چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا
مصاحبه با نیکل کیدمن
نیکل کیدمن برنده جایزه اسکار بهترینهنرپیشه زن در مارس گذشته همچنانپرکار به پیش میرود. آخرین فیلم او با ناملکه انسانی در ماه اکتبر به نمایش درآمد و بعد از آن فیلم کوهستان سردبه کارگردانی آنتونی مینگلا روی پردهرفت. همچنین دو فیلم داگویل وهمسران استپفورد که هنوز بهاکران عمومی در نیامده است. به علاوه اودر کریسمس امسال جایزه سالانههجدهمین دوره سینما تک آمریکا را نیزدریافت نموده است. استفن گالووی،خبرنگار هالیوود ریپورتر، درباره کارهایاخیر کیدمن با او گفتگو کرده است.
▪ اولین خاطره شما از هنرپیشگی چهبوده است؟
ـ من همیشه جذب شخصیتهای مختلف ازدنیاهای گوناگون و به طور کلی زندگیمردم دیگر میشوم و این مسئله از زمانکودکی من شروع شد، چون مادرم از زمانیکه خیلی کوچک بودم، داستانهای بسیاریرا برایم میخواند و من عاشق شخصیتهایداستانها بودم و حتی برایشان میمردم!یادم میآید زمانی که شش ساله بودم،مادرم داستان «جیمز و هلوی غول پیکر» رابرایم خواند و من تا مدتها دلم نمیخواستهلو بخورم، یا وقتی که داستان «ویلی ونکا وکارخانه شکلات» را برایم میخواند، دلممیخواست توی آن دنیا بودم و آن شکلاتناشناخته را میخوردم و خودم را در آندنیا مجسم میکردم. قدرت آن کتابها و هرچیز دیگری که یک بچه را تشویق و دلگرممیکند که به زندگی رویاییش فکر کند،خلاقیت را زیاد میکند.
▪ پدر و مادرتان نیز در تئاتر فعالیتداشتند؟
ـ نه، پدر و مادرم هر دو تحصیلکردهاند. پدرم بیوشیمیست و روانشناساست و مادرم نیز یک پرستار است و مدرکیهم در ادبیات انگلیسی و فلسفه دارد.اما هردوی آنها مرا تشویق میکردند و به من قوتقلب میدادند.
▪ بعد از تشویق آنها، شما چگونه شروعبه کار کردید؟
ـ زمانی بود که خودم را غرق در اینحرفه دیدم. من در مدرسه هنرپیشگیتحصیل میکردم و آخر هفتهها سواراتوبوس میشدم و به تئاتر کوچکی کهوسط شهر سیدنی قرار داشت میرفتم.تئاتر نسبتاً پیشرو و مدرنی که من روزهایشنبه و یکشنبه خود را در آنجا میگذراندمو در آنجا نمایشنامهها را میخواندم وگاهی نیز به عنوان دستیار صحنه کارمیکردم. بابت همه این کارها وجهی به منپرداخت نمیشد و فقط گاهی براینمایشنامهها پول کمی میپرداختند. خوببه یاد دارم زمانی که یکی از نمایشنامههایجرج برنارد شاو را اجرا کردم فقط یازدهسال داشتم و حاضر بودم هر کاری انجامبدهم تا در تئاتر باشم. آنجا احساس امنیتو آرامش بیشتری داشتم. به زبان دیگر منیک بچه تنها بودم که والدینم، در جستجویچیزهایی بودند که سر من را گرم کند و ازتنهایی خارج شوم. من بسیار خجالتی بودمو قسمتی از این کارها برای این بود که مناعتماد به نفس پیدا کنم و قسمت دیگرشآرزوی من بود که در کنار مردمی باشم کهسلیقه و عقیدهشان به من شباهت داشت وبیشتر از اینکه دلشان بخواهد کنار دریابروند و یا ورزش کنند مایل بودند که به کارتئاتر بپردازند. بدین ترتیب بود که من کاربازیگری را شروع کردم و زمانی کهچهارده ساله بودم کاری از طرف شرکت«بوته کریسمس» به من پیشنهاد شد و منهم شش هفته از مدرسه مرخصی گرفتم وبه کوئینزلند نقل مکان کردم و برای آن مدت۱۵۰۰ دلار دستمزد گرفتم، هر چند که به اینترتیب مجبور شدم بروم و دور از خانهزندگی کنم.
▪ منظور شما از اینکه گفتید «من یک بچهتنها بودم» چیست؟
ـ یعنی ساکت و آرام و تنها. من همیشهیک دفتر یادداشت روزانه همراه داشتم وهمیشه هم در حال نوشتن بودم، افکارزیادی داشتم. افکار تاریک، افکار احمقانهو... و همیشه هم آنها را به نگارش درمیآوردم هنوز هم همه آنها را دارم تمامدفتر یادداشتهایم را از هشت سالگی نگهداشتم. حتی الان هم خیلی اوقات در اتاقممینشینم و وقتم را با تنهایی خودممیگذرانم. پدر و مادرم همیشه نگران اینمسئله بودند و مادرم اعتراف کرده کهیادداشتهای مرا میخوانده و من متحیربودم که چرا چنین کاری میکرده! اما حالاعلتش را خوب میفهمم. به هر حال آنهانگران فرزندشان بودند. من یک بچهدرونگرا و منزوی بودم. البته هنوز همتنهاییام را دوست دارم و حتی گاهی ترجیحمیدهم به جای اینکه با گروهی از مردمباشم، تنها باشم. من خیلی اوقات دوستدارم تنهایی به رستوران بروم و فقط یککتاب با خودم ببرم. من سالهای نوجوانیامرا در اروپا زندگی کردهام و همیشه همهمین کار را میکردم. در پاریس، آمستردامو لندن زندگی کردهام و این شاید همانکاری باشد که اگر شما هم یک استرالیاییبودید انجام میدادید یعنی یک هواپیما سوارمیشدید و میرفتید آن طرف دریاها بهقصد کشف و سیاحت اروپا.
▪ در حال حاضر مشغول مطالعه چهکتابی هستید؟
ـ «زندگی پیکاسو» را میخوانم و«ارتباطات ونیزی» را نیز خریدهام، چون ازعنوانش خیلی خوشم آمد و همچنین ازاینکه راجع به ونیز است.
▪ اولین موفقیت مهم شما چه بود؟
ـ در سال ۱۹۸۶ در یک سریال کوتاه باعنوان ویتنام بازی کردم که درباره جنگویتنام بود و آثار جنگ را بر روی یکخانواده استرالیایی در طول ده سال نشانمیداد. من در آن فیلم نقش دختری را ازچهارده سالگی تا ۲۴ سالگی ایفا کردم.سپس در سال ۱۹۸۹ در فیلم آرام بمیربازی کردم...
▪ که بازی در «آرام بمیر» شما را درمسیر بینالمللی شدن قرار داد آن فیلمچگونه زندگی شما را عوض کرد؟
ـ میتوانم بگویم که آنها مرا به امریکاکشاندند و ناگهان دیدم آژانسم ترتیبکارهایم را میدهد. به طور کلی باید بگویمبه این نوع زندگی و کار کشیده شدم، چوندر استرالیا کارها و دلبستگیهای زیادیداشتم که حقیقتاً نمیخواستم ترکشان کنم.در ابتدا فقط آمدم که در یک فیلم بازی کنمولی بعد با شوهر سابقم (تام کروز() ملاقاتکردم و مسیر زندگیام عوض شد. در آنزمان من فقط ۲۱ سال داشتم.
▪ تام کروز با شما از نظر شغلی چهبرخوردی داشت؟
ـ خوب وقتی شما عاشق هستیدچیزهای دیگر اهمیت چندانی برایتان ندارند.او مرا به دنیایی برد که خیلی بزرگتر ازدنیایی بود که تا آن زمان میشناختم.زمانی که ما همدیگر را ملاقات کردیم اوبزرگترین هنرپیشه در دنیا بود و هنوز همهست او خیلی نیرومند و بزرگ بود.
▪ آیا او راه بازیگری شما را تغییر داد؟
ـ فکر میکنم که راههای بازیگریمانمتفاوت است، اما هر دو در این موردصبوریم. من خیلی صبور بودم چه زمانیکه تام کروز بازی میکرد و من مشغولتماشای او بودم و چه زمانی که خودم بازیمیکردم و حتی زمانی که نمایشنامهای رامیخواندم و او همزمان در فیلمهایخارقالعادهای با کارگردانهای بزرگ بازیمیکرد. من حقیقتاً تا سال ۱۹۹۵ در نقشمهم و بزرگی ظاهر نشده بودم و در سال۱۹۹۵ در فیلم مردن به خاطر بازیکردم که اولین تجربه حرفهای مهم من بهشمار میآمد. اما همیشه کارگردانهایبزرگ نظیر سیدنی پولاک و رابراینر و استیون اسپیلبرگ ومارتین اسکورسیزی را میدیدمکه تام با همه آنها کار کرده بود و همه آنهادر زندگی او موجود بودند. من همیشهدوست داشتم وقتی که تام بازی میکرد اورا تماشا کنم، من عاشق استعداد او بودم.
▪ با تأثیری که او بر شما گذاشت، آیاعقیده و نظر شما در مورد بازیگری تغییریکرد؟
ـ بعد از جدا شدنمان و پایان ازدواجمانعقیده و نظرات من کاملاً عوض شد، حالا منمیتوانستم بروم و میبایست تمامتجربیاتم را به کار میگرفتم. تجاربی کهاندوخته بودم ولی هرگز در عمل از آنهااستفاده نکرده بودم. حالا میرفتم که خودمرا نشان بدهم، این بستگی به توانایی وظرفیت و آرزوی قلبی و خواستههای منداشت که تا چه اندازه بتوانم خودم را نشانبدهم و این امر به شما حقیقتی را نشانمیدهد. من به مردم نگاه میکردم. مثلاًشاعری که روح خود را در غزلیات وترانههایش به جا میگذارد، بسیار قابلتحسین است، و من هم دوست دارم که چنینراهی را بروم.
▪ آیا فکر میکنید علت اینکه بینش عمومنسبت به شما عوض شد همین مسائل بود.شما حالت خاصی از درونگرایی وخونسردی داشتید که هیچ یک از کسانی کهشما را میشناختند نمیتوانستند با نیکلکیدمن واقعی تماس داشته باشند.
ـ این مربوط میشود به ترس؛ چه آن رابه خونسردی تعبیر کنید، چه به خجالت بهعلاوه من این احساس را داشتم که همیشهعقب بودم و هیچ وقت توجهی را به خودمجلب نمیکردم. من کاملاً احساسدستپاچگی میکردم که توضیح دادنشخیلی سخت است. من احساس راحتینمیکردم و گاهی این موضوع بهخونسردی تعبیر میشد. من در معاشرتهاو زندگی خصوصی خودم احساس راحتیمیکردم، اما در این سطح گسترده ازمعاشرت با مردم ابداً احساس راحتینمیکردم. به همین دلیل بود که وقتی با تامکروز بودم، احساس آرامش میکردم و هیچجای دیگری این احساس امنیت و آرامش رانداشتم.
▪ حالا این احساس را داری؟
ـ من فکر میکنم هر چه آدم بزرگترمیشود. احساس اینکه میتواند چیزهایی رانجات بدهد، در او بیشتر میشود. امنیت وناامنی آنقدر مهم نیست، مهم این است کهبتوانید با مردم ارتباط داشته باشید. ایناشتیاق را داشته باشید که شهامت خودتانرا نشان بدهید و مسئله مهم این است کهبدانید چگونه میخواهید بر مشکلات فائقشوید. زندگی میتواند ظالم باشد و در همانزمان میتواند بینهایت لذت بخش باشد، وشما دست به گریبان چیزهای مختلف درزمانهای خاصی از زندگیتان هستید. اینکشمکشها همیشه در زندگی وجود دارد ومن با خیلی از آنها رو به رو شدهام و حالاقدرت آن را یافتهام که تنها باشم. آنتونیمینگلا کارگردان فیلم کوهستانسرد میگوید: «بهترین چیز این است کهشما با مردم صادق باشید.» و من حالاصادق هستم.
▪ آیا ارتباط شما با کارگردانهایفیلمهایتان خوب است؟
ـ من کارگردانها را دوست دارم، اما بهنویسندگان هم احترام زیادی میگذارم،اشخاصی چون دیوید هیر، باک هنری ومینگلا. شما باید به کارتان احترام بگذارید واین نعمت بزرگی است که بتوانید کلمات رابیان کنید و به آنها جان بدهید. البته شمانباید به دام کلمات بیفتید، بلکه باید به آنهاجان ببخشید و من این تجربه را با مینگلا وفیلم کوهستان سرد داشتم. کسی کهحالا ستایشش میکنم، چون هنرپیشه برایاو قسمتی از مغزش و فکرش میشود. آنهاتو را مینویسند و کارگردانی میکنند و بهطریقی مواظبت هستند که همه اینها تو رااحاطه میکند و این احساس بسیارخوشایندی است.
▪ آیا این صحبتها در مورد فیلمداگویل به کارگردانی لارس فون تریرنیز صدق میکند؟
ـ کار با او یکی از تجربیات خوبی استکه تا به حال نداشتهام. او هنوز قسمتی اززندگی من است، هر چند که ما در طول کارفراز و نشیب زیادی داشتیم، ولی امیدواریمباز هم با او همکاری داشته باشم. کار با اویکی از غیر عادیترین ارتباطات ممکن بینبازیگر و کارگردان بود، چون لارس موقعکار خیلی عمیق و در عین حالی خیلیپرهیجان است، او میتواند بشدت خشنباشد و بعد در زمان دیگر میتواند خیلیمورد علاقه واقع شود. او میتواند بسیارظالم باشد و بلافاصله تبدیل به یک فرددوست داشتنی شود. اما به عقیده من اوخارقالعاده است و در کارش همچون یکجواهر است.
▪ درباره استنلی کوبریک و فیلمچشمان کاملاً بسته چه نظریدارید؟
ـ من هنوز نتوانستهام از حال و هوایآن فیلم بیرون بیایم استنلی و مراحل ساختفیلم و دنیایی که در آن بودیم هنوز درخاطرم هست. فیلم فضای خاصی داشت کهفراموش کردن آن به این راحتی صورتنمیگیرد و آن دوران به نحوی قسمتی اززندگی من بود و من به شدت در استنلیکوبریک حل شدم. وقتی که به لحظات فیلمفکر میکنم میبینم که اثر استنلی وروزهای فیلمبرداری در من بشدت زیاداست. من هیچ راهی برای قضاوت آن ندارم.آن دوران از زندگی من به نوعی تصفیه وپالایشی برای من بود. او یکی از فلاسفه ومتفکرین معاصر بود وای کاش فیلمهایبیشتری را با او کار کرده بودم.
▪ زمانی که از مرگ او مطلع شدید، کجابودید؟
ـ من در نیویورک بودم. وقتی تلفن زنگزد فکر کردم یکی از دوستانم است. ما شبقبلش با هم صحبت کرده بودیم. در آنلحظه من مشغول درست کردن شکلاتبرای بچهها بودم، اما بعد از شنیدن خبرسینی را به طرفی انداختم و به کلیسا رفتم وساعتها برای او ادعا کردم. هوای نیویورکبسیار سرد بود و واقعاً برایم غیرقابلتصور بود که شخصی دیروز باشد وامروز دیگر وجود نداشته باشد، برایش دعاکردم...
مترجم : برنا مسروری
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست