دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا


درباره علیرضا میرعلینقی


درباره علیرضا میرعلینقی
سید علیرضا میرعلینقی همان کسی است که اکثر هنرجویان نسل جوان به واسطه او، با نام و سوابق و تصاویر هنرمندان قدیمی آشنا هستند. هرچند به دلیل وسیع بودن دایره فعالیت میرعلی نقی، صحبت در مورد ای شخص عملی دشوار است ولی اینجا به گوشه هایی از فعالیتها و خدمات او می پردازم.
علیرضا میرعلینقی با نسلی که در آموزشگاه چاووش و زیر نظر شاگردان اصلی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی که آن روز به تازگی فعالیت خود را آغاز میکردند، با موسیقی آشنا شد و سالها با طرح ها و عقاید آنها جلو آمد.
اولین مطلبی که در مورد او در کتاب سال شیدا شماره اول به چاپ رسیده، با قلم محمدرضا لطفی است که آینده ای درخشان را برای او پیشبینی میکند. در آن دوره علیرضا میر علینقی تحت تاثیر معلم ردیف و سنتورش مجید کیانی قرار داشت و با وجود اینکه هنوز در نوجوانی بود به تحریر مقالاتی می پرداخت.
وجود فضاهای عرفانی که خاص آن طرز فکر بود سالها نوشته های او را تحت تاثیر قرار میداد؛ با مطالعه آن نوشته ها و مقایسه آنها با نوشته های جدید او می توان فضای فکری حاکم برآن دوران را احساس کرد که هنوز با گذشت این سالها بسیار قابل لمس است.
تلاشهای میرعلینقی برای ثبت شرح حال و آثار اساتید مختلف موسیقی، ناخودآگاه او را با تفکرها و نگرشهای دیگر موسیقی آشنا میکرد و او کم کم با فضای دیگر موسیقی ایرانی آشنا می شد. همنشینی با استادان قدیمی موسیقی ایرانی و گاه اساتید ایرانی موسیقی کلاسیک غرب شناخت او را از موسیقی کلاسیک نیز بالا میبرد.
از نیمه دهه ۷۰ به بعد را می توان به (زعم نگارنده) دوران تحول تفکر او نام برد. دورانی که به کلی جهت گیری ها و اظهار نظرهای او تغییر کرده و به اصل موسیقی نزدیک میشود، از شعار دادن و کلا از موسیقی غیر شنیدنی دور میشود.( در مورد موسیقی غیر شنیداری به زودی مطلبی در سایت قرار میگیرد) او در این ۱۵ سال تحقیق و شنیدن موسیقی با انواع موسیقی ها آشنا شده و بخصوص آثار برجسته موسیقی کلاسیک غربی را شناخته است.
میرعلی نقی در این سالها نتیجه تحقیقات خود را بصورت کتابهایی (چه به عنوان سالنامه و چه یادنامه )منتشر میکند. سالنامه بخاطر مختصر و مفید بودنش مورد استقبال هنردوستان قرار میگیرد. این سالنامه ها که تا چند شماره به انتشار میرسد، دربرگیرنده تاریخ وقایع مهم در روزهای سال و اتفاقات مهم موسیقی این قرن است. هرچند این سالنامه به ارزش دیگر نوشته ها و نقد های او نیست (چرا که فقط فهرستی از فعالیتهای موسیقی دانان و وقایع مربوط به موسیقی است.) ولی بخاطر نبود امکان دسترسی به تاریخ ۱۰۰ سال موسیقی ایران، علاقمندان به ناچار از این سالنامه استفاده میکنند که با هدف تولید کننده آن مقایر است.
تا پیش از علیرضا میرعلینقی منتقدین و نویسندگان دیگری نیز در موسیقی ما بودند که گاه موسیقی شناس و گاهی فقط دوستدار موسیقی بودند ولی به عقیده بنده هیچ کدام به اندازه میرعلینقی روی نسل امروز تاثیر گذار نبودند. شاید به این دلیل که یا فعالیت فراگیری، مانند میرعلینقی نداشته اند (بیشتر نویسندگان قدیمی فقط در مجله یا ارگانی خاص به فعالیت مشغول بودند و با گذشت زمان آثار آنها نیز نابود یا نایاب شده) یا تحقیقاتشان به اندازه او جامع نبوده است.
خصوصیت مهم میرعلینقی نسبت به بسیاری از نویسندگان موسیقی، درک فضاهای مختلف و حالتهای موسیقی است. شاید نداشته باشیم نویسنده ای را که هم با لطفی و یاحقی دمخور باشد هم با ملیک اصلانیان و انوشیروان روحانی. متاسفانه هنوز انگشت شمارند کسانی که توانایی درک هنر (یا قواعد هر سبک) از رنگهای مختلف موسیقی را دارا باشند؛ اکثرا در یکی یا دو رشته صاحب نظرند ولی در دیگر رشته ها در حد یک شنونده عامی هم نیستند.
یکی از مهمترین خدمات میرعلینقی بجز ثبت تاریخ پرفراز و نشیب موسیقی ایران، استفاده از واژه هایی در نوشته هایش برای تشریح دقیق حالت و بیان بهتر موضوعات موسیقی است. به یمن قلم شیوای او امروز این واژه ها بسیار به کمک نویسندگان و منتقدین موسیقی می آید.
سالنامه موسیقی ایران کافیست یکی از مقالاتی که امروزه در نشریات مختلف در زمینه موسیقی به چاپ میرسد را مطالعه کنید و با یکی از مقالات ایشان مقایسه کنید. بسیاری از کلماتی که به بیان قوی احساس مورد نظر کمک میکند، از مقالات بیشمار میرعلینقی ایده گرفته است.
نقدهایی که میرعلینقی به تازگی، گاهی بر آثار مختلف مینویسد به (عقیده بنده) عالی ترین نوع نقد در زمینه موسیقی (نه دیگر هنرها مثل سینما) است. مثلا بنده ندیدم که درنوشته هایشان به اثری که بین اهل موسیقی علاقمند دارد اعتراضی کنند مگر اینکه در دراز مدت برای این صنف (خانواده موسیقی) مضر باشد. البته حیات سالم این صنف هم در نظر ایشان تغییر کرده است...
همانطور که گفته شد در سالهای اخیر تغییرات زیادی در نگرش و تفکر این نویسنده دیده میشود. شاید بتوان به این تحول نوعی سنت شکنی و حتی نوعی استاندارد گریزی نام داد. مثلا بارها از زبان و قلم او ارادتش را به افرادی مثل رضا ورزنده، مرتضی محجوبی و مجتبی میرزاده را شنیدیم. حتما می دانید که در سیستم قدیم موسیقی دستگاهی، نوازندگی ای به شکل مرتضی محجوبی سابقه نداشته و نسبت به سنتهای موسیقی ما این شیوه نوازندگی بی سابقه است. نگارنده عقیده دارد، در این اواخر نویسنده مورد بحث، بیشتر به زیبایی اثر توجه دارد تا (مانند بسیاری از نویسندگان امروز) به اصل و نسب و آباء و اجداد موسیقیدان.
همچنین احساس می کنم در تفکر این نویسنده به تازگی تحولاتی در حال روی دادن است که با زیر پا گذاردن استانداردهای قبلی، ایده آلهای جدیدی برای خود وضع می کند که به مرور زمان این تغییر را در آثار قلمی ایشان خواهیم دید. این استانداردها این بار بر اساس سنتها و وطن پرستیها استوار نیست بلکه بر اساس ذات موسیقی است که همه مردم جهان موسیقی را به آن می شناسند.
سید علیرضا میرعلینقی در معرفی آثار زیبای موسیقی بارها شجاعت و جسارت خود را نشان داده و هیچ گاه بی دلیل با آوردن اصطلاحات بی جای علمی قصد فریب مخاطبین ناوارد و یا ژست علمی گرفتن را نداشته؛ همیشه او صریح و روان می نویسد، مثل یک رهبر ارکستر که به نوازندگان نکاتی را گوشزد میکند، ساده و گویا.
دانسته های میرعلینقی برای موسیقی ما همچون چراغیست که میتواند روشنایی بخش بسیاری نقاط تاریک این هنرباشد. به امید اینکه با همت او بتوانیم با گنجینه های این موسیقی بیشتر آشنا شویم.
سجاد پورقناد
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی گفتگوی هارمونیک