جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا

اعتقاد به مهدویت ، نیازمند عقلانیت است


اعتقاد به مهدویت ، نیازمند عقلانیت است
موضوع مهدویت از دیرباز تاکنون محل بحث و گفتگوی فقها، متکلمان، محدثان و مورخان مسلمان بوده و هر یک از آنها با توجه به حوزه پژوهشی و مطالعاتی خود، وجهی از وجوه مختلف موضوع یاد شده را مورد بررسی قرار داده اند.
باید اذعان داشت، هنوز همه ابعاد این مسأله برای ما روشن نشده است. اما دکترین مهدویت و ارائه طرحهای جدید در این زمینه، سعی کرده بحث مهدویت را در نگاه تازه ای جستجو کند. دکتر سید رضی موسوی گیلانی دکترای فلسفه هنر دارد و البته تحصیلات حوزوی را هم دنبال کرده است. دکتر گیلانی تألیفات متعددی در زمینه مهدویت دارد که از آن جمله می توان به: «دکترین مهدویت، مهدویت از دیدگاه دین پژوهان غربی، مهدویت از دیدگاه مسلمانان، مهدویت و خاورشناسان و... اشاره کرد. او سردبیر مجله های عربی «الموعود» و «برایت سیوچر» انگلیسی است.
البته، تدریس در دانشگاه و مؤسسه «آینده روشن» را هم دنبال می کند. از آنجا که دکتر برای اولین بار تز دکترین مهدویت را مطرح کرده و چند سالی است مؤسسه «آینده روشن» برنامه های متعددی را در این خصوص داشته و دارد، در این گفتگو سعی کرده ایم از دکترین مهدویت بیشتر بدانیم. همراه ما باشید.
▪ آقای دکتر!از آنجا که بسیاری از مردم اطلاعاتی محدود راجع به بحث دکترین مهدویت دارند، موافقید در ابتدا بررسی اجمالی در خصوص دکترین مهدویت داشته باشید؟
ـ بله. لفظ دکترین از اصطلاحاتی است که معانی متفاوتی دارد. در متون مختلف از این کلمه تلقی های متفاوتی می شود؛ مثل خیلی از کلمات. دکترین در ادبیات سیاسی به معنی یک تئوری سیاسی منحصر به دیپلمات خاص است. مثلاً، درگذشته دکترین ترومن یا برژنف متداول بود؛ یعنی یک بسته فکری خاص از یک اندیشمند سیاسی. در ادبیات سیاسی معمولاً این معنا متداول است؛ اما این که آیا می خواهیم مهدویت را به عنوان یک تئوری سیاسی مطرح کنیم؛ این تلقی درست نیست، چون قصد ما از طرح «دکترین مهدویت» ساختن یک مانیفست سیاسی نیست.
اما در مفاهیم علوم اجتماعی، دکترین به معنای نظریه است؛ نظریه ای که هنوز دارد آزمون و خطا می شود و به مقام یک تئوری قانونمند نرسیده است. در ادبیات و دایرة المعارف ادیان و متون مذهبی، دکترین به معنای اعتقاد و باور است؛ یعنی آموزه ای که در آن دین نقش کلان و اساسی دارد و ما بیشتر این اصطلاح را از این قسمت برداشت کرده ایم. از دیدگاه من، دکترین یک آموزه قوی مذهبی است که نقش بنیادی و ریشه ای دارد.
مثلاً ما آموزه های متفاوتی در دین داریم که از آنها تعبیر به دکترین نمی کنیم. اما دکترین به یک آموزه بنیادین گفته می شود که بشود بر مبنای آن یکسری مفاهیم زنجیره ای را استوار کرد. ما در دین یکسری عناصری را داریم که می توانند این نقش را ایفا کنند. مثلاً، اعتقاد به وحیانی بودن قرآن در اسلام یک اصل است و یا اعتقاد به امامت در تفکر شیعه یک اصل مهم است ولیکن از این آموزه های مهم بنیادین مهدویت است که می تواند نقش شبکه ای داشته باشد. در تفکر دینی، اعتقاد به این که امامی سرانجام خواهد آمد و تاریخ به نیکویی تمام می شود و عدالت و همزیستی در همه جا انتشار پیدا می کند. در این تفکر، رأس هرم به مهدویت ختم می شود. به همین جهت، عقیده دارم که ما در حوزه هایی خاص باید توجه ویژه ای به مسأله مهدویت داشته باشیم.
مثلاً در عرصه فلسفه تاریخ، تمامی جامعه شناسان، فیلسوفان و حتی ادیان تلاش می کنند دورنمای تاریخ پس از این را ترسیم کنند. در اسلام، بحث مهدویت و در سایر ادیان منجی گرایی فلسفه تاریخ است. یا فرض بگیرید، در عرصه نظریه پردازیهای سیاسی، اعتقاد به این که سرانجام یک انسان آسمانی بر اریکه زمان تکیه می زند، پس آینده پژوهی و آینده جهان عرصه هایی است که اعتقاد به مهدویت در آن نقش بنیادین دارد. از این تفسیر و با این نگاه ما تعبیر به دکترین مهدویت کرده ایم.
▪ با توجه به این که در این حوزه فعالیتها و مطالعات زیادی داشته و دارید، چه آسیبها و آفتهایی به مسأله مهدویت وارد شده است؟
ـ مهدویت مثل هر بحث دیگر، هم جنبه کارکردی می تواند داشته باشد و هم وجه آسیبی و یا به قول دین پژوهان دو وجه پاتولوژیک و بیولوژیک را با هم دارد؛ مثل هر پدیده دیگر. در طول تاریخ به مهدویت آسیبهای زیادی وارد شده، ما صدها نفر را داریم که با تکیه بر این که در متون دینی به آمدن یک منجی که باعث اصلاحات اجتماعی می شود در روایات وعده داده شده بود، خودشان را حضرت مهدی(عج) معرفی کرده اند. پس این یک جنبه آسیبی و سوء استفاده یک عده سودجوست و هنوز هم دیده می شود. در دوره قاجار، فرقه هایی مثل بابیت و بهائیت که هنوز هم کارکرد منفی دارند و شرایط یک دین واقعی را ندارند، آسیبهایی را وارد می کردند که البته این فرق موهوم هنوز هم در تلاش هستند.
اعتقاد به معنویت اگر با عقلانیت و با یک منطق درست همراه نباشد، قطعاً مستعد آسیب زایی است و راحت می شود توده مردم را با بحث مهدویت اغفال کرد. فقط کافی است کسی مدعی شود با حضرت ولی عصر(عج) ارتباطی دارد، که از این موارد زیاد داریم. چه در حوزه انسان شناسی و چه در عرصه های اجتماعی و سیاسی، مهدویت بشدت در معرض آسیب است. اگر کتاب«فرق الشیعه» نوبختی را بررسی کنید که یکی از منابع قدیمی تاریخ شیعه است، کلیه جریانهای انحرافی بعد از واقعه عاشورا را در مورد مدعیان دروغین مطرح کرده است. در طول تاریخ، بارها دیده ایم کسانی که می خواستند به کارهایشان مشروعیت بدهند، خودشان را به حضرت منتسب کرده اند و چه مشروعیتی بهتر از مشروعیت دینی!پس در این شرایط، اگر بخواهیم آسیب شناسی مهدویت را تقسیم بندی کنیم، به آسیب شناسی انسان شناسانه و اجتماعی- سیاسی تقسیم می شوند.
▪ آقای دکتر!شما به بخشی از آسیبهای مهدویت اشاره کردید، اما «انتظار» در شرایط حاضر چه نوع راهبردهایی را می طلبد و سلسله نظام لازم برای یک انتظار موفق چیست؟
ـ مهدویت نیازمند عقلانیت است و فکر نکنیم که رفتارهای مذهبی چه در عرصه اجتماعی و چه فردی، باعث تعطیل عقل می شود. نتیجه این که آدم منتظر نباید زندگی خودش را تعطیل کند و بگوید فقط منتظر می مانم. متأسفانه، در برخی موارد در تمدن اسلامی، با نوعی تعطیلات تاریخی مواجهیم. این انتظار درست نیست. به عقیده من، اگر فکر کنیم که حضرت مهدی(عج) نمی آید، چگونه برای آمدن ایشان تلاش می کنیم؟ پس حالا هم آن طور تلاش کنیم که می دانیم حضرت می آید. یعنی نباید مفهوم انتظار کوشش بشری را کاهش بدهد. یعنی ما امور روزمره زندگی را دنبال می کنیم و منتظر می مانیم تا لحظه موعود اگر عمری باشد، نزدیک شود. آدمهای منتظر در عین انتظار، فعال و پویا به زندگی ادامه می دهند.
پس فرهنگ انتظار می خواهد که انسانهای وارسته و مؤمنان منتظر، آدمهایی سلیم النفس، منظم و مدیر باشند.
▪ برای تربیت یک نسل منتظر در حفظ رویداد بزرگ ظهور حضرت مهدی(عج) چه شرایطی را می شود در نظر گرفت؟
ـ ببینید، به عقیده من از جنبه روان شناختی اگر فردی تلقی مثبتی از خودش، تاریخ و خانواده اش داشته باشد، در روحیه او تأثیر مثبت خواهد داشت. شما اگر به فردی بگویید گذشتگان تو آدمهای بدی بوده اند، او تلقی منفی از تاریخ زندگی اش خواهد داشت. ما باید به نسلمان بگوییم، در تاریخ ما پیشوایانی بوده اند مثل پیامبر اکرم(ص)، مثل امام علی(ع) و سایر امامان معصوم و همچنین در آینده تو هم انسانی وارسته ظهور خواهد کرد و می خواهد تاریخ و سرنوشت بشریت را تغییر دهد.
به نظرم، یکی از بهترین گزینه ها در تربیت نسل منتظر این است که تاریخ درخشان اسلام را برای آنها بازخوانی کنیم. اما اگر بخواهیم حضرت مهدی(عج) را به اسطوره ای مثل رستم و سهراب تبدیل کنیم که هیچ واقعیت اجتماعی ندارند و فقط به عنوان یک انگاره ذهنی در تخیل تلقی می شوند، فقط می تواند پاسخگوی نیازهای روانشناختی افراد باشد.
اما اگر به عنوان واقعیت از ایشان سخن بگوییم، طبیعی است که با واقعیت بیشتر می شود همانند سازی و همراهی کرد.
▪ با توجه به این که در اسلام ولایت ورزی بدون برائت جویی از دشمنان مثل حباب توخالی معرفی می شود، چرا ما مسلمانان در مقابل هجمه دشمنان بخصوص در حوزه سینما، آن هم در تخریب مقدسات دینی سکوت کرده ایم؟!
ـ ایدئولوژی بسازیم، یعنی این که بگوییم حضرت مهدی(عج) می خواهد بیاید و انتقام ما را بگیرد، باعث واکنش منفی می شود. در بررسی آثار سینمای غرب در دهه های اخیر، نسبت به مفهوم منجی خودشان تلقی مثبتی دارند. مثلاً آثاری که در مورد مسیح می سازند، ایشان را به عنوان مبشر و منجی معرفی می کنند؛ چرا که آرماگدون ساخته مایکل بین، اصطلاح مذهبی است. چون به عقیده آنها مسیح بعد از جنگ بزرگ آرماگدون در خاورمیانه می آید.
خب، آنکه این فیلم را می سازد و خیر و شر را در تقابل با هم قرار می دهد، نسبت به منجی خودش تلقی منفی ندارد، بلکه بیشتر می خواهد با منجی دنیای اسلام مخالفت کند، به همین جهت ما تلاش نکنیم منجی دنیای اسلام را فردی بدانیم که قرار است فقط انتقام مسلمانان را بگیرد. در میان ادیان ابراهیمی، اسلام و مسیحیت در نگاه یهودیان حالت موسیونری دارد؛ یعنی هم تبلیغ می کنند و هم از آمدن مصلح به عنوان یک بشارت جهانی یاد می کنند.
اما یهودیان از آمدن «ماشیه» (منجی) این طور یاد می کنند که او می آید تا قوم صهیونیسم را در مقابل دشمنان به قدرت برساند. پس نوع آثار هنری تولید شده با پشتیبانی یهود، طبیعی است که در تهاجم و تقابل با دین اسلام و حضرت مهدی(عج) باشد. مثلاً سال گذشته صد فیلم توسط هالیوود جزو آثار برتر دنیا معرفی شدند. بیشترین تعداد فیلم از یک کارگردان به نام «اسپیلبرگ» مورد تشویق قرار گرفت. او ۵ فیلم ارایه کرده بود و شخصیتی شدیداً یهودی است و همیشه مفاهیم یهودی را در آثارش ترویج می کند. آثاری مثل فهرست شیندلر، نجات سرباز رایان، ایی تی دقیقاً با مفاهیم آخرالزمانی تولید شده اند و یهودیت تعالی پیدا کرده است. یا در فیلم «آرماگدون» می بینیم که وقتی سنگ آسمانی می خواهد به زمین بخورد، دیالوگ توده مردم این است که حتماً مسلمانان حمله کرده اند و تمام شر را به مسلمانان نسبت و خیر را به صهیونیسم و آمریکا نسبت می دهند. در این شرایط، مسلمانان باید تحرک و پویایی داشته باشند؛ ولی متأسفانه در تعطیلات تاریخی هستند!و غربی ها خوب از این شرایط بهره برداری می کنند.
▪ اما این غفلت و به قول شما تعطیلات تاریخی در مسلمانان بخصوص ما ایرانیها، از کجا نشأت گرفته است؟!
ـ در تعطیلات تاریخی مفاهیم زیادی است؛ یعنی وقتی ما خواب باشیم، خبر نداریم که در جهان چه می گذرد. به هر حال، مسلمانان در دو سه دهه گذشته به جهت خیزشهای سیاسی انقلاب، شاید در سده های گذشته آنقدر که هوشیاری بوده، در این دوران به وجود نیامده بود. همین که دنیای غرب اسلام را در برابر خودش یک مشکل تلقی می کند، گویای این است که مسلمانان در دهه های اخیر به یک نوع بیداری رسیدند؛ اما اینکه چطور در شرایط حاضر به بیداری بیشتر برسیم، به این برمی گردد که هر کسی در حوزه تخصص خودش تلاش کند. مثلاً در رسانه، بهترین مسایل را می شود مطرح کرد. همچنان که فردی به نام کریستین امان پور به عنوان یک مستند ساز فیلمی می سازد به نام «جنگجویان خدا» و به ایران می آید و تلاش می کند مسلمانان و یهودیان را کسانی بداند که حاضرند دست به خونریزی و کشتن دیگران بزنند تا به قدرت جهانی برسند. در این شرایط، وظیفه همه ما در هر حوزه ای سنگین است.
▪ آقای دکتر!یکی از شیوه های غرب برای مقابله با تفکر مهدوی، آثار سینمایی و ارائه تصویر نادرست از منجی اسلامی است که شما به آن اشاره کردید. اما آیا روشهایی دیگری هم برای تخریب مهدویت دارند؟
ـ ببینید، هنر، ادبیات و... ابزارهایی هستند برای ترویج این مفاهیم. اما این تلقی از اسلام و مهدویت به عنوان یک حربه سیاسی درست نیست، بلکه ما باید آن را به عنوان یک ایده مذهبی که گره های کور جهان را باز می کند، معرفی کنیم. طرح موضوعاتی مثل انتقام جویی امام زمان(عج) از دشمنان اسلام، در ذهن غربیها برابر می شود با این که مسلمانان را تروریست قلمداد می کنند و وقتی چند مفهوم در ادبیات غرب با هم مخلوط شوند؛ مثل تروریست، خشونت، غارت و... آن وقت مسلمانان خشن و آدم کش معرفی می شوند.
در حالی که امام زمان(عج) رحمت و محبت را در میان جهانیان انتشار می دهد.
قبول کنیم که جریانهایی در اسلام پیش آمده که این ذهنیت را شکل داده است. پس غرب با تمام توان از تمام ابزار در جهت خدشه دار کردن چهره اسلام استفاده می کند و این وظیفه ماست که تلقی مردم دنیا را نسبت به مسلمان و ایرانی تغییر دهیم.
منبع : روزنامه قدس