جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
ماجرای تمام نشدنی شیعه
حسین!
حسین ماجرای پایان ناپذیر فكر شیعه...!
سالها و قرنها می روند و می آیند، خون حسین گویی همچنان صحرای كربلا را رنگین كرده است و از ورای قرون و اعصار بشر را به اندیشیدن فرا می خواند... اندیشیدن به فاصله تنگ حق و باطل...
عاشورا تلنگری است به اندازه تمام هستی بر جانهای غفلت زده و در پوسته های مصلحت خیالی خزیده...
عاشورا صحنه آزمون صبر و مقاوت است، صحنه نمود بود و نبود...
حسین را در بی صفاترین زمانه ها كشتند و سنگدل ترین مردم به نظاره نشستند...
ولی حسین زنده ماند... زنده تر از تمام آنها كه بعد از حسین ماندند... صدای محكم اندیشه اش در گوش هستی پیچید و قلبهای حق طلب را مقاومت آموخت... كسی را یارای جلوداری از فریاد حسین نبود...
و تشیع! این همیشه مبارز تاریخ... با خون حسین پیوندی ناگسستنی دارد...
درسنامه عاشورا، كتاب اول دانشگاه تشیع است... حسین فریاد زد حق را نمی توان در لابلای توجیهات و مصلحت اندیشی ها ظالمانه ذبح كرد... شیعه این داغدار اعصار و قرون از حسین خستگی ناپذیری آموخت... و عزتمداری و حق محوری و توحید اندیشی... را در سردفتر تفكر خود نوشت.
پرچمهای سیاه از گوشه و كنار هستی برافراشته می شوند... نام حسین ذهنهای خواب را به بیداری فرا می خواند كه «هیهات منا الذله...»
شكوه نام حسین(ع) امروز هنوز هم از سرنیزه های بیداد خبر می دهد... و ماجرای حسین(ع) همچنان بر اعتراض خود به ظلم باقی است... نام حسین(ع) عطر سرزمین شهادت است... و سرخ ترین تیر تركش توحید...
حسین!
از تو چه بگویم كه جان در هیبت اندیشه ات وامانده و غم غربت سنگینت دل را آتش زده است... شهادت تو یك طرف و غربت اندیشه ات یك طرف... ماجرای ظلم و بی آبرویی یك طرف و خیانت سكوت یك طرف... گویا درد در درد گره خورده است و عاشورا نقطه عطف تمام دردهای بشر شده است...
سكوت می كنم و به تلخی این سكوت می گریم... بر خود می گریم و بر بی نصیبی خود... بر خود می گریم و بر بی همتی كه به كوتاهی و بی ثمری علفهای هرز بیابان است...
بر خود زار می زنم كه تو رفتی و مرا از تو نصیبی نماند...
آسمان بر بی نصیبی ما می گرید و بر جانهای مرده مان عزا می گیرد...
سیه پوش می شوم... اما تو ای حسین بر ما می گریی، بر مرده های متحركی كه حیات در میانشان ناآشناترین چیز است...
بر بازندگانی كه به حقارت و بندگی برای غیر خدا عادت كرده اند و از بدبختی و بی چیزی خویش غافلند... در سوگ ما باید نشست و در غم ایمانهای مرداب شده و از دست رفته ما باید گریبان درید...
تو بردی و ما باختیم قافیه عشق را...
غلامرضا نادمی
منبع : روزنامه قدس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست