا ۴ بار توسط جمع سه نفره ما (آقای امینی، آقای عظیم پور و من) دیده و بعد برای پخش فرستاده می شود. موسیقی هر قسمت هم به صورت جداگانه توسط آقای صدری ساخته و تنظیم می شود. درست مثل فیلم های سینمایی.
● اولین شب آرامش از جمله مجموعه هایی است كه شانس داشتن مخاطب زیاد را داشته. علاوه بر قصه متفاوتی كه دارد، فكر می كنید چه نكته دیگری باعث مطرح شدن آن است؟
▪ مثل همه همكاران دیگرمان تلاش كردیم (و امیدواریم این تلاش نتیجه داده باشد) استانداردها و قواعد بازی را رعایت كنیم. سعی كردیم كم فروشی نكنیم، تا حد امكان و توان با همه خستگی های ناشی از كار، حساسیت مان را كم نكنیم. قطعاً بی عیب و نقص نبودیم اما تلاش مان برای انجام كاری بی عیب و نقص بود.
در ضمن نمی توانم از یاری و دقت نظر مدیر گروه فیلم و سریال شبكه سه، آقای تخشید و ناظر كیفی پروژه، آقای شیروانیان چشم پوشی كنم.
● مجموعه ای كه از نظر شما استانداردهای لازم را داشته، كدام یك از كارها بوده است؟
▪ به نظرم و خداوند عشق را آفرید كار آقای مسعود شامحمدی و به تهیه كنندگی آقای عفیفه در شبكه سوم سیما كاری بود كه هم مخاطب عام را راضی كرد و هم مخاطب خاص آن را جدی گرفت.
● آیا اولین شب آرامش برگ برنده ای است برای سعید شاهسواری؟
▪ نمی دانم منظورتان از برگ برنده چیست؟ مسابقه ای در كار نبوده كه برنده داشته باشد.اما از زاویه دیگر، این معنی را می پذیرم كه اولین شب آرامش حاصل جمع توانایی های همه افرادی بوده كه در ساخت آن شركت داشته اند. پس توفیقی است برای یكایك ما. با این مفهوم اولین شب آرامش توفیقی است برای احمد امینی چون هیچ گاه و در هیچ شرایطی از سخت گیری هایش نگذشت و تمام خلاقیت و دانشش را به كار گرفت تا اثری متفاوت بسازد. از نظر من كار ایشان هم متفاوت است و هم درخشان.
توفیقی است برای عباس نعمتی تا پا به پای گروهی سخت گیر، كار كند و بیاموزد و تجربه بیندوزد. توفیقی است برای تمام استعدادهای بازیگری عالی و جوانش كه تا روز پایان كار، ذره ای از انرژی شان كم نشد و بزرگ ترهایمان مثل پورحسینی، نجومی، ابراهیمی و... این انرژی را صدچندان كردند. توفیقی برای كیوان معتمدی، تصویربردار جوان و مطمئن و نوجو كه تجربه اش بر سن اش می چربد. توفیقی برای ناصر شكوهی نیا صدابردارمان كه تجربه اش سختی ها را آسان می كرد ولی هیچ وقت آسان گیری نكرد.
توفیقی برای محسن بابایی گریمور جوان كه امیدوارم قدر ناشناخته اش زودتر شناخته شود. توفیقی برای حمیدرضا صدری عزیزم كه در چهارمین همكاری پی درپی با او، تصور كار بدون او برایم دشوار است، با آن ایده ها و ملودی ها و تنظیم های درخشانش كه از نقاط قوت سریال است. توفیقی است برای بیژن میرباقری، دوست قدیمی ام و كارگردان معتبر كه تیتراژ درخشانش در عشق گم شده و اولین شب آرامش از یادنرفتنی است و توفیقی است برای بهرام عظیم پور عزیز، با انتخاب ها و مشاوره های دقیق اش كه امیدوارم هر چه زودتر كار مستقل اش را در مقام كارگردان ببینیم و تحسین كنیم. تمام آنها كه نام بردم و نبردم، دوستان من بودند، هستند و خواهند بود. برگ برنده من، دوستان من هستند. همین!
كارگردان: احمد امینی، نویسندگان: عباس نعمتی، سعید شاهسواری، مدیرتصویربرداری: كیوان معتمدی، مدیر تولید: محمدحسین شهباززاده، طراح گریم: محسن بابایی، طراح صحنه و لباس: ملك جهان خزائی، صدابردار: ناصر شكوهی نیا، مشاور پروژه: بهرام عظیم پور، آهنگ ساز: حمیدرضا صدری، تدوین: سعید شاهسواری و یلدا جبلی، تیتراژ: بیژن میرباقری، ناظركیفی: حمیدرضا شیروانیان.
● ریشه های شخصیت ها كجاست و از كجا می آیند؟
▪ حاصل بسیاری از دیده ها، خوانده ها و شنیده ها است یعنی از هیچ جا و همه جا. مبنای كار ما ساخت و پرداخت یك درام با شخصیت های نمایشی و باورپذیر بود كه گاهی فراتر و گاهی فروتر از آدم های واقعی رفتار می كنند و البته تا خطا نكنند حادثه ای را شكل نمی دهند. وقتی درام با تمام فراز و فرودهایش دقیق و سنجیده باشد، به راحتی می توان همان شخصیت ها را در اطراف خود بازبشناسیم.
● یكی از همكاران شما در نگارش متن، پیمان را رشد یافته در جهانی پر از عقده و توسری، تلقی كرده است. مثل ممد بیجه و چنین افرادی را حاصل رفتارهای اجتماعی دیگران با آنها می داند. نظر شما چیست؟
▪ ضمن احترام به هر نظری، از چنین برداشتی متاسفم. به هیچ عنوان، هیچ كدام از رفتارهای پیمان به نمونه گفته شده شبیه نیست. نمی دانم چنین تلقی ای از كجا آمده است. به عنوان كسی كه بیش از پنج سال از وقتش را صرف این سریال (از نگارش طرح اولیه تا كنون) كرده است، لحظه ای به چنین نمونه هایی برای طرح شخصیت پیمان فكر نكردم و در هیچ جلسه نگارش متنی به همراه آقایان عظیم پور، امینی و خود ایشان، نام چنین الگوهای بیمارگونه ای برای شخصیت پردازی پیمان آورده نشده است.
حتی از منظر اینكه رفتار پیمان را حاصل و واكنش رفتارهایی ببینیم كه با او شده، نیز باید با احتیاط سخن گفت. اما نكته كلیدی این سریال، كه شخصیت ها بر آن منطق استوار شده اند و شكل گرفته اند، تفاوت مواجهه قهرمانان با پدیده ای است به نام عشق كه البته تعبیری است كاملاً متضاد با مفاهیمی مانند عقده و توسری! عشق مادرانه (شكوه به علیرضا)، عشق خواهرانه (آذر و نوشین)، عشق یك جانبه (نوشین به علیرضا)و عشق كور (پیمان به نوشین) و .... با این نگاه، فرجام هر شخصیت براساس تلقی او و واكنش های او نسبت به این حس شكل گرفته و به همین دلیل، به نظرم پایان و سرانجام هر شخصیت قابل پیش بینی است.
● یعنی شما نزدیكی و هم سنخی پیمان با بیجه و امثالهم را رد می كنید؟
▪ افرادی مانند بیجه نمونه های بالینی هستند كه نگاهشان به همه چیز نگاهی بیمارگونه است و این بیماری ربطی به برخورد اجتماع با او و اصولاً چنین نظریه های كهنه جامعه شناسی ندارد. نمونه سینمایی این كاراكترها را می توانید در آثار درخشانی مثل سكوت بره ها و هفت مشاهده كنید. كدام رفتار پیمان بیمارگونه است. او كه نمی داند عاشق خواهر خود شده و حتی نمی داند یك بازیچه است. خانه شاگردی كه از كودكی نزد رفیع بزرگ شده و حتی در دانشگاه، نیمه تمام حقوق می خوانده و از ضریب هوشی بالایی برخوردار است.
نسبت این شخصیت با بیجه كجاست؟! آنچه او می خواهد، زیاده خواهانه است، مثل علیرضا، مثل نوشین و مثل آذر. اینها هم رفتارهای غریبی می كنند (نزدیكی علیرضا با پیمان، اصرار نوشین بر زندگی با علیرضا، نه گفتن آذر) ولی چرا فقط پیمان با بیجه مقایسه می شود. آنها هم قابلیت مقایسه با بیجه را دارند؟! ضمن احترام مجدد به تلقی و برداشت هر كسی به شخصیت های نمایشی، این نوع برداشت ها تنها نشان از غلط انگاشتن است كه البته این داستان ما است و دیگران! جمله دیگری كه در مقاله مورد اشاره- گرچه به طنز- آمده، حق وتویی است كه ظاهراً در این مرحله از كار- نگارش متن- داشته ام.
فكر می كنم اگر این حق وتو- كه البته به دلیل اعتماد و محبت آقای امینی به من وجود داشت- نبود اكنون با متنی تقریباً یك دست روبه رو نبودیم. در ضمن به عنوان تهیه كننده، كه در تلویزیون جوابگوی تمام مسائل مادی و كیفی اثر است، تلاش كردم از واژه های سخیف اثری در متن نباشد و تلاش كردم هر عملی را با توجه به پیش زمینه ها و یا آینده نگری ها در مورد قهرمانان شكل و روالی منطقی و باورپذیر جلوه دهم. امیدوارم این مسئولیت به درستی انجام شده باشد و البته این امر امكان پذیر نبوده مگر با تكیه بر تجربه و دانش وسیع احمد امینی به عنوان كارگردان و بهرام عظیم پور به عنوان مشاور پروژه.
محبوبه ریاستی
منبع : روزنامه شرق