جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
پسران ماده گرگ
تاریخ و علوم اجتماعی اروپا در قرن بیستم شاهد پدیدهیی اجتماعی و سیاسی استثنایی تحت عنوان فاشیسم در ایتالیا و نازیسم مخفف ناسیونال سوسیالیسم در آلمان بوده است.
این حرکت و گرایش فکری سیاسی توانست با گسترش خود و جذب نیروهای انبوه و میلیونی، قدرت سیاسی را به دست گیرد و مدتی نه چندان طولانی در اروپا حاکمیت داشته باشد. با پایان رسیدن جنگ جهانی دوم و شکست نهایی متحدین آلمان، ایتالیا، ژاپن و... در سال ۱۹۴۵ میلادی، این نظامهای سیاسی هم ساقط شدند، پس از این تاریخ در فرهنگ سیاسی اقصی نقاط جهان از این اصطلاح که بار منفی هم دارد، به عنوان نماد و سمبلی برای نظامهای سیاسی مستبد و دیکتاتورمنش استفاده میشود، در صورتی که با توجه به ویژگیهای نظامهای فاشیستی نمیتوان این واژه را به دیگر نظامهای سیاسی مستبد تعمیم داد و اطلاق کرد.
در فرهنگ علوم اجتماعی آلن بیرو، واژه فاشیسم این چنین تعریف شده است: فاشیسم واژهیی است ایتالیایی که از ریشهFascio به معنای دستهیی از شاخههای به هم پیوسته که دولتمردان روم باستان از آن استفاده میکردند، گرفته شده است آلن برون، ۱۳۷۰، ص ۱۳۱ و جلالالدین مدنی، ۱۳۷۲، ص ۲۰۲. موسولینی به تاسی از روم قدیم، fasccs را به معنی خدمتکاران عالیرتبه که دستههای ترکه چوب را به دست میگرفتند و علامتی برای جهانگشایی بود، تعریف کرد. واژه ناسیونال سوسیالیسم هم به معنی سوسیالیسم ملی است که در آلمان آدولف هیتلر با تاسی از این اندیشه توانست قدرت سیاسی را بین سالهای ۱۹۴۵-۱۹۳۳م با تشکیلات و سازماندهی حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمانی (NSDAP) به دست گیرد. از نظر اصطلاحی فاشیسم در علوم سیاسی مفهوم گروههای مسلح طرفدار یک حزب را میرساند که در قرن بیستم به طرفداری از موسولینی در ایتالیا به منصه ظهور رسید. ویژگی فاشیسم و ناسیونال سوسیالیسم مخالفت و دشمنی با دو گرایش متفاوت اقتصادی سیاسی مارکسیسم و دموکراسی و ستیز با تعدد اندیشه و کثرتگرایی است. سندیکاهای کارگری و تشکیلات کارفرمایان در کنترل دولت و مسئولان آن از طرف دولت منصوب هستند. آموزش متمرکز در کنترل دولت است و اساسا در اندیشه فاشیسم، «دولت» از قداست و حرمت خدشهناپذیری برخوردار است و در ایدئولوژی فاشیسم، دولت به معنی همه چیز است.
فاشیسم مخالف با مجلسگرایی است و استقلال و تفکیک قوای سه گانه عملا در آن مشاهده نمیشود. در فرهنگ لغت فلسفی، نظام فاشیستی نظامی است مستبدانه، توام با ترور و دارای ویژگیهای جهانگشایی و میهندوستی متعصبانه. این نظام، ویژگیهای عوامفریبانه اجتماعی و ضد سرمایهداری و ضد ثروت را برای تقویت جامعه تودهوار داراست که در راستای پوشاندن تضادهای داخلی و طبقاتی کارکرد دارد. موسولینی فاشیسم را این چنین تعریف کرده است: «فاشیسم، اعتقادی مذهبی است که انسان را با ارادهیی برتر و عینی در ارتباط قریبالوقوع میبیند. ارادهیی که از فرد خاص فراتر میرود و او را به حد عضویت آگاهانه در جامعهیی معنوی ارتقا میبخشد.» جان وایس، ۱۳۸۰، ص ۴۲. در نهایت عامل مهمی که میان ناسیونال سوسیالیسم و فاشیسم تمایز ایجاد میکند، این است که در فاشیسم دولت مقتدر محور و هدف است ولی در نازیسم به برتری و تفوق نژادی اصلاح و خلوص نژاد و سیاست ضد سامی و ضد یهودی تاکید میشود و پیروانش آن را عملا سرلوحه کار اجتماعی سیاسی خود قرار داده بودند.
شایان ذکر است که واژه ناسیونال سوسیالیسم در آلمان پیش از روی کارآمدن نازیها و به قدرت رسیدن آنها رایج بوده است. از زمان فردریک کبیر تا زمان صدراعظمی بیسمارک از واژههای مترادفی با ناسیونال سوسیالیسم مانند: سوسیالیسم پروسی و سوسیالیسم محافظهکار استفاده میکردند. حتی نازیها ترجیح میدادند از واژه ناسیونال سوسیالیسم به جای سوسیال ناسیونالیست استفاده کنند و ناسیونال سوسیالیسم به نظر آنان سنتزی از ناسیونالیسم و سوسیالیسم است.
● روند تاریخی تشکیل احزاب فاشیسم و ناسیونال سوسیالیسم
این دو اندیشه در دو کشور از اروپای صنعتی شکل گرفت که این دو کشور در اصلاحات فکری و نوآوری اندیشه سهم به سزا در تمدن غرب داشتهاند. پیدایش و نوزایش ادبی و هنری در ایتالیا یعنی رنسانس و اندیشه اصلاحطلبی مذهبی در دین مسیحیت توسط مارتین لوتر آلمانی تدوین شد که منجر به آیین پروتستانتیسم و رواج آن در اروپا شد. در حالی که اندیشه فاشیسم و توسعه آن در کشورهای مختلف اروپایی، مسیرهای متفاوتی را پیموده است، اعمال قدرت سیاسی فاشیسم، رابطه مستقیم با میزان قدرت و حمایت مردم از لیبرالیسم و سوسیالیسم داشته است؛ یعنی در کشورهایی مانند انگلستان که ارزشهای لیبرال در آن قویتر بود، فاشیسم ضعیفتر و به عنوان انحراف از هنجارهای حاکم جامعه شناخته میشد. در کشورهایی که گرایشهای لیبرالی و سوسیالیسم ضعیفتر بود، فاشیسم قویتر و عملکرد آن در نهاد دولت تبلور یافت، مانند ایتالیا و آلمان.
در اسپانیا جناح محافظهکار دارای قدرت بسیار بود ولی لیبرالها و سوسیالیستها به عنوان مخالف وجود داشتند و پس از نابودی و شکست لیبرالها و سوسیالیستها، محافظهکاران توانستند از فاشیسم به عنوان ابزار حفظ منافع خود استفاده کنند. در سال ۱۹۰۹ م موسولینی جوان با گرایشها وتمایلات سوسیالیستی و چپ انقلابی، سردبیر روزنامه لوتادی کلاسه به معنی پیکار طبقاتی شد. وی در سال ۱۹۱۲ سردبیری روزنامه رسمی و مهم حزب سوسیالیست به نام آوانتی را به عهده گرفت. در ژوئن ۱۹۱۴ آشوب و درگیری در ایتالیا فراگیر و جمهوری اعلام شد و کلیساها به آتش کشیده شد و موسولینی در این آشوبها نقش مهمی داشت و هنوز از دهقانان و کارگران حمایت میکرد. با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، موسولینی به علت حمایت از جنگ، از حزب اخراج شد و از سردبیری روزنامه آوانتی برکنار شد در آن دوره سوسیالیستها معتقد بودند این جنگ بین کشورهای سرمایهداری است و ما نباید در آن دخالت کنیم. از این مرحله، همکاری موسولینی با جناح راست بیشتر مشهود شد و با ورود ایتالیا به جنگ اول جهانی، رویاهای امپراتوری اسلاوی آفریقایی ایتالیایی را در سر میپروراند. او پس از اخراج از حزب، بیدرنگ انتشار روزنامه دیگری را به نام پوپولودیتالی مردم ایتالیا را به راه انداخت. به علت مجروح شدن وی در جنگ اول و بازگشت او به کار خبرنگاری، زمینه فعالیتهای وی به نفع ناسیونالیسم و امپریالیسم و نظامیگری ایتالیا به تحقق پیوست. ویلسن رییس جمهور امریکا مخالفت خود را با تقسیم مناطق مورد اختلاف ایتالیا و یوگسلاوی اعلام کرد.
کنترل فیومه در کرواسی مورد اختلاف یوگسلاوی و ایتالیا بود و چون پس از پایان جنگ جهانی اول به ایتالیا ضمیمه نشد، موسولینی فریاد میکشید: «یا مرگ یا فیومه» جان وایس، ۱۳۸۰، ص ۵ موسولینی در سال ۱۹۱۹ حزب فاشیست را در شهر میلان تاسیس کرد و در همین سال فاشیستها توانستند فیومه را به زور تصرف کنند. در این سال انتخابات پارلمانی منجر به پیروزی سوسیالیستها شد و احزاب میانی در حال افول بودند. در این شرایط ایتالیا نیاز به یک اصلاحات ساختاری و بنیادی داشت. موسولینی از این تاریخ گرایشهای چپ فاشیسم را کنار گذاشت و در سال ۱۹۲۱، فاشیستها با دویست هزار تن عضو حزبی توانستند سی و پنج کرسی را در پارلمان به دست آورند و در سال ۱۹۲۲، شمار اعضای حزب به هفتصد هزار تن رسید، ولی در عین حال سوسیالیستها بزرگترین حزب و بیشترین آرا را در مجلس داشتند.
پیراهن سیاههای طرفدار موسولینی پس از تصرف ادارات، نیروهای چپ را با حمایت پلیس سرکوب کردند. آنها در سال ۱۹۲۲ روستاهای بسیاری را تصرف کردند و موسولینی به پیروان خود در شهر ناپل گفت: «یا حکومت را به ما میدهند یا برای گرفتن آن به رم سرازیر میشویم.»سرانجام در اکتبر ۱۹۲۲، رژه معروف «پیراهن سیاهها» به سوی رم به وقوع پیوست و با کمک ارتش و پلیس، رم سقوط کرد و به دست موسولینی و هوادارانش افتاد. پادشاه ایتالیا هم در مقابل موسولینی مقاومتی انجام نداد و شخص موسولینی در واگن تختخوابدار راهآهن ایتالیا با احترام به رم وارد شد و با فتح نهایی، رم فاشیسم در ایتالیا بطور کامل به قدرت رسید. با به قدرت رسیدن آنها در ژانویه ۱۹۲۵، عملا همه نیروهای مخالف، غیرقانونی اعلام شدند، در حالی که مجالس جنبه نمادین داشتند. از سال ۱۹۳۱ پسربچههای بین چهار تا هشت ساله را به نام «پسرهای ماده گرگ» میخواندند. از هشت سالگی به بعد مسائل جدیتر مطرح میشد و پسربچهها به مرحله بالیلا نام جوانی که در ۱۷۴۶ فرمان حمله علیه اتریش را صادر کرده بود وارد میشدند و پوشیدن لباس فرم و حمل اسلحه مصنوعی توام با رژه و تربیت دختران برای اینکه در آینده مادرانی با شهامت شوند، در نظر بود. از چهارده سالگی به بعد، جوانان پیشاهنگ ایتالیایی خوانده میشدند و از هجده سالگی، فاشیست نامیده شده و به عضویت حزب در می آمدند.
در کشور آلمان جناح راست قویتر از ایتالیا بود.
این کشور با یک نظام سیاسی که بیسمارک در سال ۱۸۷۰ پی ریخته بود، وارد جنگ اول جهانی شد و اساسا با اندیشه لیبرالیسم و سوسیالیسم در تضاد بود. نخستین کسی که حزب سوسیال دموکرات آلمان را غیرقانونی اعلام کرد، بیسمارک بود. البته بیسمارک مانند هیتلر فاشیست یا نازی نبود، بلکه در شرایط آن زمان به مخالفت با جنبشهای کارگری از جناح راست علیه چپ بویژه سوسیال دموکراتها استفاده میکرد. در سال ۱۹۱۰، سوسیال دموکراتها یکصد و ده کرسی مجلس را به دست آوردند و در سال ۱۹۱۹، پس از پایان جنگ جهانی اول و سقوط نظام سلطنتی و تاسیس جمهوری وایمار از سوی سوسیال دموکراتها، ترس و مبارزه و نفرت علیه جناح چپ تشدید شد. جناح محافظهکار مخالف جمهوری بود و آن را غیراخلاقی تصور میکرد. با پا گرفتن جمهوری وایمار، عملا از سال ۱۹۲۰ به بعد، صدها تن از سوسیالیستها، لیبرالها و رادیکالهای چپ توسط رادیکالهای راست ترور شدند. شهر مونیخ پناهگاه گروههای مسلح راست و برلن محل چپها و لیبرالها بود که به خانه «یهودی و مارکسیست» معروف شده بود. گروه چپ در این شهر به رهبری خانم رزا لوگزامبورگ و کارل لیبکنشت، رهبر گروه اسپارتاکوس فعال بودند. با پیروزی راستگرایان رادیکال، زمینه اجرا و پیاده شدن اهداف اجتماعی و سیاسی نازیها فراهم شد. پس از به پایان رسیدن جنگ اول جهانی و شکست آلمان، جمهوری وایمار در فوریه ۱۹۱۹ مجبور به پذیرش معاهده ورسای و پرداخت غرامت شد. این قبول معاهده، بهترین دستاویز برای جناح راست و بویژه هیتلر شد که آن را خیانتی از سوی لیبرالها و سوسیالیستها نسبت به آلمان میدانست و باعث تشدید گرایشهای ملیگرایانه اقتصادی و سیاسی شد. هیتلر بر اثر شکست آلمان در جنگ جهانی سخت متاثر شد و اشک میریخت و عامل شکست را مارکسیستها و یهودیان میدانست. حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمانی (NSDAP)، در فوریه سال ۱۹۲۰ موجودیت خود را اعلام کرد و اهدافش از میان بردن معاهده ورسای، سرنگونی جمهوری وایمار، تشکیل امپراتوری آلمان بزرگ حول محور برتری نژادی بود. (جلاالدین مدنی، ۱۳۷۲، ص ۲۰۳).
در انتخابات سال ۱۹۳۲ رییس جمهور هیندنبورگ ۱۸ میلیون، هیتلر ۱۱ میلیون، تیلمان کمونیست ۵ میلیون و دوستربرگ میانهرو ۵/۲ میلیون رای به دست آوردند. در ژوییه ۱۹۳۲، هیتلر با ۱۴ میلیون رای و با ۲۰۳ کرسی از ۶۰۸ کرسی پارلمان در انتخابات پیروز شد و در رقابت با فون پاپن و ژنرال شلایشر به صدراعظمی رسید. با آتش زدن مجلس آلمان توسط هیتلر خطر چپ و بلشویسم مطرح شد و در ژانویه ۱۹۳۳ او توانست از مجموع ۳۹ میلیون رای ۱۷ میلیون را از آن خود سازد و ۱۲ میلیون رای به جناح چپ تعلق داشت. حزب نازی در شرایط نسبتاص خوب اقتصادی، در فاصله زمانی ۲۸ـ ۱۹۲۴ توانست ۶/۲ درصد آرا را کسب کند و در سال ۱۹۳۰ با افزایش بحران اقتصادی آرای خود را به ۳۱۸ درصد و در سال ۱۹۳۲ به ۳/۳۷ درصد افزایش داد. پس از مرگ هیندنبورگ رییس جمهور آلمان، با تصویب قانون معروف «تفویض اختیار» در اوت ۱۹۳۴ از سوی نمایندگان صاحبان صنایع، نظامیان، زمینداران بزرگ، عملاً هیتلر توانست مقام صدراعظمی و ریاستجمهوری را با هم داشته باشد.
حزب نازی با برنامه بیستوپنج مادهیی خود در زمان تاسیس، از اهداف سوسیالیستی و ملی کردن شرکتهای بزرگ و ممنوعیت از سوداگری بر روی زمین حمایت میکرد ولی عملاً با چرخش سیاسی به سوی حمایت از منافع سرمایهداران و کشاورزان و بازرگانان خردهپا و کارگران یقهسفید موضعگیری کرد. در حالیکه در داخل حزب انشعاب و افرادی چون اشتراسر و گرگور و ارنست رم رهبر گروه ضربت «پیراهن قهوهییها» از منافع کارگران بیشتر حمایت میکردند و همین اختلاف باعث شد که این سه تن در سال ۱۹۳۴ به دلیل توطئه علیه هیتلر به قتل برسند و باقیمانده رسوبات اندیشه سوسیالیستی در حزب نازی برچیده شود. حزب نازی به عنوان تنها مرجع تصمیمگیری تا پایان جنگ جهانی دوم و سقوط امپراتوری سوم در آلمان حاکمیت داشت.
● اعتقاد به مالکیت خصوصی و مخالفت با مالکیت دولتی
بررسی وضعیت اقتصادی در زمان فاشیسم و ناسیونال سوسیالیسم به ما کمک میکند که اهداف و اعتقاد سیاسی پیروان این دو ایدئولوژی را بهتر دریابیم.
استفاده از واژه سوسیالیسم در حزب نازی، دقیقاً در زمانی مورد استفاده قرار میگرفت و به عنوان شعار مطرح میشد که جنبش طرفداران زحمتکشان اعم از سوسیال دموکراتها و کمونیستها در حال رشد بود. هیتلر به هیچ وجه اعتقاد به مبانی سوسیالیسم نداشت و به القای استثمار در روند تولید و لغو مالکیت خصوصی معتقد نبود. وی تحت عنوان سوسیالیسم و ابعاد آن، مفاهیمی چون «ملی کردن تودهها» یا «بازگرداندن تودههای وسیع به سوی ملت خویش» را تعریف کرد. اجتماعی بودن یعنی مشارکت دادن افراد در جامعه ملی از بعد احساس و سرنوشت. از دیدگاه وی برداشت قابل قبول سوسیالیسم به شکل جبههیی مطرح بود و رشد آن را در سنگرهای جنگ جهانی اول میتوان بیان کرد. موسولینی هم تلاش کرد در میان سوسیالیسم و ملیگرایی پیوندی ایجاد کند و ابزار این کار، همگن بودن دولت و اقتصاد بود و علاوه برآن جمیع طبقات در ساختن جامعهیی فاشیست بایستی سهیم باشند و در این راستا تشویق میشدند. به نظر آنان آحاد جامعه با کنار گذاشتن تضاد طبقاتی به خاطر منافع طبقاتی بایستی علیه کشورهای خارجی به مبارزه پردازند و چشمپوشی از تضادهای داخلی به خاطر منافع ملی مدنظر بود.
موسولینی به تشکیل اتحادیههای صنفی اقدام کرد تا کارگران و کارفرمایان با هم در یک سندیکا فعالیت داشته باشند. اندیشه سیاسی اقتصادی سوسیالیسم و لیبرالیسم میان نازیها و فاشیستها مطرود بود و آنان شدیداص علیه این دو بینش به مبارزه برخاستند و راه سومی را پیشنهاد کردند که نه سوسیالیستی باشد و نه سرمایهداری لیبرال. موسولینی اظهار داشت: «لیبرالیسم کشور را به سود فرد انکار میکند در حالیکه سوسیالیسم... وحدت طبقات را که در قالب واقعیات اقتصادی و معنوی مملکت به وجود آمدهاند نادیده میگیرد.»پس از پایان جنگ جهانی اول، جامعه آلمان دچار رکود و بحران اقتصادی شده بود. این تاثیرات بیشتر متوجه طبقات پایینی و متوسط میشد که احساس ناامنی اقتصادی میکردند. اقتصاد سرمایهداری مدرن و بحرانهای متاثر از آن اثرات ناگواری را بر طبقات دهقانی و خرده بورژوازی از خود به جای گذاشت که عملاً باعث تقویت پایگاه فاشیسم در جامعه آلمان شده بود. دو گرایش اقتصادی در میان پیروان فاشیسم و نازیها دیده میشد:
الف) گرایش محافظهکارانه طبقات بالای سنتی که علیه لیبرالیسم، مدرنیسم و سوسیالیسم واکنش نشان میدادند.
ب) گرایش افراطی خرده بورژوازی و دهقانان که نسبت به سرمایهداری صنعتی، ارضی و تجاری بزرگ واکنش نشان میدادند. این دسته حامیان جنبش فاشیسم بودند که آرمانهای ضد سرمایهداری داشته و معرف و بیانگر پسوند ناسیونال بودند که همان سوسیالیسم به زعم هیتلر بود. دسته نخست طبقات بالایی جامعه را شامل میشد که از سرمایهداری ملی حمایت میکردند و در نهایت و عملاً در ایتالیا و هم آلمان این جناح در داخل حزب پیروز و تشکیلات را به خود وابسته کردند، مثلاً در آلمان شرکتهای بزرگی چون کروپ و تیسن، زیمنس و فلیک چرخ اقتصاد صنعتی زمان جنگ را هدایت کردند و از سوی دیگر اندیشه اقتصادی فاشیسم در پی به هم ریختن انحصارات سرمایههای کلان بود و همین شعار زمینه تعدیل شکاف طبقاتی و حمایت از سرمایهداران کوچک را مطرح کرد و مورد حمایت طبقات پایینی قرار گرفت.
فاشیسم، نابرابریهای بسیار نظام سرمایهداری را محکوم و برابری طلبی در اندیشه سوسیالیسم را هم ناپسند و مذموم میدانست. در هرحال نوعی سازگاری و توافق و هم مخالفت با نظام سرمایهداری و سوسیالیستی در اندیشه فاشیسم ملاحظه میشود، یعنی حالتی دوگانه در ساختار اقتصادی اجتماعی جامعه فراهم شده بود که زمینه پیدایش فاشیسم را فراهم کرد. انقلاب لیبرالیستی در فرانسه با ارزشها و هنجارهای جامعه فئودال گذشته مبارزه کرد و این ارزشها و هنجارها را از میان برد ولی آلمان که در آن ارزشها و هنجارهای اجتماعی مربوط به دوران روابط تولید فئودالی هنوز پابرجا بود، در مقابل جامعه صنعتی سرمایهداری مدرن قرار گرفت و حالت دوگانه ساختاری ایجاد شد که منجر به پیدایش فاشیسم شد. اعتقاد به مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، زمینه سرمایهداری بزرگ را در آلمان فراهم کرد. سرمایهداری بزرگی که دچار بحران شده بود و حل این بحران از طریق پارلمان غیرممکن شده بود. به همین دلیل برای حفظ نظام سرمایهداری و رهایی آن از بحران به روشهای غیردموکرات دست زدند. هدف از فاشیسم نگهداری نظام سرمایهداری بود که دچار بحران شده بود. سرگردانی نظام فاشیستی بین مدرنیسم و سنتگرایی در نهایت به پیروزی مدرنیسم و از میان رفتن جامعه سنتی منتهی شد. فاشیسم در ابتدا با شعار مبارزه با سرمایهداری صنعتی وارد میدان مبارزه شد ولی سرانجام به حمایت از سرمایهداری بزرگ صنعتی و مالکیت ارضی برخاست. فاشیستها در ابتدا از حمایت کلیسا و در تمام دوران حکومت، از پشتیبانی ارتش برخوردار شدند و اینگونه بود که زمینه زوال ساختار جامعه سنتی و پیروان آن یعنی دهقانان و خردهبورژواها را فراهم کرد.
فاشیسم حاصل هجوم سرمایهداری به درون اقتصاد دهقانی و نیز نتیجه فشارهای برخاسته از مرحله انحصاری سرمایهداری صنعتی است. از این رو که در آلمان رشد سرمایهداری به درون چارچوب انقلابی محافظهکارانه بیش از هر جای دیگر پیش رفته بود، فاشیسم به شکل کامل آن پدیدار شد. وضعیت فاشیستها بین سوسیالیسم و سرمایهداری در هر کشور بستگی به آن داشت که تا چه حد یکی از آن دو گرایش در داخل حزب بر دیگری پیروز شود. البته میزان رشد اقتصادی و سرمایهداری صنعتی و حدود و میزان قدرت نیروهای سازماندهی شده طبقات مختلف مانند جنبش کارگری و درجه سازماندهی خرده بورژواها در این رابطه موثر بودند. موسولینی در سال ۱۹۱۹ برنامه کار دولت خود را الغای سلطنت و مجلس سنا و اشرافیت، حذف خدمت نظامی، انحلال بانکها و بازار بورس، مصادره ثروتهای غیرمولد، عدم تمرکز قدرت سیاسی و حمایت از تودههای فقیر قرار داده بود، در عمل فاشیستها به علت ضعف مالی هرچه بیشتر به طبقات بالا متکی شدند. بشریه، ۱۳۷۴، ص ۳۲۱. مخالفت هیتلر با سرمایهداری که به عنوان حربهیی علیه فروشگاههای بزرگ، بنگاههای تجاری عظیم و غیره و شاخههای سرمایهداری بینالمللی یهود عمل میکرد، برکسی پوشیده نیست.
از سوی دیگر هیتلر همزمان به صاحبان صنایع و سرمایه صنعتی مولد و سازنده آلمانی نوید حمایت میداد. یعنی او سرمایه را به دو نوع ویرانگر و سازنده تقسیم میکرد.
این تقسیمبندی زمینه بسیج سیاسی طبقات متوسط به پایین را به نفع نازیها فراهم کرد. هیتلر حامیان خود در صنایع را مطمئن کرد که ضدیت نازیها با سرمایهداری در حقیقت همان یهود ستیزی است و اذهان طبقات متوسط به پایین را از پناه بردن به رادیکالیسم چپ و اصلاحات ملموس اقتصادی برای رفع نارضایتی منحرف ساخت. جان وایس، ۱۳۸۰، ص ۴۹ عدم درک صحیح از اینکه آیا فاشیستها ویژگی چپ یا راست دارند، در این است که محافظهکاران سنتی نتوانستند نظام محافظهکارانه را در جامعه صنعتی مدرنیزه شده پرشتاب حفظ کنند. موسولینی سوسیالیستی چپ که با چرخشی سریع مواضع اقتصادی سیاسی خود را تغییر داده بود، میگفت: «ما نمیتوانیم املاک زمینداران را ضبط کنیم، ما فاشیست هستیم نه سوسیالیست». هیتلر و موسولینی زمانی به قدرت رسیدند که کمبود موادغذایی و پایین آمدن شدید میزان دستمزد در آلمان و ایتالیا به وقوع پیوسته بود. اتخاذ سیاست توسط دولت صنفی فاشیستها متکی بر کاهش دستمزد کارگران، افزایش سود و بالابردن قدرت نظامی و جهانگشایی بود.
در آلمان و ایتالیا، سرمایهداران بخاطر انباشت سود بیشتر مرتب در پی کاهش میزان دستمزد و افزایش ساعات کاری بودند، که نتیجه آن فشاری طاقت فرسا بر کارگران بود. مزایای رفاهی و مادی که جمهوری وایمار برای کارگران آلمانی فراهم کرده بود، در زمان هیتلر از میان رفتند. زمانی که هیتلر و نازیها در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسیدند، جامعه آلمان دارای شش میلیون تن بیکار بود. با برنامهریزی ایجاد اشتغال در بخش تسلیحاتی و صنایع فلزی در سال ۱۹۳۷ شمار بیکاران به کمتر از یک میلیون کاهش یافت. هزینه و بودجه تسلیحاتی آلمان در سال آغاز جنگ جهانی دوم یعنی ۱۹۳۹ یک برابر و نیم مجموع هزینههای تسلیحاتی انگلستان و فرانسه بود.
هیتلر با جذب افراد بیکار در «سپاه کار» توانست با حداقل پرداخت دستمزد، آنان را در جادهسازی و راهآهن به کار گمارد و شماری از بیکاران هم جذب نهادهای نظامی و جنگ شدند. هیتلر نمیتوانست از سویی در قید و بند کسانی که با آرای خود از وی بیشترین حمایت را کرده بودند، باشد و از سوی دیگر مبارزه با بیکاری و آمادگی برای جنگ بزرگ را در آینده برنامهریزی و سازماندهی کند و باز از سویی فرار از تعهدات پیمان ورسای برای وی غیرممکن بود. نازیها جنگی بزرگ را در آینده پیش بینی میکردند و برای آمادگی در جنگ به سرمایهگذاریهای مقدماتی و تقویت خزانه جنگی نیاز داشتند. برای تامین بودجه جنگ، راهی جز صرفهجویی و فشار اقتصادی بر طبقات و اقشار پایینی وجود نداشت، به همین دلیل هیتلر نمیتوانست به خواستههای کسانی که به او رای دادهاند، جامه عمل بپوشاند و وفادار بماند.
به این ترتیب هیتلر دست به تصفیه فیزیکی جناح چپ داخل حزب خود نازی زد تا از این طریق بتواند اتحادیه مبارزان کسبه طبقه متوسط را منحل سازد و با تقویت شرکتهای بزرگ تجاری و صنعتی زمینه را برای حداکثر پشتیبانی مادی در جنگی که پیش رو داشت مهیا سازد.
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست