یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
سالویای زیبا
تاریخ نشر : ۸۵۰۴۲۵
تیراژ : ۲۰۰۰
تعداد صفحه : ۱۵۲
نوبت چاپ : ۱
شابک : ۹۶۴-۸۵۲۷-۴۰-۷
شماره کنگره : ۸۵۴۲۵۰۲۳
رده دیویی : ۸fa۳.۶۲
محل نشر : قم
جلد : شومیز
قطع : رقعی
زبان کتاب : فارسی/انگلیسی
نوع اثر : تالیف
نویسنده : قائدشرفی - مهوش
مترجم : فرجی - علیرضا
مجموعهی دوزبانهی حاضر، گزیدهای است از 17 داستان کوتاه با برخی از این عناوین: زن شبنما، بوسهای بر درخت، زمستان کوتاه، خاله ستایش، آرزوهای سالویا، لبخند قشنگ، جزیرهی پلاستیکها، و سالویاچیتی. برای مثال، داستان 'زن شبنما'، دربارهی دختری است با نام 'سالویا' که از هر بند انگشتش، یک باغ بزرگ گل میروید. به همین دلیل او فقط شبها از خانه بیرون میرود تا کسی به راز انگشتانش پی نبرد. تا این که یک شب به زنی برمیخورد با نام 'لیته'. این زن در جستوجوی گلی است تا آن را برای پسر مرحومش ببرد. لیته پس از گفتوگو با سالویا، متوجه راز انگشتانش میشود. سالویا نیز که هرشب ساعت 12 برای سرباز گمنامی (که احساس میکند پدر گم شدهی اوست) گل میبرد، ناگهان لیته را مشاهده میکند که او نیز بر سر قبر پسرش حاضر شده است. در این حال سالویا میگوید: 'من همیشه برای او (سرباز گمنام) از باغ خانهمان گل میآورم، اما یک شب احساس کردم که هرچه گل برای او میآورم، همان گلها روی بند انگشتانم میرویند. این گلها همان مهر پدری است که به صورت باغی بزرگ و پر از گل روی بند انگشت من، نقش بسته است و من باید قدر این گلها را بدانم'.
تیراژ : ۲۰۰۰
تعداد صفحه : ۱۵۲
نوبت چاپ : ۱
شابک : ۹۶۴-۸۵۲۷-۴۰-۷
شماره کنگره : ۸۵۴۲۵۰۲۳
رده دیویی : ۸fa۳.۶۲
محل نشر : قم
جلد : شومیز
قطع : رقعی
زبان کتاب : فارسی/انگلیسی
نوع اثر : تالیف
نویسنده : قائدشرفی - مهوش
مترجم : فرجی - علیرضا
مجموعهی دوزبانهی حاضر، گزیدهای است از 17 داستان کوتاه با برخی از این عناوین: زن شبنما، بوسهای بر درخت، زمستان کوتاه، خاله ستایش، آرزوهای سالویا، لبخند قشنگ، جزیرهی پلاستیکها، و سالویاچیتی. برای مثال، داستان 'زن شبنما'، دربارهی دختری است با نام 'سالویا' که از هر بند انگشتش، یک باغ بزرگ گل میروید. به همین دلیل او فقط شبها از خانه بیرون میرود تا کسی به راز انگشتانش پی نبرد. تا این که یک شب به زنی برمیخورد با نام 'لیته'. این زن در جستوجوی گلی است تا آن را برای پسر مرحومش ببرد. لیته پس از گفتوگو با سالویا، متوجه راز انگشتانش میشود. سالویا نیز که هرشب ساعت 12 برای سرباز گمنامی (که احساس میکند پدر گم شدهی اوست) گل میبرد، ناگهان لیته را مشاهده میکند که او نیز بر سر قبر پسرش حاضر شده است. در این حال سالویا میگوید: 'من همیشه برای او (سرباز گمنام) از باغ خانهمان گل میآورم، اما یک شب احساس کردم که هرچه گل برای او میآورم، همان گلها روی بند انگشتانم میرویند. این گلها همان مهر پدری است که به صورت باغی بزرگ و پر از گل روی بند انگشت من، نقش بسته است و من باید قدر این گلها را بدانم'.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست