پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
همین غروب دم دست را میگویم...
«محمد حقوقی» در کتاب «شعرنو از آغاز تا امروز»، «مسعود احمدی» را «شاعری دیر آغازکننده و زود پیشرونده» توصیف میکند، که با اندکی بالا و پایین، توصیفی پذیرفتنی است. «احمدی» تا پیش از مجموعه «برای بنفشه باید صبرکنی»(۱۳۷۸) یک شاعر معمولی است، با شعری ژنریک، که امتیاز ویژهای برای شاعرش و نتیجتا برای شعر آن دوره محسوب نمیشود؛ هرچند که شعری است آبرومند و گاهی خواندنی. در این میان نخستین جنبشهای ذهنی او را میتوان تا حدودی در دفتر «بر شیب تند عصر»(۱۳۷۶) تشخیص داد، اما این تکانهها آنقدرها پررنگ نیستند که نوید حضور شاعری نوبیان و نواندیش را به همراه داشته باشند. «مسعود احمدی» اما در تمام سالیان حضورش در حیطه شعر، نشان داده است که آدمی است با پشتکار، به شدت اهل مطالعه، ریسکپذیر و تجربهگرا و نان همین چهار خصیصه را میخورد که گویا در شاعری از حلالترین انواع نان است.
در این سالها او که از شعر کودک آغاز کرده بود، در قدم دوم سراغ شعر نوجوان رفت و بعد در اولین دفترش «زنی بر درگاه»(۱۳۶۰)، کلیشههای شاملویی را مروری کرد و همینطور پیش آمد و سال به سال زبانش را ساده و سادهتر کرد. او شعرش را آهسته و پیوسته به شعر مدرن نزدیک کرد و ارائههای کلاسیک و کهنه را از آن زدود و وزن بیرونی را به درونی بدل کرد و بعد توتالیته شاملویی را کنار گذاشت و به گونهای وزن هجایی ناشی از همنشینی آواها رسید. «برای بنفشه باید صبر کنی»، تولدی دیگر برای «مسعود احمدی» به شمار میرفت. در این مجموعه بود که او تمرکزش را از جنبههای موسیقایی و ریتوریک شعر به سمت تغییر نوع نگاه و بیان سوق داد و تا حدود زیادی موفق هم شد. راوی شعرهای «برای بنفشه...»، اگرچه لحنی سرد و عاری از کاریزمای بدیع و بیان داشت، اما از یک حیث در شعر ما نمونهای شاخص و کمنظیر بود.
عاشقپیشهای مبادی آداب و قدری هرزهچشم که نه اندوهش حال و هوای وامصیبتا داشت و نه شادیاش او را از هیات اتوکشیده مرتبش بیرون میآورد. او از فضای آپارتمانی و کموسعتی سخن میگفت که اشیای مستقر در آن برای خود کاراکتری نمادین (و نه سمبولیک به معنای معهودش) داشتند و در چارچوب شعر داستانگوی او به پیشبرد روایتی پنهان و رمانتیک کمک میکردند: دیروز هم با من بود/ در همین تکه آفتاب/ بر همین صندلی لهستانی/ اما هنوز صدایش کنار ساعت است:/ کمی صبر کن کسی میآید (برای بنفشه... - ص۳۲)
او در این مجموعه، مدام اشیا را جابهجا میکند و به آنها نقشی فراتر از یک ابژه صمو بکم میبخشد. گاهی به خیابان میزند و در ازدحام المانهای معمولی شهر، به پدیدههای طبیعی واکنشی رمانتیک- نوستالژیک نشان میدهد. گاهی از پنجره اتاقش روزمرگی حیاط و کوچه را نظاره میکند و گاهی هم دچار توهم میشود و با کنشی سوررئالیستی کل این فضاها را در همآمیخته میانگارد و المانی انتزاعی و فرمساز(مثلا کلاغ) را به عنوان همزادی کسلکننده و مایوس به فضای شعرش وارد میکند: این قطار وقت و بیوقت از حیاط خانه میگذرد/ و برای چند لحظه میان من و هوا فاصله میاندازد / از کجا میآید/...ایستگاه آخر کجاست/ چمدانها را چه کسی بازرسی میکند/ کی به پیشباز مسافران میرود/ و چرا کلاغ از دیدنش این همه وحشت دارد(برای بنفشه...-ص۵۲) ساختار منسجم، پیوسته و مرتبط شعرهای این دفتر، در کنار نگاه خلاق و کاشف «مسعود احمدی»؛ تکیه و تمرکز او بر ساختن کاراکترهایی باورپذیر در فضایی کاملا شهری و امروزی، موجب میشود که «برای بنفشه...»، بهرغم تک و توک افاضات مد روزش از نظریههای ادبی، اثری قابل تامل و دلنشین از کار در بیاید.
«احمدی» در دفتر بعدیاش «دو، سه ساعت عطر یاس»، اما رویکردی افراطی به بازی زبانی و قافیهپردازی و شوخیهای جناسی دارد. در واقع این دفتر از سویی به خاطر تاکید بر همان فضای آپارتمانی و همان کاراکتر مبادی آداب و همان تخیل شبهسوررئال در ادامه دفتر قبلی است، و از دیگر سو به خاطر رویآوردن دوباره شاعر به وسواس در انتخاب واژگان و تکیه بر ساختار منبعث از تداعی واژگان متجانس (که شاید کنشی باشد در همراهی با الگوی مقبول آن سالها) کاری است متفاوت از سایر کتابهای «احمدی». همین امر شاید باعث شده است که راوی «دو، سه ساعت عطر یاس»؛ چندان صادق و بیشیله وپیله به چشم نیاید و گاهی کوشش شاعر برای ترقی روبنایی واژگان در ساختار افقی شعر را بیش از هر المان دیگری پررنگ جلوه دهد:
زوربزنم نزنم/ زنم نمیشود/ همدمم همراهم شریک شر شیوه شدنم آهم/ حتا همین که هنوز/ به من نزدیک است به خودش نزدیکتر/ و تر/ از بارانی که در اتاق هم بند نمیآید و میآید یکریز…(دو، سه ساعت عطر یاس-ص ۱۷)
«احمدی» در شعرهای اخیرش خوشبختانه و از سر هوشمندی دوباره به بیانی نرمال و دور از اغراق رسیده است که نشان از پختگی و آشنایی و تسلط اوست بر ابزار کارش. او دیگر از بازی به مثابه بازی و تجربه به مثابه بازی دست کشیده است. همین امر موجب شده تا جنبههای تازهای از شعرش امکان ابراز بیابند و او را کماکان به عنوان شاعری زنده و پویا معرفی کنند.
«مسعود احمدی» که چند سالی است صفحه شعر نشریه قابل احترامی چون «نگاه نو» را اداره میکند، حسن بزرگی دارد که اکثر همنسلانش از آن بیبهره یا کمبهرهاند. او ارتباطش را با شعر روز حفظ میکند. زیاد میخواند. از گفتوگوهایش برمیآید که اکثر مجموعههای این سالیان را خوانده و به دقت هم خوانده و مهمتر از خواندن اینکه دربارهشان اندیشیده و به سهم خودش تحلیل و داوری کردهاست. مروری که داشته باشیم بر مقالهها و مصاحبههای او، تازه درمییابیم که آن راوی رمانتیک و آرام و باوقار شعرها، در حوزه نقد و نظر آدمی پر شر و شور و جنجالی است که بهرغم کم و کاستیهایی که گاهی در نظراتش هست، کمتر پیش میآید که بر سر سفره مسامحه و تعارف بنشیند. او نشان میدهد که توان تئوریکاش را هم تا حدی که برایش مقدور بوده، افزایش داده است و میکوشد مطالعاتش بهروز باشد. هر چند که گاهی شیطنتاش با سن و سالش سنخیتی نمییابد...
علی مسعودینیا
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست