شنبه, ۲۴ آذر, ۱۴۰۳ / 14 December, 2024
مجله ویستا

فقط ضد آمریکایی


فقط ضد آمریکایی
آمریکای لاتین، ۲۱ میلیون کیلومتر مربع وسعت و ۵۶۰ میلیون نفر جمعیت دارد. منطقه آمریکای لاتین شامل کشورهای آمریکای مرکزی، آمریکای جنوبی و حوزه دریای کارائیب است که مجموعا ۳۲ کشور را در بر می گیرد.
اما به طور سنتی آمریکای لاتین، به مناطقی از قاره آمریکا گفته می شود که زبانهای اسپانیولی و پرتغالی در آنجا صحبت می شود. اما عملا، اکثر نیمکره غربی به جز آمریکا و کانادا و کشورهای غیر اسپانیولی زبان حوزه دریای کارائیب تحت عنوان آمریکای لاتین دسته بندی شده اند. از منظری سیاسی - اجتماعی، آمریکای لاتین تقریبا تمامی کشورهای جنوب ایالات متحده آمریکا شامل مکزیک (در آمریکای شمالی)، اکثر کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی و کشورهای حوزه کارائیب را که در آنجا اسپانیولی، پرتغالی، فرانسوی یا زبان بومی صحبت می شود، در بر می گیرد.
بر اساس این معیار، آمریکای لاتین به ۲۰ کشور مستقل و چندین واحد سیاسی وابسته تقسیم می شود. آمریکای لاتین اغلب شامل این کشورها تلقی می شود: آرژانتین، بولیوی، برزیل، شیلی، کلمبیا، کاستاریکا، کوبا،جمهوری دومینیکن، اکوادور، السالوادور، گواتمالا، هائیتی، هندوراس، مکزیک، نیکاراگوا، پاناما، پاراگوئه، پرو، اروگوئه و ونزوئلا.
سفرها و دیدارهای متعدد مقامات جمهوری اسلامی ایران از کشورهای آمریکای لاتین و سفرهای متقابل مقامات کشورهای آمریکای لاتین به ایران (از جمله سفر هوگو چاوز، دانیل اورتگا، فیدل کاسترو، و...)، و همچنین دومین تور آمریکای لاتینی رئیس جمهور احمدی نژاد به بولیوی و ونزوئلا، ضرورت پرداختن به سیاست خارجی ایران در آمریکای لاتین را پیش از بیش مهم می سازد.
دلا یل حضور نگاه جمهوری اسلامی ایران به آمریکای لاتین و سیاست حضور در این منطقه عمدتا در سه دلیل عمده می تواند خلاصه شود: یکی به خاطر برسر کار آمدن حکومتهای چپ مخالف آمریکا در این منطقه که زمینه مساعد برای گسترش روابط را فراهم کرده است. بدین صورت که با حضور ایران در حیاط خلوت آمریکا، ایران می تواند در مقابل آمریکا عرض اندام کرده و اعلام بکند اگر شما در خاورمیانه حضور و نفوذ دارید ما نیز در حیاط خلوت شما حضور و نفوذ داریم که در واقع سیاست بازی با حاصل جمع مضاعف است. دوم حضور اقلیت قابل توجه مسلمان در منطقه آمریکای لاتین است. سومین دلیل هم بحث روابط و مناسبات اقتصادی و تجاری و همکاریهای فنی است. در اینجا به بررسی و ارزیابی این موارد می پردازیم.
● احساسات ضدآمریکایی
احساسات ضد آمریکایی هم اکنون بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین را فراگرفته است. مردم این منطقه چه ثروتمند و چه فقیر در برابر سیاست های یک جانبه گرایانه دولت بوش به شدت موضع گیری می کنند. نظر سنجی های سراسری که اخیرا در این منطقه انجام شده نشان می دهد که ۸۶ درصد از مردم آمریکای لاتین، سیاستهای جهانی آمریکا را قبول ندارند. با تحلیل سیاستهای چپ های آمریکای لاتین می توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: یک دسته رهبران و جنبش های چپی هستند که در کمونیسم و سوسیالیسم یا کاسنروئیسم ریشه دارند و دقیقا به خاطر همین ریشه ها برای خود پایگاهی ساخته اند. آنها دریافته اند که اشکال و ایراد شوروی سابق و حتی کوبا چه بوده و در گذشته چه مواردی باعث ناکامی در آمریکای لاتین شده است.
نکته دیگر مورد توجه این گروه، موانع و محدودیتهایی است که جهانی شدن برای سیاستهای این کشورهایی ایجاد کرده است. چپها در شیلی، برزیل اروگوئه جزو این دسته اند. این چپها بر سیاستهای اجتماعی، آموزشی و بهداشتی، مسکن و برنامه های ضد فقر تاکید دارند. اما همیشه این تاکیدات در یک چارچوب اقتصاد کلان صورت می گیرد. سیاستهای این گروه باعث تقویت و تحکیم نهادهای دموکراتیک می شود اما در مواردی هم این سیاستها بدون هدف پیش می رود. این سیاستها اغلب در ضدیت با آمریکا قرار می گیرد. شیلی برسر جنگ در عراق با آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد مخالفت کرد، برزیل سیاست تجاری آمریکا را رد کرد و اروگوئه روابط دیپلماتیک خود را با هاوانا از سر گرفته است. اما این مخالفت به ندرت به رویارویی منجر می شود.
درست در زمانی که بوش به عراق حمله کرد، شیلی یک موافقتنامه تجارت آزاد با آمریکا امضا کرد و لولا داسیلوا در پایتخت برزیل میزبان بوش بود. این گروه از چپها چندان برای واشینگتن دغدغه ای ندارند و گاه از وجود آنها هم استقبال می شود. اما گروه دیگر چپها بسیار متفاوت هستند و ویژگی اصلی آنها سیاستها و شعارهایی است که توده مردم را هدف می گیرد. ملی کردن منابع و درآمدهای داخلی و به ویژه مخالفت با آمریکا، سیاست اصلی این دسته از رهبران است. علاوه بر ونزوئلا، در بولیوی، نیکاراگوا، اکوادور و آرژانتین هم رهبران دست دوم چپها روی کار هستند و هر روز بر تعداد آنها افزوده خواهد شد. هرچند ایالات متحده به مقابله با این حکومتها پرداخته است. تهاجم سیاسی - نظامی جهانی آمریکا در چند زمینه در آمریکای لاتین آشکار است. هدف تهاجم آمریکا، تقویت رژیمهای فاسد و وابسته، بی ثبات کردن رژیم های مستقل، فشارآوردن به چپ میانه رو برای گرایش به راست و نابودی یا منزوی کردن جنبشهای مردمی در حال شکوفایی که با امپراتوری آمریکا و حکومتهای دست نشانده آن مبارزه می کنند. تهاجم نظامی - سیاسی واشنگتن در آمریکای لاتین بخشی از یک مبارزه جهانی برای گسترش و تحکیم قدرت سلطه طلبانه آن از طریق ترکیبی از پایگاه های نظامی و رژیم های سیاسی وابسته است.
● سلا ح نظامی و اقتصادی
ایالات متحده آمریکا، برای مدتی طولانی دو سلاح عمده برای کنترل آمریکای لاتین در اختیار داشته است. یکی از آنها کنترل اقتصادی بوده است و دیگری نیروی نظامی. هر دو این سلاح ها به طور مداوم مورد استفاده ایالات متحده آمریکا واقع شده اند. هر دو این سلاح ها اکنون در حال تضعیف و متزلزل شدن هستند که مشکلات بسیار جدی برای برنامه ریزان آمریکایی پدید آورده است. رهبران چپگرا هم پیمانی با آمریکا را هدف سیاست خارجی خود نمی دانند. با این حساب باید منتظر رهبران چپگرای بیشتری در منطقه بود. مهمترین رهبران چپگرای آمریکای لاتین عبارتند از: رئیس جمهور آرژانتین نستور کرچنر(از ۲۵ می ۲۰۰۳)، رئیس جمهور بولیوی خوان ایوو مورالس آیما (از ۲۲ ژانویه ۲۰۰۶)، رئیس جمهور برزیل لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا (از ۱ ژانویه ۲۰۰۳که در انتخابات اکتبر ۲۰۰۶ دوباره انتخاب شد)، رئیس جمهور شیلی میشله باشلت (از ۱۱ مارس ۲۰۰۶)، رئیس جمهور کاستاریکا اسکار آریاس سانچز (از ۸ می ۲۰۰۶)، فیدل کاسترو روز رهبر کوبا (رئیس شورای دولت و رئیس شورای وزرا، نخست وزیر از فوریه ۱۹۵۹ تا ۲۴ فوریه ۱۹۷۶، از زمانی که دفتر نخست وزیری ملغی شد، رئیس جمهور از ۲ دسامبر ۱۹۷۶ تاکنون)، رئیس جمهور اکوادور رافائل کوریا دلگادو (از ۱۵ ژانویه ۲۰۰۷)، رئیس جمهور هائیتی رنه پریوال (از ۱۴ می ۲۰۰۶)، رئیس جمهور نیکاراگوا دانیل اورتگا ساودرا (از ۱۰ ژانویه ۲۰۰۷)، رئیس جمهور اروگوئه تاباره واسکئز (از ۱ مارس ۲۰۰۵) رئیس جمهور ونزوئلا هوگو چاوز فریاس (از ۳ فوریه۱۹۹۹ که در انتخابات ۳ دسامبر ۲۰۶ دوباره انتخاب شد).
اوایل قرن نوزدهم تا آستانه جنگ جهانی دوم طی چند مرحله مهاجرت، صدها هزار نفر از طوایف مختلف نژادی و مذهبی از منطقه خاورمیانه به آمریکای لاتین که بخشی از ینگه دنیا است، مهاجرت کردند. اکثریت آنها از شامات بودند. علل و انگیزه های امواج مهاجرت های صورت گرفته از خاورمیانه به آمریکا و آمریکای لاتین، متفاوت است. یافتن سرزمینی برای معیشت امن و با ثبات، فرار از جنگ های داخلی و عشیره ای و مذهبی و رهایی از استبداد عثمانی از جمله انگیزه های عمده این مهاجرت ها بوده است. براساس آمار سال ۲۰۰۰ جمعیت عرب تبار آمریکای لاتین بالغ بر ۱۷ میلیون نفر بوده است. در ونزوئلا و شیلی اکثر عرب تبارها فلسطینی و در برزیل لبنانی و در آرژانتین اهل سوریه هستند. بسیاری از آنها به جایگاههای رفیع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رسیدند.
کارلوس منم که به ریاست جمهوری آرژانتین رسید و... حتی تعداد لبنانی تبارهای برزیل از جمعیت خود لبنان هم بیشتر است. جای شگفتی دارد که عرب تبارها در آمریکای لاتین لابی های قابل توجهی برای کشورهای عربی نیستند. در صورتی که جامعه یهودیان در آمریکای لاتین برای رژیم اسرائیل و سیاستهای آن بهترین لابیها و حامیان را تشکیل می دهند. مواضع بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین در قبال تحولات و مسائل منطقه خاورمیانه از دیرباز در اکثر مواقع به سود اعراب بوده است.
در حال حاضر، شمار مسلمانان کشورهای آمریکای لاتین، به بیش از ۶ میلیون نفر می رسد که این رقم در آرژانتین به ۹۰۰ هزار نفر و در بزریل یک میلیون و پانصد هزار نفر است. سازمان اسلامی آمریکای لاتین (IOLA) در آرژانتین فعالترین سازمان در زمینه تبلیغ و گسترش اسلام به شمار می رود که توسط عربستان سعودی تامین مالی می شود. ۱۰۰ هزار نفر از مسلمانان آرژانتین را شیعیان و تعداد کمی از آنها را نیز دوروزیها تشکیل می دهند پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران بنا به رسالت خود در حمایت از مسلمانان جهان و ایجاد تسهیلات بیشتر در امور مذهبی و فرائض دینی مسلمانان این کشور اقدام به احداث مسجدی تحت عنوان «مسجد التوحید» در شهر بوئنوس آیرس کرده و نشریات و ایستگاه رادیویی ایمان در آنجا راه اندازی شده است.
هم اکنون در برزیل بیش از یک میلیون و پانصد هزار نفر مسلمان زندگی می کنند. ۳۵۰۰۰۰ فلسطینی در شیلی زندگی می کنند که بزرگترین جامعه فلسطینیان در خارج از منطقه خاورمیانه است. در ترینیداد و توباگو، مسلمانان ۱۲ تا ۱۷ درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند که حدود ۱۵۰۰۰۰ نفر می باشند. ۲۰درصد از کل جمعیت ۴۳۸۱۴۴ نفری سورینام یعنی ۸۷۶۲۸ نفر مسلمان هستند، حتی در سورینام مسلمانان افغانی تبار وجود دارد. سورینام همچنین عضو جنبش عدم تعهد (NAM)، و سازمان کنفرانس اسلامی (OIC) می باشد. نسبت جمعیت مسلمانان گویان به کل جمعیت کشور براساس آمار بین ۱۲درصد تا ۱۷درصد است یعنی ۱۳۰ هزار نفر از کل جمعیت ۷۶۵۸۲۳ نفری این کشور، مسلمان هستند. گویان نیزمسلمانان افغانی تبار دارد. گویان همچنین عضو سازمان کنفرانس اسلامی (OIC) است. سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی اسلامی (آیسیسکو) در ششمین گردهمایی روسای مراکز فرهنگی و شوراهای اسلامی کشورهای آمریکای لاتین و دریای کارائیب در شیلی در ۳۰ آگوست ۲۰۰۷ خواستار تاسیس شورای عالی مسلمانان آمریکای لاتین و همچنین تاسیس کرسیهای تمدن اسلامی در دانشگاههای آمریکای لاتین شد.
● عوامل اتحاد فراملی
عامل اتحادهای فراملی را باید در دو مقوله «اقتصاد» و «ایدئولوژی» جستجو کرد. هرچند در خاطره تاریخ، مصادیقی از تلفیق این دو مولفه وجود دارد به این صورت که نظریات اقتصادی گاه در مسند ایدئولوژی عرض اندام کرده اند. لکن تفکیک این دو از هم لااقل در یک بحث تئوریک، صحیح تر به نظر می رسد.
با پذیرش این دو عامل وحدت آفرین اتحاد میان کشورهای آمریکای لاتین با ایران چندان غیر قابل درک نیست. آنچه مشخص است است «نفت» به عنوان گرانترین سرمایه اقتصادی ایران و کشورهای آمریکای لاتین به عنوان یک عنصر اقتصادی موجبات اشتراک منافع و اتحاد بین المللی را فراهم می آورد.
اما روی دیگر سکه، یعنی ایدئولوژی، اشتراک فکری میان جمهوری اسلامی ایران، با کشورهای آمریکای لاتین است. برای حل معمای اشتراک ایدئولوژی باید به یک کلمه توجه کرد و آن «آمریکا» است. عامل وحدت بخش میان تمام کشورهای مذکور با اعتقادات مختلف در یک عبارت خلاصه می شود و آن «ضد آمریکایی بودن» است. اگر با اندکی مسامحه، جامعه جهانی را به منزله یک کشور بزرگ فرض کنیم، کشورهایی مانند ایران، ونزوئلا، اکوادور، کوبا و... را باید به عنوان یک اپوزیسیون بین المللی دانست که با هدف جابه جایی یا حداقل تعدیل قدرت امریکا عمل می کنند.
در حال حاضر حجم کل مبادلات ایران با کشورهای آمریکای لاتین دو میلیارد دلار است. برای گسترش همکاری های ایران و آمریکای لاتین ظرفیت های زیادی وجود دارد. آمریکای لاتین در سال ۲۰۰۵ با ۴/۵ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی، ۴۲۳ میلیارد دلار صادرات کالا و خدمات (با ۲۵درصد رشد) و در همان سال ۳۶۸ میلیارد دلار واردات کالا و خدمات ( با ۱۹درصد رشد) بود. منطقه بسیار وسیع آمریکای لاتین با دارا بودن بیش از ۳۰ کشور و برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز و ظرفیتهای بالای معدنی، صنعتی و کشاورزی شریک اقتصادی بسیار خوبی برای ایران است.
توسعه هم جانبه روابط اقتصادی با کشورهای آمریکای لاتین جزو راهبردهای دولت جمهوری اسلامی ایران در عرصه روابط خارجی است. از این رو جایگاه مهم منطقه آمریکای لاتین نزد مسوولین و همچنین فعالان بخش اقتصادی و تجاری شناخته شده است. منطقه آمریکای لاتین ظرفیتهای گسترده ای برای حضور شرکتهای بزرگ صادرکننده خدمات فنی و مهندسی، دارد. بخشهای کشاورزی، صنعت و معدن و خدمات از مهمترین بخش های همکاری اقتصادی دو کشور است. در سال ۱۳۸۴ میزان کل صادرات ایران به منطقه آمریکای لاتین ۲۵۰ میلیون دلار گزارش شده است که سه صدم درصد (۰/۰۳ درصد) از کل صادرات ما را نشان می دهد. عمده ترین وارد کنندگان منطقه آمریکای لاتین از ایران در سال ۱۳۸۴ عبارتند از: ۱)برزیل ۴۹/۶ میلیون دلار، ۲) ونزوئلا ۳۲ میلیون دلار، ۳) کلمبیا ۱۰ میلیون دلار، ۴) آروبا ۸/۱ میلیون دلار، ۵)کوبا ۷/۶ میلیون دلار، ۶) شیلی ۶میلیون دلار، ۷) پاناما ۱/۵ میلیون دلار، ۸) اروگوئه ۱/۴ میلیون دلار. واردات ما در سال ۱۳۸۴ از منطقه آمریکای لاتین ۹۱۷ میلیون دلار گزارش شده است.
عمده ترین صادرکنندگان منطقه آمریکای لاتین در سال ۱۳۸۴ به جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: ۱)برزیل۸۲۶ میلیون دلار، ۲) اروگوئه ۴۱ میلیون دلار، ۳) مکزیک ۲۲ میلیون دلار، ۴) شیلی ۵/۱ میلیون دلار، ۵) اکوادور ۴/۳ میلیون دلار ، ۶) پاناما ۳/۶ میلیون دلار، ۷) ونزوئلا ۳/۴ میلیون دلار، ۸) پاراگوئه ۳/۱ میلیون دلار. اقتصاد جمهوری اسلامی ایران و آمریکای لاتین می تواند مکمل یکدیگر باشند. همکاریهای نفتی از مهمترین جنبه های روابط ایران با ونزوئلا و بولیوی است. ونزوئلا به همراه ترینیداد و توباگو و ایران خواهان تشکیل اوپک گازی هستند. در مجموع هم پیمانی و همسویی سیاسی رئیس جمهور ایران با رهبران چپگرای آمریکای لاتین یعنی چاوز، مورالس و اورتگا خشم مقامات آمریکا را برانگیخته است. رهبران انقلابی و مردمی آمریکای لاتین، در مقام رهبران منتخب و پاسخگو به مردم خود، و در چارچوب عرف و هنجار بین المللی از ایران دیدار کرده و در زمینه های مختلف قراردادهای متقابلا سودمندی با دولت ایران امضا می کنند. منطقه آمریکای لاتین که سابقا به عنوان حیاط پشتی ایالات متحده شناخته می شد در حال حاضر مقصد سفرهای دوره ای مقامات ایرانی شده است.
روزنامه «ال پاییس» چاپ مادرید روز ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۷ در مورد سفر اخیر رئیس جمهور احمدی نژاد به بولیوی و ونزوئلا نوشت: این سفرها به منظور تقویت ائتلاف با این دو کشور است که حکومت هایشان علنا مخالف ایالات متحده هستند. ال پاییس افزود: به اعتقاد برخی تحلیلگران انجام این امر برای اثبات این است که اگر ایالات متحده قادر است در خاورمیانه حضور خود را گسترش دهد، ایران نیز می تواند همین سیاست را در آمریکای لاتین پیاده کند. ونزوئلا، بولیوی، نیکاراگوئه و اکوادور نقطه توجه دیپلماسی ایران هستند. گزارش ال پاییس حاکیست: احمدی نژاد دیداری سه ساعته با «مورالس» همتای بولیویایی خود داشت، اما همین کافی بود تا دو کشور توافقی برای به اجرا در آوردن چهار یادداشت تفاهم همکاری در زمینه سوخت، کشاورزی، معادن و منابع طبیعی به ارزش ۱۰۰ میلیون دلار به امضا برسانند.
به نوشته ال پاییس، بولیوی پس از هائیتی فقیرترین کشور قاره آمریکا است و تقریبا برای رژیم ایران ناشناخته است.
اما با به قدرت رسیدن مورالس در ژانویه ۲۰۰۶ و متفق شدن با ونزوئلا در برابر ایالات متحده، برای اولین بار مورد توجه ایران قرار گرفت. ال پاییس می افزاید: احمدی نژاد و مورالس بیانیه ای منتشر کردند که در آن به حق ملتها برای توسعه انرژی هسته ای با مصارف صلح آمیز اشاره می شود. به نوشته ال پاییس، رییس جمهوری ایران که در خیابانهای بولیوی با پرچم های بولیوی و چند پرچم ونزوئلا استقبال شد، خاطرنشان ساخت که بولیوی و ایران در یک مسیر از همکاری و همبستگی به منظور رفاه ملت پیش می روند. ال پاییس افزود: رییس جمهوری ایران پس از دیدار یک ساعته به ونزوئلا رفت تا دیدار مختصر دیگری صورت دهد و در آنجا چاوز در انتظار وی بود. در جریان این سفر، سه سند همکاری در زمینه انرژی، صنعت و تفاهم نامه جامع همکاریها در حضور رییسان جمهوری دو کشور میان مسوولان ایران و ونزوئلا به امضا رسید. دیدار احمدی نژاد از جمهوری بولیواری ونزوئلا سومین سفر وی به این کشور پس از انتخاب به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران است.
این روزنامه نوشت: احمدی نژاد که در مراسم تحلیف «دانیل اورتگا» شرکت کرد، به رییس جمهور نیکاراگوئه وعده داده است تا در پروژه های کشاورزی در عوض مواد خوراکی سرمایه گذاری کند. به نوشته این روزنامه، استراتژی ایران در آمریکای جنوبی با یک مانع بزرگ به نام آرژانتین و «نستور کرچنر» رییس جمهوری آن روبروست. با وجود اینکه دولت آرژانتین با تمامی کشورهایی که هدف دیپلماسی ایران هستند، روابط خوبی دارد، اما با تهران درگیری سختی دارد.
اما در پایان از یک نکته مهم نیز نباید غافل شد و آن اینکه، چاوز که در هشت سال اخیر شش بار به ایران سفر کرده است، در ساعات پایانی سفر آخرش در حالی که کنار محمود احمدی نژاد، همتای ایرانی اش ایستاده بود، گفت: «اتحاد ایران و ونزوئلا و دیگر کشورهای آزاد باعث ناراحتی واشینگتن است.» ونزوئلای تحت حاکمیت چاوز سالانه حدود ۷۰ میلیارد دلار کالا به جهان صادر می کند که قبلا بیش از ۵۰ درصد از این مقدار، به ایالات متحده می رفته است. در سال ۲۰۰۶ ونزوئلا ۶۹/۲۳ میلیارد دلار صادرات داشته که ۲۳/۶ درصد به ایالات متحده بوده و همچنین ۲۸/۸۱میلیارد دلار واردات داشته که ۳۰/۶ درصد از ایالات متحده بوده است. لفاظی های هوگو چاوز علیه آمریکا - در زمان دیدار با مقامات ایرانی در کاراکاس به ویژه هنگام سفر به ایران در تابستان گذشته - یادآور مواضع ۱۰ سال پیش ماهاتیر محمد نخست وزیر پیشین مالزی است. مواضع ضدآمریکایی ماهاتیر محمد که هرگز بر روابط مالزی و آمریکا تاثیر منفی نگذاشت در ایران این تصور را ایجاد کرده بود که او متحد خوبی در برابر آمریکاست. اکنون نیز مواضع رهبران آمریکای لاتین همین تلقی را ایجاد کرده است. بر ارقام بالا اگر کارنامه نیکاراگوئه هم افزوده شود، مطلب روشن تر می شود.
شعارهای چندی پیش دانیل اورتگا رئیس جمهور نیکاراگوئه را در دانشگاه تهران به یاد بیاورید و با این آمارها مقایسه کنید: آمریکا مقصد اول صادرات و مبدا اول واردات نیکاراگوئه است. یعنی از مجموع ۱/۷۱۴ میلیارد دلار صادرات این کشور در سال ۲۰۰۶، ۶۵/۹ درصد به آمریکا و از مجموع ۲/۲۲ میلیارد دلار واردات در سال ۲۰۰۶، ۲۲/۵ درصد واردات از آمریکا بوده است. آیا می توان تصور کرد که کشوری کشور دیگر را دشمن بداند اما نیمی یا یک سوم دادوستد تجاری خود را با آن انجام دهد؟ این طور به نظر نمی رسد. اما حتی اگر فرض بگیریم که ضدآمریکایی بودن می تواند فی نفسه دلیل استراتژیکی برای نزدیکی میان کشورها باشد، اما باز هم مشکل حل نمی شود. اگر در انتخابات ریاست جمهوری بعدی ونزوئلا،حکومت جدید ضدآمریکا نباشد، تکلیف نزدیکی ما با آنها چه می شود؟ تکلیف سرمایه گذاریها و خرج و مخارجاتی که ما امروز به خاطر مواضع ضد آمریکایی چاوز در آن سر دنیا هزینه می کنیم چه می شود؟ در سالهای نخست انقلاب که ما با انقلابیون ساندنیست نیکاراگوئه ارتباط داشتیم، میلیونها دلار به آنان کمک کرده و وام دادیم و سرمایه گذاری کردیم. اما از بخت ما، در نخستین انتخابات آزاد آن کشور، مخالفین آمریکا از قدرت کنار گذارده شدند و این پایان ماه عسل ما با نیکاراگوئه بود.
مطالبات ایران، به اصطلاح حسابدارها، بدل شد به «دیون معوقه». تا اینکه در راستای استراتژی ستیز با آمریکا، چندی پیش آقای اورتگا که مجددا در انتخابات به قدرت رسیده بودند همچون آقای چاوز به ایران آمدند و ما هم بخاطر مواضع ضدآمریکایی اش آن مطالبات را بخشودیم; ضمن آنکه نمی بخشیدیم هم فرقی نمی کرد چون نداشتند که بدهند. علی القاعده باید ملاحظات اقتصادی، دیپلماتیک، امنیتی، تجاری، فرهنگی و غیره، را در مراودات بین المللی مبنای کار قرار دهیم. حاصل کار بهتر از «سوخت شدن» است. در واقع احساسات و سلیقه های فردی نباید عامل تعیین کننده در سیاستهای خارجی و اقتصادی کشور قدرتمند و بزرگی مانند ایران باشد. با توجه به موارد فوق، ضرورت تدوین یک استراتژی جامع در قبال سیاست خارجی ایران در آمریکای لاتین برای سنجش و ارزیابی فرصتها و تهدیدها، بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر می رسد.
نویسنده : ن- ب
منبع : روزنامه مردم سالاری