شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا
ویژگیهای فرهنگی و هنری ، استان زنجان
مردم این استان از نظر تركیب قومی مجموعهای درآمیخته از اقوام آریایی و گرجی و قبیلههای ایلهای خمسه هستند و تیپ ویژه زنجانی را كه در جلگهها و كنارههای رودخانههای استان زندگی میكنند، بهوجود آوردهاند. خصوصیات فیزیكی این تیپ، رنگ گندمی پوست و چشمهای میشی با موهای سیاهرنگ است. تیپ دیگری در بلندیها و كوهپایههای استان زندگی میكنند كه به علت اختلاط نژادی اندك، همچنان به ظاهر آریایی باقی ماندهاند و با پوست سفید، چشمهای سبز و روشن و موهای بور شناخته میشوند.
استان زنجان زیستگاه ایلهای پنجگانه خمسه مشتمل بر : عشایر شاهسون، اوصانلو، مقدم، بیات و خدابنده است. هر یك از این ایلها، علیرغم تنوع در بعضی از خصوصیات، از وحدت فرهنگی برخوردار هستند.
زبان اهالی منطقه نیز مانند نژاد آنها یكسان نیست؛ اما مسلم است كه پس از استقرار قومهای تركزبان و مهاجرت آذریها، تعدادی از واژگان زبانهای تركی، جغتایی و تركی آذری به زبان فارسی مردم محل وارد شده است. در اثر كثرت رفتوآمدها و نزدیكی منطقه به تهران، زبان فارسی در خانوادههای استان زنجان متداول گردیده است و استعمال واژگان فارسی در محاورات تركی روزمره نیز مرسوم شده است.
حمداللّه مستوفی در كتاب نزههالقلوب (740 هجری) مردم منطقه را سنّی مذهب ذكر كرده است. بررسیهای تاریخی روشن نمودهاند كه غازانخان و اولجاتیو، در طول حیات و حكومت خود، پایبند به مذهب خاصی نبودهاند و دربار آنها براساس تبلیغات و سیاستهای روز، از نظر مذهبی، متغیر بوده است. در اوایل قرن هشتم هجری، همزمان با انتخاب سلطانیه به پایتختی، خانهای مغول، مذهب سنت و جماعت را پذیرفتند و این مذهب در سراسر منطقه رایج بوده است. فرقه اسماعیلیه نیز عقاید خود را در منطقه رواج داده بودند. به نظر میرسد از دوران صفویه به بعد، مذهب شیعه در بین مردم استان رواج كامل یافته است.
در حال حاضر، اكثریت قریب به اتفاق مردم استان پیرو مذهب شیعه اثنی عشری هستند و به خاندان عصمت و طهارت ارادت كامل دارند.
فرهنگ مردم زنجان همچون فرهنگ سایر مناطق آذریزبان، در ارتباط با عاملهای متعدد جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی، تاریخی، مذهبی و تحت تأثیر گرایشهای گوناگون مذاهب ایرانی و اسلامی شكل گرفته و از ویژگیهای منحصر بهفردی نیز برخوردار شده است. عمدهترین ویژگی فرهنگ مردم این خطه، تكوین زبان و ویژگیهای فولكلوریك آن است كه به نحوی در رسمها و آیینهای قومی انعكاس یافته است.
چگونگی رواج زبان آذری از دیرباز مورد گفتوگوها و مباحثههای گوناگون بوده و عقایدی مختلف و غالباً متناقض و دور از حقیقت در این باره اظهار شده است؛ اما آنچه در میان این نظریهها و افسانهپردازیهای ضد و نقیض، محرز است و قطعیت دارد، این است كه زبان آذربایجانی قرنهاست زبانِ احساس و اندیشههای مردم آذریزبان این دیار است.
فولكلور یا ادبیات شفاهی مردم منطقه نیز مانند تاریخ و زبان آن، از سابقهای كهن برخوردار است.
اشكال مختلف ادبیات فولكلوریك این خطه، محصول پیكار و تلاش مردمی است كه غم، شادی، آرزو، نفرت و محبت خود را در قالبهای آن منعكس كردهاند. نمونههای گوناگون این نوع آثار، عادتها، روشها، آیینها، رسمها، اعتقادها، باورهای دینی و مذهبی، دلبستگیها، ارزشها و نهادهای اجتماعی عصرهای مختلف را به خوبی نشان میدهند.
مردم آذریزبان آفریننده یكی از غنیترین گنجینههای ادبیات شفاهی ملتهای خاورمیانه و ایران میباشند. مردم آذریزبان، مردمان شاعرمسلكی هستند كه هرگاه با پدیدههای طبیعی، رخدادهای اجتماعی و پیشامدهای گوارا و ناگوار روبهرو شدهاند، احساسات خود را با زبان شعر بیان كردهاند و برای هر مناسبت «بایاتی» سرودهاند. از كار عادی روزانه تا عالیترین جلوههای احساس و عاطفه بشری، در شعرها و بایاتیهای آنها همواره حضور داشته است :
مادر با «لالایی» سحرانگیز و شیرین، نونهال خود را در گلبرگهای بایاتی پیچیده و او را به خواب شیرین و رؤیایی دلپذیر فرو میبرد. عروسی با شعر آغاز میشود و با آن نیز پایان میپذیرد. سوگواری و عزا با «آغی» آغاز و پایان مییابد. كشتگران آفتاب را، باران را با شعر فرا میخوانند؛ باد را، بوران را با شعر نفرین میكنند؛ مزرعه طلایی را، گاو و گوسفندان را با شعر توصیف میكنند. سواركاران، رزمندگان همه و همه، با شعر زاده میشوند، میبالند و میمیرند.
به هر گوشهای از زندگی مردم این سرزمین نظر بیفكنی، شعری سر بر میكشد. زلالی چشمهسارانش، رقص خاموش گلبوتههای قالیهایش، ساز عاشیقهایش و ... جملگی در هماهنگی بینظیر با میل، آرزو، ترس، اضطراب، عشق و نفرت به طور شگفتانگیزی بیان میگردند.
برجستهترین نوع شعر مردم آذریزبان، بایاتی است. در فرهنگ شفاهی مردم زنجان و دیگر منطقههای آذریزبان. بایاتیها به خاطر گستردگی و مضمونهای رنگارنگ، ایجاز در كلام و قالبهای زیبا و دلنشین خود مقام اول را دارند. مبالغه نخواهد بود، اگر گفته شود كه تاریخ پرتلاطم و سرشار از حوادث مردم این دیار در لابهلای هزاران بایاتی گنجانده شده است. اگر روزی همه بایاتیها در یكجا گردآوری شوند و از دید جامعهشناسی و مردمشناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند، تاریخ قومی تدوین میشود كه طرز زندگی، هستیشناسی و باورهای فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و دینی آن را منعكس خواهد كرد.
بایاتیها از زندگی و راز و نیازهای مردم ساده و پاكدل مایه میگیرند و در قالب لفظهایی روان و بیتكلف، جاری میشوند. این نغمههای نغز و دلكش از چنان لطف و خلوط و صفا و صراحتی برخوردارند كه به خصوص وقتی با آهنگ ویژه خود ادا شوند، عنان از كف دل میربایند و گاهی نیز سرشك بر چهره احساس مینشانند.
ارادت و اعتقاد مردم ساده شهر و روستا به این آثار موزون و دلفریب تا بدان پایه است كه بایاتیها را حسب حال و آیینه سرنوشتنمای خویش میپندارند و به هنگام ملال و سرگشتگی و حرمان، بر آن توسل میجویند و به عنوان تفأل از آن مدد و مراد میجویند.
بایاتیها آثاری هستند كه از دل مردم جوشیدهاند؛ مردم، در طول نسلها، آنها را سینه به سینه بازگو كردهاند، آنچه را كه به زبان و سلقه خود بیگانه دیدهاند، به یك سو نهاده و به اقتضای احساس و نیازهای عاطفی، تغییراتی در آنها دادهاند. بدین ترتیب، نام سراینده را از روی این آثار زدودهاند و آنها را به تملك گنجینه فولكلوریك عامه در آوردهاند.
بایاتیها از نقطهنظر محتوا و مضمون، از یك سو مظهر و آیینه زلال عشق و آرزو و امید و رنج و شادی، و از سوی دیگر، كتاب ناگشوده باورها، آیینها، رسمها و خصلتها و خلق و خویِ قومی انسانهای ساده و پاكدل، در طول نسلها و قرنهاست.
برای پی بردن به عمق دید فسلفی، میل و آرزود و حسرت و حرمان و شِكوِه و شكایت سرایندگان بایاتیها، در زیر ترجمه چند بایاتی آورده میشود. این بایاتیها از میان هزاران بایاتی به طور نمونه انتخاب شدهاند :
بوداغلار اولو داغلار، كنار كوهها، این سربلندان،
چشمه لی، سولو داغلار. پر از چشمه، پر از آب غزلخوان.
بوردا بیر آتلی اؤلوب سواری مرده و در ماتمش ابر
گؤی گیشنر، بولود آغلار زند شیهه میان برق و باران.
بوردان بیر آتلی گئچدی سحر آمد سواری از بر دشت
آتین اویناتدی گئچدی. دمی جولان گرفت و تند بگذشت.
آی كیمی شفق ساچدی، چو مهتاب سحرگاهان شفق ریخت
گون كیمی باتدی، گئچدی. چو خورشید شبانگاهان بهدر رفت.
داغلاراقار دوشوبدو. نشسته برف سنگین روی كوهسار،
گؤر نه هامار دوشوبدو. لطیف و نرم همچون خواب جویبار.
قبر یمی یادلار قازیب مرا نااهل گوری كنده دلتنگ
اهلتیم دار دوشوبدو. بَرَش دیوارِ خنجر، بسترش خار.
عزیزی یم غمده گول، میان غم بزن لبخند هر دم،
غمده دانیش، غمده گول. بزن حرف و بزن لبخند در دم.
آغ گونده گولن كؤنول دلا؛ خندی چو روز آفتابی
مردایگیدسن غمده گول. اگر مردی بزن خنده به ماتم.
آشدیم، آشدیم گول اولدوم، شكفتم نرم - نرمك، گل شدم من،
بوی آتدیم سونبول اولدوم. جوانه بستم و سنبل شدم من.
بیر دیل بیلمز قوشودوم به گلشن بیزبان بودم، ز هر گل
اوخودوم بولبول اولدوم. ورقها خواندم و بلبل شدم من.
استان زنجان زیستگاه ایلهای پنجگانه خمسه مشتمل بر : عشایر شاهسون، اوصانلو، مقدم، بیات و خدابنده است. هر یك از این ایلها، علیرغم تنوع در بعضی از خصوصیات، از وحدت فرهنگی برخوردار هستند.
زبان اهالی منطقه نیز مانند نژاد آنها یكسان نیست؛ اما مسلم است كه پس از استقرار قومهای تركزبان و مهاجرت آذریها، تعدادی از واژگان زبانهای تركی، جغتایی و تركی آذری به زبان فارسی مردم محل وارد شده است. در اثر كثرت رفتوآمدها و نزدیكی منطقه به تهران، زبان فارسی در خانوادههای استان زنجان متداول گردیده است و استعمال واژگان فارسی در محاورات تركی روزمره نیز مرسوم شده است.
حمداللّه مستوفی در كتاب نزههالقلوب (740 هجری) مردم منطقه را سنّی مذهب ذكر كرده است. بررسیهای تاریخی روشن نمودهاند كه غازانخان و اولجاتیو، در طول حیات و حكومت خود، پایبند به مذهب خاصی نبودهاند و دربار آنها براساس تبلیغات و سیاستهای روز، از نظر مذهبی، متغیر بوده است. در اوایل قرن هشتم هجری، همزمان با انتخاب سلطانیه به پایتختی، خانهای مغول، مذهب سنت و جماعت را پذیرفتند و این مذهب در سراسر منطقه رایج بوده است. فرقه اسماعیلیه نیز عقاید خود را در منطقه رواج داده بودند. به نظر میرسد از دوران صفویه به بعد، مذهب شیعه در بین مردم استان رواج كامل یافته است.
در حال حاضر، اكثریت قریب به اتفاق مردم استان پیرو مذهب شیعه اثنی عشری هستند و به خاندان عصمت و طهارت ارادت كامل دارند.
فرهنگ مردم زنجان همچون فرهنگ سایر مناطق آذریزبان، در ارتباط با عاملهای متعدد جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی، تاریخی، مذهبی و تحت تأثیر گرایشهای گوناگون مذاهب ایرانی و اسلامی شكل گرفته و از ویژگیهای منحصر بهفردی نیز برخوردار شده است. عمدهترین ویژگی فرهنگ مردم این خطه، تكوین زبان و ویژگیهای فولكلوریك آن است كه به نحوی در رسمها و آیینهای قومی انعكاس یافته است.
چگونگی رواج زبان آذری از دیرباز مورد گفتوگوها و مباحثههای گوناگون بوده و عقایدی مختلف و غالباً متناقض و دور از حقیقت در این باره اظهار شده است؛ اما آنچه در میان این نظریهها و افسانهپردازیهای ضد و نقیض، محرز است و قطعیت دارد، این است كه زبان آذربایجانی قرنهاست زبانِ احساس و اندیشههای مردم آذریزبان این دیار است.
فولكلور یا ادبیات شفاهی مردم منطقه نیز مانند تاریخ و زبان آن، از سابقهای كهن برخوردار است.
اشكال مختلف ادبیات فولكلوریك این خطه، محصول پیكار و تلاش مردمی است كه غم، شادی، آرزو، نفرت و محبت خود را در قالبهای آن منعكس كردهاند. نمونههای گوناگون این نوع آثار، عادتها، روشها، آیینها، رسمها، اعتقادها، باورهای دینی و مذهبی، دلبستگیها، ارزشها و نهادهای اجتماعی عصرهای مختلف را به خوبی نشان میدهند.
مردم آذریزبان آفریننده یكی از غنیترین گنجینههای ادبیات شفاهی ملتهای خاورمیانه و ایران میباشند. مردم آذریزبان، مردمان شاعرمسلكی هستند كه هرگاه با پدیدههای طبیعی، رخدادهای اجتماعی و پیشامدهای گوارا و ناگوار روبهرو شدهاند، احساسات خود را با زبان شعر بیان كردهاند و برای هر مناسبت «بایاتی» سرودهاند. از كار عادی روزانه تا عالیترین جلوههای احساس و عاطفه بشری، در شعرها و بایاتیهای آنها همواره حضور داشته است :
مادر با «لالایی» سحرانگیز و شیرین، نونهال خود را در گلبرگهای بایاتی پیچیده و او را به خواب شیرین و رؤیایی دلپذیر فرو میبرد. عروسی با شعر آغاز میشود و با آن نیز پایان میپذیرد. سوگواری و عزا با «آغی» آغاز و پایان مییابد. كشتگران آفتاب را، باران را با شعر فرا میخوانند؛ باد را، بوران را با شعر نفرین میكنند؛ مزرعه طلایی را، گاو و گوسفندان را با شعر توصیف میكنند. سواركاران، رزمندگان همه و همه، با شعر زاده میشوند، میبالند و میمیرند.
به هر گوشهای از زندگی مردم این سرزمین نظر بیفكنی، شعری سر بر میكشد. زلالی چشمهسارانش، رقص خاموش گلبوتههای قالیهایش، ساز عاشیقهایش و ... جملگی در هماهنگی بینظیر با میل، آرزو، ترس، اضطراب، عشق و نفرت به طور شگفتانگیزی بیان میگردند.
برجستهترین نوع شعر مردم آذریزبان، بایاتی است. در فرهنگ شفاهی مردم زنجان و دیگر منطقههای آذریزبان. بایاتیها به خاطر گستردگی و مضمونهای رنگارنگ، ایجاز در كلام و قالبهای زیبا و دلنشین خود مقام اول را دارند. مبالغه نخواهد بود، اگر گفته شود كه تاریخ پرتلاطم و سرشار از حوادث مردم این دیار در لابهلای هزاران بایاتی گنجانده شده است. اگر روزی همه بایاتیها در یكجا گردآوری شوند و از دید جامعهشناسی و مردمشناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند، تاریخ قومی تدوین میشود كه طرز زندگی، هستیشناسی و باورهای فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و دینی آن را منعكس خواهد كرد.
بایاتیها از زندگی و راز و نیازهای مردم ساده و پاكدل مایه میگیرند و در قالب لفظهایی روان و بیتكلف، جاری میشوند. این نغمههای نغز و دلكش از چنان لطف و خلوط و صفا و صراحتی برخوردارند كه به خصوص وقتی با آهنگ ویژه خود ادا شوند، عنان از كف دل میربایند و گاهی نیز سرشك بر چهره احساس مینشانند.
ارادت و اعتقاد مردم ساده شهر و روستا به این آثار موزون و دلفریب تا بدان پایه است كه بایاتیها را حسب حال و آیینه سرنوشتنمای خویش میپندارند و به هنگام ملال و سرگشتگی و حرمان، بر آن توسل میجویند و به عنوان تفأل از آن مدد و مراد میجویند.
بایاتیها آثاری هستند كه از دل مردم جوشیدهاند؛ مردم، در طول نسلها، آنها را سینه به سینه بازگو كردهاند، آنچه را كه به زبان و سلقه خود بیگانه دیدهاند، به یك سو نهاده و به اقتضای احساس و نیازهای عاطفی، تغییراتی در آنها دادهاند. بدین ترتیب، نام سراینده را از روی این آثار زدودهاند و آنها را به تملك گنجینه فولكلوریك عامه در آوردهاند.
بایاتیها از نقطهنظر محتوا و مضمون، از یك سو مظهر و آیینه زلال عشق و آرزو و امید و رنج و شادی، و از سوی دیگر، كتاب ناگشوده باورها، آیینها، رسمها و خصلتها و خلق و خویِ قومی انسانهای ساده و پاكدل، در طول نسلها و قرنهاست.
برای پی بردن به عمق دید فسلفی، میل و آرزود و حسرت و حرمان و شِكوِه و شكایت سرایندگان بایاتیها، در زیر ترجمه چند بایاتی آورده میشود. این بایاتیها از میان هزاران بایاتی به طور نمونه انتخاب شدهاند :
بوداغلار اولو داغلار، كنار كوهها، این سربلندان،
چشمه لی، سولو داغلار. پر از چشمه، پر از آب غزلخوان.
بوردا بیر آتلی اؤلوب سواری مرده و در ماتمش ابر
گؤی گیشنر، بولود آغلار زند شیهه میان برق و باران.
بوردان بیر آتلی گئچدی سحر آمد سواری از بر دشت
آتین اویناتدی گئچدی. دمی جولان گرفت و تند بگذشت.
آی كیمی شفق ساچدی، چو مهتاب سحرگاهان شفق ریخت
گون كیمی باتدی، گئچدی. چو خورشید شبانگاهان بهدر رفت.
داغلاراقار دوشوبدو. نشسته برف سنگین روی كوهسار،
گؤر نه هامار دوشوبدو. لطیف و نرم همچون خواب جویبار.
قبر یمی یادلار قازیب مرا نااهل گوری كنده دلتنگ
اهلتیم دار دوشوبدو. بَرَش دیوارِ خنجر، بسترش خار.
عزیزی یم غمده گول، میان غم بزن لبخند هر دم،
غمده دانیش، غمده گول. بزن حرف و بزن لبخند در دم.
آغ گونده گولن كؤنول دلا؛ خندی چو روز آفتابی
مردایگیدسن غمده گول. اگر مردی بزن خنده به ماتم.
آشدیم، آشدیم گول اولدوم، شكفتم نرم - نرمك، گل شدم من،
بوی آتدیم سونبول اولدوم. جوانه بستم و سنبل شدم من.
بیر دیل بیلمز قوشودوم به گلشن بیزبان بودم، ز هر گل
اوخودوم بولبول اولدوم. ورقها خواندم و بلبل شدم من.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست