دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
نظریه دولت در اندیشه سیاسی حسن البنا
به اعتقاد حسن البنا ـ بنیانگذار و رهبر اخوان المسلمین ـ دین و دولت جدایی ناپذیرند و تثبیت آن و نیز ترویج دعوت، مهمترین اهداف برپایی نظام اسلامی است. دولت اسلامی مبتنی بر سه رکنِ مسؤولیت حاکم، وحدت امت و احترام به اراده امت و اصول اساسی آن هم عدالت، آزادی و جهاد میباشد. البنا سه ویژگی برای دولت اسلامی بر میشمارد که عبارتند از: دعوت، جهان شمول، شرعی و در این راستا، چهار وظیفه نیز برای آن احصا میکند: برپایی نظام سیاسی، تحقق عدالت در عرصه فردی، خانواده، ملی و بین المللی، نشر و ترویج دعوت و جهاد. دولت مطلوب از دیدگاه البنا، نظام خلافت است.
حسن البنا در سال ۱۹۰۶م. در محمودیه از توابع بحیره مصر به دنیا آمد و در مدرسه الرشاد، مرکز تربیت معلم دمنهور و دارالعلوم قاهره تحصیل کرد. پس از فراغت از تحصیل در دارالعلوم، معلم مدارس شهر اسماعیلیه شد. وی در همین شهر (در سال ۱۹۳۹م) هسته نخست اخوان المسلمین را شکل داد. پس از انتقال محل تدریس وی به قاهره، مرکز عام و مقر رهبری اخوان المسلمین نیز به قاهره انتقال یافت. در قاهره نشریه اخوان المسلمین را با هدف تبلیغ دعوت خود که رواج گستردهای یافته و در همه جای مصر شعبهها و مراکزی داشت، منتشر کرد. دعوت اخوان به تدریج مرزهای مصر را در نوردید و در کشورهای عربی طرفدارانی یافت. در سال ۱۹۴۹م. حسن البنا به دست نیروهای حکومتی در قاهره ترور و به قتل رسید. البنا آثار متعددی دارد که از آن جمله است: رسالهٔ التعالیم، رسالهٔ الجهاد، دعوتنا فی طور جدید، بین الامس و الیوم، الرسائل الثلاث (دعوتنا، الی ای شیء ندعو الناس، نحو النور)، الاخوان المسلمون تحت رایهٔ القرآن، مشکلاتنا فی ضوء النظام الاسلامی، العقائد، المناجاهٔ، المأثورات، احادیث الجمعهٔ، الدعوهٔ و الداعیهٔ، و السلام فی الاسلام.۱
● رابطه دین و سیاست
از دیدگاه حسن البنا، حوزه سیاست و حوزه دین از یکدیگر جدا نیست و دولت اسلامی هم قدرت دینی را اعمال میکند و هم قدرت دنیوی را:
در اسلام دو قدرت وجود ندارد که در جامعه اسلامی با هم نزاع کنند. قدرت یگانه و یکپارچه است و در دولت تجسم مییابد که بر امور دین و دنیا اشراف دارد؛ بنابراین دولت، قدرتی است دارای رویکرد به جامعه و قدرتی است که احکام را اجرا میکند، حافظ امنیت و نظم است و عدالت را در بین مردم حاکم میکند.۲
حسن البنا میدید که مسلمانان عملاً دین را از سیاست جدا کردهاند و این جدایی به تعبیر وی «نخستین گام سستی و منشأ فساد» بود. از دیدگاه وی، راهی برای خروج از این وضع جز با برپایی «حکومتی اسلامی» وجود نداشت.۳
● اهداف دولت اسلامی
اندیشه حسن البنا در دعوت به برپایی دولت اسلامی مبتنی بر اهدافی است که وجه ممیز آن به شمار میرود: نخست، تثبیت رابطه شریعت با دولت یا تثبیت دینی بودن دولت، بیآن که مقصودْ دولت دینی به معنای غربیاش باشد؛ دوم، تفاوت دولت اسلامی با همه مکاتب قدیم و جدید است. حسن البنا در یکی از نامههایش، اظهار شگفتی میکند از این که کمونیسم دارای دولتی است که منادی آن بوده و ترویجش میکند و فاشیسم و نازیسم دارای ملتهایی هستند که تقدیسشان میکنند و در راه آن مجاهدت میکنند، ولی «حکومتی اسلامی را نمییابیم که به وظیفه دعوت به اسلام ـ که محاسن همه این نظامها را دارد و فاقد معایب همه آنهاست ـ عمل کند و آن را به عنوان نظامی جهانی که راه حل درست و روشن و بیضرر همه مشکلات بشر در آن است، به دیگر ملتها ارائه و معرفی کند».۴
اخوان از همان ابتدا فراگیری دعوتشان را اعلام کردند و منظورشان عدم جدایی دین از سیاست یا دین از دولت بود. آنان اهدافشان را در میثاقی با عنوان «عقیدتنا» ارائه کردند. از کنگره پنجم اخوان در سال ۱۹۳۹ برای نخستین بار اهداف اخوان المسلمین در بندهای قانون اساسی آن تصریح شد. در بند دوم این قانون یکی از اهداف جماعت را «برپایی دولت شایستهای میداند که احکام و آموزههای اسلام را عملاً پیاده و در داخل از آن حراست و در خارج آن را تبلیغ کند».۵ دولت مورد نظر اخوان بعد اخلاقی داشت و صفت «صالحه» را برای آن به کار میبردند و از به کار بردن عناوینی چون دولت دموکراتیک یا دولت لیبرال و یا حتی دولت شورایی اجتناب میکردند. آنان وظیفه دولت را حراست از شریعت با همه امکانات میدانند. حسن البنا به سخن امام محمد غزالی استشهاد میکند که میگوید: «بدان که شریعت اصل است و پادشاه نگاهبان، و آنچه که اصل ندارد ویران است و آنچه نگاهبان ندارد، ضایع است». وی سپس نوع حکومت در اسلام را چنین تعریف میکند:
پس دولت اسلامی جز بر اساس دعوت بر پا نمیشود. دولت اسلامی دولت رسالت است نه تشکیلات مدیریت و نه حکومت ماده جامدِ گنگ بیروح. دعوت نیز جز در سایه نهاد حمایت کنندهای که حفظ و ترویج و تبلیغ و تقویتش کند پا بر جا نمیشود.۶
اخوان معتقد به ضرورت وجود حکومت اسلامی به عنوان ابزار برپایی جامعه فاضل یا برانگیختن امتی بود که به اسلام به عنوان دین حق گردن نهاده است. البنا در کنگره ششم اخوان در ژانویه ۱۹۴۱ چنین گفت: اسلام به عنوان نظام و پیشوا، دین و دولت و شریعت و اجرا، آمده و نظام آن باقی مانده و این دین همچنان پیشواست و دین تداوم دارد و دولت تباه شده و قوانین و اجرا کنندگان رونق یافتهاند... و اخوان المسلمین برای تأیید نظام به وسیله حاکمان و احیای دوباره دولت اسلام و اجرای احکام اسلام و برپایی حکومتی مسلمان و مورد تأیید امت مسلمان میکوشند؛ امتی که امور زندگیاش را شریعتی اسلامی تنظیم میکند که خدا پیامبرش را به پیروی از آن امر فرموده است:
ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلی شَرِیعَهٍٔ مِنَ الاْءَمْرِ فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ ـ إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللّهِ شَیْئاً وَ إِنَّ الظّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ؛۷ سپس تو را در طریقه آیینی که [ناشی] از امر [خداست [نهادیم. پس آن را پیروی کن و هوسهای کسانی را که نمیدانند پیروی مکن. آنان هرگز در برابر خدا از تو حمایت نمیکنند و ستمگران بعضیشان دوستان بعضی [دیگر]ند و خدا دوست پرهیزگاران است.
اخوان المسلمین اعلام میکند که وظیفهاش بازگشت به وضع از دست رفتهای است که امت اسلامی در دوره نخستین خود، به عنوان کاملترین شکل نظام اجتماعی، در آن به سر میبرد. آنان معتقد بودند فساد رایج در نظام اجتماعی نیازمند اصلاح گستردهای است که جز اخوان المسلمین ـ آن هم از راه حکومتی که تأسیس خواهد کرد ـ از عهده آن بر نخواهد آمد. در نظر آنان، حکومت از ارکان اسلام است و برای تأمین آینده اسلام باید این رکن را بر پا کرد. آنان همواره بر این سخن تأکید میکردند که «انّ اللّه لیزع بالسلطان ما لا یزع بالقرآن؛ خدا به وسیله سلطان اموری را رواج میدهد که با قرآن رواج نمیدهد». بنابراین دعوت، ضروری است، ولی اگر به مرحله اجرا در نیاید ـ یعنی حکومتی بر اساس روش قرآنی که متضمن عناصر دعوت به دین است، تشکیل نشود ـ بر باد خواهد رفت.
● پایههای دولت اسلامی
البنا معتقد است: «حکومت در اسلام مبتنی بر قواعد شناخته شده و صریحی است که همان شاکله اساسی نظام حکومت اسلامی است... این حکومت مبتنی بر مسؤولیت حاکم و وحدت امت و احترام اراده آن است و دیگر پس از این، اسامی و اشکال اعتباری ندارند».۸
وی این مسأله را چنین تفسیر میکند که حاکم «در برابر خدا و مردم ـ که اجیر و عامل آنان است ـ مسؤول است... حکومت چیزی جز قرارداد بین حکومت شوندگان و حاکم بر اساس مراعات مصالح عمومی نیست».۹ این قرارداد اجتماعی در اندیشه حسن البنا مبتنی بر حقوق و وظایف طرفین قرارداد ـ یعنی حاکم و محکومان (مردم) ـ است. این قرارداد با اصل بیعت منعقد میشود که بر اساس آن مردم باید تا زمانی که حاکم به اجرای شریعت و احکام اسلام ملتزم است، از او اطاعت کنند.
اخوان المسلمین هیچ نظام سیاسی معینی را جز به اندازهای که جوهره نظام اسلامی را تحقق میدهد ترجیح نمیدهند؛ از این رو البنا ـ چنان که خود میگوید ـ اهتمام صریحی به شکل و نام چنین حکومت و نظامی ندارد. از این جاست که میتوان فهمید که چرا اسلام گرایان عموماً، نظامهای حکومتیِ با مراتب مختلف دیکتاتوری و یا دموکراسی را تأیید میکنند، زیرا معیارشان نزدیک یا دور بودن آن از نظام اسلامی و به طور مشخص موضع آن در مقابل شریعت اسلامی است؛ چنان که این دیدگاه در بین اسلام گرایان فهم و ترویج شده است.
ستون دوم حکومت اسلامی از نظر البنا، «وحدت امت» است. وی معتقد است:
امت اسلامی واحد است، زیرا برادریی که اسلام دلها را بر آن گرد آورده، اصلی از اصول ایمان است که ایمان جز بدان کامل و جز به وجود آن محقق نخواهد بود و این مانع آزادی رأی و نظر و بذل خیرخواهی از صغیر به کبیر و از کبیر به صغیر نیست. این همان چیزی است که در عرف اسلام با عنوان خیرخواهی (نصیحت) و امر به معروف و نهی از منکر شناخته شده است.۱۰
همان طور که در عبارت بالا آمده، وی میخواهد بین واحد امت و امکان اختلاف بر سر فروع جمع کند؛ البته اختلاف نباید در امور جوهری صورت پذیرد. بیومی غانم معتقد است این ایده، مبنایی است که نگرش حسن البنا را در مورد سه مسأله اساسی در باب نظام حکومتی اسلام روشن میکند: مسأله نخست، به آزادی به عنوان یکی از ارزشهای سیاسی مربوط میشود؛ مسأله دوم، به موضع وی در برابر تکثر حزبی به عنوان ساختار سازمان بخش چنین فعالیتهایی ارتباط مییابد؛ مسأله سوم، به نقش مخالفت سیاسی در چارچوب وحدت امت اختصاص مییابد.۱۱ قدرت سازواری اخوان در شیوه تفسیرشان از نصوص دینی که همخوان با این مسائل است ـ آشکار میشود، اما در نهایت، قول به اولویت وحدت امت، غلبه مییابد.
حسن البنا قاطعانه میگوید که اسلام وحدت امت را مطلقاً واجب کرده «و آن را بخشی اساسی از حیات جامعه اسلامی دانسته که تساهل در آن در هیچ حالی روا نیست، زیرا [اسلام] وحدت را قرین ایمان میداند... چنان که اختلاف و تفرقه را قرین کفر میخواند». وی در تفسیر آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ»۱۲ میگوید: مقصود از عبارت «یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ» این است که پس از وحدت، شما را به حالت تفرقه بر میگردانند، زیرا وحدت هموزن ایمان است و کفر، هموزن تفرقه. البنا میکوشد تا راهی برای رفع تناقض بین تکثرگرایی در نظام سیاسی و وحدت در زندگی اجتماعی بیابد. اسلام گرایان نیز همواره از تفاوت ماهیت جوامع اسلامی و جوامع غربی سخن میگویند و اولی را مایل به وحدت و دومی را مایل به اختلاف میدانند؛ از این رو است که حسن البنا نظام پارلمانی را مانع وحدت امت نمیداند، به ویژه آن که حیات اجتماعی ـ به گفته البنا ـ در امت اسلامی اصول و رویکردهای عمومی واحدی دارد؛ اما از دیگر سو، حزب گرایی و تفرقه و اختلاف ملازم نظام پارلمانی در اروپا و غیر آن بوده است، زیرا اروپا بر ویرانههای تفرقه و اختلاف بنا شده و اختلافات خونین مداوم بین ملتها و حاکمان سبب عملی پیدایی آنها بر اساس تضاد مشربها و اختلاف آرا بوده است. اما امت اسلامی را خداوند از این همه حفظ و صیانت کرده و آن را با وحدت و سماحت اسلام از چنین آشوب و اضطرابی بازداشته است.۱۳
بنابراین البنا به لحاظ اصولی با تحزّب مخالفتی ندارد، بلکه آنچه او را به مخالفت با تعدد و تکثر احزاب وا میدارد، اوضاع و شرایط آن روز مصر بود که سایه اشغال انگلیس بر آن گسترده بود. بیومی غانم معتقد است البنا اصل تکثرگرایی را رد نمیکرد، بلکه مخالف شکل فعالیتهای حزبی بود:
البنّا برآن بود که برپایی نظام حکومتی لیبرال و سالم و چند حزبی در سایه اشغال و نیز در سایه عقب ماندگی و انحطاطی که جامعه را آزار میدهد، دست نایافتنی است. چنین تصوری او را واداشت تا مدام به احزاب و نظام حزبی بتازد و حق داشت چنین کند.۱۴
البنّا برای مستدل کردن مخالفت خویش با حزب گرایی افراطی در جامعه آشفته مصر، حقیقت تکثر حزبی در کشورهایی مانند انگلستان و آمریکا را نیز مورد تشکیک قرار میدهد:
در انگلستان تنها دو حزب وجود دارند که قدرت بین این دو دست به دست میشود، حزبیت این دو هم تقریباً داخلی است و مسائل مهم ملی آنها را گرد هم میآورد و اثری از این حزب گرایی در میان آنان یافت نمیشود. در آمریکا هم جز دو حزب وجود ندارد که سر و صدایشان تنها در زمان انتخابات شنیده میشود؛ از این دو مورد که بگذریم، در جاهای دیگر اثری از تحزب و احزاب دیده نمیشود. کشورهایی هم که در تحزب پیشرفت کرده و در حزب سازی راه اسراف را پیمودهاند، سزای کار خود را در جنگ و صلح ـ به طور مساوی ـ چشیدهاند و فرانسه روشنترین نمونه آن است.۱۵
وی معتقد بود احزاب در مصر به رغم کثرتشان، بر پایههایی واقعی شکل نگرفته و شرایط موجود کشور و به ویژه اشغال آن به دست استعمار انگلیس را که وحدت ملی را شدیداً اقتضا میکرد، درک نکردهاند. احزاب در نظر وی بر اساس اختلاف بین شخصیتها شکل گرفته و فاقد برنامه و نظام کاری بودهاند؛۱۶ از این رو به شدت بر احزاب مصر میتازد:
این حقیقت مورد اجماع است که احزاب، سیئه این میهن بزرگ و اساس فساد اجتماعیای هستند که آتش آن اکنون شعلهور است. این احزاب، حقیقتاً «حزب» به معنای شناخته شده در هیچ یک از کشورهای دنیا نیستند. این احزاب صرفاً زاییده سلسلهای انشعابها و جداییهایی است که اختلافات شخصی بین افراد این ملت پدید آورده است.۱۷
البنا در جایی دیگر، آشکارا نشان میدهد که علت مخالفت با احزاب این است که وجود آنها را مانعی بر سر راه استقلال و آزادی مصر میداند: «از این پس چارهای نیست جز این که همه این احزاب منحل شده و نیروهای ملت در حزب واحدی که در راه تکمیل استقلال و آزادی تلاش میکند گرد هم آیند».۱۸
سومین رکن دولت اسلامی از دیدگاه البنا، «احترام به اراده امت» است. این رکن در حق نظارت امت بر حاکم و حق مشاوره با او تجسم مییابد. وی این رکن را به نظام انتخاباتی ربط میدهد و توضیح میدهد که احترام به اراده امت به این است که آنان به گونه درست و شایستهای در حکومت مشارکت داده شوند و حکومت نماینده آنان باشد. وی تفاوتی اساسی بین شکل مشارکت مردم در اسلام و نظامهای سیاسی جدید میبیند:
اسلام، دریافت رأی همه افراد امت را در همه حوادث، که در اصطلاح جدید به آن همه پرسی گفته میشود، شرط ننهاده است، اما در اوضاع عادی به کسب نظر اهل حق و عقد که آنان را نه به عنوان و نه به شخص معین نکرده ـ اکتفا ورزیده است.۱۹
● ویژگیهای اهل حل و عقد
البنا در وصف اهل حل و عقد به اقوال فقها در تعریف آن تکیه کرده و آن را بر سه گروه منطبق میداند: ۱. فقهای مجتهدی که در فتوا و استنباط احکام مورد اعتماد و اتکایند؛ ۲. اهل خبره (کارشناسان) در امور عام؛ ۳. کسانی که نوعی رهبری یا ریاست بر مردم دارند، مانند بزرگان خاندانها و شیوخ قبایل و رؤسای جمعیتها و انجمنها.۲۰
البنّا با گفتن این که گزینش اهل حل و عقد از راه انتخابات ممکن است، بر پیچیدگی و ابهام موضوع میافزاید، زیرا ضمانتی وجود ندارد که در انتخابات، هر چقدر سالم و آزادانه باشد، همه برگزیدگان از یک صنف و گروه نباشند. البته وی میخواهد به این وسیله بین ایده اهل حل و عقد و نظام پارلمانی سازگاری ایجاد کند:
نظام پارلمانی جدید راه رسیدن به اهل حل و عقد را نظم و سامان داده و فقهای مشروطهخواه نظام انتخاباتی و شیوههای مختلف آن را مشخص کردهاند. اسلام از این شیوهها و سازمانها در صورتی که به انتخاب اهل حل و عقد بینجامد اجتناب نمیورزد. این امر با توجه به این که در هر نظام سیاسیای انتخاب از میان دارندگان صفات اهل حل و عقد انجام میشود و غیر آنان نمیتوانند نامزد شوند، آسان و دست یافتنی است.۲۱
● اصول اساسی دولت اسلامی
به اعتقاد حسن البنا، دولت اسلامی و موجودیت آن بر سه اصل اساسی عدالت، آزادی و جهاد استوار است.
عدالت در اسلام، اساس احکام است: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُوءَدُّوا الاْءَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»۲۲، «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءِحْسانِ»۲۳ و «إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی».۲۴ ـ ۲۵
اما آزادی از دیدگاه البنا چنان اهمیت دارد که اسلام هیچ گاه دولتش را تحت حاکمیت جز آن و سرزمینش را تحت حکومتِ حاکمِ بیگانه از آن تصور نمیکند. «وَ لِلّهِ الْعِزَّهُٔ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ»۲۶و «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الاْءَمْرِ مِنْکُمْ»۲۷ ؛ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا و رسول و اولیای امر خود اطاعت کنید».۲۸
درباره جهاد، وی تأکید میکند که جهاد از اصول اساسی دولت اسلامی به شمار میرود و به این آیه استشهاد میکند:
«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍٔ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ»۲۹ هر چه در توان دارید از قدرت و اسبان ورزیده، آماده کنید تا به این وسیله دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید.
وی میگوید: «هیچ دولتی بدون مبارزه و پیکار پایدار نمیماند و هیچ آزادیای بدون سلاح حفظ نمیشود».۳۰ وی جهاد را صرفاً تکلیفی فردی نمیداند، بلکه آن را علاوه بر فرد، بر دولت اسلامی ـ که چارچوب نظاممند ابراز اراده امت و ابزار تحقق آرمانهای سیاسی آن که مورد تصریح قرآن و سنت است ـ نیز واجب میداند.۳۱
● ویژگیهای دولت اسلامی
همان طور که گفته شد حسن البنا اصل مفهوم دولت اسلامی را بر گرفته از خود اسلام میدانست و طبیعی است که از نگره وی، چنین دولتی ویژگیهای اسلام به عنوان دعوتی جهانی را دارا باشد. بنابراین از نظر وی، سه ویژگی اساسی برای دولت اسلامی میتوان برشمرد:
دولت اسلامی، دولت دعوت است: البنا این مطلب را بارها و با تعابیری مختلف بیان کرده است. وی میگوید: «دعوت، اساس دولت است و دولت نگاهبان دعوت و این هر دو مایه قوام زندگی انسانی درست و صحیحند».۳۲
وصف دولت اسلامی به دولت «دعوت» یا دولت «رسالت»، از سویی، رابطه آن را با عقیده اسلامی روشنتر میکند و از سوی دیگر، پذیرش این تعریف، دو رکن از ارکان «نظریه سهگانگی ارکان دولت» که اندیشه سیاسی غرب به آن معتقد بوده و هنوز هم در کشورهای اسلامی از آن تقلید میشود، را ویران میسازد. بدین معنا که اگر «رسالت» یا «دعوت» اسلامی همان صبغه دولت بوده و نیز رسالتی «جهانی» باشد، پذیرش تشکیل دولت اسلامی بر روی هر یک از ارکان نظریه دولت ـ به مفهوم غربی آن دشوار خواهد بود. در اندیشه سیاسی غربی، یکی از ارکان دولت، سرزمینِ مشخص جغرافیایی است، اما در مقابل، منطق جهانی اسلام حوزه دولت اسلامی را تمام روی زمین میداند. رکن دیگر آن، «ملت» یا «مردم» است که بر اساس وابستگی نژادی یا ملیتی و یا هر دو مشخص میشود؛ اما در دولت اسلامی، امت تنها با دین اسلام مشخص میگردد. منطق جهانی بودن اسلام به این نتیجه میانجامد که همه انسانها بالقوه ـ اگر نه بالفعل ـ تحت قدرت دولت اسلامی وارد خواهند شد.
بر اساس انگاره البنا، پذیرفتن این که دولت اسلامی، دولت دعوت است، «تن دادن به حکومت خدا» است و این دولت اسلامی را از دولتهای دیگر متمایز میکند:
مقصود از حکومت خدا در دولت، این است که دولت، دولت دعوت باشد و چنین احساسی، حاکمان ـ هر چند درجات بالایی هم داشته باشند ـ و حکومت شوندگان ـ با همه تنوع کارهایشان ـ را در خود مستغرق کرده و صبغه ثابت دولت باشد و در بین مردم بدان موصوف شود... و خاستگاه همه رفتارها و دخالت هایش این احساس و صبغه بوده و دولت در گفتار و کردار به مقتضیات دعوت ـ محور بودن دولت اسلامی» پای بند باشد.۳۳
بدین ترتیب، وی اشکال مدرن دولت اروپایی را رد میکند و به طریق اولی، تشکیل چنین دولتی در جوامع اسلامی به تقلید از اروپاییها را نیز نفی میکند:
در جهان، دولتی به نام اتحاد شوروی هست که اصل و رنگ و مکتبی شناخته شده دارد که ما آن را نمیپذیریم و به آن دعوت نمیکنیم... انگلیس و آمریکا خواستند از آن تقلید کنند و ادعا کردند که منادیان دعوت به چیزی به نام «دموکراسی» هستند، هر چند مفهوم آن بنا به منافع و مطامع و شرایط و حوادث متفاوت است.۳۴
البنّا در ضرورت تمسک به «دولت دعوت» میگوید:
هرگاه این مقصود پیدا شد و دولت با این رهیافت و اندیشه مرتبط گشت و این صبغه (دعوت) را به خود گرفت، نتیجه آن بدون شک، تمسک حاکمان به فرایض اسلام و اتصافشان به آداب و کمالات آن خواهد بود و سپس همه مقررات و قوانین و نظامهای اجتماعی در دولت تابع ارشادها و احکام اسلام خواهد شد و به این ترتیب حکومت الهی در عرصههای فردی و اجتماعی و دولتی تحقق خواهد یافت، و این چیزی است که ما میخواهیم».۳۵
دولت اسلامی دولتی جهان شمول است: حسن البنا با توجه به اعتقادی که به «جهان شمولی اسلام و جاودانگی آن به عنوان خاتمه رسالتهای آسمانی و مشمول آن بر امور دنیا و آخرت»۳۶ دارد، معتقد است دنیا بدون تردید به سوی وحدت بشری جهانی پیش میرود و اسلام نه تنها به این وحدت در چارچوب اخوت اسلامی بشارت داده، که راه عملی تحقق آن را نیز بر اساس این دو اصل ترسیم کرده است: «نخست، آدمیتی که همه بشر را به پدر و مادر واحدی نسبت میدهد و دوم، پیوند ربانیای که همه این انسانها را بندگان خدایی یگانه قرار میدهد».۳۷ «از آن جا که اسلام وحدت در جنس بشر، دین، رسالت، و شعائر را مقرر داشته و در حقوق و تکالیف و عبادتها، مساوات را شعار خود قرار داده و مفاهیم دوستی و محبت و ایثار را به نفع کل بشر مقرر کرده است».۳۸ البنا چنین استنباط میکند که تنها اسلام شایسته تحقق بخشیدن به وحدت بشری است.تأکید البنا بر این امر آن هم در دوره پس از جنگ جهانی دوم که به نظر میرسید سازمان ملل متحد وضع و حال بهتری از جامعه ملل متحد نخواهد داشت، اهمیتی فراوان دارد. وی مقالات فراوانی در انتقاد از این دو سازمان و دولتهای بزرگ مسلط بر سازمان ملل، به ویژه ایالات متحده آمریکا که خود را پیشوای آزادی در جهان میخواند، نوشت و آمریکا را به «نفاق و نیرنگ» حتی در چارچوب سازمان ملل متصف کرد.۳۹ وی سازمان ملل را نیز شورایی دروغین میدانست که بهتر بود نام خود را سازمان حکومتهای مختلف (اختلاف دار) بنامد؛ اما شورای ملل متحد حقیقی آن است که هدف بلندی به آن وحدت بخشیده و آرمان بزرگ مشترکی آنان را گردهم آورده باشد.۴۰ مقصود وی از این همایش مبتنی بر هدف بلند و آرمان مشترک، وحدت اسلامی است.
البنا شک ندارد که بشر در آینده در قالب وحدت جهانی مبتنی بر مبادی و ارزشهای اسلام گردهم خواهند آمد و معتقد است رسیدن به این جهان شمولی یا وحدت بشری همان «هدف برتر... و حلقه پایانی زنجیره اصلاح است».۴۱ بر این اساس، وی مراحل رسیدن به این وحدت را طرح میکند که نقطه آغاز آن «جماعتی مؤمن به اسلام و ملتی مؤمن به اسلام و مجموعه ملتهای مؤمن به اسلام... با همه تفاوت در ملیت و نژادشان است، زیرا همه اینان در عرف اسلام، امتی واحد به شمار میروند.۴۲ از دید البنا، این امت واحد همان امتی است که «حامل رسالت خدا به بندگانش و نگاهبان امانت او در روی زمین است... و جهاد در راه خدا زمانی که رسالت و امانت خدا مورد تعرض اهل بغی و تجاوز متجاوزان قرار گیرد، بر آن (امت) واجب شده است».۴۳ اگر «جهاد و نشر و ترویج دعوت»۴۴ چنان که البنا مقرر داشته، از وظایف دولت اسلامی است، پس «دولت جهانی اسلام» ابزار رسیدن به مرحله وحدت جهانی و تحقق آن هدف عالی خواهد بود که البنا از آن سخن گفته است.۴۵
در نظر حسن البنا جهان شمولی دولت اسلامی سه بعد دارد و همواره بر آنها تأکید میورزیده: یکی، ترویج و نشر دعوت و سازمان دهی عملیات جهاد است؛ دوم، مسأله هویت است که بر اساس آن، مفهوم اخوت اسلامی محوری اساسی برای یکسان سازی تمام افراد بشر در زیر پرچم اسلام میباشد و به تعبیر البنا «دولت اسلامی، جهانی است، زیرا طرف خطاب آن همه انسانها هستند، انسانهایی که در سایه چنین حکومتی، برادران یکدیگرند».۴۶؛ بعد سوم به غایت (هدف) دولت اسلامی مرتبط میشود که زمینه را برای تحقق آرمانهای سیاسی اسلام جهت «سعادتمند» شدن جهان به وسیله آموزههای اسلام»۴۷ و «آشنا شدن انسانها با خدایشان و استمدادشان از فیض این ارتباط روحانی عظیم که جانهایشان را جمود و جحود ماده گنگ به انسانیت فاضله و جمال آن تعالی میبخشد»۴۸ فراهم میسازد. این نکته دقیقاً معنای تأکید البنا است بر این که اسلام دعوتی «ربانی و جهانی» است و مسلمانان را به همین معنا فرا میخواند «تا معتقد شوند که حقیقت اسلام، دین و دولت و خلافت (جانشینی) از سوی خدا برای مسلمانان در میان همه ملتهای روی زمین است:
«وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهًٔ وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»؛۴۹ این گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد.۵۰
ابراهیم بیومی غانم این پرسش را مطرح میکند که هدف البنا از اصرار بر ایده «جهان شمولی دعوت» و سپس «دولت اسلامی» آن هم در زمانی که دولت اسلامیای ـ حتی به لحاظ صوری و شکلی ـ وجود خارجی نداشته، چه بوده است؟ وی در پاسخ میگوید:
برخی این اصرار را نوعی پرواز در آسمان خیال و نشانه عقیمی تصور البنا از حقایق واقع میدانند؛ اما به نظر ما، وسعت خیال سیاسی امری است که هیچ متفکری از آن بینیاز نیست، تا چه رسد به مصلحی اجتماعی. وانگهی البنا در انگارههایش صرفاً خیالپردازی نمیکرد، وی انگارههایش را مستقیماً از نصوص قرآن و سنت و گاه از پندهای تاریخ بر میگرفت. تأکید وی نیز بر ضرورت تحقق دولت جهانی اسلام برای تعبیر از جوهر آرمان گرایی سیاسی اسلام در خصوص «دولت»، پس از رد آرمانگرایی غربی متضاد با آن، است؛ از این رو وی سعی داشت «الگوی اعلا»ی مفهوم دولت اسلامی را در اذهان تثبیت کند و این در زمانی بود که غرب گرایان به صراحت یا ضمنی ـ نه تنها خواهان پذیرش مفهوم دولت جدید به تقلید از اروپا شده بودند، بلکه آینده امت را با مقیاس غربی میسنجیدند.۵۱
دولت اسلامی تحت سلطه شریعت است، نه دولتی دینی: وی با تأکید بر دینی نبودن دولت اسلامی، قصد ابطال نظر غرب گرایانی را داشت که خواهان برخورد با اسلام ـ در مسأله دولت ـ به همان شیوه برخورد اروپا با کلیسا بودند. هدف البنا این است که اثبات کند دولت اسلامی دولتی نیست که همانند کلیسا، به نام دین حکومت کند؛ بنابراین مقایسه دولت اسلامی با دولت کلیسای قرون وسطی نادرست است، زیرا:
الف) دولت ـ بنا به نظر البنا ـ «مبتنی بر قواعد قرآنی نظام اجتماعی است که خیر دین و دنیا یکجاست. اسلام تنازعی را که در اروپا بین قدرت معنوی و قدرت مقطعی (مادی) در گرفت و اختلافی را که بین دولت و کلیسا پدید آمد در خود سراغ ندارد».۵۲
بیومی غانم معتقد است تأکید البنا بر یگانگی قدرت در دولت اسلامی به دو علت اصلی بر میگردد: نخست، تمایل وی به رویارویی و ابطال نظریات غرب گرایانی که نگاهشان به اسلام همانند نگاه اروپاییان قرون وسطی به مسیحیت بود و چالشهای پدید آمده به سبب دوگانگی قدرت به ضرورت جدایی دین از دولت انجامید. آرای طه حسین در این موضوع، مورد نقد مفصل حسن البنا قرار داشت. علت دوم، تلاش وی برای احیای یکی از عناصر آرمانی اندیشه سیاسی اسلام یعنی پیوند مشروعیت و تداوم دولت با یگانگی قدرت است که دولت عمیقاً به آن ایمان دارد و دقیقاً پیادهاش میکند و در میان جهانیان ترویج و تبلیغ مینماید.۵۳ این سخن بدین معناست که دولت اسلامی ابزاری در خدمت اسلام است و نه عکس آن که در قرون وسطی در اروپا اتفاق افتاد و مسیحیت برای خدمت به اهداف دولت به زور وارد سیاست شد و این کار به سلطه روحانیون مسیحی و سیطره طبقه روحانیت بر دیگران انجامید. از این رو البنا هر گونه شباهتی بین اسلام به عنوان نظامی فراگیر و سرنوشت رابطه مسیحیت و دولت در اروپا را به طور کامل رد میکند.۵۴
ب) البنا با این که تأکید میکند دولت اسلامی تحت سلطه شریعت است، منظورش این نیست که علمای اسلام قدرتی ویژه و فراتر از قدرت دولت یا حتی در عرض آن داشته باشند، بلکه قدرت در دولت اسلامی را «قدرتی یکپارچه و تعددناپذیر» میداند.۵۵ وی در جایی دیگر میگوید: «قدرتی در اسلام وجود ندارد، جز قدرت دولتی که حافظ تعالیم اسلام و راهبر امت خود به سوی آن است».۵۶
تئوکراتیک (یزدان سالاری) نبودن دولت اسلامی: همان طور که گفته شد، حسن البنا دولت اسلامی را مبتنی بر قرارداد اجتماعی میداند، از این رو برای هیچ شخص یا طبقهای، «حق الهی» برای حکومت قائل نیست. وی در رد تئوکراتیک بودن دولت اسلامی میگوید:
طبیعت و ماهیت دین اروپایی (مسیحیت) و سلطه رجال دینی بر دولت و دانش و مبارزه طولانی بین مناطق و نواحی مختلف زندگی اروپایی هیچ کدام بر اساس راست آیین (حنیف) منطبق نیست.۵۷
از این رو محال است که در دولت اسلامی طبقهای مانند طبقه روحانیت مسیحی پدید آید و در نتیجه به گفته البنا، «رجال دینی غیر از خود دین هستند».۵۸
از سوی دیگر، به اعتقاد البنا، نظام سیاسی اسلامی قدرت خود را از خدا نمیگیرد بلکه مستقیماً از خود مردم (امت) میگیرد که آنان «منبع حاکمیت یا صاحب قدرت»اند.۵۹ بنابراین هیچ گروه یا طبقهای نمیتواند با استناد به «حق الهی»، ادعای سیادت و حاکمیت کند.
● وظایف دولت اسلامی
با توجه به این که در اندیشه حسن البنا، قدرت دولت اسلامی تجزیه و تقسیمناپذیر بوده و امور دینی و سیاسی از یکدیگر جداییناپذیر است، عمدهترین وظیفه دولت اسلامی، «حراست دین و سیاست (تدبیر) دنیا» است. البته وی به شدت مخالف استفاده ابزاری از دین بود و وظیفه دولت را نگهبانی از دین میدانست و حتی از به کار بردن اصطلاح «رجال دینی» (روحانیت) در اسلام که یا دور وجود گروهی با وظایفی مشخص و انحصاری مانند شوراهای کلیسا بود، پرهیز میکرد. کار ویژه حراست از دین بسیار کلی است، از این رو ابراهیم بیومی غانم از لابلای آثار حسن البنا، چهار وظیفه مشخص ذیل را برای دولت اسلامی استخراج کرده است:
وظیفه نخست، برپایی نظام سیاسی است که تجسم عملی ارزشها و اصول آرمانی اسلام باشد. البنا در شرح آرمانهای اسلامی، آن را در «هیکلی مبتنی بر چهار رکن و محفوظ شده با دو دیوار بزرگ» تصویر میکند. ارکان چهارگانه آن عبارتند از: «عقیده زلال»، «عبادت درست»، «وحدتِ گرد آورنده امت» و «تشریع عادلانه برگرفته از کتاب خداوند و نه از هوا و هوسها»، و دو دیوار عظیم آن، یکی «حکومت اسلامی [است] که نگاهبانی مردم در امور دین و دنیا را بر عهده دارد» و دیگری «ارتش [است] که حافظ استقلال امت و مدافع حریم آن» است. روشن است که عناصر سیاسی آرمانی اسلام ـ چنان که البنا تصویر میکند ـ جز در چارچوب «دولت» و «به وسیله دولت» محقق نمیشود، زیرا دولت ابزاری برای تأمین اجتماعی و ایجاد امنیت است تا انسان مسلمان در پرتو آن بتواند با فعالیتهای سیاسی اسلامیاش به کمال ممکن دست یابد.
وظیفه دوم، تحقق عدالت است. به گفته غانم، البنا در تبیین این وظیفه به آیاتی از قرآن استناد میکند که به برپایی عدل «تا حاکمیت آن بر همه افراد امت» تشویق میکند. مفهوم عدالت از دیدگاه البنا بسیار گسترده بوده و فرد و خانواده و دولت و کل جامعه بین الملل را شامل میشود. وی بر نقش یا وظیفه دولت در تحقق و تضمین عدالت در همه سطوح یاد شده تأکید میکند و میگوید:
ترازوی عدالت دولت، همان قانون عادلانه و مهرآمیز است... که حدود حاکم و مردم را مشخص میکند و حق مظلوم را از ظالم میگیرد و عدالت را بین افراد و گروهها و طبقات برقرار میسازد. «وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ».۶۰
بنابراین هر گاه دولت ترازویی برای سنجش عدالت نداشت یا آن را نابجا به کار گرفت، هرج و مرج گسترش مییابد و نظام دچار ناآرامی میگردد.
عدالت گستری دولت همه شهروندان حتی غیر مسلمانان را پوشش میدهد و البنا در این جا بر قاعده مشهورِ «اهل کتاب حقوق و وظایفی مشابه مسلمانان دارند» تأکید میورزد، از نظر وی، این قاعده همه حوزههای زندگی جز امور عقیدتی را شامل میشود، زیرا امور عقیدتی و متعلقات آن به حکم آیه «لا إکراه فی الدین» تساوی بردار نیست. وی درباره احکامی که در شؤون مختلف زندگی با هدف تحقق عدالت اجتماعی و تضمین سعادت انسانها تنظیم میشود میگوید:
چنین احکامی را به عنوان دینی که باید همه به آن ایمان بیاورند یا عقیده جدیدی که مخالف با عقاید اهل کتاب است به آنان (غیر مسلمانان) عرضه نمیکنیم، بلکه این احکام و مقررات به عنوان قانون اجتماعی و جهت مبارزه با جنایات و جرمهایی است که همه ادیان تحریمش کردهاند و نیز قانونی است که خواسته تورات و انجیل و همه کتابهای آسمانی را تحقق میدهد و با هیچ نصی از آنها اصطکاک نمییابد و متعرض عقیده و عبادت و عمل مؤمنان به آن کتابها نمیشود. در این صورت، آیا هیچ کس اصلاح اجتماعیای را که خواستههای دینش را نیز عملاً محقق میکند صرفاً به بهانه این که در قرآن هم آمده است، ناخوش خواهد داشت؟... در چنین شرایطی چه کسی تعصب خواهد ورزید؟
وظیفه سوم و چهارم دولت اسلامی، «نشر و ترویج دعوت» و «جهاد» است و این دو از یکدیگر جدایی ناپذیرند. البنا برای رفع ابهام، مقصودش از جهاد را مشخص میکند که «همان واجبی است که تا روز قیامت دوام دارد و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم در روایت «هر کس بمیرد و جنگی نکرده باشد و نیت جنگ را هم نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است» آن را اراده کرده است.
البنا برای جهاد پنج هدف بر میشمارد که این اهداف، از سویی، میزان ارتباط بین جهاد و وظیفه ترویج دعوت را روشن میکند و از دیگر سو، نشان میدهد که جهاد تا چه اندازه با «عدالت» به عنوان ارزش برتر و در عین حال یک وظیفه مهم پیوند دارد.
این اهداف جهاد عبارتند از:
۱) پاسخ به تجاوز و دفاع از خود و خانواده و مال و وطن و دین؛
۲) تأمین آزادی عقیدتی آن دسته از مؤمنانی که کفار میکوشند تا آنان را از دینشان برگردانند؛
۳) حمایت از دعوت تا این که به همه انسانها برسد و موضعشان را در قبال دعوت مشخص و روشن کنند، زیرا اسلام رسالتی اصلاحی ـ اجتماعی است که شامل بهترین اصول حق و خیر و عدل است و مخاطبش همه انسانها هستند و باید موضع هر فرد و امتی پس از ابلاغ این دعوت دانسته شود؛
۴) تنبیه عهد شکنانِ معاهد یا بغاهٔ (گروه سرکش) که بر امر الهی شوریده و از حکومت عدل و اصلاح سرباز زدهاند؛
۵) یاری رساندن به مؤمنان ستمدیده در هر جا.
البنا تأکید میکند جز در موارد فوق، «اسلام جنگ را در هیچ حالتی تجویز نمیکند».۶۱
● دولت مطلوب
اخوان المسلمین درباره دولت مطلوب، از دعوت به «خلافت» آغاز کردند و در پایان به «نظام اسلامی» رسیدند که امروزه شعار همه احزاب و جریانهای اسلامی است. حسن البنا در کنگره پنجم موضع اخوان المسلمین در مورد شکل حکومت را چنین بیان میکند:
اخوان معتقدند خلافت، نماد وحدت اسلامی و مظهر ارتباط بین ملتها و ریسمان پیوندی اسلامی است که بر مسلمانان واجب است در کار آن و اهتمام به آن بیندیشند. خلیفه ملاک بسیاری از احکام در دین خداست.
وی سپس شواهدی تاریخی و دینی از وجوب خلافت بین مسلمانان ارایه داده و میافزاید:
از این رو اخوان، ایده خلافت و تلاش برای احیا و بازگرداندن آن را در رأس فعالیتهایشان قرار دادهاند؛ با این حال معتقدند این هدف نیازمند بسیاری از زمینهسازیهای ضروری است و پیش از برداشتن گام مستقیم به سوی خلافت باید گامهای دیگری برداشت.۶۲
اسناد فراوانی از گفتهها و نوشتههای حسن البنا و اعلامیههای اخوان در دست است که احیای نظام خلافت را یکی از اهداف راهبردیشان برشمردهاند:
اخوان معتقدند خلافت، نماد وحدت اسلامی و مظهر ارتباط بین ملتها و قانونی اسلامی است که اندیشیدن و اهتمام بدان بر مسلمانان واجب است. احادیثی که درباره وجوب نصب امام و بیان احکام امامت و تفصیل جزئیات آن وارد شده، مجالی برای شک نمیگذارد که وظیفه مسلمانان اهتمام به اندیشه در خلافت است و اخوان المسلمین از این رو، ایده خلافت و تلاش برای بازگرداندن آن را در رأس اهتمامات خود قرار میدهند.۶۳
جنبش اخوان سه سال پس از انتشار کتاب الاسلام و اصول الحکم علی عبدالرازق و نظریه نفی نسبت بین نظام خلافت و اسلام و جدایی سیاست از دین، شکل گرفت. حسن البنا با تأکید بر شمول اسلام نسبت به ابعاد فردی و اجتماعی انسانها و ارتباط دین با دولت از طریق خلافت، به نفی نظریه عبدالرزاق پرداخته و گام در مسیر سید جمال و عبده نهاده است. به اعتقاد البنا، اسلام «عبادت و رهبری، دین و دولت، معنویت و کار، نماز و جهاد، اطاعت و حکومت و کتاب و شمشیر است و هیچ یک از این دو گانهها از دیگری جدا نیست.۶۴
ایده اخوان در باب دولت ـ خلافت مانند شرط پرورش افراد و جامعه برای اقدام به احیای نظام خلافت و نیز مشارکت مردمی به شکل جدیدش ـ در قالب انتخابات و مجلس نمایندگی است.
با این حال به معنای نادیده گرفتن ساز و کارهای جدید مشارکت سیاسی نیست و البنا ایده خلافت را با نظام پارلمانی و نمایندگی موافق میداند: «در قواعد نظام پارلمانی چیزی وجود ندارد که منافی قواعدی باشد که اسلام درباره نظام حکومت وضع کرده است» و بنابراین «نظام پارلمانی نه از روح نظام اسلامی فاصله دارد و نه با آن بیگانه».۶۵
سیره و میراث فکری البنا نشان میدهد که وی نظام پارلمانی را در عمل نیز پذیرفته بود و خود ـ به گفته یکی از رهبران اخوان ـ دو بار نامزد انتخابات مجلس شد که اول بار خود را کنار کشید و در بار دوم موفق نشد.۶۶
● اصل بیعت
اصل بیعت یکی از اصول مهم تشکیلاتی در اندیشه و برنامه حزبی و سیاسی حسن البنا است. جنبش اخوان المسلمین در روابط درون سازمانی خود، اصل بیعت را به عنوان ضامن تداوم و انسجام جنبش و دور نگه داشتن آن از هرگونه اختلافات، مبنای خود قرار داد و این امر در پیوند اعضا با مرشد (رهبر) و یکپارچگی تشکیلات اهمیت فوق العادهای یافت. بیعت در تعریف اخوان، به معنای تفویض اراده و خضوع و کوتاه آمدن است. متن بیعت نامه چنین است:
أعاهد اللّه العلیّ العظیم علی التمسک بدعوهٔ الإخوان المسلمین و الجهاد فی سبیلها و القیام بشرائط عضویتها، و الثقهٔ التامهٔ بقیادتها و السمع و الطاعهٔ فی المنشط و المکره، و أقسم باللّه العظیم علی ذلک و أبایع علیه و اللّه علی ما أقول وکیل؛عضو جنبش اخوان به موجب این سوگند از ارادهاش دست میکشد و از این رو عجیب نیست که عمر تلسمانی مرشد عام اخوان [پس از هضیبی [درباره رابطهاش با حسن البنا چنین بگوید: من با او همانند مردهای در برابر غسال خود بودم.۶۷
البنا در جهت تعمیق رابطه بیعت و توضیح شرایط آن به قصد تقویت تأثیرگذاریاش در تداوم جنبش میکوشید؛ از این رو جزوه «رسالهٔ التعالیم» را نگاشت که در واقع آیین نامهی داخلی و مبنای عمل برادران مسلمان بود و در آن، دو رکن برای بیعت برشمرد که اعضا باید آن را حفظ میکردند: فهم، اخلاص، عمل، جهاد، فداکاری، اطاعت، ثبات، دل بر کندن، برادری و اعتماد.۶۸ با تأمل در شروط و ارکان این بیعت روشن میشود که اخوان با این بیعت میکوشند تا عضو را بر پایه مبانی جدیدی پرورش داده و نهال ایمان مطلق به دعوت را در درون او بنشانند؛ برای نمونه، معنای لغوی «فهم»، تلاش و جست و جو و مطالعه با هدف رسیدن به حقایق تازه یا روشن سازی و شفافیت بخشی به حقایق پیشین است؛ در حالی که البنا میگوید: «منظور من از فهم، این است که یقین کنی ایده ما ذاتاً اسلامی است و اسلام را در حدود این اصول بیست گانه، کاملاً مختصر، همان گونه که ما فهمیدهایم، بفهمی»، و سپس مبنایی فکری به مخاطب میدهد که «برادر مسلمان را در مقابل هرگونه افکار یا اجتهادات جدید مصونیت ببخشد». البنا از میان ارکان بیعت، بیشترین توجه و اهتمام را به «اطاعت» میدهد و در آن مینویسد: مقصود از اطاعت، فرمانبری و اجرای کامل فرمان در شرایط دشوار و آسان و خوشایند و ناخوشایند است» و این امر به خصوص در مراحل دوم و سوم از مراحل سهگانه دعوت۶۹ اخوان، ضروری بوده و به طور جدی اعمال میشد.
عبدالله فهد النفیسی معتقد است در تشکیلات اخوان المسلمین بر وظایف اعضا بیش از حقوق عضویت آنان تأکید میشد، به طوری که عضو هیچ گاه حقوق خود در برابر رهبری جنبش را مطالبه نمیکرد و اصلاً احساس نمیکرد که حقوقی هم دارد. در مقابل، در اعمال مجازات بر عضو متخلف یا سهلانگار هیچ تسامحی صورت نمیگرفت. «... با توجه به این حقارتی که به لحاظ سطح آگاهی حقوقی در بین اعضای جماعت وجود داشت، فضاها و شرایط و روابط ناسالمی در شوراهای رهبری پدید آمد. سببش این بود که آنان خود را از هرگونه پاسخگویی و نظارتی مصون میدیدند. از دیگر سو، عملیات تصفیه عناصر ناراضی یا تعلیق عضویت و عزل تدریجیشان به امری عادی و روزمره تبدیل شد، که سلیقه فلان عضو شورای رهبری بدان حکم میکرد». با آن که صدها تن از اعضا از تشکیلات جدا میشدند ولی شیوه تربیتیشان به گونهای بود که اجازه بریدن کامل به آنان نمیداد، زیرا بسیاری از اینان به رغم نداشتن فعالیت حزبی، به لحاظ عاطفی بدان وابسته بودند.
پینوشتها
۱. فهمی جدعان، اسس التقدم عند مفکری الاسلام (قاهره: دارالشروق، ۱۹۷۸م) ص ۵۸۴.
۲. حسن البنا، منبر الجمعهٔ (مجموعهٔ احادیث الجمعهٔ المنشورهٔ بجریدهٔ الاخوان المسلمین الیومیهٔ ـ (اسکندریه: دارالدعوهٔ، ۱۹۷۸) ص ۲۴.
۳. عبدالمجید الشرفی، «مشکلهٔ الحکم فی الفکر الاسلامی الحدیث»، مجله الاجتهاد، ش ۱۴ (چاپ بیروت) سال چهارم (زمستان ۱۹۹۲) ص ۸۱.
۴. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل (قاهره: دارالشهاب) ص ۱۲۰.
۵. الاخوان المسلمون، اوراق تاریخیه، ص ۱۲ و ۱.
۶. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۲۰.
۷. جاثیه (۴۵) آیه ۱۸ ـ ۱۹.
۸. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل، ص ۲۳۴.
۹. همان، ص ۲۳۴.
۱۰. الفکر السیاسی للامام حسن البنا، ص ۳۱۴.
۱۱. الاخوان المسلمون، ص ۲۴۳.
۱۲. آل عمران (۳) آیه ۱۰۰.
۱۳. الاخوان المسلمون، ص ۲۴۳.
۱۴. الفکر السیاسی للامام حسن البنا، ص ۳۱۲ ـ ۳۱۳.
۱۵. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴.
۱۶. حیدر ابراهیم علی، التیارات الاسلامیهٔ و قضیهٔ الدیمقراطیهٔ، ص ۱۹۸.
۱۷. همان، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴.
۱۸. همان، ص ۲۴۵.
۱۹. همان، ص ۲۴۶.
۲۰. همان.
۲۱. حیدر ابراهیم علی، پیشین، ص ۲۰۰.
۲۲. نساء (۴) آیه ۵۸.
۲۳. نحل (۱۶) آیه ۹۰.
۲۴. انعام (۶) آیه ۱۵۲.
۲۵. حسن البنا، حدیث الجمعهٔ (ذکری جریدهٔ الاخوان المسلمین الیومیهٔ) ـ (۱ ـ ۸ ربیع الاول ۱۳۶۶) ص ۲۲۸.
۲۶. منافقون (۶۳) آیه ۸.
۲۷. نساء (۴) آیه ۵۹.
۲۸. حسن البنا، حدیث الجمعهٔ، ص ۲۲۸.
۲۹. انفال (۸) آیه ۶۰.
۳۰. حسن البنا، حدیث الجمعهٔ، ص ۲۲۸.
۳۱. حسن البنا، «رسالهٔ الجهاد»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۲۷۳ ـ ۲۹۱.
۳۲. حسن البنا، «آمال الدعوهٔ الاسلامیهٔ فی عهد الفاروق»، الاخوان المسلمین، ش ۲۷۸ (۲۰ ربیع الاول ۱۳۶۶/۱۱ فوریه ۱۹۴۷) ص ۱.
۳۳. حسن البنا، «معرکه المصحف؛ این حکم اللّه»، اخوان المسلمین، ش ۶۲۷، سال سوم (۷ رجب ۱۳۶۷/۱۶ مه ۱۹۴۸).
۳۴. همان.
۳۵. همان.
۳۶. حسنالبنا، «العروبهٔو الاسلام»، دوهفتهنامه اخوانالمسلمین، ش۱۸ (۴آوریل۱۹۴۵)، ص۳.
۳۷. همو، «من وحی حرا»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۱۶۸ (۲۱ نوامبر ۱۹۴۶) ص ۱.
۳۸. همو، «انسانیهٔ واحدهٔ»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۶۶ (۱۹ ژوئیه ۱۹۴۶) ص ۱.
۳۹. برای تفصیل بیشتر ر.ک: حسن البنا، «اصول الاسلام کنظام اجتماعی»، مجله الشهاب، ش ۳ (ژانویه ۱۹۴۸).
۴۰. حسن البنا، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۴۵۴ (۲۴ اکتبر ۱۹۴۷) ص ۲.
۴۱. برای توضیح بیشتر، ر.ک: حسن البنا، «دعاء و فداء»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۴۵۴ (اکتبر ۱۹۴۷)، ص ۲.
۴۲. حسن البنا، «دعوتنا فی طور جدید»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۳۹.
۴۳. همو، «الامهٔ الواحدهٔ»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۶۶ (ژوئیه ۱۹۴۶) ص ۱.
۴۴. همو، «الطریق من هنا»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۶۸۹ (۳۰ ژوئیه ۱۹۴۸) ص ۳.
۴۵. احمد امین، «الانسانیهٔ فی الاسلام»، مجلهٔ الثقافهٔ، ش ۴۱۳ (چاپ قاهره) ص ۱ ـ ۴.
۴۶. حسن البنا، «دعوتنا فی طور جدید»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۲۵.
۴۷. همو، «الاخوان المسلمون تحت رایهٔ القرآن»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۱۶.
۴۸. حسن البنا، «دعوتنا فی طور جدید» مجموعهٔ الرسائل، ص۱۲۵.
۴۹. بقره (۲) آیه ۴۳.
۵۰. همو، «المؤتمر السادس»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۳۲۶.
۵۱. ابراهیم بیومی غانم، «مفهوم الدولهٔ الاسلامیهٔ»، مجله الاجتهاد، ص ۱۵۶.
۵۲. حسنالبنا، «دین و سیاست»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۷ (۱۰ جمادی الاخرهٔ ۱۳۶۵/۱۲ مه ۱۹۴۶) ش ۷، ص ۱.
۵۳ حسن البنا، «بین الامس و الیوم»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۴۷.
۵۴. برای تفصیل بیشتر ر.ک: حسن البنا، «هذه الثلاثهٔ من الاسلام»، مجله التعارف علی مبادئ الاخوان المسلمین، (۱۹۴۰).
۵۵. حسن البنا، منبر الجمعه (۸ جمادی الآخرهٔ، ۱۳۶۵/۱۰ مه ۱۹۴۶) ش ۶، ص ۱.
۵۶. ابراهیم البیومی غانم، پیشین، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶.
۵۷. حسن البنا، «هذه الثلاثهٔ من الاسلام»، مجله التعارف.
۵۸. همو، مجموعهٔ الرسائل، ص ۸۶، ۸۷.
۵۹. همان، ص ۳۱۳ ـ ۳۱۵.
۶۰. نساء (۴) آیه ۵۸.
۶۱. ابراهیم البیومی غانم، پیشین، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۳.
۶۲. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۹۸ ـ ۱۹۹.
۶۳. همان، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.
۶۴. مذکرات الدعوهٔ و الداعیهٔ (قاهره: دارالشهاب، بیتا) ص ۱۴۵.
۶۵. حسن البنا، «مشکلاتنا فی ضوء النظام الاسلامی»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۳۹۸.
۶۶. حیدر ابراهیم علی، پیشین، ص ۱۹۹، به نقل از عصام العریان از رهبران اخوان المسلمین.
۶۷. عبدالله فهد النفیسی، «الحرکهٔ الاسلامیهٔ»، رؤیهٔ مستقبلیهٔ، ص ۲۳۶.
۶۸. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل، ص ۳۸۹.
۶۹. دعوت اخوان سه مرحله داشت: آشنا سازی مردم با این ایده کلی؛ ۲. شکل دهی به ایده و انتخاب عناصر شایسته برای جهاد در راه آن؛ ۳. مرحله اجرای ایده و جهاد بیرحمانه برای نیل به هدف (همان، ص ۳۹۷).
نویسنده: مجید - مرادی
۱. فهمی جدعان، اسس التقدم عند مفکری الاسلام (قاهره: دارالشروق، ۱۹۷۸م) ص ۵۸۴.
۲. حسن البنا، منبر الجمعهٔ (مجموعهٔ احادیث الجمعهٔ المنشورهٔ بجریدهٔ الاخوان المسلمین الیومیهٔ ـ (اسکندریه: دارالدعوهٔ، ۱۹۷۸) ص ۲۴.
۳. عبدالمجید الشرفی، «مشکلهٔ الحکم فی الفکر الاسلامی الحدیث»، مجله الاجتهاد، ش ۱۴ (چاپ بیروت) سال چهارم (زمستان ۱۹۹۲) ص ۸۱.
۴. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل (قاهره: دارالشهاب) ص ۱۲۰.
۵. الاخوان المسلمون، اوراق تاریخیه، ص ۱۲ و ۱.
۶. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۲۰.
۷. جاثیه (۴۵) آیه ۱۸ ـ ۱۹.
۸. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل، ص ۲۳۴.
۹. همان، ص ۲۳۴.
۱۰. الفکر السیاسی للامام حسن البنا، ص ۳۱۴.
۱۱. الاخوان المسلمون، ص ۲۴۳.
۱۲. آل عمران (۳) آیه ۱۰۰.
۱۳. الاخوان المسلمون، ص ۲۴۳.
۱۴. الفکر السیاسی للامام حسن البنا، ص ۳۱۲ ـ ۳۱۳.
۱۵. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴.
۱۶. حیدر ابراهیم علی، التیارات الاسلامیهٔ و قضیهٔ الدیمقراطیهٔ، ص ۱۹۸.
۱۷. همان، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴.
۱۸. همان، ص ۲۴۵.
۱۹. همان، ص ۲۴۶.
۲۰. همان.
۲۱. حیدر ابراهیم علی، پیشین، ص ۲۰۰.
۲۲. نساء (۴) آیه ۵۸.
۲۳. نحل (۱۶) آیه ۹۰.
۲۴. انعام (۶) آیه ۱۵۲.
۲۵. حسن البنا، حدیث الجمعهٔ (ذکری جریدهٔ الاخوان المسلمین الیومیهٔ) ـ (۱ ـ ۸ ربیع الاول ۱۳۶۶) ص ۲۲۸.
۲۶. منافقون (۶۳) آیه ۸.
۲۷. نساء (۴) آیه ۵۹.
۲۸. حسن البنا، حدیث الجمعهٔ، ص ۲۲۸.
۲۹. انفال (۸) آیه ۶۰.
۳۰. حسن البنا، حدیث الجمعهٔ، ص ۲۲۸.
۳۱. حسن البنا، «رسالهٔ الجهاد»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۲۷۳ ـ ۲۹۱.
۳۲. حسن البنا، «آمال الدعوهٔ الاسلامیهٔ فی عهد الفاروق»، الاخوان المسلمین، ش ۲۷۸ (۲۰ ربیع الاول ۱۳۶۶/۱۱ فوریه ۱۹۴۷) ص ۱.
۳۳. حسن البنا، «معرکه المصحف؛ این حکم اللّه»، اخوان المسلمین، ش ۶۲۷، سال سوم (۷ رجب ۱۳۶۷/۱۶ مه ۱۹۴۸).
۳۴. همان.
۳۵. همان.
۳۶. حسنالبنا، «العروبهٔو الاسلام»، دوهفتهنامه اخوانالمسلمین، ش۱۸ (۴آوریل۱۹۴۵)، ص۳.
۳۷. همو، «من وحی حرا»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۱۶۸ (۲۱ نوامبر ۱۹۴۶) ص ۱.
۳۸. همو، «انسانیهٔ واحدهٔ»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۶۶ (۱۹ ژوئیه ۱۹۴۶) ص ۱.
۳۹. برای تفصیل بیشتر ر.ک: حسن البنا، «اصول الاسلام کنظام اجتماعی»، مجله الشهاب، ش ۳ (ژانویه ۱۹۴۸).
۴۰. حسن البنا، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۴۵۴ (۲۴ اکتبر ۱۹۴۷) ص ۲.
۴۱. برای توضیح بیشتر، ر.ک: حسن البنا، «دعاء و فداء»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۴۵۴ (اکتبر ۱۹۴۷)، ص ۲.
۴۲. حسن البنا، «دعوتنا فی طور جدید»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۳۹.
۴۳. همو، «الامهٔ الواحدهٔ»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۶۶ (ژوئیه ۱۹۴۶) ص ۱.
۴۴. همو، «الطریق من هنا»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۶۸۹ (۳۰ ژوئیه ۱۹۴۸) ص ۳.
۴۵. احمد امین، «الانسانیهٔ فی الاسلام»، مجلهٔ الثقافهٔ، ش ۴۱۳ (چاپ قاهره) ص ۱ ـ ۴.
۴۶. حسن البنا، «دعوتنا فی طور جدید»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۲۵.
۴۷. همو، «الاخوان المسلمون تحت رایهٔ القرآن»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۱۶.
۴۸. حسن البنا، «دعوتنا فی طور جدید» مجموعهٔ الرسائل، ص۱۲۵.
۴۹. بقره (۲) آیه ۴۳.
۵۰. همو، «المؤتمر السادس»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۳۲۶.
۵۱. ابراهیم بیومی غانم، «مفهوم الدولهٔ الاسلامیهٔ»، مجله الاجتهاد، ص ۱۵۶.
۵۲. حسنالبنا، «دین و سیاست»، روزنامه اخوان المسلمین، ش ۷ (۱۰ جمادی الاخرهٔ ۱۳۶۵/۱۲ مه ۱۹۴۶) ش ۷، ص ۱.
۵۳ حسن البنا، «بین الامس و الیوم»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۴۷.
۵۴. برای تفصیل بیشتر ر.ک: حسن البنا، «هذه الثلاثهٔ من الاسلام»، مجله التعارف علی مبادئ الاخوان المسلمین، (۱۹۴۰).
۵۵. حسن البنا، منبر الجمعه (۸ جمادی الآخرهٔ، ۱۳۶۵/۱۰ مه ۱۹۴۶) ش ۶، ص ۱.
۵۶. ابراهیم البیومی غانم، پیشین، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶.
۵۷. حسن البنا، «هذه الثلاثهٔ من الاسلام»، مجله التعارف.
۵۸. همو، مجموعهٔ الرسائل، ص ۸۶، ۸۷.
۵۹. همان، ص ۳۱۳ ـ ۳۱۵.
۶۰. نساء (۴) آیه ۵۸.
۶۱. ابراهیم البیومی غانم، پیشین، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۳.
۶۲. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل، ص ۱۹۸ ـ ۱۹۹.
۶۳. همان، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.
۶۴. مذکرات الدعوهٔ و الداعیهٔ (قاهره: دارالشهاب، بیتا) ص ۱۴۵.
۶۵. حسن البنا، «مشکلاتنا فی ضوء النظام الاسلامی»، مجموعهٔ الرسائل، ص ۳۹۸.
۶۶. حیدر ابراهیم علی، پیشین، ص ۱۹۹، به نقل از عصام العریان از رهبران اخوان المسلمین.
۶۷. عبدالله فهد النفیسی، «الحرکهٔ الاسلامیهٔ»، رؤیهٔ مستقبلیهٔ، ص ۲۳۶.
۶۸. حسن البنا، مجموعهٔ الرسائل، ص ۳۸۹.
۶۹. دعوت اخوان سه مرحله داشت: آشنا سازی مردم با این ایده کلی؛ ۲. شکل دهی به ایده و انتخاب عناصر شایسته برای جهاد در راه آن؛ ۳. مرحله اجرای ایده و جهاد بیرحمانه برای نیل به هدف (همان، ص ۳۹۷).
نویسنده: مجید - مرادی
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست