پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا


همه چیز از آن رادیوی قدیمی شروع شد


همه چیز از آن رادیوی قدیمی شروع شد
● گفت و گو با بهزاد فراهانی بازیگر و كارگردان تئاتر
بهزاد فراهانی بازیگر سخت كوش تئاتر و سینمای ایران است كه سالهای سال به امید فراگرفتن علمی و عملی تئاتر وبازیگری و كارگردانی در ایران و خارج از كشور به تحصیل و تدریس تئاتر پرداخته است.
حاصل چند دهه تلاش فراهانی در عرصه هنر، كارنامه درخشانی از نوشته ها، تولیدات نمایشی و بازیهای اوست و خانواده ای كه همه آنها هنرمند تربیت شده اند. بهزاد فراهانی، شقایق فراهانی، فهیمه رحیم نیا و گلشیفته فراهانی راكه امروز دیگر همه علاقه مندان سینما و تئاتر ما می شناسند. فراهانی كه سال گذشته نیز برروی صحنه با یك كارگردانی و یك بازیگری حضور داشت در حال حاضر نقش اصلی «لبخند با شكوه آقای گیل» را در نمایش «هادی مرزبان» بر عهده دارد.
▪ در ابتدا لطفاً در مورد اینكه چطور به بازیگری و تئاتر علاقه مند شدید بگوئید...
راستش را بخواهید، پیش از آنكه من به تئاتر علاقه مند شوم، تئاتر به من علاقه مند شد! زمانی كه كودك بودم یك رادیو «آندوریا» به روستای ما آورده بودند كه یكی از فامیلهایمان را خواستگاری كنند. پشت فیبر مشكی رادیو سوراخهایی وجود داشت كه از پشت آنها می شد لامپهای داخل آن را دید.
من كه آن زمان پنج، شش ساله بودم گمان می كردم لامپهای روشن آدمهایی هستند كه دارند حرف می زنند. همیشه دلم می خواست من هم بروم توی رادیو. از ۶ سالگی چون به مكتب خانه رفته و با سواد بودم، قرآن را ختم كرده و نسخه خوان بودم، شروع به تعزیه خوانی كردم و تشنه نگاه تماشاگر بودن از همین دوران در من ایجاد شد.
▪ چطور شد بازیگری را به صورت حرفه ای ادامه دادید؟
از ۱۴ سالگی به گروه آقای محرمی پیوستم و ۱۵ ساله بودم كه به گروه «آروه» اسماعیلی رفتم و بعد از آن با گروه شاهین سركیسیان كار كردم. در این سالها متن هایی مثل «پله های یك نردبان» بهمن فرسی، «روسمرس هولم» و «خانه عروسك» هنریك ایبسن و «پدر» استریند برگ را كار كردیم. یكی دیگر از تجربه هایم بازی در نمایش «روزنه آبی» اولین نمایشنامه اكبر مرادی بود. بعد از آن هم به گروه هنر ملی و بعد انجمن تئاتر ایران رفتم.
▪ در همین سالها بود كه خودتان هم یك گروه نمایش تشكیل دادید ...
بله، سال ۱۳۵۲ بود كه به بچه های میدان شوش پیوستم و با پنجاه، شصت نفر از آنها دور هم جمع شدیم و گروه «كوچ» را تشكیل دادیم. هنرمندانی مثل كریم اكبری مباركه، عبدالرضا اكبری، نقی صیف جمالی، مهدی میامی، محمود جعفری، پرویز پرستویی، مسجد جامعی، امید چوپان، حمید صفایی و دیگران جزو این گروه بودند. از آن موقع با گروه خودم كار كردم. زمانی هم كه در فرانسه تحصیل می كردم، هر چند سال یك بار به ایران می آمدم و هر دفعه یك نمایش كار می كردم و دوباره برمی گشتم. بعد از انقلاب هم كارم را با همین گروه ادامه دادم.
▪ چرا به فرانسه رفته بودید؟
من در گروه هنر ملی با «برتولت برشت» آشنا شدم و به دلیل آنكه تعزیه خوان بودم مطالعاتم روی «برشت» گسترش پیدا كرد. برای تحصیل به فرانسه رفتم، زیرا می خواستم بیشتر با تئاتر دنیا آشنا شوم و آن را از حوزه علمی نیز بیاموزم.
▪ آن زمان «برشت» به طور كامل در ایران شناخته شده بود؟
بله، آثار خوبی از برشت هم در ایران اجرا شده بود. آقای خسروی «استثناء قائله» را كار كرده بود. خومان با گروه انجمن تئاتر ایران آثار برشت را روی صحنه برده بودیم. با آقای جوانمرد «آنكه گفت آری، آنكه گفت نه» را اجرا كردیم و كارهای زیاد دیگری هم اجرا شده بود. منتها علت گرایش من به «برشت» این بود كه تعزیه خوان بودم و سیستم و تكنیك تعزیه را در نمایش به كار می بردم. از طرف دیگر، آثار برشت را كه می خواندم تناقضی بین آنچه آنها مدعی بودند و آنچه من بلد بودم و می دیدم احساس كردم.
▪ بنابراین آمادگی بررسی یك سیستم جدید را داشتید؟
طبیعتاً لازمه تحقیق درباره این سیستم آن بود كه اصول ماتریالیسم را بشناسیم و با دیگر حوزه ها آشنایی بیشتری پیدا كنم. البته با كمك دوستان خوبم با این اصول آشنا شده بودم و می دانستم كه آثار برشت از نظر فلسفه از این سیستم های فكری برخوردار است. گرایش من به چنین مباحثی سبب شد به اروپا بروم، ضمن اینكه دلایل دیگری هم داشت.
▪ چه دلایلی ؟
یكی از این دلایل، وضعیت اقتصادی زندگی من بود. من همه كار كرده بودم. از كارگری و كارهای سنگین گرفته تا آسفالت كاری و رانندگی كامیون و ... همه این دلایل با هم تلفیق شدند و از من موتوری ساختند كه شیفته عدالت اجتماعی و دموكراسی بود و علیه هر نوع دیكتاتوری و ظلم موضع داشت. هنوز هم همین طورم و این رویكرد در همه آثارم به چشم می خورد. هر چه می نویسم هم در همین راستاست.
▪ برای بیان این مسائل با مشكلی هم مواجه بوده اید؟
خیلی زیاد! توقیفم می كردند و می بردند ساواك. جلو كارم را می گرفتند. سالن نمی دادند و نمی گذاشتند كار كنم.
▪ در اروپا در چه رشته و چه مؤسسه ای تحصیل كردید؟
من در ایران نتوانستم دانشگاه را تمام كنم. صد واحد را گذرانده بودم كه توسط ساواك دستگیر شدم و مدتی در زندان بودم. بعد از زندان هم از دانشگاه اخراجم كردند. ۳۰ واحد بیشتر نمانده بود كه دانش آموخته شوم، این بود كه درس را رها كردم و به اتفاق همسر و دخترم به فرانسه رفتیم. در آنجا، هم كار می كردم و هم درس می خواندم. در دانشكده ای تحصیل كردم كه بیشتر در كار تكنیك بود. یعنی مثل دانشسرای عالی كار معماری صحنه، دراماتورژی بازیگری، كارگردانی، نورپردازی، گریم و تمام اینها مجموعاً آموزش داده می شد.
▪ بعد از بازگشت به ایران كار رادیو، تلویزیون و تئاتر را همزمان دنبال كردید؟
بله. من جوان اول رادیو بودم. سال ۱۳۵۲ یكی از پرقدرت ترین نویسندگان، كارگردانان و بازیگران رادیو در «داستانهای شهر» بودم. در همین دوران از دوستانم در رادیو و تلویزیون چیزهای زیادی یاد گرفتم. استادانی مثل سیروس ابراهیم زاده، استاد بهشتی، خانم ژاله و ... رادیو برایم زمینه فوق العاده ای برای پیشرفت بود و به همین دلیل حضورم در آن طولانی شد و بیش از ۴۰ سال طول كشید.
▪ در كنار رادیو به چه كارهایی مشغول بودید؟
همزمان با تئاتر، در تلویزیون، گویندگی، دوبلاژ، نویسندگی و كارگردانی هم می كردم و حتی نقد هم می نوشتم.
▪ فضای آن دوران تئاتر چه شباهتها و تفاوتهایی با فضای امروز تئاتر داشت؟
از نظر كمبود و ندادن سالن و گاه ایجاد نقاهت در به صحنه كشیدن كارها، امروز هم همان مشكلات قدیمی وجود دارد. مثلاً سال پیش و سال پیشتر، این اجازه به خود من داده نشد. من معتقدم هنر و بویژه تئاتر به دلیل رودررویی و رخ در رخ بودن با تماشاگر باید صاحب اندیشه باشد و طبعاً بر آرمان و ایدئولوژی استوار است. انسان اندیشه ورز اگر هنرمند تئاتر باشد، طبعاً نسبت به بی عدالتی و جامعه طبقاتی كه در آن فقیر و غنی و فرادست و فرودست وجود دارد، موضع خواهد داشت.
▪ بهزاد فراهانی تنها به دنبال طرح مسائل در تئاتر است یا اینكه در حوزه های دیگر هم می تواند...
▪ معلوم است! همه جا نیروهای بازدارنده وجود دارد، اما هر كجا فرصتی داده بشود آدم سعی می كند از عدالت اجتماعی دفاع كند. اگر هم اجازه داده نشود مجبور است عقب بنشیند.
▪ شما بیش از ۴۰ سال تئاتر كار كرده اید. تا به حال پیش آمده كه برای ورود به حوزه های دیگر از جمله سینما بیش از تئاتر رغبت داشته باشید؟
۳۷ سال است آرزوی ساختن یك فیلم را دارم و گمان می كنم ؟ بضاعتش را هم دارم.
اما تا اینجا كه من و شما نشسته ایم این اجازه را نداده اند. من فیلمنامه های زیادی نوشته ام. اولین آن «سفرسنگ» بود كه سال ۱۳۴۹ نوشته شد. «نقره داغ»، «گرگ بیزار» را هم نوشته ام. من همواره به موازات تئاتر، با كاروان سینما همراه بوده ام. منتها نگذاشته ام و نخواهم گذاشت وجه تشابه بین این زبان با آن زبان رخ بدهد. نه در آن زمان ما را در سینما به بازی گرفتند و نه در این زمان!
▪ در حال حاضر فیلمنامه آماده ای هم دارید كه بخواهید آن را بسازید؟
بله، ۱۵ فیلمنامه دارم كه در كشوی میزم خاك می خورند.
▪ چرا نخواسته اید آنها را برای ساخت به شخص دیگری بسپارید؟
... كسان دیگری هم خواسته اند این فیلمنامه ها را بسازند، اما به آنها فرصت داده نشده و اجازه ساخت دریافت نكرده اند!
▪ پس چرا نوشته های مربوط به دهه ۴۰ و ۵۰ را به صورت مكتوب به چاپ نرسانده اید؟
من تا به حال ۴ بار جایزه اول كارگردانی، بازیگری و نویسندگی داستانهای شب رادیو را گرفته ام. گمان نمی كنم در رادیو هیچ كس تا به حال چنین امتیازی را داشته باشد. من كارم را انجام داده ام و امیدوارم یك روز آنها را چاپ كنم.
گمان می كنم از دهه ۶۰ و ۷۰ به بعد، دیگر همه اعضای خانواده شما جزو خانواده بزرگ هنر «بازیگری» شده اند. در مورد این اشتراك شغلی بگویید.
من الان ۶۱ ساله ام و شاگردان زیادی را تربیت كرده ام. امروز هم افتخارم این است كه بازیگر مرد اول و بازیگر زن اول سینمای ایران از شاگردان من بوده اند.
▪ منظورتان كدام بازیگران است؟
پرویز پرستویی و گلشیفته فراهانی. گلشیفته، دختر من است، اما مهمتر اینكه بزرگ شده معرفت خانواده من است. با وجود این، دیگر انسان پیری را حس نمی كند. این یك ارزش است. من از این بابت احساس خوشبختی می كنم. دیگر حالا اگر بگذارند و نگذارند، یا خودم كار بكنم یا نكنم، كارم را انجام داده ام. هر جایی كه نگاه كنید جای پای شاگردان من هست. بچه های من در هر جا كه بچرخید در دوبله، رادیو، تلویزیون، سینما و حضور دارند.
▪ در بازیگری بیشتر چه نقشها و شخصیتهایی را می پسندید؟
متأسفانه درام نویسی ایران در تمامی عرصه های رادیو، تلویزیون، سینما و تئاتر دچار كاستیهای، زیادی است. بزرگترین نقص این حوزه، شخصیت سازی است. شخصیت سازی ما هنوز - به جز در آثار هنرمندان اندیشه ورزی چون بیضایی، تقوایی و مهرجویی و بعضی جوانها كه اخیراً به سینما آمده ا ند مثل میرباقری - نا پخته و ضعیف است. بقیه هنوز شخصیت پردازی نمی دانند و ارزش آن را درك نكرده اند. من بیشتر دوست دارم به دنبال اثری بروم كه شخصیت پردازی در آن رعایت شده باشد.
▪ تا به حال چنین نقشی را بازی كرده اید؟
در سینما خیر.
▪ در تئاتر چطور؟
بله، نقش «ژاور» در بینوایان را خیلی دوست دارم.
▪ شما در سینما، تلویزیون، تئاتر و رادیو حضور دارید. آیا برای هر كدام از این حوزه ها به یك سبك ویژه كار می كنید، یا اینكه در مورد همه آنها یك سبك كلی دارید؟
این حوزه ها را اصلاً نمی توان با هم مقایسه كرد. و اصلاً هم نباید این كار را انجام داد.
به نظر من یك رسم بد در هنر ما مرسوم شده كه براساس آن مدام خط كشی می كنند و انشعاب به وجود می آورند! هنر، جدا كردنی نیست. هنرمند، هنرمند است و اگر دانش و توان حرفه ای داشته باشد، هر جا می رود، همان توانایی را در آن بخش به كار می گیرد. به نظر من اینها با هم متفاوتند و چون تفاوت دارند، نباید آنها را با هم مقایسه كرد.
هنرمند تئاتر یك هنرمند است و هنرمند سینما هنرمندی دیگر! من در صحنه تئاتر به این نمی اندیشم كه چشمم چقدر درشت شده است، ولی با لنز ۷۵ درشت یا لنز ۱۲۰ می فهمم كه مردمك چشمم هم دیده می شود. بنابراین بهتر است اصلاً كار در این حوزه ها را با هم مقایسه نكنیم، چون هر یك از آنها معیارهای متفاوتی برای سنجش دارند.
آی سان نوروزی
منبع : روزنامه قدس