یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا
واقعیت بعثت از نگاه اهل بیت علیهم السلام
بعثت پیغمبر اسلام یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام عالی نبوت و خاتمیت، حساسترین فراز تاریخ درخشان اسلام است. بعثت پیغمبر درست در سن چهل سالگی حضرت انجام گرفت. پیغمبر تا آن زمان تحت مراقبت روح القدس قرار داشت، ولی هنوز پیك وحی بر وی نازل نشده بود. البته قبلا علائمی ازعالم غیب دریافت میداشت، ولی مامور نبود كه آن را به آگاهی خلق هم برساند.
در آن زمان میان مردم قریش و ساكنان مكه رسم بود كه سالی یك ماه را به حالت گوشه گیری و انزوا در نقطه خلوتی میگذرانیدند.(۱) درست روشن نیست كه انگیزه آنها از این گوشه گیری چه بوده است، اما مسلم است كه این رسم در بین آنها جریان داشت و معمول بود.
نخستین فرد قریش كه این رسم را برگزید و آن را معمول داشت عبدالمطلب جد پیغمبراكرم بود كه چون ماه رمضان فرا میرسید، به پای كوه حرا میرفت، و مستمندان را كه از آنجا میگذشتند یا به آنجا میرفتند، طعام میداد. (۲)
به طوری كه تاریخ اسلام گواهی میدهد، پیغمبر نیز پیش از بعثت به عادت مردان قریش، بارها این رسم را انجام می داد. از شهر و غوغای اجتماع فاصله میگرفت و به نقطه خلوتی میرفت و به تفكر و تامل میپرداخت.
پیغمبر حتی در زمانی كه كودك خردسالی بود، و در قبیله دایه اش تحت مراقبت دایه خود، «حلیمه» قرار داشت نیز از بازی كردن با بچهها دوری میگزید و به كوه حرا میآمد و به فكر فرو میرفت. (۳) بنابراین انس وی به «كوه حرا» بی سابقه نبود.
در مدتی كه بعدها در «حرا» به سر میبرد، غذایش نان و زیتون بود، و چون به اتمام میرسید، به خانه بازمیگشت، و تجدید قوا مینمود. گاهی هم همسرش خدیجه برایش غذا میفرستاد. غذایی كه در آن زمانها مصرف میشد، مختصر و ساده بود. (۴)
پیغمبر چند سال قبل از بعثت، سالی یك ماه در حرا به سر میبرد و چون روز آخر باز میگشت، نخست خانه خدا را هفت دور طواف میكرد، سپس به خانه میرفت. (۵)
كوه حرا امروز در حجاز به مناسبت این كه محل بعثت پیغمبر بوده است، «جبل النور» یعنی كوه نور خوانده میشود. حرا در شمال شهر مكه واقع است، و امروز تقریباً در آخر شهر در كنار جاده به خوبی دیده میشود. كوههای حومه مكه اغلب به هم پیوسته است و از سمت شمال تا حدود بندر«جده» واقع در ۷۰ كیلومتری مكه و كنار دریای سرخ امتداد دارد.
این سلسله جبال كه از یك سو به صحرای «عرفات» و سرزمین «منا» و شهر «طائف» و از سوی دیگر به طرف «مدینه» كشیده شده است، با درهها و بیابانهای خشك و سوزان و آفتاب طاقت فرسای خود شاید بهترین نقطهای است كه آدمی را در اندیشه عمیق خودشناسی و خداشناسی و دوری از تعلقات جسمانی و تعینات صوری و مادی فرو میبرد.
كوه حرا بلندترین كوههای اطراف مكه است، و جدا از كوههای دیگر به نحو بارزی سر به آسمان كشیده و خودنمایی میكند. هر چه بیننده به آن نزدیكتر میشود، ابهت و جلوه كوه بیشتر میگردد. از آن بلندی در زمان خود پیغمبر قسمتی از خانههای مكه پیدا بود، و امروز قسمت زیادتری از شهر مكه پیداست. قله كوه نیز در پشتبامها و از درون اطاقهای بعضی از طبقات ساختمانهای مكه به خوبی پیداست.
«غار حرا» كه در قله كوه قرار دارد، بسیار كوچك و ساده است. در حقیقت غار نیست، بلکه تخته سنگی عظیم است که به روی دو صخره بزرگتری غلت خورده و بدین گونه تشكیل دهنه غار حرا را داده است. دهنه غار به اندازه ای است كه انسان میتواند وارد و خارج شود. كف آن هم بیش از یك متر و نیم برای نمازگزاردن جا دارد.
غار حرا جایی نبوده كه هر كس میل رفتن به آنجا كند، و محلی نیست كه انسان بخواهد به آسانی در آن بیاساید. فقط یك چیز برای افراد دوراندیش در آنجا به خوبی به چشم میخورد، و آن مشاهده كتاب بزرگ آفرینش و قدرت لایزال خداوند بی زوال است كه در همه جای آن نقطه حساس پرتو افكنده و آسمان و زمین را به نحو محسوسی آرایش داده است! براساس تحقیقات انجام شده، پیغمبر مانند جدش عبدالمطلب در پای كوه حرا فیالمثل در خیمه به سر میبرده و رهگذران را پذیرایی میكرده و فقط گاه گاهی به قله كوه میرفته و به تماشای جمال آفرینش میپرداخته است كه از جمله لحظه نزول وحی، در روز ۲۷ ماه رجب بوده است.
اما پیغمبر قبل از بعثت هم حالاتی روحانی داشته و تحت مراقبت روح القدس گاهی تراوشاتی غیبی میدیده و اسراری بر آن حضرت مكشوف میشده است. هنگامی كه پانزده سال بیش نداشت، گاهی صدایی میشنید، ولی كسی را نمیدید.
هفت ال متوالی بود كه نور مخصوصی میدید و تقریباً شش سال میگذشت كه پیغمبر زمزمهای میشنید، ولی درست نمیدانست موضوع چیست؟
چون آن اخبار را برای همسرش خدیجه بازگو میكرد، خدیجه میگفت: « تو كه مردی امین و راستگو و بردبار هستی و دادرس مظلومانی و طرفدار حق و عدالت هستی و قلبی رؤوف و خویی پسندیده داری و در مهمان نوازی و تحكیم پیوند خویشاوندی سعی بلیغ مبذول میداری، اگر مقامی عالی در انتظارت باشد، جای شگفتی نیست. (۶)
هنگامی كه به سن سی و هفت سالگی رسید میل به گوشه گیری و انزوای از خلق پیدا كرد، چندین بار در عالم خواب، سروش غیبی، سخنانی به گوشش سرود، و او را از اسرار تازهای آگاه ساخت، بعدها نیز در پای كوه حرا و میان راههای مكه بارها منادی حق بر او بانگ زد. در هر نوبت صدا را میشنید ولی صاحب صدا را نمی دید!
در یكی از روزها كه در دامنه كوه حرا گوسفندان عمویش ابوطالب را میچرانید، شنید كسی از نزدیك او را صدا میزند و میگوید: یا رسول الله! ولی به هر جا نگریست كسی را ندید. چون به خانه آمد و موضوع را به خدیجه اطلاع داد، خدیجه گفت: امیدوارم چنین باشد. (۷)
روز بیست وهفتم ماه رجب محمد بن عبدالله مرد محبوب مكه و چهره درخشان بنی هاشم در غار حرا آرمیده بود و مانند اوقات دیگر از آن بلندی به زمین و زمان و ایام و دوران و جهان و جهانیان میاندیشید. میاندیشید كه خدای جهان جامعه انسانی را به عنوان شاهكار بزرگ خلقت و نمونه اعلای آفرینش خلق نموده و همه گونه لیاقت و استعداد را برای ترقی و تعالی به او داده است. همه چیز را برایش فراهم نموده تا او در سیر كمال خود نانی به كف آرد و به غفلت نخورد. ولی مگر افراد بشر به خصوص ملت عقب مانده و سرگردان عرب و بالاخص افراد خوش گذران و مال دوست و مال دار قریش در این اندیشهها هستند؟ آنها جز به مال و ثروت خود و عیش و نوش و سود و نزول ثروت خود به چیزی نمیاندیشند. شراب و شاهد و ثروت و درآمد، ربا و استثمار مردم نگون بخت و نیازمند، تنها اندیشهای است كه آنها در سر میپرورانند...
اینك «او» درست چهل سال پر حادثه را پشت سر نهاده بود. تجربه زندگی و پختگی فكر و ارادهاش و استحكام قدرت تعقلش به سرحد كمال رسیده، و از هر نظر برای انجام مسئولیت بزرگ پیامبری آماده بود. در تمام قلمرو عربستان و دنیای آن روز جز او چه كسی بود كه از جانب خداوندِ عالم شایستگی رهبری خلق را داشته باشد؟
رهبری كه سرآمد رهبران بزرگ و گذشته جامعه انسانی باشد، و انسانهای شرافتمند بر شخصیت ذاتی و تربیت خانوادگی و سوابق درخشان و ملكات فاضله و صفات پسندیده او صحه بگذارند؟ او نوه ابراهیم بت شكن، خلیل خدا و اسماعیل ذبیح و فرزند هاشم سید و سرور عرب و نوه عبدالمطلب، بزرگ و دانای قریش است. پدر در پدر، و مادر در مادر، شكوفان و درخشان و فروزان بود.
او از سلامتی كامل جسم و جان برخوردار بود كه نتیجه وراثت صحیح و سالم است. وراثتی كه پدران پاك و مادران پاك سرشت برایش باقی گذارده بودند. به طوری كه دنیای جاهلیت هم با همه پلیدی و تیرگی و تاریكیش، نتوانست آن را آلوده سازد، و چیزی از شرافت و حسب و نسب او بكاهد. (۸)
● نگاهی به احادیث بعثت
باید اعتراف كرد كه ماجرای بعثت پیغمبر با همه اهمیتی كه داشته است، در تواریخ درست نقل نشده است. به موجب آنچه در تفاسیر قرآنی و احادیث اسلامی و تواریخ اولیه آمده است، عایشه همسر پیغمبر یا خواهرزادگان او عبدالله زبیر و عروهٔ بن زبیر یا عمرو بن شرحبیل یا ابومیسره غلام پیغمبر، گفتهاند: جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و به وی گفت: بخوان به نام خدایت؛ «اقرا باسم ربك الذی خلق» و پیغمبر فرمود: نمی توانم بخوانم؛ «ما انا بقاری» یا من خواننده نیستم؛ «لست بقاری». جبرئیل سه بار پیغمبر را گرفت و فشار داد تا بار سوم توانست بخواند!
در صورتی كه؛ اولا جبرئیل از پیغمبر نخواست از روی نوشته بخواند. جز در یك حدیث كه آن هم قابل اهمیت نیست. بیشتر میگویند منظور جبرئیل این بوده كه هر چه او میگوید پیغمبر هم آن را تكرار كند. در این صورت باید از ناقلین این احادیث پرسید: آیا پیغمبر عرب زبان در سن چهل سالگی قادر نبود پنج آیه كوتاه اول سوره اقرا یعنی؛ «اقرا باسم ربك الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربك الاكرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم» را همان طور كه جبرئیل آیه آیه میخوانده او هم تكرار كند؟ این كار برای یك كودك پنج ساله آسان است تا چه رسد به دانای قریش!
از این گذشته «وحی» به معنای صدای آهسته است. وقتی جبرئیل امین آیات قرآنی را بر پیغمبر نازل كرده، آن را آهسته تلفظ مینموده و همان دم در سینه پیغمبر نقش میبسته است. بنابراین هیچ لزومی نداشته كه هر چه را جبرئیل میگفته، پیامبر مانند بچه مكتبی تكرار كند تا آن را از حفظ نماید، و فراموش نكند!
ثانیاً كسانی كه بعثت را بدین گونه نقل كردهاند هیچ كدام از نظر شیعیان قابل اعتماد نیستند. عایشه همسر پیغمبر هم كه شیعه و سنی ماجرای بعثت را در كلیه منابع تفسیر و حدیث و تاریخ اسلامی بیشتراز وی نقل كردهاند، پنج سال بعد از بعثت متولد شده و از كسی هم نقل نمیكند، بلكه حدیث وی به اصطلاح مرسل است- یعنی راوی دیگری ندارد- كه قابل اعتماد نیست، و از پیش خود میگوید: آغاز وحی چنین و چنان بوده است.
ثالثاً معلم نیست جمله « بخوان به نام خدایت» كه در ترجمه آیه اول درهمه تفسیرهای اسلامی اعم از سنی و شیعی آمده است یعنی چه؟ از حفظ بخواند، یا از رو بخواند؟ و گفته شد كه هر دوی آنها خلاف واقع است.
رابعاً مگر خدا و جبرئیل نمیدانستهاند پیغمبر درس نخوانده بود كه دو بار از وی میخواهند بخواند؟ و چون پیغمبر میگوید: نمیتوانم بخوانم، گرفتن آن حضرت و فشار دادن وی را چگونه میتوان توجیه كرد؟ آیا اگر كسی را فشار دادند باسواد میشود؟ این معنا درباره پیغمبران پیشین بیسابقه بوده تا چه رسد به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله!!
خامساً هیچ یک از مفسران اسلامی نگفتهاند چرا اولین سوره قرآنی « بسم الله الرحمن الرحیم» نداشته است! بلكه همگی گفتهاند آنچه روز بعثت نازل شد پنج آیه اول سوره علق بوده است از «اقرا باسم ربك الذی خلق» تا «ما لم یعلم».
سادساً دنباله حدیث عایشه و دیگران كه میگوید: « وقتی پیغمبر از كوه حرا برگشت سخت مضطرب بود! و چون به نزد خدیجه آمد گفت: «زملونی زملونی» مرا بپوشانید، مرا بپوشانید. و او را پوشانیدند، و پس از آن ماجرا را برای خدیجه نقل كرد و گفت: «از سرنوشت خود هراسانم» و «خدیجه او را نزد پسرعمویش ورقهٔ بن نوفل برد كه نصرانی شده بود، و تورات و انجیل را مینوشت؛ و آن پیر كهنسال نابینا گفت: ای خدیجه! آنچه او دیده است همان پیك مقدسی است كه بر موسی نازل شده است» همگی برخلاف اعتقاد ما درباره پیامبر و ظواهر امر است. (۹)
علامه فقید شیعه سید عبدالحسین شرف الدین عاملی در كتاب پر ارج «النص والاجتهاد» تنها كسی است كه برای نخستین بار متوجه قسمتی از اشكالات این حدیث شده و می نویسد: « میبینید كه این حدیث - حدیث عایشه- صریحاً میگوید پیغمبر بعد از همه این ماجرا هنوز در امر نبوت خود و فرشته وحی پس از آن كه فرود آمده، و درباره قرآن بعد از نزول آن و از بیم و هراسی كه پیدا كرده نیاز به همسرش داشت كه او را تقویت كند، و محتاج ورقهٔ بن نوفل مرد غمگین نابینای مسیحی بوده است كه قدم او را راسخ كند، و دلش را از اضطراب و پریشانی درآورد! محتوای این حدیث ضلالت و گمراهی است. آیا شایسته پیغمبر است كه از خطاب فرشته سر در نیاورد؟ بنابراین حدیث عایشه از لحاظ متن و سند مردود است.» (۱۰)
در حدیث دیگر میگوید: « پیغمبر چنان از برخورد با جبرئیل بیمناك شده بود كه میخواست خود را از كوه به زیر بیندازد»، یعنی حالتی شبیه بیماری صرع! در روایت دیگر هم میگوید: « تختی مرصع روی كوه حرا گذاشته شد، و تاجی مكلل به جواهر بر سر پیغمبر نهادند، و بعد به وی اعلام شد كه تو خاتم انبیاء هستی»! و چیزهای دیگر كه بازگو كردن آن عجیب به نظر می رسد.
راستی چقدر باعث تاسف است كه پانزده قرن پس از بعثت هنوز مسلمانان به درستی ندانند موضوع چه بوده و بعثت خاتم انبیاء چه سان انجام گرفته است؟!! این كوتاهی از آن مورخان و دانشمندان اسلامی از شیعه و سنی است كه در این قرون متمادی غفلت نموده و به تحقیق پیرامون آن نپرداختهاند، و فقط به ذكر و تكرار گفتار عایشه و دیگران اكتفا نمودهاند!● ایراد ما به احادیث بعثت
كلیه این احادیث كه نخست از طریق اهل تسنن نقل شده و در كتابهای آنها آمده است و سپس به نقل از آنها به كتب شیعه هم سرایت كرده، از درجه اعتبار ساقط است. در اینجا به چند نكته آن اشاره میكنیم، و تفصیل را به كتاب خود «شعاع وحی برفراز كوه حرا» كه برای نخستین بار پرده از روی ماجرای مبهم بعثت برداشته است، حواله میدهیم. (۱۲)
- چنان كه گفتیم پیغمبر از زمان كودكی و ایام جوانی تا سی و هفت سالگی، بارها علائمی میدید كه از آینده درخشان او خبر میداد. مانند ابری كه بر سر او سایه افكنده بود، و خبری كه راهب شهر « بصری» در اردن راجع به پیغمبری او به عمویش ابوطالب داد، و آنچه روح القدس به وی میگفت، و صداهایی كه میشنید. بنابراین هیچ معنا ندارد كه هنگام نزول وحی و برخورد با جبرئیل این طور دست و پای خود را گم كند، و نداند كه چه اتفاقی افتاده است، و باید ورقهٔ بن نوفل به داد او برسد!
- پیغمبر از لحاظ نبوغ و استعداد و عقل بر همه مرد و زن مكه و قبائل عرب و مردم عصر برتری داشت. با توجه به این حقیقت چگونه او پس از اعلام نبوت دچار وحشت و تردید شده و به همسرش خدیجه متوسل میشود كه او را بگیرد تا به زمین نیافتد یا او را تقویت كند كه از شك و تردید به در آید؟
- آیا پس از دیدن پیك وحی و آوردن پنج آیه قرآن و اعلام این كه تو پیغمبر خدایی و من جبرئیل هستم، و مشاهده جرئیل با آن عظمت، دیگر جای این بود كه پیغمبر درباره وحی آسمانی و تكلیف خود دچار تردید شود، یا احتمال دهد موضوع حقیقت نداشته باشد؟!
- تخت و تاج و سایر تشریفات، تعینات صوری است و تناسب با سلاطین و پادشاهان دارد، نه مقام معنوی نبوت كه باید با كمال سادگی و دور از هر گونه تشریفات مادی انجام گیرد. دور نیست كه سازندگان این حدیث به تقلید از تاجگذاری پادشاهان ایران، خواستهاند برای پیغمبرعربی هم در عالم خیال چنین صحنهای بسازند!
● واقعیت بعثت از دیدگاه شیعه
ماجرای بعثت بدان گونه كه قبلا گذشت موضوعی نبود كه یك فرد مسلمان، معتقد به آن باشد، و از آن پی برد كه خاتم انبیاء چگونه به مقام عالی پیغمبری رسیده است. ما پس از بررسیهای لازم از مجموع نقلها به این نتیجه رسیدهایم كه آنچه در منابع شیعه و احادیث خاندان نبوت رسیده است، واقعیت بعثت را چنان روشن میسازد كه هیچ یك از اشكالات گذشته مورد پیدا نمیكند.
از جمله احادیثی كه بازگو كننده حقیقت بعثت است و آغاز وحی را به خوبی روشن میسازد، روایتی است كه در ذیل از لحاظ خوانندگان میگذرد:
پیشوای دهم ما حضرت امام هادی علیه السلام میفرماید: « هنگامی كه محمد صلی الله علیه و آله ترك تجارت شام گفت و آنچه خدا از آن راه به وی بخشیده بود به مستمندان بخشید، هر روز به كوه حرا میرفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مینگریست، و شگفتیهای رحمت و بدایع حكمت الهی را مورد مطالعه قرار میداد.
به اطراف آسمانها نظر میدوخت، و كرانههای زمین، دریاها، درهها، دشتها و بیابانها را از نظر میگذرانید، و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهی، درس عبرت میآموخت.
ازآنچه میدید، به یاد عظمت خدای آفریننده میافتاد. آنگاه با روشن بینی خاصی به عبادت خداوند اشتغال میورزید. چون به سن چهل سالگی رسید خداوند نظر به قلب وی نمود، دل او را بهترین و روشن ترین و نرم ترین دلها یافت.
در آن لحظه خداوند فرمان داد درهای آسمانها گشوده گردد. محمد صلی الله علیه و آله از آنجا به آسمانها مینگریست، سپس خدا به فرشتگان امر كرد فرود آیند، و آنها نیز فرود آمدند، و محمد صلی الله علیه و آله آنها را میدید. خداوند رحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمانها به سر محمد صلی الله علیه و آله و چهره او معطوف داشت.
در آن لحظه محمد صلی الله علیه و آله به جبرئیل كه در هالهای از نور قرار داشت نظر دوخت. جبرئیل به سوی او آمد و بازوی او را گرفت و سخت تكان داد و گفت: ای محمد! بخوان. گفت چه بخوانم؟ «ما اقرا»؟
جبرئیل گفت: « نام خدایت را بخوان كه جهان و جهانیان را آفرید. خدایی كه انسان را از ماده پست آفرید (نطفه). بخوان كه خدایت بزرگ است. خدایی كه با قلم دانش آموخت و به انسان چیزهایی یاد داد كه نمیدانست.» پیك وحی، رسالت خود را به انجام رسانید، و به آسمانها بالا رفت. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز از كوه فرود آمد. از مشاهده عظمت و جلال خداوند و آنچه به وسیله وحی دیده بود كه از شكوه و عظمت ذات حق حكایت میكرد، بیهوش شد، و دچار تب گردید.
از این كه مبادا قریش و مردم مكه نبوت او را تكذیب كنند، و به جنون و تماس با شیطان نسبت دهند، نخست هراسان بود. او از روز نخست خردمند ترین بندگان خدا و بزرگترین آنها بود. هیچ چیز مانند شیطان و كارهای دیوانگان و گفتار آنان را زشت نمیدانست.
در این وقت خداوند اراده كرد به وی نیروی بیشتری عطا كند، و به دلش قدرت بخشد. بدین منظور كوهها و صخرهها و سنگلاخ ها را برای او به سخن در آورد. به طوری كه به هر كدام میرسید، به وی ادای احترام میكردند، و میگفتند: السلام علیك یا حبیب الله! السلام علیك یا ولی الله! السلام علیك یا رسول الله! ای حبیب خدا مژده باد كه خداوند تو را از همه مخلوقات خود، آنها كه پیش از تو بودهاند، و آنها كه بعدها میآیند برتر و زیباتر و پرشكوه تر و گرامی تر گردانیده است.
از این كه مبادا قریش تو را به جنون نسبت دهند، هراسی به دل راه مده. زیرا بزرگ كسی است كه خداوند جهان به وی بزرگی بخشد، و گرامی بدارد! بنابراین از تكذیب قریش و سركشان عرب ناراحت مباش كه عنقریب خدایت تو را به عالی ترین مقام خواهد رسانید، و بالاترین درجه را به تو خواهد داد.
پس از آن نیز پیروانت به وسیله جانشین تو علی بن ابیطالب علیه السلام ازنعمت وصول به دین حق برخوردار خواهند شد، و شادمان میگردند. دانشهای تو به وسیله دروازه شهر حكمت و دانش علی بن ابی طالب در میان بندگان و شهرها و كشورها منتشر میگردد.
به زودی دیدگانت به وجود دخترت فاطمه سلام الله علیها روشن میشود، و از وی و همسرش علی، حسن و حسین كه سروران بهشتیان خواهند بود، پدید میآیند.
عنقریب دین تو در نقاط جهان گسترش مییابد. دوستان تو و برادرت علی پاداش بزرگی خواهند یافت. لوای حمد را به دست تو میدهیم، و تو آن را به برادرت علی میسپاری. پرچمی كه در سرای دیگر، همه پیغمبران و صدیقان و شهیدان در زیر آن گرد میآیند، و علی تا درون بهشت پرنعمت فرمانده آنها خواهد بود.پیامبر پس از شنیدن این سخنان با خود گفت: " خدایا! این علی بن ابیطالب كه او را به من وعده میدهی كیست؟ آیا او پسرعم من است؟" ندا رسید ای محمد! آری، این علی بن ابیطالب برگزیده من است كه به وسیله او این دین را پایدار میگردانم، و بعد از تو برهمه پیروانت برتری خواهد داشت. (۱۳)
در این حدیث همه چیز راجع به آغاز كار پیغمبر گفته شده است. جای تعجب است كه مفسران اسلامی به خصوص مفسران شیعه از این حدیث شریف و نقل آن در تفسیر سوره اقرا غافل ماندهاند، با این كه نكات جالب و تازهای از تاریخ حیات پیغمبر را بازگو میكند، كه می باید مسلمانان از آن آگاه گردند.
ملاحظه میكنید كه پیغمبر بدون هیچ گونه تشریفات مادی یا اشكالاتی كه در احادیث اهل تسنن بود، به مقام عالی پیغمبری رسید. با قدمهایی شمرده و دیدی وسیع و قدرتی خارق العاده به خانه بازگشت.
همین كه وارد خانه شد پرتوی از نور و بویی خوش فضای خانه را فرا گرفت. خدیجه پرسید این چه نوری است؟ پیغمبر فرمود: این نور نبوت است. ای خدیجه! بگو لا اله الا الله و محمد رسول الله. سپس پیغمبر ماجرای بعثت را چنان كه اتفاق افتاده بود برای خدیجه شرح داد و افزود كه جبرئیل به من گفت: «از این لحظه تو پیغمبر خدایی.»
خدیجه كه از سال ها پیش هالهای از نور نبوت در سیمای درخشان همسر محبوب خود دیده و از كردار و رفتار و گفتار او هزاران راز نهفته و شادی بخش خوانده بود گفت: به خدا دیر زمانی است كه من در انتظار چنین روزی به سر بردهام، و امیدوار بودم كه روزی تو رهبر خلق و پیغمبر این مردم شوی. (۱۴)
بدین گونه محمد بن عبدالله برازنده ترین مردم قریش كه سوابق درخشان او نزد عموم طبقات روشن و از لحاظ ملكات فاضله و سجایای اخلاقی و خصال روحی شهره شهر بود، بر فراز كوه حرا از جانب خداوند یكتا به مقام عالی نبوت و رهبری خلق برگزیده شد، و خاتم انبیاء گردید.
● نظر ما پیرامون بعثت پیغمبر (ص)
نكته اساسی كه قرآن در نزول وحی به پیغمبر بازگو میكند، و متاسفانه كسی توجه نكرده، این است كه همه مفسران اسلامی نوشتهاند، و در تمام احادیث نیز هست كه در روز بعثت فقط پنج آیه آاز سوره «علق» بر پیغمبر نازل شد.
این پنج آیه از« اقرا باسم ربك الذی خلق» آغاز میگردد. و به «مالم یعلم» ختم میشود. هیچ كس نگفته است «بسم الله» این سوره كی نازل شده؟ و آیا نخستین سوره قرآن بسم الله داشته است یا نه؟ اگر داشته است چرا نگفتهاند، و اگر نداشته است آیا بعدها آمده، یا طور دیگر بوده؟ اینها سؤالاتی است كه پاسخی برای آن نمیبینیم.
ما پس از تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیدیم كه جبرئیل از پیغمبر خواست آیه « بسم الله الرحمن الرحیم» را كه در آغاز سوره بود، به زبان آورد.« اقرا باسم ربك» نیز به همین معنا است. باء « بسم» هم به گفته بعضی از مفسرین زائده است یعنی معنا ندارد و فقط برای زینت در كلام است. در حقیقت جبرئیل پس از قرائت «بسم الله الرحمن الرحیم» از آن حضرت خواست كه نام خدا یعنی بسم الله الرحمن الرحیم را قرائت كند. و آن را به زبان آورد. ولی چون پیغمبر در آغاز كار و اولین برخورد با پیك وحی نمیدانست نحوه قرائت نام خدا كه جبرئیل از وی میخواست چگونه است، پرسید: ما اقرا؟ یعنی چه بخوانم، و نام خدا كه باید قرائت كنم چیست و تركیب آن چگونه است؟ جبرئیل بار دیگر تكرار كرد و گفت:« بسم الله الرحمن الرحیم - اقرا بسم ربك الذی خلق -»؛ نام خدایت را قرائت كن و بگو بسم الله الرحمن الرحیم.
در این مورد چند حدیث معتبر و بسیار جالب در چند منبع مهم اسلامی و شیعه هست كه از هر نظر جالب میباشد. ولی جای تاسف است كه چرا مفسران ما این دو حدیث را در تفسیر سوره «اقرا» نیاوردهاند. حدیث اول دركتاب «كافی» باب (فضل قرآن) است كه امام صادق علیه السلام میفرماید: « نخستین چیزی كه بر پیغمبر نازل شد، بسم الله الرحمن الرحیم - اقرا بسم ربك بود.!»
حدیث دوم در«عیون اخبارالرضا» شیخ صدوق از امام هشتم حضرت رضا علیه السلام روایت میكند كه فرمود: «اولین بار كه جبرئیل بر پیغمبر صلی الله علیه و آله نازل شد گفت: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم - بسم الله الرحمن الرحیم - اقرا بسم ربك الذی خلق ...»
حدیث سوم در«محاسن برقی» ج ۱، ص ۴۱ از صفوان جمال روایت میكند كه گفت حضرت صادق علیه السلام فرمود: هیچ كتابی ازآسمان نازل نشد مگر این كه در آغاز آن « بسم الله الرحمن الرحیم» بود. (۱۵)
با توجه به این سه حدیث ارزنده و گویا، میگوییم كه پیك وحی الهی، سوره اقرا را به عكس آنچه مشهور است نخست هنگام بعثت با شش آیه آورد: آیه اول همان «بسم الله الرحمن الرحیم» بود. و از پیغمبر خواسته بود همان آیه اول یعنی « بسم الله الرحمن الرحیم» را قرائت كند، یعنی قبل از هر چیز« بسم الله» بگوید و سرآغاز كار نبوت خود را با نام خدا آن هم بدان گونه كه خدا خواسته بود،هماهنگ سازد.
پس «اقرا باسم ربك» یعنی نام خدایت را بخوان. مطابق نقل علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش، پیغمبر پرسید چه بخوانم؟ جبرئیل مجدداً گفت: « بسم الله الرحمن الرحیم - اقرا باسم ربك الذی خلق.» یعنی نام خدا را كه مامور هستی بخوانی، همین « بسم الله الرحمن الرحیم» است، و پیغمبر بار دوم « بسم الله» را برای نخستین بار خواند و با آن آشنا شد. همان كه خود پیغمبر بعدها به ما دستور داده است كه هیچ كاری را آغاز نكنید مگر این كه اول بگویید: « بسم الله الرحمن الرحیم.»
آری، هنگامی كه حقایق اسلامی را برگزیدگان الهی بیان كنند، چنین خواهد بود، كه مردم بی خبر را با آنچه واقعیت دارد آشنا میسازند.
به عبارت روشن تر آنچه خداوند به وسیله جبرئیل در آغاز وحی و اولین لحظه پیغمبری خاتم انبیاء صلی الله علیه وآله ازآن حضرت خواسته بود به زبان آورد و قرائت كند فقط گفتن « بسم الله الرحمن الرحیم» بود! بقیه آیات همان طور كه پیك وحی می خواند مانند موارد بعدی در دم در سینه مقدس آن حضرت نقش میبست و دیگر نیازی به تكرار پیغمبر نداشت تا حفظ كند. این بود واقعیت بعثت از زبان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام.
ما پس از نقدی كه دانشمند عالی مقام شیعه سید شرف الدین عاملی بر یك حدیث بعثت - حدیث عایشه- نوشته و توفیق ترجمه آن را یافتیم، به قسمت عمدهای از تفسیر و حدیث و تاریخ سنی و شیعی مراجعه نمودیم، و با كمال تاسف به این نتیجه رسیدیم كه احادیث بعثت كاملا مغشوش است، و بیشتر آنها از راویان عامه است، كه نزد ما اعتباری ندارند. متن همه آن احادیث نیز مضطرب و متناقض و برخلاف معتقدات شیعه و سنی است، و اسناد آن نیز مخدوش میباشد.
به همین جهت میبینیم « برهان الدین حلبی» كه خواسته است آنها را جمع كند و با هم سازش دهد، سخت به دست و پا افتاده، و گرفتار چه محذوراتی شده و در آخر هم نتوانسته است به نتیجه مطلوب برسد، بلكه بر ابهام و تناقض گویی و سر درگمی موضوع افزوده است. (۱۱)
صاحب اثر : علی دوانی
منبع : سایت الغدیر
پینوشت ها:
- سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۵۴. سیره ابن هشام كه آن را قدیمی ترین تاریخ حیات پیغمبراكرم صلی الله علیه و آله دانستهاند، تلخیص از « سیرَهٔ النبی (ص) »، تالیف محمد بن اسحاق بن یسار مطلبی متوفای سال ۱۵۱ ه است كه ابن حجر عسقلانی شافعی در كتاب « تقریب» رمی به تشیع او نموده است.( ابن هشام، یعنی عبدالملك بن هشام حمیری، خود در سال ۲۱۸ ه وفات یافته است.)
- سیره حلبیه، ح ۱، ص ۳۸۱.
- همان، ج ۱، ص ۳۸۲.
- همان، ج ۱، ص ۳۸۲.
- تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۱۴۹/ سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۵۵.
- سیره حلبیه، ج ۱، صص ۳۸۰ – ۳۹۱.
۷- مناب ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۴۴.
- در زیارت وارث حضرت سید الشهدا امام حسین علیه السلام میخوانیم كه: « گواهی میدهم تو نوری بودی در صلبهای شامخ پدرانت و رحمهای پاك مادرانت، به طوری كه ایام جاهلیت نتوانست آن را با اخلاق و آداب و رسوم پلید خود آلوده سازد، و چهره درخشان آن را دگرگون گرداند.»
- حدیث عایشه درباره آغاز وحی كه مستند همگی دانشمندان سنی و شیعی است در جزء اول « صحیح بخاری» و تفسیر سوره علق جزء سوم آن، و باب ایمان « صحیح مسلم نیشابوری» و تفسیر سوره علق در «صحیح ترمذی» و سنن نسائی آمده است.
۰- كتاب « اجتهاد در مقابل نص» ترجمه النص و الاجتهاد مرحوم شرف الدین به قلم نویسنده علی دوانی، ص ۴۱۲.
۱- سیره حلبیه، جلد ا، ازص۳۳ تا ص۴۲.
۲- این کتاب به یاری خداوند تفصیل بیشتر و تحقیق كامل در آینده توسط آقای علی دوانی منتشر خواهد شد.
۳- بحارالانوار،علامه مجلسی، ج ۱۸، ص ۲۰۵ و ج ۱۷ ص ۳۰۹ چاپ جدید.
۴- مناقب ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۳۶.
۵- مفاخراسلام، علی دوانی، ج ۱، ص ۳۶۸.
منبع : سایت الغدیر
پینوشت ها:
- سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۵۴. سیره ابن هشام كه آن را قدیمی ترین تاریخ حیات پیغمبراكرم صلی الله علیه و آله دانستهاند، تلخیص از « سیرَهٔ النبی (ص) »، تالیف محمد بن اسحاق بن یسار مطلبی متوفای سال ۱۵۱ ه است كه ابن حجر عسقلانی شافعی در كتاب « تقریب» رمی به تشیع او نموده است.( ابن هشام، یعنی عبدالملك بن هشام حمیری، خود در سال ۲۱۸ ه وفات یافته است.)
- سیره حلبیه، ح ۱، ص ۳۸۱.
- همان، ج ۱، ص ۳۸۲.
- همان، ج ۱، ص ۳۸۲.
- تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۱۴۹/ سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۵۵.
- سیره حلبیه، ج ۱، صص ۳۸۰ – ۳۹۱.
۷- مناب ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۴۴.
- در زیارت وارث حضرت سید الشهدا امام حسین علیه السلام میخوانیم كه: « گواهی میدهم تو نوری بودی در صلبهای شامخ پدرانت و رحمهای پاك مادرانت، به طوری كه ایام جاهلیت نتوانست آن را با اخلاق و آداب و رسوم پلید خود آلوده سازد، و چهره درخشان آن را دگرگون گرداند.»
- حدیث عایشه درباره آغاز وحی كه مستند همگی دانشمندان سنی و شیعی است در جزء اول « صحیح بخاری» و تفسیر سوره علق جزء سوم آن، و باب ایمان « صحیح مسلم نیشابوری» و تفسیر سوره علق در «صحیح ترمذی» و سنن نسائی آمده است.
۰- كتاب « اجتهاد در مقابل نص» ترجمه النص و الاجتهاد مرحوم شرف الدین به قلم نویسنده علی دوانی، ص ۴۱۲.
۱- سیره حلبیه، جلد ا، ازص۳۳ تا ص۴۲.
۲- این کتاب به یاری خداوند تفصیل بیشتر و تحقیق كامل در آینده توسط آقای علی دوانی منتشر خواهد شد.
۳- بحارالانوار،علامه مجلسی، ج ۱۸، ص ۲۰۵ و ج ۱۷ ص ۳۰۹ چاپ جدید.
۴- مناقب ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۳۶.
۵- مفاخراسلام، علی دوانی، ج ۱، ص ۳۶۸.
منبع : سایت پیامبر اعظم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست