سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا
بازار
زندگی بدون خبر از بازار عملاً ناممکن شدهاست. نیازهای ما چنان گوناگونی یافته است که فقط با توجه دائمی به فرآوردهها، خدمات و اطلاعات مالی موجود دربارهٔ بازار میتوان آنها را برآورده کرد و داد و ستدهای بازار چنان فراوان و گسترده شده است که اکنون مقیاس سیارهای یافته است. میتوان گفت که امروزه ضربان فعالیت اقتصادی با وضعیت بازار اندازهگیری میشود.
● همیشه چنان بوده است
تا هزاران سال بازار اهمیتی صرفاً حاشیهای داشته است. از یک سو اجتماعات جداگانه و خودکفائی را به یکدیگر نزدیک میکرده که در میان خود فقط کالاهائی را مبادله میکردند که در داخل اجتماعی خودشان کم اهمیت و غیر ضروری بوده است. از سو دیگر آدمهای دست اندرکار این داد و ستدها به ملاحظات اقتصادی اهمیتی کمتر از آن میادند که به مذهب، آداب و پیوندهای خونی حاکم بر زندگیهایشان.
اما حتی با این محدودیتها، بازار نقش بسیار با اهمیتی در ایجاد ارتباطها داشت. این برای جامعهها تنها فرصتی است که میتوانند ـ ولو برای زمانی کوتاه ـ درهایشان را به دنیای خارج باز کنند، با دیگران تمام برقرار سازند و گوشهٔ چشمی به گوناگونی جوامع انسانی داشته باشند. بازرگانی، در دراز مدت، موجب گردش اندیشهها، نوآوریهای فنی و کارهای تولیدی میشد.
در دوران نوین، وضعیت بازار دگرگون شد. دیگر بهصورت یک مکانیسم مبادلهٔ دست دوم باقی نماند و بهصورت انگیزهٔ اصلی فعالیت اجتماعی و تنظیم کنندهٔ تولید درآمد. اقتصاد ـ که تا آن زمان در خدمت اهداف غیر مادی و مقدس اجتماع بود ـ تبدیل به قانونی متکی به خود شد، رفتهرفته به همهٔ قلمروهای زندگی رخنه کرد، همه چیز را به خدمت هدفهای خود گرفت و عاقبت همهٔ ارزشهای موجود ـ از جمله ارزشهای فرهنگی، سنتی و اخلاقی ـ را به صورت کالاهائی قابل خرید و فروش درآورد.
بعضی نسبت به این تغییر واکنش نشان دادند و با خود بازار چون چیزی مقدس برخورد کردند و آن را چون قدرت بیطرفانه به حساب آوردند که با اعمال قوانین غیر شخصی از طریق رقابت، به ناگزیر بهترین را تشویق و متوسط را بیرونق میکرد. با این همه، نگاه دقیقتر به این نتیجه انجامید که بازار گرچه بهعنوان یک نظم دهنده و منطقی کننده عمل میکند ولی طبعاً شبکهای از نامناسبات نابرابرانه بهوجود میآورد که در آن قانون قویتر بر روحیهٔ مقابلهٔ برابر غلبه دارد.
● آزادی و نابرابری
در واقع بازار را میتوان قلمروی به حساب آورد که در آن بین دو اصل متناقض ـ آزادی و نابرابری ـ فقط سازشی ناتمام میتواند برقرار گردد. بازار آزاد بی در و پیکر، در واقع یک جولانگه عام است، مواجههای بین قوی و ضعیف که در نهایت به وضعیتی میانجامد که در آن رقابتی دیگر وجود ندارد، بدینسان خود اصل آزادی به خطر میافتد و منجر به فقر و محرومیت بیشتر عوامل اقتصادی میشود. این فرآیند، از آستانه خاصی که بگذرد، بندهائی را میگسلد که جامعه را به هم پیوند میزند و حتی، ادامهٔ فعالیت اقتصادی را ناممکن میسازد و بنابراین، چنین استدلالی که در مقابل سنگینی نیروهای بازار پاره سنگی هم باید وجود داشته باشد، قانون بازار باید توسط اندامهای سیاسی تحت نظم و نظارت درآید که بکوشد بین آزادی بیلگام اقتصادی و نابرابری عنان گسیخته توازن برقرار کند.
این نشان میدهد که چرا در چند سال گذشته همهٔ کوششهائی که برای آزادیسازی بازارها و ضعیف کردن مبانی عقیدتی مداخلهگری سیاسی شده است با پیشرفت فراوان همراه بوده است. جهانی کردن جریانهای مالی، تکنولوژیک و اطلاعایت، در این شرایط، بازار بسیار بیثباتی آفریده است که هیچ مرزی نمیشناسد، آمادهٔ تحولات غیر قابل پیشبینی و موقعیتهای سریعاً متغیر است. رقابت در این بازار جهانش شده به سود گروههای فراملیتی است (در عین حال مانع پیدایش مناطق مرفه نمیشود) و چنین نمینماید که هیچ اقدام بینالمللی بتواند رفتار اقتصاد را تحت نظارت در آورد یا در مناقشات ناشی از آن، چه از لحاظ سیاسی یا قانونی، داوری کند.
جهانی شدن فساد، پول درآوردن از موادمخدر و خرج کردنش برای جنایت بینالمللی، یک نشانگان بارز از چنین اوضاعی است که پایههای دموکراسی را میپوشاند و همهٔ مظاهر آشنای مذهبی، قومی و ملی را مخدوش میسازد. شگفتانگیز نباید باشد که دو گرایش بسیار متفاوت در مقابل این فساد گسترده در حال شکلگیری است ـ تقویت مکانیسمهای ناظرت دموکراتیک و بازگشت به استبداد هویتهای بسته. از این رو بازار محل تلاقی بعضی از مسائل عمدهٔ اواخر قرن بیستم است.
● همیشه چنان بوده است
تا هزاران سال بازار اهمیتی صرفاً حاشیهای داشته است. از یک سو اجتماعات جداگانه و خودکفائی را به یکدیگر نزدیک میکرده که در میان خود فقط کالاهائی را مبادله میکردند که در داخل اجتماعی خودشان کم اهمیت و غیر ضروری بوده است. از سو دیگر آدمهای دست اندرکار این داد و ستدها به ملاحظات اقتصادی اهمیتی کمتر از آن میادند که به مذهب، آداب و پیوندهای خونی حاکم بر زندگیهایشان.
اما حتی با این محدودیتها، بازار نقش بسیار با اهمیتی در ایجاد ارتباطها داشت. این برای جامعهها تنها فرصتی است که میتوانند ـ ولو برای زمانی کوتاه ـ درهایشان را به دنیای خارج باز کنند، با دیگران تمام برقرار سازند و گوشهٔ چشمی به گوناگونی جوامع انسانی داشته باشند. بازرگانی، در دراز مدت، موجب گردش اندیشهها، نوآوریهای فنی و کارهای تولیدی میشد.
در دوران نوین، وضعیت بازار دگرگون شد. دیگر بهصورت یک مکانیسم مبادلهٔ دست دوم باقی نماند و بهصورت انگیزهٔ اصلی فعالیت اجتماعی و تنظیم کنندهٔ تولید درآمد. اقتصاد ـ که تا آن زمان در خدمت اهداف غیر مادی و مقدس اجتماع بود ـ تبدیل به قانونی متکی به خود شد، رفتهرفته به همهٔ قلمروهای زندگی رخنه کرد، همه چیز را به خدمت هدفهای خود گرفت و عاقبت همهٔ ارزشهای موجود ـ از جمله ارزشهای فرهنگی، سنتی و اخلاقی ـ را به صورت کالاهائی قابل خرید و فروش درآورد.
بعضی نسبت به این تغییر واکنش نشان دادند و با خود بازار چون چیزی مقدس برخورد کردند و آن را چون قدرت بیطرفانه به حساب آوردند که با اعمال قوانین غیر شخصی از طریق رقابت، به ناگزیر بهترین را تشویق و متوسط را بیرونق میکرد. با این همه، نگاه دقیقتر به این نتیجه انجامید که بازار گرچه بهعنوان یک نظم دهنده و منطقی کننده عمل میکند ولی طبعاً شبکهای از نامناسبات نابرابرانه بهوجود میآورد که در آن قانون قویتر بر روحیهٔ مقابلهٔ برابر غلبه دارد.
● آزادی و نابرابری
در واقع بازار را میتوان قلمروی به حساب آورد که در آن بین دو اصل متناقض ـ آزادی و نابرابری ـ فقط سازشی ناتمام میتواند برقرار گردد. بازار آزاد بی در و پیکر، در واقع یک جولانگه عام است، مواجههای بین قوی و ضعیف که در نهایت به وضعیتی میانجامد که در آن رقابتی دیگر وجود ندارد، بدینسان خود اصل آزادی به خطر میافتد و منجر به فقر و محرومیت بیشتر عوامل اقتصادی میشود. این فرآیند، از آستانه خاصی که بگذرد، بندهائی را میگسلد که جامعه را به هم پیوند میزند و حتی، ادامهٔ فعالیت اقتصادی را ناممکن میسازد و بنابراین، چنین استدلالی که در مقابل سنگینی نیروهای بازار پاره سنگی هم باید وجود داشته باشد، قانون بازار باید توسط اندامهای سیاسی تحت نظم و نظارت درآید که بکوشد بین آزادی بیلگام اقتصادی و نابرابری عنان گسیخته توازن برقرار کند.
این نشان میدهد که چرا در چند سال گذشته همهٔ کوششهائی که برای آزادیسازی بازارها و ضعیف کردن مبانی عقیدتی مداخلهگری سیاسی شده است با پیشرفت فراوان همراه بوده است. جهانی کردن جریانهای مالی، تکنولوژیک و اطلاعایت، در این شرایط، بازار بسیار بیثباتی آفریده است که هیچ مرزی نمیشناسد، آمادهٔ تحولات غیر قابل پیشبینی و موقعیتهای سریعاً متغیر است. رقابت در این بازار جهانش شده به سود گروههای فراملیتی است (در عین حال مانع پیدایش مناطق مرفه نمیشود) و چنین نمینماید که هیچ اقدام بینالمللی بتواند رفتار اقتصاد را تحت نظارت در آورد یا در مناقشات ناشی از آن، چه از لحاظ سیاسی یا قانونی، داوری کند.
جهانی شدن فساد، پول درآوردن از موادمخدر و خرج کردنش برای جنایت بینالمللی، یک نشانگان بارز از چنین اوضاعی است که پایههای دموکراسی را میپوشاند و همهٔ مظاهر آشنای مذهبی، قومی و ملی را مخدوش میسازد. شگفتانگیز نباید باشد که دو گرایش بسیار متفاوت در مقابل این فساد گسترده در حال شکلگیری است ـ تقویت مکانیسمهای ناظرت دموکراتیک و بازگشت به استبداد هویتهای بسته. از این رو بازار محل تلاقی بعضی از مسائل عمدهٔ اواخر قرن بیستم است.
منبع : مطالب ارسال شده
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی آمریکا اصفهان دولت سیزدهم مجلس شورای اسلامی رهبر انقلاب دولت محمد اسلامی شورای نگهبان مجلس انتخابات مجلس دوازدهم
تهران شهرداری تهران هواشناسی حجاب قتل زلزله آموزش و پرورش پلیس قوه قضاییه فضای مجازی شهرداری سلامت
خودرو مالیات سایپا قیمت طلا مسکن قیمت خودرو قیمت دلار ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان بورس
نمایشگاه کتاب سینما تلویزیون دفاع مقدس سریال موسیقی تئاتر سینمای ایران نمایشگاه کتاب تهران کتاب صدا و سیما رسانه ملی
سرطان دانش بنیان اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه حماس فلسطین رفح جنگ غزه روسیه چین نوار غزه اوکراین طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال ذوب آهن لیگ برتر نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی رئال مادرید سپاهان جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ ناسا مایکروسافت آیفون گوگل ایلان ماسک باتری فضا فضاپیما
بیماران خاص کاهش وزن رژیم غذایی بیمه زایمان زیبایی دندانپزشکی افسردگی