چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
نقش اخلاق در سیره عملی پیامبر اسلام (ص)
یكی از شاخصه های پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیك و كلامدلاویز و پرجاذبه پیامبر اكرم (ص) با انسانها بود، این خلق نیكوتا بدان حدی بود كه معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش بهسزایی داشت:
۱- اخلاق پیامبر (ص)
۲- شمشیر و مجاهدات حضرت علی (ع)
۳- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)
در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب دلها تصریح شده است، آن جا كه میخوانیم: «فبما رحمهٔ من اللهلنت لهم و لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهمو استغفر لهم و شاورهم فی الامر; ای رسول ما! به خاطر لطف ورحمتی كه از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربانگشتهای، و اگر خشن و سنگدل بودی، مردم از دور تو پراكندهمیشدند، پس آنها را ببخش، و برای آنها طلب آمرزش كن، و دركارها با آنها مشورت فرما.»
ازاین آیه استفاده میشود كه :
۱- نرمش و اخلاق نیك، یك هدیه الهی است، كسانی كه نرمش ندارند،از این موهبت الهی محرومند;
۲- افراد سنگدل و سختگیر نمیتوانند مردمداری كنند، و به جذبنیروهای انسانی بپردازند;
۳- رهبری و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است;
۴- باید دستشكستخوردگان در جنگ و گنهكاران شرمنده را گرفت وجذب كرد (با توجه به این كه شان نزول آیه مذكور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است);
۵- مشورت با مردم از خصلتهای نیك و پیوند دهنده است كه موجبانسجام میگردد.
پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این كه ارزشهای اخلاقی را بسیار ارجمینهاد، خود در سیره عملیاش مجسمه فضایل اخلاقی و ارزشهای والایانسانی بود، او در همه ابعاد زندگی با چهرهای شادان و كلامیدلاویز با حوادث برخورد میكرد.
به عنوان مثال، درتاریخ آمدهاست:در سال نهم هجرت هنگامی كه قبیله سركش طی بر اثر حملهقهرمانانه سپاه اسلام شكست خوردند، عدی بن حاتم كه از سرشناساناین قبیله بود به شام گریخت، ولی خواهر او كه «سفانه» نامداشت به اسارت سپاه اسلام درآمد.
سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیك مسجد در خانهای جای دادند، روزی رسول خدا (ص) از آناسیران دیدن كرد، سفانه از موقعیت استفاده كرده و گفت: «یا محمد هلك الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلی عنی، و لا تشمت بی احیاء العرب، فان ابی كان یفك العانی، و یحفظ الجار، و یطعمالطعام، و یفشی السلام، و یعین علی نوائب الدهر;
ای محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدی) ناپدید شدو فرار كرد، اگر صلاح بدانی مرا آزاد كن، و شماتت و بدگوییقبیلههای عربها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگانرا آزاد میساخت، از همسایگان نگهبانی مینمود، و به مردم غذامیرسانید، و آشكارا سلام میكرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردمرا یاری مینمود.»
پیامبر اكرم (ص) كه به ارزشهای اخلاقی، احترام شایان مینمود، بهسفانه فرمود: «یا جاریهٔ هذه صفهٔ المؤمنین حقا، لو كان ابوك مسلما لترحمناعلیه; ای دختر! این ویژگیهایی كه برشمردی، از صفات مؤمنانراستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمتقرار میدادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها كان یحب مكارم الاخلاق; این دختر را بهپاس احترامی كه پدرش به ارزشهای اخلاقی مینمود، آزاد سازید.».
آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شامرا در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان بهشام نزد برادرش رهسپار كرد.
● نمونه هایی از اخلاق پیامبر اکرم ص
سیره عملی پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیك و زیبا وجوددارد كه هر كدام نشانگر قطرهای از اقیانوس عظیم حسن خلق آنحضرت است، همان گونه كه خداوند با تعبیر «و انك لعلی خلقعظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجستهای داری» به این مطلباشاره فرموده است.
نظر شما را به چند نمونه از آنها جلبمیكنیم: ۱- عدی بن حاتم میگوید: «هنگامی كه خواهرم سفانه به اسارتسپاه اسلام درآمد و من به سوی شام گریختم، پس از مدتی خواهرمبا كمال وقار و متانت به شام آمد و مرا در مورد این كهگریختهام و او را تنها گذاشتم سرزنش كرد، عذرخواهی كردم، پساز چند روزی از او كه بانویی خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدی؟» گفت: «سوگند بهخدا او را رادمردی شكوهمند یافتم، سزاوار است كه به اوبپیوندی كه در این صورت به جهانی از عزت و عظمت پیوستهای».
با خود گفتم به راستی كه نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرشاسلام، به مدینه سفر كردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا بهمحضرش رسیدم، سلام كردم، جواب سلامم را داد و پرسید:كیستی؟ عرض كردم عدی بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا بهسوی خانهاش برد، در مسیر راه با این كه مرا به خانه میبرد،بانویی سالخورده و مستضعف با او دیدار كرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتی طولانی در آنجا توقف كرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایی فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»
سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایی گرمی نمود، زیراندازی كه از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روی آن بنشین. گفتم: بلكه شما بر آنبنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر رویزمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر كه آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبی از دینم را كه راز پوشیده بود بیانفرمود، دریافتم كه او بر رازها آگاهی دارد، و فهمیدم كهپیامبر مرسل میباشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانیهایش مراشیفتهاش كرده و همانجا مسلمان شدم.»
۲- در جنگ خیبر كه با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرترخ داد، پس از پیروزی سپاه اسلام بر سپاه كفر، جمعی از یهودیانبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، یكی از اسیران، صفیه دختر حی بناخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشی، صفیه را به همراه زنی دیگر به اسارت گرفت و آنها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولی هنگام آوردن آنها اصول اخلاقی رارعایت نكرد، و آنها را از كنار جنازههای كشتهشدگان یهود حركتداد، صفیه وقتی كه پیكرهای پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحتشد و صورتش را خراشید، و خاك بر سر خود ریخت، و سختگریه كرد.
هنگامی كه بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیدهای و اینگونه خاكآلود و افسرده هستی؟! » صفیه ماجرای عبورش از كنارجنازهها را بیان كرد، رسول اكرم (ص) از رفتار غیر انسانی و خلافاخلاق اسلامی بلال حبشی ناراحت شده و بلال را سرزنش كرده و فرمود: «ا نزعت منك الرحمهٔ یا بلال حیث تمر بامراتین علی قتلیرجالهما; ای بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رختبربسته كه آنها را از كنار كشتهشدگانشان عبور میدهی؟! چرابیرحمی كردی؟»
جالب این كه پیامبر اكرم (ص) برای جبران رنجها و ناراحتیهایصفیه، با او ازدواج كرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیش نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتیهای اورا به طور كلی از قلبش زدود.
۳- در ماجرای جنگ حنین كه در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه كه خواهر رضاعی پیامبر (ص) بود، با جمعی از دودمانشبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (ص) هنگامی كه شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبتهای او و مادرش در دورانشیرخوارگی، احترام و محبتشایانی به شیماء كرد. پیش روی اوبرخاست و عبای خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روی آننشانید، و با مهربانی مخصوصی از او احوالپرسی كرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستی كه در روزگار شیرخوارگی به من محبتكردی...» (با این كه از آن زمان حدود شصتسال گذشته بود).شیماء از پیامبر (ص) تقاضا كرد، تا اسیران طایفهاش را آزادسازد، یامبر (ص) به او فرمود:«من سهمیه خودمرا بخشیدم،و در مورد سهمیه سایر مسلمانان،به تو پیشنهاد میكنم كه بعد از نماز ظهر برخیز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بده تا آنها نیز سهمیه خودرا ببخشند.
شیماء همین كار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز بهپیروی از پیامبر (ص) سهمیه خود را بخشیدیم.»
سیرهنویس معروفابن هشام مینویسد: «پیامبر (ص) به شیماء فرمود: اگر بخواهی باكمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگی كن، و اگر دوستداری تو را از نعمتها بهرهمند میسازم و به سلامتی به سوی قومخود بازگرد؟» شیماء گفت: میخواهم به سوی قوم خود بازگردم.پیامبر (ص) یك غلام و یك كنیز به او بخشید و این دو با همازدواج كردند، و به عنوان خدمتكار خانه شیماء به زندگی خودادامه دادند.
۴- مهربانی و اخلاق نیكوی پیامبر (ص) در حدی بود كه امام صادق (ع)فرمود:روزی رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعتخواند، مردم بسیاری بهاو اقتدا كردند، ولی آنها ناگاه دیدند آن حضرت بر خلاف معمولدو ركعت آخر نماز را با شتاب تمام كرد (مردم از خودمیپرسیدند، به راستی چه حادثه مهمی رخ داده كه پیامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام كرد؟!) پس از نماز از پیامبر (ص)پرسیدند: «مگر چه شده؟ كه شما این گونه نماز را (با حذفمستحبات) به پایان بردی؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبی; آیا شما صدای گریه كودك رانشنیدید؟» معلوم شد كه كودكی در چند قدمی محل نمازگزارانگریه میكرده، و كسی نبود كه او را آرام كند، صدای گریه او دلمهربان پیامبر (ص) را به درد آورد، از این رو نماز را با شتابتمام كرد، تا كودك را از آن وضع بیرون آورده، و نوازش نماید.
۵- عبد الله بن سلام از یهودیان عصر پیامبر (ص) بود، عواملی ازجمله جاذبههای اخلاق پیامبر (ص) موجب شد كه اسلام را پذیرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستی از یهودیان به نام«زید بن شعبه» داشت، عبدالله پس از پذیرش اسلام همواره زیدرا به اسلام دعوت میكرد، و عظمت محتوای اسلام را برای او شرحمیداد بلكه به اسلام گرویده شود، ولی زید هم چنان بر یهودیبودن خود پافشاری میكرد و مسلمان نمیشد.
عبدالله میگوید: روزیبه مسجدالنبی رفتم ناگاه دیدم، زید در صف نماز مسلمانان نشستهو مسلمان شده است، بسیار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسیدم «علتمسلمان شدنت چه بوده است؟» زید گفت: تنها در خانهام نشستهبودم و كتاب آسمانی تورات را میخواندم، وقتی كه به آیاتی كهدر مورد اوصاف محمد (ص) بود رسیدم، با ژرفاندیشی آن را خواندمو ویژگی های محمد (ص) را كه در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است كه نزد محمد (ص) روم و او رابیازمایم، و بنگرم كه آیا او دارای آن ویژگیها كه یكی از آنها«حلم و خویشتنداری» بود هستیا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و همه حركات و رفتار و گفتارش را تحت نظارت دقیق خود قراردادم، همه آن ویژگیها را در وجود او یافتم، با خود گفتم تنهایك ویژگی مانده است، باید در این مورد نیز به كند و كاو خودادامه دهم، آن ویژگی حلم و خویشتنداری او بود، چرا كه درتورات خوانده بودم: «حلم محمد (ص) بر خشم او غالب است، جاهلانهرچه به او جفا كنند، از او جز حلم و خویشتنداری نبینند.»
روزی برای یافتن این نشانه از وجود آن حضرت، روانه مسجد شدم،دیدم عرب بادیهنشینی سوار بر شتر به آنجا آمد، وقتی كهمحمد (ص) را دید، پیاده شد و گفت: «من از میان فلان قبیله بهاینجا آمدهام، خشكسالی و قحطی باعثشده كه همه گرفتار فقر وناداری شدهایم، مردم آن قبیله مسلمان هستند، و آهی در بساطندارند، وضع ناهنجار خود را به شما عرضه میكنند، و امید آن رادارند كه به آنها احسان كنی.»
محمد (ص) به حضرت علی (ع)فرمود:آیا از فلان وجوه چیزی نزد تومانده است؟ حضرت علی (ع) گفت: نه،پیامبر (ص) حیران و غمگین شد، همان دم من به محضرش رفتم عرضكردم ای رسول خدا! اگر بخواهی با تو خرید و فروش سلف كنم،اكنون فلان مبلغ به تو میدهم تا هنگام فصل محصول، فلان مقدارخرما به من بدهی، آن حضرت پیشنهاد مرا پذیرفت، و معامله راانجام داد، پول را از من گرفت و به آن عرب بادیهنشین داد.
منهم چنان در انتظار بودم تا این كه هفت روز به فصل چیدن خرمامانده بود، در این ایام روزی به صحرا رفتم، در آنجا محمد (ص)را دیدم كه در مراسم تشییع جنازه شخصی حركت میكرد، سپس درسایه درختی نشست و هر كدام از یارانش در گوشهای نشستند، منگستاخانه نزد آن حضرت رفتم، و گریبانش را گرفتم و گفتم:«ای پسر ابو طالب! من شما را خوب میشناسم كه مال مردم رامیگیرید و در بازگرداندن آن كوتاهی و سستی میكنید، آیا میدانیكه چند روزی به آخر مدت مهلت بیشتر نمانده است؟»
من با كمالبیپروایی این گونه جاهلانه با آن حضرت رفتار كردم (با این كهچند روزی به آخر مدت مهلتباقیمانده بود) ناگاه از پشتسر آنحضرت، صدای خشنی شنیدم، عمر بن خطاب را دیدم كه شمشیرش را ازنیام بركشیده ، به من رو كرد و گفت: «ای سگ! دور باش.» عمرخواست باشمشیر به من حمله كند، محمد (ص) از او جلوگیری كرد وفرمود:«نیازی به این گونه پرخاشگری نیست، باید او (زید) را به حلمو حوصله سفارش كرد، آن گاه به عمر فرمود:«برو از فلان خرمافلان مقدار به زید بده.»
عمر مرا همراه خود برد و حق مرا داد،به علاوه بیست پیمانه دیگر اضافه بر حقم به من خرما داد. گفتم: این زیادی چیست؟ گفت:چه كنم حلم محمد (ص) موجب آن شده است، چون تو از نهیب وفریاد خشن من آزرده شدی،محمد (ص) به من دستور داد این زیادیرا به تو دهم، تا از تو دلجویی شود، و خوشنودی تو به دست آید.
هنگامی كه آن اخلاق نیك و حلم عظیم محمد (ص) را دیدم مجذوب اسلامو اخلاق زیبای محمد (ص) شدم، و گواهی به یكتایی خدا، و رسالت محمد (ص) دادم و در صف مسلمانان درآمدم.
اینها چند نمونه از سلوك اخلاقی پیامبر اسلام (ص) بود، كه هركدام چون آیینه ای شفاف ما را به تماشای جمال زیبای اخلاق نیكآن حضرت دعوت میكند، و یكی از راز و رمزهای مهم پیشرفت اسلامدر صدر اسلام را كه بسیار چشمگیر بود، به ما نشان میدهد. در فرازی از گفتار حضرت علی (ع) در شان اخلاق پیامبر (ص) چنینآمده:«رفتار پیامبر (ص) با همنشینانش چنین بود كه دائما خوشرو،خندان، نرم و ملایم بود، هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان،عیبجو و مدیحهگر نبود، هیچ كس از او مایوس نمیشد، و هر كس بهدر خانه او میآمد، نومید باز نمیگشت، سه چیز را از خود دوركرده بود; مجادله در سخن، پرگویی، و دخالت در كاری كه به اومربوط نبود، او كسی را مذمت نمیكرد، و از لغزشهای پنهانی مردمجستجو نمینمود، جز در مواردی كه ثواب الهی دارد سخن نمیگفت،در موقع سخن گفتن به قدری گفتارش نفوذ داشت كه همه سكوت نمودهو سراپا گوش میشدند... .»
فرارسیدن ماتم جانسوز رحلت كاملترین انسان، حضرت ختمی مرتبتو شهادت سبط اكبرش حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام را در اینروز و هم چنین شهادت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را درآخر این ماه به فرزند دلبندش حضرت ولی الله الاعظم ارواحنافداه، مقام معظم رهبری و به جهان بشریت، و مسلمانان دنیا وشیعیان و به ویژه امت پاسدار اسلام و پیروان اهل بیت عصمت وطهارت تسلیت عرض میكنیم به این امید كه ان شاء الله پیروی ازثقلین را سرلوحه اعمال خود قرار دهیم تا پیامبر و خدای پیامبراز ما خشنود و به شفاعت آن ذوات پاك در روز «وا نفسا» نایلآییم.
منبع:ماهنامه پاسدار اسلام، شماره ۱۰
نویسنده:محمد محمدی اشتهاردی
نویسنده:محمد محمدی اشتهاردی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست