چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
خودتان را باور کنید
۱۲ آذر روز جهانی معلولان بود، روزی که در آن همه به یاد میآورند که در کنارشان آدمهایی زندگی میکنند که اگر چه به لحاظ تواناییهای ظاهری متفاوت هستند اما از لحاظ ویژگیهای انسانی تفاوتی ندارند.
این مهمترین موضوعی است که معلولان میخواهند دیگران به آن توجه کنند و به جای دلسوزیهای نابجا و ترحمهای بیمورد آنها را بهعنوان شهروندان جامعه بپذیرند.
زهره اعتضاد، یکی از این معلولین است،زنی است که از بدو تولد از نعمت دست بیبهره بوده اما با پشتکار و اعتمادبهنفس تمام کارهای روزمره را با پاهایش و مانند افراد سالم انجام میدهد. او با پاهایش فنجان چای را بلند میکند و مینوشد، تلفن همراهش را جواب میدهد، روسریاش را مرتب میکند، کیف پولش را در میآورد و...» اعتضاد کارشناس روانشناسی بالینی است و سالها سابقه خدمت در آموزش و پرورش استثنایی دارد. او این روزها خود را برای شرکت در امتحان فوقلیسانس آماده میکند. او حتی میتواند رانندگی کند اما اجازه گرفتن گواهینامه را ندارد. زندگی برایش زیباست. روحیه شاد و لبهای خندانش، به آدم اعتماد به نفس میدهد.
میگوید از رنگهای کدر و تیره بدم میآید. آبی، سفید و سبز رنگهای مورد علاقهام هستند. موسیقی گوش میدهم. موسیقی پاپ و سنتی و کلاسیک فرقی نمیکند اما از آهنگهای علیرضا افتخاری، محمدرضا اصفهانی و مجید اخشابی لذت میبرم. آنقدر شیرین حرف میزند که دوست نداری با او خداحافظی کنی اما دیروقت است و از خداحافظی گریزی نیست.اعتضاد به مناسبت روز جهانی معلول و برای نشاندادن توانمندیهای معلولان اقدام به برپایی نمایشگاه نقاشی کرده است.او عضو نقاشان بینالمللی آلمان است.از اینرو با وی گفتوگویی داشتهایم که میخوانید.
▪ خانم اعتضاد! چطور شد که به هنر علاقهمند شدید؟
ـ من در سال ۱۳۶۵ در انجمن خوشنویسان ایران ثبت نام کردم. البته قبل از آن خیاطی و گلدوزی میکردم. داستان ثبتنام من در این انجمن و آموزش خوشنویسیام جالب است. استادی آنجا بودند به نام مرحوم عبدالله فرادی. ایشان چند نفر از متقاضیان را قبول کردند و بعد همه را رد کردند. من هم میخواستم بروم که به من گفتند تو صبر کن. اوایل خیلی قلم گرفتن لای انگشتان پا برایم سخت بود اما کم کم عادت کردم. پس از ۲ سال مدرک ممتاز را گرفتم.
▪ چه اتفاقی افتاد که به نقاشی علاقهمند شدید؟
ـ در یکی از نمایشگاهها با خانمی به نام آذر منفرد آشنا شدم که ایشان نیز دست نداشتند و با دندان نقاشی میکردند و خیلی مرا تشویق کردند که نقاشی بیاموزم. ایشان میگفتند خوشنویسی هنر ملی است و بینالمللی نیست و با نقاشی میتوانی با تمام مردم دنیا ارتباط برقرار کنی.چون زبان نقاشی را همه میفهمند اما خط را فقط کسانی که با آن زبان آشنا هستند درک میکنند.به همین خاطر مدتی نزد ایشان طراحی کردم ولی پس از مدتی خانم منفرد گفتند که بهتر است ادامه آموزش نقاشی را نزد استاد ماهرتری ادامه دهم. از آن پس ۴ ماه دیگر طراحی را نزد استاد محمود معراجی ادامه دادم و بعد از آن به درخواست خودم رنگ و روغن را آغاز کردم و هنوز هم یادگیری نقاشی را ادامه میدهم و به آن علاقه وافری دارم.
▪ آیا تا به حال نمایشگاه هم برگزار کردهاید؟
ـ بله، تاکنون ۶۰ نمایشگاه داخلی و بیش از ۱۰ نمایشگاه خارجی داشتهام. مثلا در چهارمین کنفرانس زن در پکن، نمایشگاه نقاشی در سوریه، دوبی، سارایوو، مکه، نمایشگاه نقاشی در قطر، نمایشگاه نقاشی در شارجه که از سوی باشگاه زنان دوبی برگزار شده بود و در نمایشگاه نقاشی تایلند شرکت کردم. شاهزاده تایلند از کارهای من بسیار خوشش آمد و در دانشکده ادبیات تایلند فیلم مستندی از زندگی مرا پخش و برای سخنرانی دعوتم کردند.
▪ نقاشیهایتان را به چه سبکی انجام میدهید؟
ـ رئال. از کشیدن مناظر و طبیعت لذت میبرم. البته گاهی هم صورت افراد را میکشم.
▪ بهجز نقاشی و خط به هنر دیگری هم میپردازید؟
ـ دانشآموزان دوم راهنمایی در طرح درس فارسی، قالیبافی دارند. یک روز که وسایل قالیبافی را برای آشنایی دانشآموزان آورده بودند، با آنها آشنا شدم و تصمیم گرفتم با این هنر نیز آشنا شوم. خانم دادگر رئیس موزه فرش در ایران موزه آموزش رایگان قالیبافی برای کم توانان جسمی برگزار کردند که من نیز در این کلاسها شرکت کردم و زیر نظر خانم جلیلی و آقای زارع قالیبافی و طراحی فرش را یاد گرفتم.
▪ کار با وسایل قالیبافی برایتان مشکل نبود؟
ـ اوایل خیلی مشکل بود؛ مخصوصا شانهزدن. چون سنگین بود مچ پایم درد میگرفت ولی خانم جلیلی شانه را برایم بهسازی کردند و خیلی راحتتر شدم. همین طور رد کردن پود نازک و پود کلفت هم خیلی مشکل بود ولی الان عادت کردهام. برای طراحی فرش هم طراحی را آموختهام اما هنوز نقطهگذاری و رنگآمیزی برایم سخت است.
▪ چهقدر خانواده در موفقیت شما موثر بود؟
ـ خیلی زیاد. مادرم از ۴ سالگی با هر سختی بود مداد را لای انگشتان پایم قرار داد. من گریه میکردم چون خیلی سخت بود اما بعدها توانستم تمام کارهای شخصی و اجتماعی را مثل افراد سالم انجام دهم. در خانه اصلا احساس کمبود نمیکردم اما به محض اینکه بیرون میرفتم با نگاههای مردم حس میکردم که حتما با بقیه تفاوتی دارم.
▪ برای ورود به مدرسه مشکلی نداشتید؟
ـ از ورود من به مدرسه عادی جلوگیری کردند. مسوولان مدرسه میگفتند هر آن ممکن است بچهها با او برخورد کنند و او به زمین بیفتد. بنابراین ۲ سال از آموزش رسمی عقب ماندم و در این مدت با معلم خصوصی آموزش را دنبال کردم تا اینکه در سن ۸ سالگی مدرسه خاقانی که یک کلاس برای ناشنوایان و کمتوانان ذهنی داشت اجازه داد تا به صورت مستمع آزاد در کلاسهایش شرکت کنم اما پس از مدتی استعداد من برای معلمان معلوم شد و از کلاس سوم دبستان وارد مدرسه عادی شدم. در آن زمان همه مسوولان آموزش و پرورش میآمدند تا مرا ببینند این مساله برای مدرسه خیلی موقعیت خوبی به وجود آورده بود.
▪ شما ورزش هم میکنید؟
ـ بله؛ شنا، شطرنج و تنیس روی میز.
▪ به نظر میرسد شما کاملا با معلولیتتان کنار آمدهاید و بهخوبی از پس کارهایتان برمیآیید؟
ـ دقیقا همینطور است. بهنظر من روح انسان مهم است نه وضعیت جسمی او. افراد معلول باید وارد اجتماع شوند و نشان دهند که مثل آدمهای سالم میتوانند از عهده انجام کارهایشان برآیند. مهم نیست که روزی را به افراد معلول اختصاص دهند یا نه، بلکه مهم ارزش وجودی شخص است و اینکه چطور با زندگی برخورد میکنند.من تا جایی که توانستم تلاش کردم و به چیزهایی که میخواستم رسیدم. منتظر تصویب قانون و مصوبه و پیشنهاد نبودم.
از صفر شروع کردم و داوطلبانه فعالیت کردم تا توانستم خودم را اثبات کنم. هر چه مشکلات بیشتر میشد من بیشتر پافشاری میکردم. مثلا وقتی میخواستم وارد آموزش و پرورش شوم به من گفتند تو دست نداری و نمیتوانی گچ به دست بگیری پس نمیتوانی معلم شوی اما من پایم را بلند کردم و به آنها نشان دادم که چطور میتوانم از پایم بهجای دست استفاده کنم. در واقع همیشه سعی کردهام به جای گریه و زاری و ناراحتی و گوشهنشینی با منطق درستی حرف و خواستهام را نشان دهم.
▪ چگونه به این حد از اعتمادبهنفس رسیدید که برای مشکلات راهحل پیدا کنید؟
ـ من از ابتدا تلاش میکردم برای هر کاری راه مناسب را پیدا کنم. بدون اینکه معلم ویژهای داشته باشم سعی کردم بفهمم که هر کاری را چطور میتوانم بدون داشتن دست انجام دهم. الان هم برای اینکه بتوانم از پدرم پرستاری و مراقبت کنم خودم را بازنشسته کردهام و گاهی هم به شیرخوارگاه آمنه میروم و به کودک معلولی آموزش میدهم که بتواند کارهایش را انجام دهد. در حقیقت تجربیات خودم را به او انتقال میدهم. دوست دارم هر چه از دستم برمیآید برای همنوعانم انجام دهم.
▪ چه پیشنهادی برای کسانی که ضعف جسمانی دارند و یا حتی افراد سالم دارید؟
ـ پیشنهاد میکنم در زندگی هدف داشته باشند و سعی کنند به استعدادهای خود پی ببرند و با پشتکار و ممارست آن را پرورش دهند. کسی که ناامید و بیهدف باشد زندگی برایش پوچ است. معلولان باید بدانند که اجتماع تعارفکردنی نیست بلکه همت و تلاش میخواهد. باید از یک جایی شروع کنند تا بعد دریچهها و درهای دیگر بهرویشان باز شود. خیلیها که به دیدن کارهای من میآیند تعجب میکنند که کسی با پا بتواند چنین نقاشیهایی بکشد و حتی خیلیها دگرگون میشوند و برای فعالیتهایشان انگیزه پیدا میکنند. در کل همانطور که حضرت علی فرمودهاند حق گرفتنی است، نه دادنی. پس هر کسی باید خودش جایگاه خودش را در جامعه بهدست آورد.
مریم یگانه
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست