جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
مهاجرت و فرار مغزها
هر کشوری دارای سه نوع سرمایه است: یکی نیروی انسانی، دیگر محیط و منابع طبیعی از قبیل زمین و آب، معادن و ذخایر زیرزمینی و سوم محیط انسانی و ساخته شده از قبیل بناها، جادهها، کارخانهها، وسایل تولید، موزهها و کالاهای تولید شده قدیم و جدید.
تردیدی نیست که ترقی و رشد یک جامعه، در گرو هماهنگ کردن و ربط دادن نیروی انسانی ماهر با عوامل طبیعی و مادی است. اگر بارورترین و خوش آب و هواترین مزرعهها، بی کشاورز و باغبان بماند، محصولی از آن عاید نمیشود و اگر بهترین متخصص کشاورزی درکویر بی آب و علف، محصور شود، زمین شوره سنبل برنیارد.
پدیده مهاجرت و بدتر از آن پناهندگی، حاصل ناهماهنگیها بین نیروی انسانی و عوامل طبیعی و زیستمحیطی است. گاهی عوامل طبیعی همچون زلزله، خشکسالی، قحطی و گاهی عواملی انسانی هم چون جنگ یا انقلاب یا حتی استقلال، موجب جابهجایی تودهیی جمعیت یک کشور شده است و میشود، ولی گاهی هم افراد یک جامعه با حساب و کتاب و برای دسترسی به اهداف شخصی و خانوادگی به بازار کار در کشورهای بیگانه جذب میشود. اگر کسی در وطن خود احساس امنیت نکند، یا فرصت و آزادی برای کسب و کار دلخواه خود نیابد، نه به اجبار بلکه به اختیار راهی سرزمینهای بیگانه میشود.
برابر آمارهای محاسبه شده در سازمان بینالمللی مهاجرت، روند مهاجرت در جهان رو به رشد است؛ یعنی در ۱۹۶۰ تنها هفتاد و شش (۷۶) میلیون نفر از مردم جهان در کشوری بیرون از کشور زادگاهشان سکونت داشتهاند، ولی در سال ۲۰۰۰ این تعداد به یکصد و هفتاد و پنج (۱۷۵) میلیون نفر رسیده است. یک نگاه گذرا به هر کشور نشان میدهد که مهاجرت تودهای متعلق به کشورهای فقیر است. برای مثال مسلمانان هند در سال استقلال هندوستان از بریتانیا در ۱۹۴۸، زادگاه خود را برای پیوستن به پاکستان ترک کردند. هم چنین در سه دهه اخیر قریب هفت میلیون افغانی از افغانستان به پاکستان و ایران و دیگر کشورهای همسایه پناهنده شدهاند. در آفریقا هم بر اثر خشکسالی یا قحط و غلا و یا جنگ داخلی و ناامنی، گروههای زیادی به طور دستهجمعی از کشور فقیر خود به یکی از کشورهای کمتر فقیر مجاور هجرت میکنند که نمونههای آن در آفریقای جنوبی، آفریقای مرکزی، فاجعه دارفور و جنگ سودان و چاد دیده میشود.
در مهاجرتهای فردی و انتخابی، مهاجرت همیشه از کشورهای فقیر و توسعه نیافته به کشورهای ثروتمند و توسعه یافته صورت میگیرد. کشورهای پیش رفته به داشتن ثبات سیاسی و فرصتهای شغلی و رفاهی، برای متخصصان و تیزهوشان و نیز فعالان سیاسی دگراندیش در کشورهای در حال توسعه، بسیار پرجاذبهاند. دولتهای سرمایهدار و صنعتی اروپا، آمریکا، کانادا، استرالیا و اشباه آنها هم جذب نخبگان کشورهای دیگر را برای پیشرفت جامعه خود همیشه در دستور کار خویش داشتهاند و برای این که سرمایههای معنوی و استعدادهای درخشان را از کشورهای دیگر (اعم از کشور توسعهیافته رقیب یا کشورهای توسعه نیافته) به داخل کشور خود جذب کنند، بسیار آگاهانه عمل میکنند. ایالات متحده آمریکا همیشه برای شکار بهترین مغزهای اروپا (از جنگ جهانی دوم تا امروز) تلاش کرده است و با توجه به این که میزان بودجهاش برای پژوهش و توسعه به مراتب بالاتر از کشورهای اروپاییست، در جذب پژوهشگران بسیار موفق بوده است.
فرار مغزها brain drain اول بار، توسط هندوستان در دهه ۱۹۶۰ به دنبال کمبود نیروی کار متخصص در آن کشور مطرح شد. شکایت دولت هند از این بود که ویژهکاران هندی که در دانشگاههای هندوستان به رایگان تحصیل کردهاند، در کشورهای دیگری که در تربیت آنها سرمایهگذاری نکردهاند، استخدام میشوند. همچنین پس از فروپاشی شوروی سابق، سد مهاجرت نیروی کار متخصص از روسیه به اروپا و آمریکا شکسته شد. پژوهشی که در سال ۲۰۰۳ در روسیه انجام شد، علل مهاجرت ویژهکاران و نخبگان روسی را کمی حقوق ماهیانه آنها و حمایت نشدن طرحهای پژوهشیشان در داخل کشور عنوان کرد. دو سال بعد، مطالعهای مقایسهای از فرار مغزها از آسیا به کشورهای عضو "سازمان همکاری اقتصادی و توسعه" (ایالات متحده و کشورهای هم پیمان او) نشان داد که در دهههای اخیر ایران در فرار مغزها در قاره آسیا رتبه اول را داشته است و پس از ایران، به ترتیب کشورهای کره، فیلیپین و تایوان مقام دوم و سوم و چهارم را داشتهاند (مجله آفتاب، ش ۳۲، بهمن ۱۳۸۲) همچنین برابر آمار رسمی، در میان شصت و یک کشور در حال توسعه جهان، ایران از نظر فرار مغزها مقام اول را داشته است. (روزنامه اطلاعات، ۸ دی ۱۳۸۰)
با مهاجرت نخبگان فرهنگی، علمی و صنعتی از کشورهای در حال توسعه به کشورهای توسعه یافته، کشورهای درحال توسعه همچنان در حالت فقر، عقبماندگی و توسعهنیافتگی میمانند و کشورهای سرمایهدار، از برکت وجود نیروهای انسانی تربیت شده در کشورهای فقیر، بیشترین بهره را میبرند و به رشد و شکوفایی هر چه بیشتر میرسند. به این گونه قدرتهای استعمار نو، نه تنها منابع و موادخام کشورهای فقیر را میبرند و میخورند، بلکه با سودجویی از فرار مغزها، نیروی انسانی برتر این کشورها را نیز میربایند و از آنان به سود خویش بهره میبرند.
وضع موجود "صادرات و واردات مهاجران" در ایران معاصر بسیار غریب است. ایران در سه دهه اخیر چندین میلیون پناهنده فقیر و بیسواد یا کمسواد را از افغانستان و عراق در خود جای داده است. به همین نسبت یا بیشتر حتی، ایرانیان متخصص و دانشگاه رفته و درسخوانده و با استعداد و کارگران ماهر ایران را ترک کرده و به کشورهای آمریکا، اروپا، کانادا، استرالیا، ژاپن و کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس مهاجرت کردهاند. حاصل این جابهجایی عجیب، این است که ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه، با داشتن دبیرستانها و دانشگاههای فعال، بخشی از نیروی انسانی تربیت یافته خود را صادر کرده است. تربیت نیروی انسانی ماهر و کارآمد، البته در برگیرنده هزینههای فراوان و سرمایهگذاری بسیار از سوی ملت و دولت است. آموزش و پرورش و دانشگاهها در ایران از یارانههای دولتی برخوردارند و خانوادههای ایرانی بدون استثنا به هزینه کردن برای تعلیم و تربیت فرزندان خود اولویتی کمنظیر قائلاند. ملت ایران چه از رهگذر پرداخت وامهای دراز مدت کم بهره، چه کمک به پرداخت شهریه، چه سکونت در خوابگاههای دانشجویی و چه در نهایت دادن بورس تحصیلی به دانشجویان بورسیه برای ادامه تحصیل در خارج از کشور و چه از طریق ساخت و ساز مدرسه و دانشگاه و آزمایشگاه و کتابخانه و مراکز فرهنگی برای تربیت نیروی جوان خود هزینه میکند؛ دریغ که درصدی قابل توجه از این نیروی انسانی تربیت شده را به دلیل فراهم نکردن بستری مناسب برای اشتغال آنها از دست میدهد.
با کمال تعجب، در مقابل فرار مغزها، ایران میلیونها نفر افغانی و عراقی را بهطور قانونی یا غیرقانونی در کشور پذیرفته است. این مهاجران نسل اخیر به ایران به قصد بهرهگیری از امکانات و فرصتهای موجود در ایران به میهن ما آمده و در این جا سکونت اختیار کردهاند و بعضا با سودجویی از راهکارهای شبه قانونی، تابعیت ایران هم تحصیل کرده و شناسنامه ایرانی گرفتهاند. خلاصه کلام، همان طور که بسیاری از جوانان ما با تحصیلات عالیه، همه تلاش خود را به کار میبرند که راهی دیار غربت شوند و به هر زحمتی هست ویزای تحصیل، کار، اقامت در فرنگ بگیرند. پناهندگان کشورهای همسایه خودمان هم چه از طریق قانونی و چه با ترفندهایی از جمله دعوی اثبات نسب، تنظیم اقرارنامه، ازدواج با اتباع ایرانی و حتی دزدیدن یا جعل شناسنامه به تحصیل تابعیت ایرانی میپردازند. سخن حق را باید گفت که یکافغانی مقیم ایران (اعم از آن که اسناد اقامتش قانونی یاغیرقانونی) باشد، در ایران مثل هر شهروند دیگر از برق، آب، اتوبوس، نان، لبنیات و دارو (و هر کالای دیگر که یارانه دولتی دارد) بهرهمند میشود. اغلب آن است که دیناری هم مالیات نمیدهد و قطعا خدمت نظام وظیفه هم انجام نداده است و نمیدهد، نسبت به حفظ محیط زیست و رعایت میراث فرهنگی و آثار ایرانی، زیاد دل نمیسوزاند و احیانا در ارتکاب جرائم و به ویژه انواع قاچاق هم "آسانگیر"تر از یک شهروند ایرانی است. در اوضاعی که جمهوری اسلامی ایران برای حفظ اخلاقیات جامعه، به صنعت توریسم و آمدن اروپاییان مجال زیادی نمیدهد و عطای اقتصادی گردشگری بیگانگان را به لقای آنها میبخشد، آیا رواست که درهای مملکت را به روی بیگانگان که خطرات حضور آنها برای امنیت اخلاقی و ناموسی مردم ما به مراتب بیش از توریستهای غربیست، باز بگذارد؟ صریحتر بگویم، در اوضاعی که جمهوری اسلامی بسیاری از ایرانیان را به ادنی شبهه عدم التزام به بعضی از اصول قانون اساسی، ممنوع الورود و ممنوع الخروج یا ممنوع القلم میکند، آیا رواست پذیرای کسانی باشد که قطعا هیچ گونه التزامی به هیچ یک از اصول قانون اساسی ندارند؟ سخن درستتر بگویم، آیا حضور یک اقلیت بزرگ فقیر، کم فرهنگ جویای نان به ویژه در اوضاع بحرانی و خدا ناکرده در صورت حمله نظامی بیگانه به کشور خطر آفرین نیست؟ آیا اینان بالقوه ستون پنجم نمیتوانند شد؟
صرفنظر از ملاحظات علمی، فرهنگی، حیثیتی و امنیتی، ملاحظات اقتصادی هم باید منظور نظر قرار گیرد. در این راستا معادله غریب دیگر این است که ما در ایران شاید بیش از پنج میلیون جوان بیکار و آماده بکار داریم و در مقابل پنج میلیون یا بیشتر هم کارگر افغانی داریم. آیا مدیریت کلان جامعه نباید ایجاد کار برای ایرانیان را در اولویت قرار دهد؟
ایرانیان در طول هزار و چهار صد ساله اخیر چند بار بهطور جدی مجبور به مهاجرت شدهاند:
۱) به هنگام حمله اعراب، یزدگرد سوم خود پیشاپیش از جلوی اعراب در جبهههای باختری ایران گریخت و به سوی خاوران فرار کرد. در پی او انبوهی از ایرانیان به ویژه زرتشتیان کرمان و فارس که نخواستند به تعویض دین اجدادی خود تن بدهند، بهطور دسته جمعی مهاجرت کردند و در مناطق شمال شرقی ایران مستقر شدند ولی پس از استیلای اعراب بر شمال کشور از خراسان بزرگ به جزیره هرمز در خلیج فارس رفتند و از آنجا هم ناچار از راه دریا به گجرات هجرت کردند. این مهاجران فراری تا به امروز در هند همچنان به پارسی معروفاند. داستان این مهاجرت را زندهیاد استاد ابراهیمپور داود در رساله "ایران شاه: تاریخچه مهاجرت زرتشتیان به هندوستان" نوشته و در ۱۹۲۶ م در بمبئی به چاپ رسانده است. جمعی از زرتشتیان از هند نیز دورتر رفتند و خود را به چین رساندند.
۲) دومین مهاجرت دستهجمعی ایرانیان پس از حمله مغول اتفاق افتاد. پس از عقبنشینی سلطان جلالالدینمحمد خوارزمشاه بسیاری از نخبگان ایران از شمالشرقی (خراسان) به جنوب (مخصوصا فارس) یا غرب (آسیای صغیر) یا شرق (به ویژه شهرهای شمال غربی شبه قاره هند) فرار کردند و نمونه آنها خاندان مولانا جلالالدین محمد بلخی بود که در قونیه مستقر شدند و نیز نجمالدین دایه مولف مرصادالعباد که به هنگام حمله مغولان به عراق عجم، خانواده و خویشان خویش را در مهلکه رها کرد و خود به تنهایی به آسیای صغیر پناه برد. بعدها شمس قیس رازی، صاحب المعجم و دیگران با بیان این قول که "الفرارممالایطاق من سننن المرسلین" از جلوی دشمن گریختند و به جاهای امنتر پناهنده شدند.
۳) پس از برآمدن صوفیان و رسمی شدن مذهب تشیع، در ۹۰۷ ق بسیاری از ایرانیان سنی مذهب به ویژه هنرمندان و شاعران به هند یا عثمانی یا ماوراءالنهر هجرت کردند. شاه اسماعیل صفوی در سن شانزده سالگی در تبریز بر منبر برآمد و در حالی که سه چهارم اهالی تبریز در آن تاریخ، مذهب تسنن داشتند، مذهب تشیع را مذهب رسمی قرارداد و با سختگیری و تعصب و تفتیش عقاید به مهاجرت بسیاری از ایرانیان سنی از ایران از یکسو و مهاجرت بسیاری از شیعیان جبل عامل و حله و بحرین به ایران از سوی دیگر دامن زد. این شعر معروف نتیجه مهاجرتهای خواسته و ناخواسته ایرانیان در این دوره به هندوستان است:
رو به هند آوردن ایرانیان بیوجه نیست روزگار آیینه را محتاج خاکستر کند
سفر نخگبان ادبی و هنری ایران به هند برای کسب ثروت و برخورداری از امکانات رفاهی در عصر بابریان (گورکانیان) بیشباهت به فرار مغزها در عصر حاضر نیست. این شوق سفر به هند در اشعار اکثر شاعران عصرصفوی (از جمله مشرقی، فیاض لاهیجی، صائب تبریزی، حسن بیگ، رفیع قزوینی و کلیم کاشانی) بازتابی صادقانه دارد:
حبّذا هند، قبلهی احباب خاصه یاران مصلحت جو را
هرکه شد مستطیع علم وهنر رفتن هند واجب است او را
۴) پس از انقلاب ۱۳۵۷ بسیاری از ایرانیان که برجان و مال خود میترسیدند و یا این ترس را برای نیل به فرصتهای اقتصادی و رفاهی در بیرون مرز بهانه کردند، از ایران به اروپا و آمریکا پناهنده شدند. بیشتر این پناهندگان (برای مثال چهار نخست وزیر سابق رژیم شاهنشاهی یعنی جمشید آموزگار، جعفر شریف امامی، ارتشبد غلامرضا ازهاری و شاپور بختیار که از دولتهای بیگانه پناه جستند) در سنین بالا بودند. موج دوم پناهندگان پس از درگیری مسلحانه اعضای سازمان مجاهدین خلق با حکومت اسلامی (همزمان با فرار ابوالحسن بنیصدر، رییسجمهور معزول ایران) کشور را ترک کردند. اینان جوانتر و فقیرتر از پناهندگان موج اول بودند و اغلب نخست به عراق، ترکیه، یونان، قبرس،کشورهای جنوب اروپا، آلمان، هند و پاکستان رفتند. موج سوم مهاجرت با حمله عراق به ایران شروع شد و در پی آن تحصیلکردگان و دانشگاهیان و تیزهوشان نه به صورت دستهجمعی، اما به مرور و به طور خانوادگی یا فردی به خارج مهاجرت کردند چندان که برابر آمارهای رسمی ۹۲ درصد از جوانان ایرانی برگزیده در المپیادهای جهانی و درصد قابل ملاحظه از دیگر جوانان نخبه کشور (مانند برگزیدگان جشنواره خوارزمی و نفرات برتر کنکور) جذب دانشگاههای کشورهای بیگانه شدهاند.
امروز قریب هفت میلیون ایرانی برون مرزی در سراسر جهان زندگی میکنند که نزدیک یک میلیون و دویست هزار نفر از آنها در آمریکا و پانصد هزار نفرشان در ترکیه، چهارصد هزار نفرشان در اروپا و سیصد هزار نفرشان در هند و پاکستان و بقیه در دیگر کشورهای جهان مستقر شدهاند. این گروه ایرانیان برون مرز، از جهت مادی و مالی اکثرا آسودهتر از ایرانیان درون مرز به زندگی مشغولاند و یا خودشان یا فرزندانشان از تسهیلات و امکانات بالاتر ازحد متوسط برخوردار شدهاند. ما حق مهاجرت را به عنوان یکی از حقوق بشر برای فرد فرد اشخاص انکار و تحریم نمیکنیم، اما عقیده داریم که نخبگان هر جامعه اگرچه جهانی میاندیشند، باز هم باید بومی عمل کنند و ایران را از یاد نبرند و هم دولت ایران باید بهتر از این و بیشتر از این، از فرار مغزها جلوگیری کند و تا آن جا که میتواند تسهیلاتی برای بازگشت نیروی انسانی برون مرزی به آغوش میهن فراهم کند.
سخن پایانی ما این است که آیا دلیل واقعی فرار مغزها از ایران چیست و چه گونه میتوان از این تهدید جدی پیشگیری کرد؟ آنچه مسلم است این است که انسان موجودی است خواستار ترقی و تکامل، آرزمند دست یافتن به چیزهای بهتر و امکانات بیشتر، بنابراین روند مهاجرت شهرنشینان ایرانی به خارج از ایران در سطح فراملی با مهاجرت شهرستانیها به تهران و خالی شدن روستاها از نیروی کار جوان در سطح ملی بیشباهت نیست. تا امکانات و رفاه و فرصتهای شغلی در تهران و شهرهای بزرگ بیشتر است با وعظ و نصیحت تنها مهاجرت شهرستانیها به تهران متوقف نخواهد شد، به همین ترتیب، مهاجرت نسل جوان و فرار مغزها از ایران به کشورهای صنعتی هم تا امکانات موجود در داخل ایران به پایه کشورهای مهاجرپذیر نرسد، متوقف نخواهد شد. اگر ما بخواهیم جلوی مهاجرت از شهرستانها را به تهران بگیریم باید در روستاها و شهرهای کوچک امکانات بیشتری فراهم کنیم تا تهران جاذبهاش را (به رغم دود و دم وآلودگی هوا) از دست بدهد. به همین ترتیب اگر بخواهیم نیروی کار تربیت شده ایرانی به آمریکا و کانادا و استرالیا جذب نشود و سرمایه ایرانی به خارج از کشور فرار نکند باید در داخل کشور شرایطی ایجاد کنیم که حق به حق دار برسد، امنیت شغلی و فرصت سرمایهگذاری ایجاد شود و اعضای جامعه با تمام وجود صادقانه احساس کنند که در داخل کشور خودشان هم فرصت شکوفا شدن را دارند.
باید به امید روزی بود که ایران با داشتن این همه ذخایر طبیعی و نیروی انسانی به جایی برسد که متخصصان و ویژهکاران ملیتهای دیگر پشت در سفارتخانههای ما صف بکشند و برای اشتغال در ایران لحظه شماری کنند، نه آن که بهترین جوانان ما برای شکوفا شدن و به ثمر رسیدن و دستیابی به مواهب عادی زندگی به ترک شهر و دیار خود مجبور شوند و بلکه با تن در دادن به اقسام مشقتها، مهاجرت به کشورهای دیگر را برماندن درخانه پدری و خدمت به آب و خاک خویش، ترجیح بدهند.
پروفسور سید حسن امین
استاد پیشین کرسی حقوق دانشگاه گلاسگو کالیدونیا -اسکاتلند
استاد پیشین کرسی حقوق دانشگاه گلاسگو کالیدونیا -اسکاتلند
منبع : دسترنج
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست