جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
عصری به یاد مهری مهرنیا
آخرین باری که فکر نوشتن مطلبی درباره مهری مهرنیا با من بود به ضمیمه یکی از روزنامه های کثیرالانتشار برمی گردد. دوستی که سردبیری این ضمیمه را داشت، از من برای بخش فرهنگی دعوت کرده بود و من مثل همین روزهای همیشه گفته بودم؛ نمی رسم! و باز او به رسم نوستالژی دوستی و خاطرات همکاری مرا ملزم به نوشتن یادداشتی، گپی، مصاحبه ای با قدمای تئاتر در طول یک هفته و ماه کرده بود و من خوش قولانه و بدقولانه گاه گداری به او مطلب می دادم.
علی نصیریان را به بهانه نوشتن نقدی کوتاه که بر کتابش «بازیگر و زنش» نوشته بودم، به یک نقد شفاهی دعوت کردم. افراد دیگری هم بودند اما من به رسم تفاوت به یاد مهری مهرنیا افتادم.
روزی سه، چهار بار به او زنگ می زدم؛ ششصد و نود و چهار، دو و صفرهایی که به بوق آزاد تلفن می رسید و مرا نمی دانم چرا به یاد «درجه صفر نوشتار» رولان بارت می انداخت و شاید در چنین مکاشفه ای بود که من یک بار در نوشته ای «زمان صفر» را در توصیف زمان فضاهای رؤیا و خواب به کار می بردم، بنابراین با خودم می گفتم که شاید مهرنیا به جایی در قلمرو رؤیا و دنیای کودکی برگشته است؛ یا این که از دست شلوغی و بوق و ترافیک و هوای دودی این کلانشهر به دهکده ای کوچک و بارانی در همان زادگاهش یعنی آلادشت سوادکوه پناه برده است. آن وقت ها فیلمبرداری «تله روباه» هم تمام شده و بگویی و نگویی، آدم یاد رفتن او به لوکیشنی دیگر نمی افتاد.
پیرزن، نبود و در همان حال که ذهن به دهکده ای بارانی می رفت و باز می آمد، گویا او به جای دیگری رفته بود.
انگار ترجیح داده بود سال های آخر را با هم سالانش زندگی کند و به همین دلیل به سرای سالمندان رفته بود و حالا می دانم که نوشتن درباره او به همان اندازه روزهایی که نبود، دشوار است.
بازیگر ۸۳ ساله در بیش از ۱۵۰ تئاتر، فیلم و مجموعه تلویزیونی کار کرده و در هر حال خاطرات ما از بازی وی همیشه با نقش «مادربزرگ» توأم خواهد بود.
شاید هیچ جذاب نباشد که در حد گنجایش یک ستون به کیفیتی فنی از بازی وی اشاره کرد و آن هم به بازی هایی که اگرچه نه محوری بلکه کناری بود اما همچنان خاطره انگیز می نمود. تمام هنر او در لحن بود. صدایش حتی سالخوردگی غریب تری نسبت به سنش داشت اما در ته این صدا زاویه لحن شکسته و مغموم نبود.
دستمایه تونالیته صدا برعکس سالخوردگی مثبت، مثبت بود، کلمات وقتی ادا می شدند، از فیلتر لحن با طنین و رنگ و دیگری تبلور می یافتند. رنگی که انگار خاکستری بود، سیاه نبود، سفید نبود. دلسوزی عجیبی در ادای کلماتش بود؛ دلسوزی یک مادربزرگ به نسل های بعد از خود، نسل هایی که همچون او خواهند آمد و خواهند رفت. این ته مایه تونالیته لحن فقط در صدای او بود. به خاطر همین به لحاظ فن بیان ممتاز بازیگران نسل خود بود اما مهمتر از همه این تحلیل های فنی و تکنیکی، او خیلی مهربان بود.
امید بی نیاز
منبع : روزنامه ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست