سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا


آینده خانواده در تحولات جهانی


آینده خانواده در تحولات جهانی
ماهیت پیچیده و سرعت تحولات جهانی به گونه ای است كه شتاب فزاینده این نو شدن با دهه های قبل قابل مقایسه نیست.این شتاب تصاعدی نه در تغییرات ابزاری و فناوری كه حتی در ماهیت انسانی نیز رخ می دهد و سبب پیدایش تحولات تازه در نظام تعلیم و تربیت می شود. ولی سؤال اساسی این است كه نهادهای تربیتی ما و متولیان امر تعلیم و تربیت (رسمی و غیررسمی) تا چه اندازه برای مواجهه با این تغییرات و تحولات آمادگی دارند؟ خانواده های ما به عنوان یكی از اركان اصلی تعلیم و تربیت تا چه میزان رویارویی منطقی و اصولی با این تحولات را می پذیرند؟ تافلر می گوید: چیزی كه امروز به آن آموزش و پرورش گفته می شود، حتی در بهترین مدارس و دانشگاههای ما به طور یأس آوری نابهنگام و بی مورد است. مدارس ما به جای چشم داشتن به جامعه جدیدی كه در حال پدیدار شدن است، به یك سیستم در حال مرگ می نگرند. توانایی هایشان در این جهت به كار گرفته می شود كه انسانهایی شبیه ابزار درست كنند و تحویل جامعه بدهند، انسانهایی كه بتوانند در سیستم مختصری كه قبل از خودشان خواهد مرد، به زندگی ادامه دهند.توجه به آینده و دوراندیشی (آینده نگری) یكی از مقوله های اساسی و مهم در عالم اندیشه به شمار می رود. جهان در آغازه هزاره سوم شاهد تحولات جدی در تمامی زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و طبعاً در برخی زمینه ها بحران هایی را نیز به همراه دارد. آنچه در گوشه و كنار جهان و نیز به نوعی در گوشه و كنار كشور خودمان در زمینه مسائل مربوط به هر یك از موارد فوق الذكر شاهد هستیم، نمونه ای از همین هاست. ماهیت پیچیده و شتاب تحولات در جامعه جهانی به گونه ای است كه سرعت فزاینده این «نوشدن» نسبت به دهه های قبل قابل مقایسه نیست و این شتاب تصاعدی نه فقط در تغییرات ابزارها و فناوری بلكه در بخشی از ماهیت انسانی نیز رخ نشان می دهد. جلب توجه دانشمندان علوم اجتماعی و تربیتی در سالهای اخیر و پرداختن آنها به این موضوعات در قالب چاپ و نشر كتب و مقالات متعدد در این زمینه شاهد صادقی براین مدعاست كه ذیلاً به برخی از آنها فقط اشاره می شود.«چارلز بی هندی» استاد میهمان دانشگاه بازرگانی لندن و مشاور تعداد زیادی از سازمان های تجاری، دولتی، فرهنگی و بهداشتی كتاب خود را با عنوان «عصر تضاد و تناقض» در سال ۱۹۹۴ منتشر كرد. به نظر او گرچه تضادها و تناقض های زمان ما تماماً و یكجا قابل حل نیست ولی حداقل می توانند تحت قاعده و مدیریت درآیند. «آئورلیویچی» و همكارانش در سال ۱۹۸۳ با كتاب «جهان در آستانه قرن بیست و یكم» تحولات ساختاری و مسائل جهانی را تحلیل می كنند و راه حل های تازه ای برای خروج از این بحران ها ارائه می دهند. «آدام شاف» در سال ۱۹۸۵ با نوشتن كتاب «جهان به كجا می رود» گزارش تازه باشگاه رم را تصویر و تأثیرات اجتماعی درازمدت فناوری را تشریح می كند. «پیتر، اف. دراكر» كتاب «جامعه پس از سرمایه داری» را كه حاصل چهل سال تلاش و تحقیقات است، در سال ۱۹۹۳ عرضه می كند. او در این اثر احتمال وقوع رویدادها را با مشاهده قرائن و روند ها و شرایط علت و معلولی مطرح می سازد. «ساموئل هانتینگتون»، استاد علوم سیاسی هاروارد پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۳ به غربیان هشدار می دهد خود را برای رویارویی تمدن ها در آینده آماده سازند كه این نظریه موافقان و مخالفان متعددی را برانگیخته است و به عنوان نمونه، نظریه «گفت وگوی تمدن ها» توسط رئیس جمهوری پیشین جمهوری اسلامی ایران، حجت الاسلام والمسلمین خاتمی در مقابل این نظریه عنوان شده است كه با استقبال جامعه جهانی روبرو شد. اگرچه آن چه اشاره شده بخشی از هزاران اثر مكتوب از عالمان و متفكران جوامع مختلف است، لكن به خوبی نشان دهنده وسعت و عمق مسأله مورد بحث، یعنی تحولات جهانی و ضرورت پرداختن دقیق تر به آن است. مهمترین زمینه های این تحولات و دگرگونی ها را می توان این گونه برشمرد:
الف) تحول در مفهوم معرفت و دانایی
«دراكر» معتقد است: یك چیز را به خوبی می توان پیشگویی كرد و آن این است كه بزرگترین تغییر و دگرگونی تغییر و دگرگونی در «دانایی» خواهد بود. یعنی دگرگون شدن شكل، محتوا، معنا، مفهوم، مسؤولیت و رسالت دانایی و بالاخره دگرگونی در آن چیزی كه «فرهیختگی» به حساب می آید.
معرفت در فلسفه شرق و غرب همواره مقوله ای وابسته به هستی تعریف شده بود و تقریباً در كمترین فرصت زمانی به مفهومی وابسته به عمل تبدیل شد و مطلوبیتی عام یافت. دانش و معرفت كه همواره كالایی ویژه، نزد افرادی خاص به حساب می آمد، كالای مطلوب عموم شد. دانش درنخستین مرحله به مدت یك صدسال در خدمت طراحی و ساخت ابزارها، فرایندهای تولید و محصولات قرار داشت و همین مرحله بود كه به «انقلاب صنعتی» منتهی شد. در دومین مرحله كه تقریباً از سال ۱۸۸۰ آغاز شد و تا پایان جنگ جهانی دوم طول كشید، دانش در مفهوم جدید خود یعنی وابسته به كار تعریف شد و این درواقع پیش درآمدی بر وقوع «انقلاب بهره وری» بود. آخرین مرحله از دگرگونی در مفهوم دانایی و معرفت، پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد و امروز شاهد آن هستیم كه معرفت دیگر وابسته به هستی، عمل و كار نیست، بلكه وابسته به خود معرفت است كه این خود به معنای وقوع «انقلاب مدیریت» است.
ب ) تحولات جمعیتی
جهان بعد از میلیونها سال تنها یك میلیارد نفر جمعیت داشت ، اما با صنعتی شدن و گسترش خدمات پزشكی و طب مدرن سرعت رشد جمعیت افزایش یافت. در دوره زمانی ۱۷۰۰ تا ۱۸۰۰میلادی جمعیت جهان دوبرابر شد و در ۱۹۷۶ جمعیت جهان بالغ بر چهار میلیارد نفر بود این رقم در سال ۱۹۹۰ به ۵‎/۳ میلیارد نفر رسید و در سال ۱۹۹۹ میلادی جمعیت جهان از مرز ۶ میلیارد نفر گذشت. اما پس از آن در دهه اخیر این روند به دلیل كاهش نرخ باروری در بسیاری از كشورها آهنگ كندتری یافت.
طبق محاسبه بانك جهانی ممكن است جمعیت جهان در نیمه دوم قرن بیست و یكم با رقمی بین ۱۰ و ۱۱ میلیارد تثبیت شود. برخی منابع این تثبیت را با رقمی برابر ۱۴‎/۵ میلیارد نفر ذكر كرده اند. بیشترین رشد جمعیتی در فقیرترین مناطق جهان اتفاق می افتد در حالی كه جمعیت دركشورهای پیشرفته دارای رشد كند یا كاهش یابنده است.
ج) توسعه، تنوع و تأثیرهای رسانه ها
در حال حاضر بخش عظیمی از افراد بشر از برنامه های رادیویی و تلویزیونی و نیز سایر دستگاهها و رسانه های اطلاع رسانی كه در دسترس دارند ، استفاده كرده و عمیقاً تحت تأثیر قرار می گیرند. بحث قدرت رسانه ها، خوب یا بد از عوامل اصلی شكل دادن به افكار عمومی و شیوه تفكر افرادبه شمار می آید. با این حال نقش رسانه های همگانی در تمامی ابعاد به طور عمیق مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است. ما درباره ماهیت و دوام تأثیر رسانه ها خیلی كم می دانیم و استدلال ما بیشتر بر پایه گمانها و فرضیه ها و نه واقعیت های به اثبات رسیده استوار است.
وسایل ارتباطی بویژه برنسل جوان تأثیر می گذارند. این رسانه ها توانایی در هم شكستن انحصارهای دولتی را دارند و درون مرزهای ملی نیز نفوذ می كنند. همچنین به مردم امكان می دهند بشنوند و ببینند دیگران چگونه زندگی می كنند. درفرایند ارتباطات جهانی ، كشورهای ثروتمند، سلطه فرهنگی خود را از طریق هدایت منابع اطلاعاتی ، ارسال محصولات فرهنگی ، قدرت دهی به سازمانهای تبلیغاتی ، زنجیره مطبوعات بین المللی،شركتهای چاپ، رادیو، تلویزیون ، اینترنت و ... حفظ می كنند و هیچ حكومتی نمی تواند انقلاب ارتباطات را مهار كند.د ) تحولات اقتصادی
در كل می توان گفت اقتصاد جهان در آینده یكپارچه تر و ثروتمندتر خواهد شد. هرچند ایجاد این ثروت و بهره گیری از آن بسیار نامتعادل است و با شواهد فعلی می توان اظهار داشت شكاف میان یك پنجم ثروتمند و چهارپنجم فقیر جهان بیشتر شده است. در حال حاضر مجموعه عوامل مؤثر بر عملكرد اقتصاد بین المللی، بینش های فرهنگی ، آموزش ، ثبات سیاسی و ظرفیت اجرای طرح های بلندمدت ، گویای آن است كه شمار اندك اما فزاینده ای از كشورهای فقیر به سوی ثروتمندشدن حركت می كنند اما تعداد بیشتری هم چنان به جای می مانند.
ه- ) حاكمیت های سیاسی در آینده جهان
حاكمیت به عنوان تجلی كوششی كه نظام حاكم برای ایجاد امنیت، شكوفایی ، نظم و تداوم نظام های موجود مبذول می دارد، در جهان آینده ابعاد تازه ای خواهد داشت.تازه شدن این ابعاد ناشی از عوامل زیر است:
- شتاب روزافزون تحولات در همه حوزه های زندگی بشر
- رشد پیچیدگی امور و نیاز روزافزون نظام های حكومتی به تخصص ها، دانش ها ، مهارتهای پیچیده و نوظهور امروزی
- تحلیل رفتن حق حاكمیت كشورها براثر تماس روزافزون فرهنگها و جوامع ناهمگن با یكدیگر و جهانی شدن پدیده ها و از بین رفتن مرزهای اطلاعاتی - ارتباطی .
- رشد وابستگی متقابل جوامع در اغلب حوزه ها
حاكمیت سیاسی بسیاری از كشورها تحت فشار عوامل مذكور دچار بحران می شود. وجود كلاف سردرگم معضلات روزافزون، خود دلیل محكمی بر این بحران است. ولی نشانه های دیگری نیز می توان یافت كه از وضعیتی نابسامان حكایت می كند. وضعیتی مانند:
- حكومتها بیش از پیش در چنبره مسائل مقطعی و روزمره گرفتار آمده، به راه حل های كوتاه مدت اولویت می دهند تا حداقل نوعی فایده سیاسی داشته باشد.
- تصمیم گیران اصلی زیر فشار بمباران تصمیم های روزافزون قرار می گیرند. این فشار تا بدان حد است كه كمتر فرصتی برای تأمل و تفكر می یابند. عدم دسترسی به اطلاعات مناسب و «سیاست زدگی» نیز وضع را بدتر می كند وباعث می شود تصمیم های اخذشده در جهت منافع درازمدت مردم و جامعه نباشد.
- به طور كلی بیشتر حكومتها به مسائلی توجه دارند كه متعلق به امروز است نه آینده، و از پرداختن به امور اساسی و بنیادین غافل می مانند.با توجه به زمینه های تغییر كه مختصراً به آنها اشاره شد و صرفنظر از موارد گوناگون دیگری كه به دلیل پرهیز از تطویل از آن می گذریم ، آنچه به عنوان حاصل این دگرگونی ها و تحولات اساسی در جهان امروز شاهد هستیم و قطعاً در آینده نزدیك بسیار بیشتر خواهد شد ، نكته ای اساسی است كه باید توجه همه دانشمندان علوم تربیتی ، روانشناسی و جامعه شناسی را به نیكی به خود جلب كند. قطعاً غفلت و بی توجهی به آن، آثار و عوارض نامباركی برای جوامع به همراه خواهد داشت كه شاید جبران برخی از آنها بسیار سخت و دشوار ، بلكه ناممكن باشد.
- بیشتر شدن بی ثباتی اجتماعی و سیاسی؛
- برهم خوردن مناسبات میان كشورها (پیداكردن شكل های نو و جدید این مناسبات)؛
- تهدیدهای جدید از قبیل تروریسم و قاچاق بین المللی مواد مخدر؛
- كاهش قدرت نظارت اجتماعات و كشورها بر سرنوشت خویش؛
- از بین رفتن موانع برای اجرای روزمره دموكراسی مستقیم و بی واسطه (در عصر انفورماتیك)؛
- تقویت كشمكش های داخلی و منطقه ای و تشدید مبارزه برای تصرف منابع؛
- تأثیر و تأثرات گسترده ، سریع و متقابل فرهنگ جوامع تحت تأثیر موارد فوق الذكر و ...
همه و همه اینهاگوشه ای است از نتایج حاصل از تحولات جهانی كه به طور طبیعی شكل خواهد گرفت. اینك سؤال مهم این است كه چه باید كرد؟ دستگاههای تربیتی ما و در رأس همه آنها آموزش و پرورش در برابر شتاب تصاعدی تحولات و دگرگونی ها چه وظیفه ای دارند و چقدر برای انجام این وظیفه آماده اند؟ كانونها و نهادهای تربیتی ما، به ویژه خانواده ها به عنوان ركن اساسی تربیت تا چه اندازه نگران این مسائل هستند و چه راه حل هایی برای مقابله منطقی و اصولی با آنها دارند؟ در مدارس ما چه می گذرد؟ تربیت ره به كدام سو دارد؟ دانش آموزان در كدام مدار زمانی سیر می كنند؟ جهانی كه با این سرعت شتابان در حال تحول است نسلی می طلبد كه در سیر این تحولات بازیچه قرار نگیرد بلكه خود جهت دهنده باشد. نسلی كه در عین ریشه داشتن در «گذشته» و برآمدن از «حال» به «آینده» نیز چشم داشته باشد.
و اما مهمترین نگرانی ها و بیم هایی كه در این زمینه وجود دارد:
۱- بی توجهی خانواده ها (والدین) به تفاوت نسل ها:
«به روز» بودن والدین و آشنایی آنها به مسأله تفاوت نسل ها و تغییرات ناشی از گذر زمان در فرایند تربیت از مهمترین عوامل موفقیت در تربیت است كه متأسفانه ما امروز این خلأ را به وضوح در كانون های تربیتی و بالاخص خانواده ها احساس می كنیم. پرهیز از اصرار بر آداب و شیوه های تربیتی گذشته، نكته ای است كه هم از سوی پیشوایان دینی مورد تأكید قرار گرفته است و هم از سوی دانشمندان علوم روانشناسی و تعلیم و تربیت كه نمونه ای از هر كدام ذیلاً اشاره می شود.امام علی(ع) می فرماید: «لاتقسروا اولادكم لادابكم لانهم مخلوقون لزمان غیرزمانكم.» فرزندان خودتان را مجبور نكنید آداب زمان شما را رعایت كنند چرا كه آنها در زمانی غیر از زمانی كه شما در آن خلق شده اید، به دنیا آمده اند. همچنین «پستالوزی» در خطابه ای كه برای فراگیران خود ایراد می كرد به نیكی این نكته را متذكر می شود. او خطاب به فراگیران خود گفت: «علیه مقاصد یا تمایلات شما هیچ كینه ای احساس نمی كنیم و نسبت به آنها تجاوزی را روا نمی داریم. دور باد از ما كه بخواهیم شما را همانند خودمان یا اكثر معاصران مان تربیت كنیم. شما باید به یاری مراقبت های ما آنگونه كه طبیعت شما اقتضا می كند، تربیت شوید.»
۲- فقدان پیش شرط های لازم و مهارت های سازواری با ناسازها و سازگاری با تغییرات بنیادی توسط والدین:
در چنین شرایطی كه در جامعه جهانی می گذرد والدین فرزندان ما تا چه اندازه مستعد پذیرش این تحولات هستند؟
به نظر می رسد پیش شرط این ظرفیت در پویایی، شادابی، طراوت و نوخواهی والدین باشد و بدون آن نمی توان پاسخگوی انتظارات آینده بود. هرگونه ارتباط تعلیمی محیط های تربیتی ما (به ویژه خانواده ها و مدارس) تا چه اندازه شوق انگیز و دلرباست و تا چه اندازه فرزندان ما از حضور در آنها احساس رضامندی، نشاط باطنی، امید و... دارند؟ محیط های تربیتی ما تا چه اندازه با نیازهای فطری و ذوقی فرزندان ما هم سنخ و همراه است؟ بچه های ما تا چه اندازه فرصت بیان احساسات، بروز انگیزه ها و نیازهای عاطفی خود را دارند؟ تا چه اندازه به این تراژدی بزرگ پرداخته شده است كه اغلب اختلالات رفتاری، انحرافات اخلاقی، ناسازگاری های اجتماعی و ناهنجاری های روانی - عاطفی بچه ها زاییده روش ها و نگرش های موجود است؟ تبلیغات ضدتبلیغ، آموزه های انگیزه زدا، مدیریت سنگواره ای، نصیحت تحكمی، رفتارهای تصنعی، راهنمایی های قیمی و سخت گیری ها همه جلوه هایی از عملكرد تربیتی حاكم بر اغلب محیط های تربیتی ماست. نتیجه حاصل از این روش ها و نگرش ها چیزی جز این نیست كه فضاهای تربیتی را سرد، بی روح، افسرده و غمزده كرده و جوشش و زایش و انگیزش و شور و طرب را از فرزندان ما گرفته است. آنها در اینگونه محیط های تربیتی چیزی جز احساس شكست، سرخوردگی، افسردگی، ناتوانی و بی تفاوتی به دست نمی آورند. اگر بتوانیم این پیش شرط را باور كنیم و این اتهام را بپذیریم كه بسیاری از كجرویها و كج رفتاری هایی كه در قالب جلوه های ویژه و ناپسند رفتاری، در میان جوانان و نوجوانان شاهد هستیم، واكنشی است در برابر كنش های ناسالمی كه از سوی خود ما ظاهر شده است و در یك كلام اگر بتوانیم تربیت «طربناك» را به جای تربیت «سوگناك» جایگزین كنیم، فرصت بروز هیجانات و زمینه تخلیه تنش ها و فشارهای روانی به بچه ها در قالب فعالیت های خودانگیخته فراهم می شود و ماجراجویی و لذت طلبی نوجوانان به جای سركوب به شكل سالم و هدایت شده تعالی می یابد. هیجان ها و لذت طلبی ها و ماجراجویی ها در قالب ارزشها، هنجارها، باورها و اعتقادات سازنده دینی و معنوی جهت داده می شود. عشق مجازی به عشق حقیقی، لذت مادی به لذت معنوی، خطرپذیری به ایثارگری، خودخواهی به خودشكوفایی، غریزه جنسی به عشق متعالی، گستاخی به حق طلبی، گردن كشی و قلدری به استقلال و فروتنی، تنوع گرایی صوری به نوگرایی باطنی و مدگرایی در مدل های لباس ظاهر به تعمیق و تحول در لباس باطن تعالی می یابد.
۳- تباین فرهنگ رسمی و غیررسمی در جامعه:
مقوله فرهنگ و جامعه مقولاتی هستند كه نمی توان آنها را از یكدیگر جدا كرد. فرهنگ به مثابه شریانی است كه در پیكره اجتماعی جریان دارد و جامعه، كالبدی است كه فرهنگ را در درون خود جای داده است. بدون فرهنگ، حیات اجتماع متصور نیست و بدون ملاحظه جامعه، سخن گفتن از مقوله فرهنگ چیزی به جز یك بازی خیال پردازانه نیست.هر دو مقوله فرهنگ و جامعه مقولاتی پیچیده و كثیرالابعاد هستند. جامعه شامل گروهها، قشرها و طبقات مختلف اجتماعی است كه در عین كثرت و تنوع در قالب ساختار اجتماع نظم و انسجام یافته است و فرهنگ هم به لحاظ نوع و قلمرو از كثرت و فراوانی برخوردار است. قلمرو فرهنگ به لحاظ اجزا و عناصر تشكیل دهنده مشتمل بر نظام ارزش ها، باورها، اعتقادات و نظام هنجارها دارای قوانین ، سنت ها، عرف و عادات متنوع است. تغییرات فرهنگی و انتقال فرهنگ از جمله موضوعاتی هستند كه در دهه گذشته، مورد توجه مسؤولان، برنامه ریزان و مجریان و اندیشمندان عرصه فرهنگ و اجتماع قرار گرفته است.این توجه را باید به دلیل وجود زمینه هایی چون موارد ذیل دانست:
- فرهنگی بودن انقلاب اسلامی و طرح ایده های آرمان گرایانه در جهت استقرار جامعه مطلوب در سطح داخلی و بین المللی.
- حضور گسترده قشرهای مختلف اجتماعی، بویژه جوانان در تمامی زمینه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی.
- شكل گیری رخدادهای سیاسی و اجتماعی مهم از جمله انتخابات ریاست جمهوری و طرح ایده های فرهنگی نو، جهانی، ارزشمند و تحول ساز از سوی نامزد انتخابی مردم و پیامدهای ویژه فرهنگی آن از جمله توسعه فرهنگی، افزایش كمی و كیفی فرهنگ چاپی اعم از كتاب و روزنامه و افزایش تقاضای كالاهای فرهنگی با تنوع بیشتر و كیفیت برتر. در مجموع با توجه به نكات مطرح شده می توان گفت مقوله فرهنگ و تغییرات مربوط به آن در جامعه ما نقش محوری دارد. گرچه در دوره های مختلف از نظر ساخت و كاركرد با نوساناتی مواجه بوده است.كاركرد نهادهایی چون خانواده، آموزش و پرورش، رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی سنتی و مدرن در زمینه انتقال آموزش ها و هنجارهای مطلوب، همواره مورد بررسی و حتی نگرانی مسؤولان حوزه فرهنگی و اجتماعی به لحاظ برخی از قشرهای جامعه، بخصوص جوانان بوده است.
همچنین ناكارایی انتقال فرهنگ از برخی نهادهای فرهنگی، در قالب مفاهیمی همچون انقطاع فرهنگی، شكاف نسل ها، بی توجهی و هتك حرمت ارزش ها، مطرح شده است و آن چه در این میان از همه نگران كننده تر است، پدید آمدن و شكل گیری تباین و دوگانگی میان فرهنگ رسمی و غیررسمی جامعه است. به تعبیر یكی از بزرگان: بدترین حالت، داشتن فرهنگی غیررسمی و زیرزمینی اما مقبول است.
بدیهی است اگر به هر دلیل در روابط فرزندان (بویژه جوانان و نوجوانان) و والدین شاهد این تباین و دوگانگی باشیم، جلوه های رفتاری حاصل از این دوگانگی فرهنگی كه خود را در قالب دورویی، نفاق، چاپلوسی، تملق، رفتارهای دوگانه و... ظاهر خواهد ساخت زمینه های تربیتی ناخوشایندی را فراهم می سازد كه مؤثرترین و نافذترین ابزارها و شیوه های تربیتی نیز در مواجهه با آنها كارایی خود را از دست خواهند داد. البته با توجه به تمامی شرایط موجود در جامعه جهانی و بازتاب های آن در گوشه و كنار جامعه خودمان زمینه های دیگری نیز برای نگرانی های مختلف وجود دارد از جمله:
- ناتوانی خانواده ها در اقناع و پاسخگویی به حس كنجكاوی فرزندان.
- بیم این كه فرزندان ما بازیچه این تحولات شوند به جای آن كه جهت دهنده به آنها باشند. (نقش انفعالی جوانان).
- ورود زودرس و تحمیلی نوجوانان و جوانان به دوران بزرگسالی توسط خانواده.
- بیم سستی در روابط عاطفی میان والدین و فرزندان.
- بیم فاصله گرفتن جوانان و نوجوانان با مذهب و جلوه های مذهبی.
- و...
تمامی زمینه های فوق الذكر گوشه ای از وجود جنبه های نگران كننده در جامعه در خصوص جوانان و نوجوانان عزیز كه بدون تردید آینده كشور از آن آنهاست و همه آنها می طلبد كه از طریق یك بازنگری جدی در روش ها و شیوه های برخورد با مسائل آنها و در یك كلام شناخت دقیق و عمیق نسبت به ویژگی ها، نیازها و روحیات آنها و نیز شناخت عمیق نسبت به زبان و زمان آنها (ادبیات ویژه و مقتضیات زمانی آنها) شرایط مطلوب برای درك متقابل فراهم آید و موجبات نگرانی از میان رخت بربندد و با برچیده شدن سفره افسردگی و غمزدگی، اضطراب و دلهره، شاهد جهیدن برق امید و نشاط و شادابی و طربناكی در چشمان پرامید فرزندان این مرز و بوم و اطمینان خاطر و آرامش روحی و تسكین قلوب سرشار از لطف و محبت پدران و مادران آنها باشیم.
*عضو هیأت علمی و معاون دانشگاه اصفهان
منابع:
- كینگ، اشنایدر: نخستین انقلاب جهانی، ترجمه شهین دخت خوارزمی، نشر احیای كتاب، ۱۳۷۴.
- كندی، پل: در تدارك قرن بیست و یكم، ترجمه عباس فجر، نشر طرح نو، ۱۳۷۷.
- دراكر، پیتر: جامعه پس از سرمایه داری، ترجمه محمود طلوع، انتشارات رسا، ۱۳۷۴.
- تافلر، الوین: شوك آینده، ترجمه حشمت الله كامرانی.
- شكوهی، غلامحسین: مربیان بزرگ، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸.
- كریمی، عبدالعظیم: مجله تربیت، فروردین ۱۳۸۰.
- مطهری، مرتضی: فلسفه اخلاق، انتشارات صدرا، ۱۳۶۶.
- مجله فرهنگ اصفهان، شماره ،۱۴ زمستان ۱۳۷۸.

*دكتر سیدابراهیم جعفری
منبع : روزنامه ایران