چهارشنبه, ۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 29 May, 2024
مجله ویستا


نوشتن چگونه و برای چه کسی ؟


نوشتن چگونه و برای چه کسی ؟
هر زبان شناس مسیر میان فرستنده و گیرنده پیام را دارای ماهیت و شكلی می داند كه تعیین كننده رابطه فرستنده و گیرنده است. متن ادبی نیز به عنوان یك پیام از این قاعده مستثنی نیست. باید دید انطباق نظرات مربوط به ارسال پیام از فرستنده تا گیرنده با آنچه به نام متن ادبی مطرح است چیست؟ این نوشته، نگاهی است به این موضوع.درباره زبان و شرایط ظهور و انتقال آن بحث های فراوانی از سوی زبان شناسان به عمل آمده است. دریدا، یاكوبنسكی، هایدگر، ویتگنشتاین و چامسكی از جمله بزرگان این حوزه هستند كه به زبان و ویژگی های آن توجه فراوانی داشته اند. یكی از موضوعات مهم برای این افراد مورد بحث رابطه زبان و ادبیات است. اما تحلیل این موضوع به چگونگی برخورد با زبان برمی گردد.هر یك از زبان شناسان وقتی به زبان می پردازند، انتقال آن نیز مورد نظر جدی قرار می گیرد. زبان وسیله ای برای انتقال پیام است كه شرایط چندی نیز بر این انتقال حكم می رانند. هر زبان شناس به فراخور تحقیقات و نظرات خود چند مؤلفه را در این انتقال مهم می داند. در عین حال شش مؤلفه وجود دارد كه همه آنها كم و بیش در آن اشتراك نظر دارند: ۱ _ فرستنده ۲ _ روش انتقال (شفاهی یا مكتوب) ۳ _ بستری كه در آن، پیام ارسال می شود (شرایط زمانی و مكانی) ۴ _ ویژگی پیام ۵ _ نوع پیام ۶ _ گیرنده پیام. این شش مؤلفه در واقع تأثیرگذارترین مؤلفه های ارسال پیام شناخته می شوند. در عرصه ادبیات، تحلیل و بررسی هر اثر بر مبنای این ویژگی ها قابل دسترسی است. در این نوشتار محور بحث رابطه میان فرستنده و گیرنده پیام است. این رابطه چگونه می تواند برقرار شود و شرط ایجاد ارتباط مؤثر چیست؟
۱ _ فرستنده. فرستنده كسی است كه پیام خود را منتقل می كند. او برای انتقال پیام خود از چند ویژگی باید برخوردار باشد؛ اول آن كه با گیرنده دارای زبان مشترك باشد، دوم در به كار بردن زبان برای انتقال پیام، توانایی حداقلی داشته باشد و سوم این كه امكان شناخت و فهم اطراف را داشته باشد. بدون این عناصر، فرستنده نمی تواند پیامی ارسال كند. وقتی به حوزه ادبیات می رسیم باید گفت كه خالق اثر (شاعر یا نویسنده) از آنجا كه در كشوری چون ایران زندگی می كند باید به زبان فارسی كه گیرنده نیز آن را می شناسد بنویسد دیگر آن كه خالق اثر كه فارسی زبان است در نوشتن باید توانایی لازم را داشته باشد در غیر این صورت امكان ارتباط را از دست می دهد و سوم این كه اگر قادر به شناخت جهان و جامعه ای كه گیرنده در آن زندگی می كند نباشد نمی تواند ارسال كننده موفق پیام باشد. مشكل امروز ادبیات ما بیشتر به دو مؤلفه اخیر مربوط است. بسیاری از نویسندگان یا شاعران آنچنان كه باید قادر نیستند بنویسند. این گروه، زبانی را كه برای ارائه پیام خود به كار می گیرند زبانی مناسب نبوده و اصولاً این زبان قادر به ارتباط با گیرنده نیست. از سوی دیگر این گروه جهان و جامعه خود را كمتر می شناسند و مفاهیم به كار گرفته شده از سوی آنها انطباق موثقی با جهان و جامعه گیرنده ندارد.
دومین مؤلفه در انتقال پیام، روش انتقال است كه می تواند شفاهی یا مكتوب باشد. طبیعی است در ادبیات، روش مكتوب به كار گرفته می شود. اما نكته حائز اهمیت آن است كه برخی آثار خصوصاً در حوزه شعر متناسب روش شفاهی، نوشته می شوند. در واقع این گونه شعرها، شعرهای گفتاری بوده و آهنگ و وزن خاصی لازم است كه بتواند آن را به مخاطب منتقل كند. شعر دف از براهنی نمونه بارز چنین شعری است. «دف» به هیچ روی شعر نوشتاری نیست و در این قالب نمی گنجد اما می تواند به خوبی و با اوج و فرود و آهنگ و كلام مختص به خود، خوانده شود. در واقع از آنجا كه شاعر یا داستان نویس گاه قادر به تشخیص و تمایز این دو روش (شفاهی یا مكتوب) نیستند اثری خلق می كنند كه امكان موفقیت از آن سلب می شود. سومین مؤلفه در انتقال پیام، بستری است كه پیام در آن ارسال می شود. در چه شرایط زمانی و مكانی و با وجود چه خصوصیات ذهنی و عینی، پیام ارسال می شود؟ اگر خالق اثر به این بستر توجه نكند، طبیعتاً پیامش خواهد مرد. به عبارت دیگر متنی كه به نام شعر یا داستان معرفی می شود باید بتواند بستری را كه در آن جریان می یابد تا به گیرنده برسد، به درستی طی كند. عدم شناخت شرایطی كه پیام باید در آن ساخته و ارسال شود، باعث خواهد شد پیام از بین رفته و كنار گذاشته شود. وقتی شرایط مكانی و زمانی، پیامی را نپذیرد، بی تردید آن پیام راهی نپیموده و مضمحل می شود. اثری كه به هنجارها و ارزش های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه بی توجه باشد و در این بستر حركت نكند محكوم به نابودی است و اصولاً نه خواننده كه همین فرهنگ و سیاست و اجتماع آن را پس خواهند زد.
چهارمین مؤلفه مؤثر در انتقال پیام، شكل پیام است. می گویند پیام می تواند دستوری، خطابی، خبری، تحلیلی و غیر آن باشد بنابراین متنی كه شعر یا داستان است خارج از این شكل ها نیست. اما نكته حائز اهمیت ارتباط این شكل با ذهن و احساس گیرنده است. اثر خطابی به هیچ روی نمی تواند جایگزین اثر تحلیلی باشد و اثر دستوری قادر نیست جای اثر خبری را بگیرد. گرچه یك متن می تواند مجموعه ای از چند شكل باشد اما باید توجه داشت كه پیام قابلیت كدام شكل را دارد. برخی آثار ادبی كه امروزه شاهد آن هستیم نمی توانند میان موضوع و شكل انتقال پیام، هماهنگی ایجاد كنند. موضوعی كه باید در قالب خبری عرضه شود، به شكل دستوری بیان می شود و آنچه باید خطابی باشد، قالب تحلیل می گیرد. در واقع این امر به تكنیك به كار گرفته شده در ارائه اثر مربوط است و متأسفانه برخی آثار ادبی به خصوص داستان در این زمینه ناموفق هستند. این نقیصه منجر به آن خواهد شد كه گیرنده نتواند ارتباطی با متن برقرار كند. آثاری از این دست از آنجا كه قادر به انطباق موضوع و شكل نیستند ذهن گیرنده پیام را دچار چندگانگی و تشویش می كنند. طبیعی است در چنین موقعیتی، خواننده یا همان گیرنده پیام، از آنچه به دستش می رسد روی برگرداند. پنجمین مؤلفه در انتقال پیام ،متن پیام است. پیامی كه قرار است منتقل شود چیست و بر چه موضوعی تكیه دارد؟ در واقع در اینجا موضوع پیام اهمیت پیدا می كند. در عرصه ادبیات باید دید موضوع پیامی كه متن به دنبال انتقال آن است چیست و چه زمینه ای را دربرمی گیرد. یك اثر ادبی می تواند بار فلسفی، اجتماعی، عاطفی و... داشته باشد و هریك از این موضوعات مخاطبان خاص خود را دارد. داستان یا شعر فلسفی قادر نخواهد بود خواننده ای را كه آشنا به این عرصه نیست راضی نگه دارد. از سوی دیگر موضوع متن، میزان انتظار از خواننده را نیز مشخص می كند. متن فلسفی طبیعتاً نمی تواند با گیرندگان بسیاری ارتباط بگیرد و بنابراین نباید انتظار داشت كه چنین متنی خواننده فراوانی داشته باشد. این موضوع در ارزیابی میزان خواننده برای یك اثر اهمیت دارد.آخرین حلقه از زنجیره انتقال پیام، گیرنده است. گیرنده خود ویژگی هایی دارد كه در مورد متن، جای خاصی پیدا می كند. دیدگاه و اندیشه، وضعیت روحی- روانی، موقعیت مكانی و زمانی و ... هریك تأثیر به سزایی در او برجای می گذارند. تمام این عوامل منجر به حضور گیرنده ای می شود كه عكس العمل های متفاوتی نسبت به پیام پیدا می كند. وقتی صحبت از ادبیات به میان می آید، خواننده اثر (یا همان گیرنده پیام) در شرایط كنونی، وضع خاصی دارد. در چارچوبی كلی، گیرندگان چندانی در حوزه پیام مكتوب به چشم نمی خورند. از سوی دیگر این طیف معمولاً ذهن خود را درگیر متن پیچیده نكرده و كمتر حاضر به پذیرش چنین پیامی می شوند. علاوه بر این گیرنده پیام، گرایشی به تعامل با فرستنده پیام نداشته و رابطه ای یك سویه میان مخاطب و خالق اثر وجود دارد. مهمترین نكته درباره خواننده، شاید عدم تلاش او برای فهم پیام و زبان پیچیده باشد. به نظر می آید گیرنده پیام به ساده بودن متن و پیامی كه برای او عرضه می شود عادت كرده باشد و این عادت را نهادینه كرده است.به هر تقدیر پیامی كه خود را در قالب متن ادبی نمایان می سازد از هنگام ارسال توسط فرستنده تا زمانی كه به گیرنده می رسد مراحل و شرایط خاصی را پشت سر می گذارد. نگاهی به آثار ادبی موجود نشان می دهد در زنجیره انتقال پیام، نقایص و خللی وجود دارد كه مانع از آن است تا پیام به سهولت به گیرنده رسیده و با استقبال مواجه شود.در همین حال نباید از آثاری نیز چشم پوشید كه توانسته اند نمونه های موفقی در طی این مراحل بوده و شرایط لازم را به دست آورند.
عمید روبیاتی
منبع : روزنامه همشهری